شناسه خبر : 43044 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

شوربختی گچساران

شهرام یاقوتی از تبعات آبگیری سد چم‌شیر روی رودخانه زهره و طبیعت منطقه می‌گوید

شوربختی گچساران

سد چم‌شیر یکی از سدهایی است که ساخت و آبگیری آن با حواشی و نقدهای کارشناسی بسیاری همراه بوده است. منتقدان معتقدند سدی با این حجم بر روی سازند نمکی گچساران نه‌تنها خاطره تلخ و شور سد گتوند با آن فاجعه عظیم را زنده می‌کند که فاجعه‌ای به مراتب بزرگ‌تر از آن را رقم می‌زند. سدی که در صورت آبگیری به دلیل قرار گرفتن ۷۰ درصد مخزن آن در تپه‌های نمک سازند گچساران به سرنوشت گتوند و بدتر از آن دچار خواهد شد! شهرام یاقوتی متخصص سدسازی و کارشناس ژئوتکنیک معتقد است؛ گتوند یک غده سرطانی است که می‌توان با درمان آن هنوز از آن استفاده کرد اما چم‌شیر یک فاجعه تاریخی برای جنوب غرب ایران است و توسعه را به منطقه کهگلویه و گچساران نمی‌آورد، بلکه شوربختی را نصیب طبیعت و مردم کهگیلویه و خوزستان می‌کند.

♦♦♦

  به نظر می‌رسد مخزن سد چم‌شیر بر روی گنبدهای نمکی سازند گچساران واقع شده و در صورتی که آبگیری شود، سرنوشتی شبیه به سد گتوند خواهد داشت. مخالفان این سد معتقدند حل شدن نمک می‌تواند رودخانه زهره و چشمه‌های پیرامون را شور کند و مخاطرات جدی برای آب و محیط زیست منطقه ایجاد کند. چه شباهت‌هایی بین سد گتوند و سد چم‌شیر از منظر شور کردن آب‌های منطقه وجود دارد؟

ابتدا باید سازند زمین‌شناسی منطقه را بررسی کنیم. سازند گچساران یک سازند تبخیری است که از کانی‌های نمک تشکیل شده و میان‌لایه‌های گچی، آهکی و نمکی را تشکیل داده است. گتوند یک برون‌زدگی در سازند گچساران است. در واقع 5 /4کیلومتری سازند گچساران یک برون‌زدگی نمکی وجود داشت که نمک آن به سطح رسیده است و چیزی حدود صد سال از آن منطقه که اسم آن منطقه عنبل است از زمان انگلیسی‌ها نمک استحصال می‌کردند. اگر بخواهیم سد گتوند را با سد چم‌شیر مقایسه کنیم به نظر قیاس مع‌الفارق است. گتوند برون‌زدگی است اما سد چم‌شیر روی خود سازند نمک، مخزن ایجاد شده است. تجربه ما در سدهایی که مخزن‌های گچسارانی یا سازندهای تبخیری دارند خیلی زیاد است. این تجربه هم در ایران و هم در کشورهای دیگر وجود دارد. بعد از انقلاب سد مخزنی مارون روی سازند گچساران ساخته شد. البته وسعت این سد اندازه وسعت چم‌شیر نیست. پلاژ مارون بر روی سازند گچساران است. گره رام‌هرمز هم نسبت به چم‌شیر قابل مقایسه نیست. سد کوثر نیز چنین وضعیتی دارد و نمود همه اینها را می‌توان در سد گتوند دید. اما آنچه مدنظر است اینکه حجم و وسعت چم‌شیر و واقع شدن مخزن بر روی سازند نمکی قابل مقایسه با هیچ تجربه‌ای در سدسازی ایران نیست. اتفاقاتی که در گتوند رخ داد به ما نشان داد که یک غده سرطانی در این سد وجود داشت. اما غده سرطانی را درمان کرده‌ایم و تحت درمان است. دانشگاه تهران با بررسی که انجام داد طرح درمانی برای این غده سرطانی ارائه داد. ساخت و تعجیل در آبگیری غلط است اما این سد باید تحت مدیریت منابع آب قرار بگیرد تا بتوان از آن استفاده کرد. از سالی که آبگیری شده تا ابتدای سال 1400 این غده سرطانی تحت کنترل بود. چرا از فعل بود استفاده می‌کنم؟ چون دیگر از 1400 تا امروز تحت کنترل و مدیریت نیست. داده‌هایی که از گتوند دریافت می‌شود دیگر به دانش تبدیل نمی‌شود و از همین فرصت گفت‌وگو من استفاده می‌کنم و تاکید می‌کنم که گتوند حتماً خطری جدی برای غرب خوزستان است. هشدار می‌دهم اگر داده‌ها از سطح گتوند تامین نشود، اگر میزان انحلال نمک و موارد دیگر توده عنبل نمک مخزن گتوند محاسبه و کنترل نشود، امکان بروز یک فاجعه بزرگ وجود دارد. متاسفانه به دلایلی در این سد مدیریت منابع آب کنار گذاشته شده است و هدف آنها فقط تامین انرژی است و برق تولید می‌شود.

  با وجود آگاهی که نسبت به سازندهای نمکی در این منطقه وجود دارد و همچنین به تجربه‌ای که در سدهای کوچک و مهم‌تر از همه رخدادهای سد گتوند اشاره کردید، چه اصراری است که سدی دیگر بر روی این حجم کوه‌های نمک ساخته و آبگیری شود و مدیریت سرزمین مطلقاً لحاظ نشود؟ آیا فقط تولید برق اولویت سازندگان است؟

گتوند دچار مشکل است و همان‌طور که اشاره کردم یک غده سرطانی تحت درمان است که ممکن است شما بتوانید تا آخر عمر این سد از آن استفاده کنید. در سال 1390 که سد گتوند آبگیری شد یک ریسک بزرگ در وزارت نیرو داشت رخ می‌داد. سال 90 وقتی بحث سد چم‌شیر مطرح شد، بر این موضوع تاکید شد که وقتی ما تجربه سد مارون، سد کوثر و تجربه سد گتوند که دیگر بسیار علنی و رسانه‌ای شده را داریم، چرا باید چنین سدی را در چنین منطقه‌ای و در وسط گچساران دوباره احداث کنیم؟ سوالی مطرح کردیم که وقتی ما تجربه سد دز را داریم، تجربه گچساران را با چند پروژه سد از جمله کوثر که برای تهیه آب شرب بوده و سد مارون را داریم و در نهایت سد گتوند را داریم که آب‌ها را شور کرده و داریم به نحوی مدیریت می‌کنیم، چرا دارید دوباره سدی شبیه به قبلی‌ها و بزرگ‌تر از آنها در گچساران می‌سازید؟ کسی گوش نداد تا اینکه سال 1395 بحث سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی مطرح شد و برنامه‌ریزی برای احداث سد انجام شد. با این حال در پایین‌دست سد چم‌شیر دو سد دیگر ساخته شده است. اما مشکل اینجاست که متاسفانه هر منطقه‌ای به دلایلی می‌خواهد یک سد بسازد. یعنی هر استانی به واسطه تمایلات نمایندگان مجلس می‌خواهد یک سد در استان خود بسازد. مثلاً یک نماینده مجلس دوست دارد یک سد دوقوسی در منطقه خود بسازد در حالی که اصلاً امکان و توان ساخت چنین سدی آنجا وجود ندارد.

  این تمایلات محلی و منطقه‌ای برای ساخت سد در همه مناطق کشور وجود دارد اما وزارت نیرو به عنوان متولی و دولت به عنوان ناظر بالا دستی عملاً با این خواست‌ها موافقت می‌کنند چون به نظر می‌رسد از طریق این سدها انتفاعی برای آنها به‌وجود می‌آید. مگر نباید یک جایی، یک نهادی با آگاهی و دانش مرتب با نیازهای اقتصادی و ظرفیت‌های جغرافیایی برای توسعه مخالفت یا موافقت کند؟

بله، من هم دارم همین را توضیح می‌دهم. از دهه 80 به این طرف سدسازی از علم خود خارج شد و به سیاست تبدیل شد و مدیریت عرضه به جای مدیریت تقاضا حاکم شد. نگاه کنید ما تا دهه 80 در راس سدسازی دنیا قرار داشتیم. با بحث‌های فنی که ما با سازندگان بزرگ سد در دنیا داشتیم آنها از دانش و تجربه و مهارت ما استقبال می‌کردند. مشورت‌های زیادی از ما می‌گرفتند. بسیاری از مهندسان ایرانی که در دهه 80 در ایران کار می‌کردند، بعدها به کانادا، آمریکا، استرالیا چین، قزاقستان، ترکیه و... رفتند و به واسطه تجربه و مهارت خود کار می‌کنند. از دهه 80 به این طرف به دلایلی مدیران منابع آب خواستند که هر جایی خواستند چاه بزنند، سد بزنند و... هر نماینده‌ای رسید اعلام کرد که دوست دارد اینجا مثلاً برای ایجاد اشتغال سد بسازد. در مارون 2 نماینده مجلس برای بحث اشتغال‌زایی دنبال ساخت سد بود. تا مرحله قومیت‌ها نیز کشیده است.

  بعضی از مدافعان، مخالفان سد چم‌شیر را کسانی می‌دانند که شناختی از عدم توسعه استان‌هایی مثل کهگیلویه و بویراحمد ندارند یا منافعی را در پایین‌دست یعنی در استان خوزستان دنبال می‌کنند. کهگیلویه و بویراحمد با وجود منابع بسیار زیاد، توسعه‌نیافته‌ترین استان ایران است و لابی هم در نهاد قدرت ندارد ولی خوزستان برعکس دارای لابی قدرت است. این تناقض در چنین شرایطی را چگونه می‌توان تحلیل کرد؟ چرا توسعه در ایران مبتنی بر آمایش و توان اکولوژیک و ظرفیت‌های سرزمینی نیست؟

ما باید در ذهن خود دو حوزه را در نظر بگیریم. یکی حوزه مرز و دیگری حوضه آبگیری. یعنی آب‌های زیرزمینی و آب‌های سطحی می‌شود حوضه و حریم بستر رودخانه می‌شود حوزه رودخانه. باید فلسفه آبخوان و همچنین آبخیزداری و آبخوان‌داری را در نظر بگیریم. اگر بحث توسعه است من که دلم برای دهدشت که توسعه پیدا نکرده بیشتر از بهبهان یا شادگان می‌سوزد. به چه دلیل؟ چون دهدشت را می‌شناسم و با مردمش بزرگ شده‌ام. اما محرومیت این منطقه را نمی‌توان با توسعه‌ای مخرب طبیعت درمان کرد. من اگر مخالف ساخت سد مارون2 هستم برای این است که اگر قرار است 135 میلیون مترمکعب آب از این سد دریافت کنید، باید در نظر بگیرید که 72 میلیون مترمکعب بعد از 50 سال رسوب دارد. وقتی بیش از 50 درصد سد را در نیمی از عمر آن سد از دست می‌دهیم یعنی عملاً داریم افق آن منطقه را از منظر توسعه نابود می‌کنیم. شیب لایه‌بندی منطقه دهدشت را وقتی مطالعه می‌کنید متوجه می‌شوید از نظر علمی شیب این آب از سد مارون به سمت خیرآباد می‌رود. رودخانه خیرآباد پشت سد کوثر است. سد کوثر یکی از سدهایی است که به خاطر سازند گچساران دچار ناپایداری است و ریزش دارد و ریسک آن بالا رفته و شوری آب در آن بالا رفته است. پساب کشاورزی نیز به رودخانه خیرآباد روانه شده است، عملاً حوضه خیرآباد نیز خراب شده است. و شهری که دو طرف آن رودخانه است و در محاصره دو رودخانه قرار دارد و کلی نهر و چشمه دارد و تا امروز نیز با این منابع کشاورزی کرده است، اگرچه ظرفیت کشاورزی هم ندارد، با این سد دچار مشکل می‌شود. چون اراضی این منطقه برای کشاورزی مناسب نیست بلکه برای دامداری مناسب است. در نظر بگیرید که سال 98 هر مترمکعب آب 17 هزار و 532 تومان قیمت داشت (به دلار آن زمان)، اگر قرار باشد آب با این قیمت به این اراضی برسد، چرا نباید آبخیزداری در این منطقه اتفاق بیفتد. کوهپایه‌های این منطقه باید به سمت آبخیزداری برود و چشمه‌ها فعال شود. دهدشت منطقه‌ای است که تقریباً در بن‌بست قرار دارد. سال 84 استارت جاده پاتاوه- دهدشت زده شد. جاده بابامیدان سال 86 آغاز به کار کرد. جاده بابامیدان سال‌هاست افتتاح شده است اما پاتاوه هنوز راه نیفتاده است. خب این یعنی توسعه پایدار در این منطقه رخ نداده است.

  آیا به نظر نمی‌رسد به بهانه سدسازی در این مناطق قرار است توسعه‌نیافتگی این مناطق را پوشش دهند؟ چون سد یک سازه بزرگ بتنی قابل نمایش است و برای مدتی تعدادی هم آنجا مشغول به کار می‌شوند و می‌توان با این ترفند در واقع این ذهنیت را ایجاد کرد که برای توسعه این منطقه گام‌هایی برداشته شد و مثلاً اشتغال‌زایی ایجاد کرد؟

کدام سد در ایران ساخته شده است که توانسته باشد اشتغال پایدار ایجاد کند؟ من در بسیاری از پروژه‌های بزرگ سدسازی در ایران حضور داشته‌ام. هر سدی ما ساختیم حداقل حدود دو هزار نفر و حداکثر 12 هزار نفر در آن مشغول شدند. در گتوند 12 هزار نفر مشغول کار شدند. آیا می‌دانید الان در سد گتوند چند نفر کار می‌کنند؟ حداکثر 40 نفر! در واقع عملاً آمار بیکاری در افق توسعه با این شیوه بالا می‌رود. سد یک سازه موقت است. سد در هیچ جای جهان اشتغال ایجاد نمی‌کند.

