شناسه خبر : 1608 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آیا خاورمیانه صلح و آرامش را به خود خواهد دید؟

جنگ بیشتر از صلح

سال‌ها پیش جرج سانتایانا فیلسوف بزرگ اسپانیایی در اظهارنظری گفته بود که تنها افراد مرده انتهای جنگ را دیده‌اند. این گفته او به نظر برای اوضاع کنونی خاورمیانه مناسب است.

index:1|width:45|height:45|align:right جان اندروز /سردبیر و خبرنگار سابق بخش خارجی نشریه اکونومیست

سال‌ها پیش جرج سانتایانا فیلسوف بزرگ اسپانیایی در اظهارنظری گفته بود که تنها افراد مرده انتهای جنگ را دیده‌اند. این گفته او به نظر برای اوضاع کنونی خاورمیانه مناسب است. به ویژه در روزهایی که دنیای عرب، از سوریه و عراق گرفته تا یمن و لیبی، در دیگی از خشونت قرار گرفته است، افغانستان در جنگ برابر تروریست‌های طالبان به بن‌بست رسیده و آفریقای مرکزی به منظور دستیابی کشورها و گروه‌های مختلف به منابع طبیعی و باارزش با رقابتی خونین درگیر است. حتی اروپای آرام نیز از خطر سلب آرامش در امان نبوده است. قاره سبز شاهد درگیری جدایی‌طلبان در شرق اوکراین بوده که تا قبل از اعلام آتش‌بس جان بیش از شش هزار نفر را گرفته است.
با وجود این، چه موضوعی تلاش‌های مسلحانه برای حل مشکلات جهان را توجیه می‌کند؟ مدتی نه چندان دور، روند کلی جهان به جای جنگ به سمت صلح در حال حرکت بود. در سال 1989، با فروپاشی کمونیسم، فرانسیس فوکویاما دانشمند علوم سیاسی و اقتصاددان، اعلام کرد که تاریخ به پایان رسیده است و دو سال بعد نیز، جرج دبلیو بوش رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، نوع جدیدی از همکاری میان قدرت‌های جهانی را جشن گرفت.
در آن زمان، حق با آنها بوده است. جنگ جهانی دوم، که دست کم 55 میلیون کشته برجا گذاشت، نقطه اوج وحشی‌گری و قساوت بشر بوده است. ولی از سال 1950 تا 1989، ابتدا جنگ کره سپس جنگ ویتنام و در پایان جنگ سرد، به طور میانگین سالانه 180 هزار کشته برای جوامع بشری به همراه داشت. در دهه 1990، تعداد تلفات جنگی به 100 هزار نفر در سال کاهش یافت و در نخستین دهه از قرن حاضر، میزان مرگ‌ومیر ناشی از جنگ باز هم سقوط کرده و به 55 هزار نفر در سال رسید که پایین‌ترین نرخ مرگ در یک دهه در 100 سال گذشته بوده است که حاصل میانگین هزار درگیری مسلحانه در یک سال بوده است.
ولی متاسفانه، روند کنونی در حال صعودی شدن است. با توجه به جنگ‌های بسیاری در قاره آفریقا، از جنگ‌های داخلی در جمهوری دموکراتیک کنگو گرفته تا درگیری در سومالی که دهه‌ها قبل آغاز شده، ولی جنگ‌های اصلی در مکان‌های دیگر نهفته است: در دنیای اسلام از شمال نیجریه تا افغانستان، عراق و کشورهای دیگر جنگ و نزاع بر سر مسائل مختلف وجود داشته و جان افراد بیشتری را در این مناطق می‌گیرد.
از سال 2011 و زمانی که جنگ داخلی در سوریه شدت گرفت، میزان مرگ و میر به بیش از 250 هزار نفر رسیده است و نیمی از جمعیت سوریه نیز بی‌خانمان شده‌اند که منجر به جاری شدن سیل پناهجویان به کشورهای همسایه و به درون اتحادیه اروپا شده است. در واقع، جنگ سوریه به تنهایی برای تغییر نقشه درگیری در جهان و افزایش دادن میزان مرگ‌ومیر سالانه کافی بوده و با احتساب کشته‌ها در عراق، یمن و لیبی جهت صعودی میزان مرگ و میر بسیار شدیدتر خواهد شد.
آن افرادی که بهار عربی را در پنج سال قبل تمجید می‌کردند حال باید متوجه شده باشند که شکوفه سریع می‌میرد. در میان کشورهایی که بهار عربی را تجربه کردند تنها تونس به یک دولت دموکراتیک قابل‌قبول دستیابی پیدا کرده است. این در حالی است که لیبی، یمن و سوریه به دلیل دولت‌های ناموفق به سومالی پیوسته‌اند و مصر، مهم‌ترین کشور در جهان عرب، در حال بازگشتن به یک دولت استبدادی نزدیک به دیکتاتوری است.
