شناسه خبر : 43511 لینک کوتاه

ضدقهرمان فدرال‌رزرو

درس‌هایی برای سیاستگذاران مدرن

ضدقهرمان فدرال‌رزرو

از زمان آغاز اوج‌گیری تورم یاد یکی از روسای سابق فدرال‌رزرو مرتب در اذهان سیاستمداران و صاحب‌نظران تازه می‌شود. تعدادی از آنها می‌گویند که جروم پاول رئیس‌کل کنونی نباید به آرتور برنز بعدی تبدیل شود. برنز که در دهه 1970 ریاست فدرال‌رزرو را بر عهده داشت نمایانگر شکست بانکداری مرکزی به‌شمار می‌رود. رهبری ضعیف که به تورم چشمک زد و اقتصاد را به فاجعه کشانید.  این هشدار برگرفته‌ از تاریخ کاملاً درست است. ریچارد نیکسون آقای برنز را به ریاست فدرال‌رزرو برگزید چون او را دوستی گوش‌به‌فرمان می‌دانست. نیکسون در اوج تورم به برنز فشار آورد تا در سال 1971 نرخ بهره را کاهش دهد. او فکر می‌کرد که چنین اقدامی به پیروزی مجدد او در انتخابات کمک می‌کند. فدرال‌رزرو دقیقاً همین کار را انجام داد. نیکسون بار دیگر برنده شد و تورم اوج گرفت تا در سال 1974 دورقمی شود. اما داستان از آنچه گفته می‌شود پیچیده‌تر است و این پیچیدگی درس‌هایی را برای سیاستگذاران امروز دارد. اکنون که فدرال‌رزرو به نقطه عطفی در سیاستگذاری پولی نزدیک می‌شود بهترین زمان است که میراث آن بانکدار مرکزی را از نو ارزیابی کند. بحث را با رویدادهای پس از اوج‌گیری تورم آغاز می‌کنیم. فدرال‌رزرو نرخ بهره را از سه درصد در سال 1972 به 13 درصد در سال 1974 بالا برد که بزرگ‌ترین سیاست انقباضی در تاریخ آن بود و اقتصاد را به یک رکود عمیق فرو برد. این اقدام داغی رشد قیمت‌ها را گرفت و در باقی‌مانده دوران ریاست‌ برنز تورم به حدود شش درصد فروکش کرد. این نرخ باز هم آزاردهنده بود و برنز هرگز نتوانست ضربه مرگباری همانند کاری که پل ولکر در اوایل دهه 1980 انجام داد به تورم وارد کند. با وجود این، حمله اولیه او آغازگر یک عصر جدید بود. اقتصاددانان شعبه ریچموند فدرال‌رزرو در سال 2016 وضعیت سیاست پولی در آن سال‌ها را ارزیابی کردند. مدل آنها نشان می‌دهد که «شوک ولکر» یک صاعقه برآمده از دل تاریکی نبود. برنز از قبل زمینه آن را چیده بود. این زمینه‌چینی در شرایط بسیار سخت انجام گرفت. تکانه نفتی 1973 افزایش چهاربرابری بهای انرژی و اوج‌گیری هزینه مواد غذایی را به همراه آورد. تکانه نفتی دوم در سال 1978 و درست پس از خروج برنز از فدرال‌رزرو موج تورمی دیگری به راه انداخت. با توجه به این شرایط، چه مقدار می‌توان فدرال‌رزرو را واقعاً در بروز تورم مقصر دانست؟ مقاله سال 2008 دو اقتصاددان به نام‌های آلن بلایندر و جرمی راد به این نتیجه می‌رسد که عوامل طرف عرضه نقش بسیار تاثیرگذاری داشتند. این اقتصاددانان در محاسبات خود متوجه شدند که بحران انرژی و مواد غذایی عامل بیش از صد درصد افزایش تورم سرفصل در مقایسه با سطح پایه آن بودند. با توجه به اینکه تورم از قبل مهار نشده بود فدرال‌رزرو می‌توانست با قدرت بیشتری وارد عمل شود اما نمی‌توان برنز را مسوول تکانه‌های بزرگی دانست که اقتصاد را دربر گرفته بودند. مشکلات دوران برنز نقایص نشانگرهای زمان واقعی را آشکار می‌کنند. امروز فدرال‌رزرو به داده‌ها وابسته است. اگر حرکت تورم نسبتاً ضعیف باشد افزایش بعدی نرخ بهره احتمالاً یک‌چهارم درصد خواهد بود. اگر تورم به سرعت خود را بازیابی کند افزایش نیم‌درصدی نرخ بهره در دستور کار قرار می‌گیرد. این امر کاملاً منطقی است. اما باید به برداشت‌های اشتباه اولیه در سال 1975 توجه کرد. داده‌های اولیه سه‌ماه اول کاهش سالانه 10درصدی تولید ناخالص داخلی و آرامش فشارهای قیمتی را نشان می‌داد. فدرال‌رزرو نرخ‌های بهره را به شدت پایین آورد. بازبینی‌های بعدی نشان داد که افت تولید ناخالص داخلی فقط پنج درصد و تورم ثابت باقی‌مانده بود. اگر فدرال‌رزرو به‌موقع چنین چیزی را فهمیده بود احتمالاً واکنش متفاوتی نشان می‌داد.  دانستن اینکه آمارهای زمان واقعی نقایصی دارند کمک زیادی نمی‌کند. غیرممکن است بدانیم که آیا بازبینی‌های بعدی رشد را بالا می‌برند یا پایین می‌آورند. اما این ابهام به ما می‌گوید که در مواجهه با داده‌های محدود بیش از حد واکنش نشان ندهیم. فدرال‌رزرو که در سال گذشته نرخ‌ها را بالا برد اکنون می‌خواهد با احتیاط پیش برود. حتی اگر از الان تا جلسه بعدی فدرال‌رزرو در فوریه تورم به طرز غافلگیرکننده‌ای بالا برود باز هم بهتر است همان روند تدریجی ادامه یابد، درست همان‌گونه که آقای پاول هنگام ملاحظه نرخ کاهشی تورم در ماه نوامبر شتاب‌زده عمل نکرد. تورم بالا مهم‌ترین محصول فدرال‌رزرو در دوران برنز بود. اما سیاست نسبتاً سهل‌گیرانه آن زمان عامل رونق سرمایه‌گذاری نیز قلمداد می‌شود. هزینه‌کردهای سرمایه‌ای یعنی پولی که کسب‌وکارها برای چیزهایی مانند ساختمان و تجهیزات خرج می‌کنند، در سال 1978 به حدود یک‌سوم تولید ناخالص داخلی آمریکا رسید که حداقل از سال 1947 تاکنون بالاترین سطح بوده است. بخش بزرگی از آن پول‌ها در پاسخ به تکانه‌های عرضه برای تولید انرژی و کالاهای تجاری صرف شد. جفری کیوری از بانک گلدمن‌ساکس به تازگی متذکر شد که آن سرمایه‌گذاری‌ها تنگناهای ظرفیت تولید نفت و فلزات را تا دهه‌ها برطرف و اقتصاد را برای تورم اندک درازمدت آماده کرد. امروز اقتصاد جهان در نقطه عطف دیگری قرار دارد. نظام ضعیف و فرسوده تجارت جهانی، کاهش مهاجرت و تغییرات اقلیمی می‌تواند بهره‌وری را در آمریکا پایین و رشد پایین و تورم بالای درازمدت را به همراه بیاورد. این مناظره نیز در میان اقتصاددانان دیده می‌شود که می‌گویند فدرال‌رزرو باید نرخ تورم هدف را اندکی از دو درصد بالاتر ببرد. چنین تحولی مانع از آن می‌شود که اقتصاد در میان چالش‌های عمیق خود به شدت کوچک شود. وظیفه فدرال‌رزرو آن است که با دقت و به درستی شکل آینده اقتصاد و تعامل آن با سیاست پولی را پیش‌بینی کند. اثرات عمیق رونق سرمایه‌گذاری در دهه 1970 نشان می‌دهد که فدرال‌رزرو باید راه را برای تحولات ساختاری اقتصادی باز کند.  هرچه سوابق برنز را بیشتر بررسی کنیم پیچیدگی‌های بیشتری آشکار می‌شوند. رئیس پیشین فدرال‌رزرو در سال 1974 به دقت فرآیند انحلال یک بانک بزرگ را مدیریت کرد. در چارچوب کنونی بانک مرکزی پیش‌بینی می‌شود به برخی بنگاه‌های بزرگ اجازه ورشکستگی داده شود تا آنجا که به یک بحران مالی نینجامد. طرفداری او از کنترل دستمزدها یک نمونه کلاسیک از سیاست بد و محکوم به شکست تلقی می‌شود. حتی رابطه او با نیکسون هم چندان مشخص نیست. برنز فردی چاپلوس نبود و حداقل تلاش می‌کرد در برابر زورگویی رئیس‌جمهور مقاومت کند. تمام اینها درس نهایی و مهمی را از ضدقهرمان فدرال‌رزرو ارائه می‌دهد: حکایت‌های تاریخی سودمند هستند اما تمام  داستان نیستند. 

دراین پرونده بخوانید ...