  از سویی سدسازی سبب می‌شود برای اینکه توسعه کشاورزی هم اتفاق بیفتد، اراضی جنگلی و مراتع هم تغییر کاربری پیدا کنند و عملاً محیط‌زیست و منابع طبیعی نیز قربانی خواهد شد.

بله، دقیقاً همین‌طور است. دهدشت برای من مهم است. مردمش صبور و زجرکشیده هستند. برای اینکه توسعه در این منطقه اتفاق بیفتد به جای سدسازی باید زیست‌بوم‌های این منطقه احیا شود و در کنار آن جاده استراتژیک پاتاوه تمام شود. بعد توسعه کشاورزی نیز به وسیله آبخیزداری اتفاق بیفتد. سپس دامداری در این منطقه مورد توجه سرمایه‌گذاران قرار بگیرد. این منطقه از قدیم محل دام بوده است. همین نقطه که سد چم‌شیر قرار است ساخته شود، بیش از آنکه منطقه‌ای برای کشاورزی باشد، منطقه‌ای مستعد دامپروری است.

  مدافعان سدسازی و مدافعان این سد و الگوهای شبیه به این سد چه استدلال‌ها و انگیزه‌هایی برای ساخت این سد و این سدها ارائه می‌دهند؟

به نظر من با انگیزه رای! بله با انگیزه‌های سیاسی است و مطلقاً علمی نیست. وقتی یک حوضه‌آبریز وجود دارد مثلاً همین حوضه آبریز مارون، از کوه‌های دیل تا شادگان همه مردم و همه این مرز و بوم و زیست‌بوم‌ها حق دارند از این آب استفاده کنند. اما همین‌جا ایرادی وجود دارد. شما اگر از طریق نقشه گوگل رودخانه مارون را دنبال کنید بعد از بهبهان عملاً رودخانه‌ای دیگر وجود ندارد. یعنی آب اصلاً به شادگان نمی‌رسد.

  منتقدان این نگرش معتقد هستند که مخالفان سد مارون یا چم‌شیر، توسعه کشاورزی در بهبهان و آبیاری مصنوعی آنجا را نادیده می‌گیرند و عملاً نقد نمی‌کنند ولی نرسیدن آب به شادگان را بهانه می‌آورند.

نه، اصلاً چنین حرفی علمی نیست. قبل از اینکه سد مارون اجرا شود، قرار بود این سد برای 55 هزار هکتار آب تامین کند. اما از این 55 هزار هکتار 15 هزار هکتار آن به بهبهان می‌رسید. 35 هزار هکتار آن در پایین‌دست واقع است. بهبهان 11 هزار و 800 هکتار سند آبی دارد. اگر بخواهیم خیلی دست بالا بگیریم هنوز این میزان به 13 هزار هکتار هم نرسیده است. من فکر می‌کنم کسانی که چنین نقدهایی دارند افق‌های قومی را در نظر دارند.

  تبعات آبگیری سد چم‌شیر با توجه به تجربه رودخانه‌های دیگر در این منطقه مثل مارون و کوثر از نظر زیست‌محیطی چه خواهد بود؟

اگر مارون آبگیری شود عملاً دیگر آبی برای اینکه به پایین‌دست برود وجود نخواهد داشت. اما سد چم‌شیر اگر آبگیری شود یک فاجعه رخ می‌دهد. سه نکته مهم بعد از آبگیری را باید در نظر گرفت. یکی مخزن سد است و دیگری محور آن و در نهایت پایین‌دست سد. مخزن روی سازند گچساران با 60 درصد سطح تماس با سازند با حجم بالاست. وقتی سطح با حجم بررسی می‌شود نگرانی بیشتر می‌شود. حجم سد کوثر 550 میلیون مترمکعب آب است، سد مارون 2 /1 میلیارد مترمکعب اما حجم آب سد چم‌شیر 3 /2 میلیارد مترمکعب است که با آن سطح تماس با سازند نمک می‌تواند میزان بسیار بالایی نمک را حل کند. بعضی معتقد هستند با توجه به تجربه مارون و کوثر اتفاقی در این زمینه نمی‌افتد اما من معتقد هستم اتفاق افتاده است و رودخانه خیرآباد که معروف به رود شیرین بود، بعد از سد کوثر شوری یا EC آب آن چند برابر شد. شوری آب این رودخانه قبل از سد کوثر 600 بود اما اکنون به 1200 رسیده است. مارون 1200 بود و اکنون چهار هزار ثبت شده است. سد چم‌شیر بر روی رودخانه زهره که خود رودخانه لب‌شوری است واقع شده است. یعنی اجازه مانور بر روی این رودخانه برعکس مارون، خیرآباد نداریم. بنابراین زهره قطعاً با شوری بیش از اندازه یک فاجعه تمام‌عیار خواهد شد. 

دراین پرونده بخوانید ...