پرسش این است که چه زمانی روند جنگ و درگیری مجدداً نزولی خواهد شد؟ به لطف کمک نهادهای‌ بین‌المللی نظیر سازمان ملل، دولت‌ها به ندرت وارد جنگ با دیگر کشورها می‌شوند (با این حال جنگ مختصر روسیه با گرجستان در سال 2008، یک مثال نقض برای این قانون است). به همین ترتیب، به لطف کمک اتحادیه اروپا که به دلیل بیش از شش دهه مشارکت برای پیشرفت صلح و آشتی، دموکراسی و حقوق بشر در اروپا جایزه صلح نوبل را دریافت کرد، جنگ‌هایی همانند جنگ فرانسه و آلمان غیرقابل تصور خواهد بود.
به جای آن، جنگ میان دولت‌ها و نیروهای غیردولتی همانند جنگ میان نیجریه و بوکوحرام، یا میان هند و شورشیان ناکزال در دنیا وجود دارد. جنگ‌های داخلی در کشورهایی مثل سودان جنوبی و لیبی یا نبردهایی همانند جنگ سرد در خاورمیانه، برای مثال حمایت جمهوری اسلامی ایران از نیروهای حزب‌الله برای دفاع از رژیم بشار اسد نمونه‌ای از نزاع‌های کنونی در دنیا بوده است. نمونه‌هایی که احتمال بسیار زیاد در آینده نزدیک نیز یا ادامه خواهند داشت یا بر تعداد آنها افزوده خواهد شد.
با وجود دلایل درگیری و جنگ مختلف نظیر ایدئولوژی، مذهب، قومیت و رقابت برای منابع مختلف، جنرال کارل ون کلاسویتز دو قرن پیش یک پاسخ مختصر و مفید به این پرسش داده است که چرا ما به خشونت متوسل می‌شویم: «جنگ نیرویی است که دشمن ما را به عملی که می‌خواهیم مجبور کند.»
ولی آیا نیرو به تنهایی می‌تواند داعش و افراطی‌گران را در دنیای اسلام به فرمانبرداری و تسلیم مجبور کند؟ دو دلیل وجود دارد که نسبت به توانایی این مورد مشکوک شویم. دلیل اول بی‌میلی قدرت‌های نظامی خارجی است، آمریکا و متحدان این کشور در ناتو یا روسیه ولادیمیر پوتین بعد از تجربه‌های تلخ و دردناک در عراق و افغانستان (فاجعه برای شوروی سابق در دهه 1980 و در قرن کنونی برای آمریکا و ناتو) در این مجادلات اخیر پا پس کشیده‌اند.
دلیل دوم دست‌کم گرفتن درخواست پیام اسلامی به بیش از 3 /1 میلیارد مسلمان جهان است. دولت‌های دنیای عرب اختراعاتی استثماری هستند؛ جانشینان خلفای اموی، عباسی، فاطمی و در نهایت عثمانی، که از بین‌النهرین تا اقیانوس اطلس گسترده شده‌اند. زمانی که ابوبکر البغدادی در ژوئن 2014 با خلیفه خواندن خود، خلافت جدید را اعلام کرد، خاورمیانه با یک مشکل تازه روبه‌رو شد. علاوه بر این، اعمال وحشیانه داعش که از سوی وی تاسیس شده به نظر زیاد متفاوت از رفتار عربستان سعودی نبوده است؛ کشوری که در دهه‌های اخیر فرقه وهابیت را در مساجد و مدارس سراسر دنیا گسترش می‌دهد.
به عبارت دیگر، پیام باید تغییر کند، اگر دولت‌ها بخواهند صلح و آرامش به جهان اسلام بازگردد. ولی این موضوع در آینده نزدیک اتفاق نخواهد افتاد. دولت سنی عربستان سعودی در درجه نخست باید حس انزجار خود را نسبت به مسلمانان شیعه در حالت کلی و به خصوص شیعیان ایران اصلاح کند. در همین حال، داعش دارای نیروی انسانی، پول و ثروت، سرزمین و تخصص نظامی است که بیشتر آنها را افسران سابق ارتش عراق تشکیل می‌دهند.
دولت عربستان سعودی سرانجام به این نکته پی خواهد برد که برای شکست دادن داعش به کمک جمهوری اسلامی نیاز دارد. و در نهایت داعش از درون فرو خواهد پاشید چرا که افراد مطیع این رژیم تقاضای حق گوش‌دادن به موسیقی را نداشته و آن‌طور که داعش می‌خواهد باید رفتار کنند. متاسفانه واژه «در نهایت» واژه‌ای کلیدی است. غریزه عربستان سعودی که باعث پیدایش بدبینی چند صدساله میان عرب‌ها و فارس‌ها شده است، ایران را به عنوان یک تهدید در پیش روی خود می‌بیند که کمتر می‌تواند با این کشور سر سازگاری داشته باشد. در خصوص داعش نیز، کره شمالی اثباتی بر این مدعاست که رژیم‌های خشن و دیکتاتور می‌توانند بسیار پایدار و بادوام باشند. در این میان، نمودارهای مرگ و میر ناشی از جنگ روند صعودی خود را حفظ خواهند کرد، و دیپلمات‌ها، صلح‌جویان و تظاهرکنندگان به انسانیت و تمدن را به سخره خواهد گرفت.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها