شناسه خبر : 42228 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اجتناب از سهمیه‌بندی انرژی

درس‌هایی از تازه‌ترین ادبیات اقتصادی

زمستان امسال دو پرسش فضای سیاسی اروپا را پر می‌کنند: قیمت انرژی برای من تا چه اندازه بالا می‌رود؟ و دولت برای حمایت از من چه کاری انجام خواهد داد؟ سیاستمداران فرانسه و اسپانیا در تلاش برای محافظت در برابر طوفان پیش‌رو برای بهای گاز و برق سقف تعیین کرده یا قیمت‌ها را به شکل‌های مختلف پایین آورده‌اند. اکنون که بهای کلی‌فروشی آتی گاز برای اوایل سال 2023 همچنان رو به افزایش گذاشته و از کمتر از 30 یورو در هر مگاوات‌ساعت در تابستان گذشته به بیش از 300 یورو رسیده است و چراغ‌های شاخص‌های اقتصادی اروپا قرمز شده‌اند افزایش قیمت باز هم ادامه خواهد داشت. این چشم‌انداز برای ناامید کردن اقتصاددانان کافی به نظر می‌رسد. 

سیاستمداران می‌خواهند از رای‌دهندگان در برابر قبض‌های سنگین محافظت کنند اما نیاز دارند مصرف انرژی را کاهش دهند تا از خاموشی‌ها جلوگیری شود و درآمدهای نفتی و گازی روسیه هم کاهش یابد. سقف‌های قیمتی مفید هستند اما اجرای نامناسب آن انگیزه کاهش مصرف انرژی را از بین می‌برد. تاکنون اقتصاددانان می‌گفتند که اثر آنها بر مصرف سوخت ناچیز و بر مصرف گاز نامعین بوده است. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که مصرف‌کنندگان عمدتاً به بهای بالای سوخت واکنشی نشان نمی‌دهند. آنها مجبورند با خودرو به سر کار بروند و حتی اگر بهای سوخت بالا برود باز هم این کار را انجام می‌دهند. در این تحلیل، سقف‌گذاری قیمتی تفاوت زیادی در مصرف انرژی ایجاد نمی‌کند.

اما مجموعه جدیدی از مطالعات این دیدگاه متعارف را به چالش کشیده‌اند و نشان می‌دهند که قیمت‌ها واقعاً مهم هستند. این تفاوت به تغییر در روش پژوهش بازمی‌گردد. نسل قدیم مطالعات داده‌های تجمیعی از قبیل فروش هفتگی و قیمت‌ها در یک منطقه را تحلیل می‌کردند و به تقاضای تک‌تک مصرف‌کنندگان یا الگوهای رانندگی توجهی نداشتند. این موضوع اهمیت زیادی دارد چون هنگام تجمیع داده‌ها اطلاعات مهمی جا می‌مانند. به عنوان مثال یک افزایش ملایم در میانگین هفتگی قیمت‌ می‌تواند افت شدید در آغاز هفته را پنهان کند. اگر آن افت قیمت تقاضا را بالا برده باشد آنگاه تحلیل تجمیعی به این نتیجه می‌رسد که قیمت بالا به جای مصرف کمتر به مصرف بیشتر می‌انجامد. همچنین قیمت‌ها در جایگاه سوخت در پاسخ به تقاضا تعیین می‌شوند و رابطه دوطرفه‌ای بین قیمت و تقاضا برقرار می‌شود که تفکیک آن عاقلانه نیست. 

پژوهش‌های جدیدتری که داده‌های خود را تحلیل می‌کنند به نتایج قابل توجهی رسیده‌اند. لارنس لوین از شرکت پرداخت‌های ویزا (Visa) و همکارانش با هدف ارزیابی واکنش مصرف‌کنندگان به قیمت‌های بالاتر، تراکنش‌های کارتی روزانه از 243 شهر آمریکا را در اواخر دهه 2000 بررسی کردند. آنها متوجه یک واکنش چشمگیر شدند: به ازای هر 10 درصد افزایش بهای سوخت، مصرف تا سه درصد پایین می‌آمد. همچنین آنها متوجه شدند اگر از داده‌های تجمیعی استفاده کنند به افت کمتری در مصرف می‌رسیدند. کریستوفر کنیتل (Knittle) از موسسه فناوری ماساچوست و همکاران از داده‌های ریزتری از اپلیکیشن «اقتصاد سوخت» ژاپن بهره بردند و علاوه بر کسب نتایج مشابه به واقعیت جزئی دیگری پی بردند: رانندگان نه‌تنها با رانندگی کمتر به بهای بالای سوخت واکنش نشان می‌دهند بلکه با هدف صرفه‌جویی با احتیاط بیشتری رانندگی می‌کنند. گاز طبیعی نیز همانند بنزین یک کالای ضروری است. در اینجا نیز پژوهش‌ها حاکی از آن‌اند که با افزایش قیمت‌ها مصرف‌کنندگان به صرفه‌جویی روی می‌آوردند. ادوارد روبین و همکارش از دانشگاه اورگان 300 میلیون قبض انرژی را در کالیفرنیا بررسی کردند. در برخی از بخش‌های این ایالت خانوارهای مشابه از دو بنگاه مختلف عرضه‌کننده گاز را خریداری می‌کنند که سازوکارهای متفاوتی برای تعدیل قیمت‌ها دارند. این امر به پژوهشگران امکان داد چیزی شبیه به یک گروه کنترل داشته باشند که در مطالعات پزشکی از آن استفاده می‌شود. آنها به این نتیجه رسیدند که 10 درصد افزایش در بهای گاز به‌طور متوسط دو درصد کاهش مصرف را به همراه دارد. یک نکته جالب در پشت این ارقام پنهان بود: طی ماه‌های تابستان واکنشی نسبت به بهای گاز دیده نمی‌شود اما در زمستان خانوارها تا چهار درصد صرفه‌جویی کردند.

تغییرات قیمت در کالیفرنیا در مقایسه با اروپا کوچک هستند. به خاطر فقدان داده‌های واقعی هیچ مطالعه‌ای درباره چگونگی پاسخ خانوارها به قیمت‌های گزاف انجام نشده است. تنها استثنا مطالعه آنا آلبرینی و همکاران از دانشگاه مریلند درباره اوکراین است که افزایش قیمت‌ها پس از حذف یارانه‌ها در سال 2015 را بررسی می‌کند. آنها متوجه شدند آن دسته از خانوارها که در سامانه‌های گرمایشی بهتر یا عایق‌بندی سرمایه‌گذاری نکرده بودند مصرف خود را تا 16 درصد کاهش دادند.  همچنین، مطالعات به سیاست‌هایی پرداختند که به خانوارها در مواجهه با قیمت‌های بالا کمک می‌کنند. نتایج این مطالعات اخبار بدی برای سیاستمداران طرفدار سقف‌های قیمتی هستند. در کالیفرنیا که دولت بهای حاشیه‌ای گاز برای خانوارهای فقیر را تا 20 درصد کاهش داده بود خانوارها در سال بعد از آن به مدت 18 ماه مصرف خود را 5 /8 درصد افزایش دادند. اوکراین روش بهتری برای کمک به خانوارها پیدا کرد. خانوارهایی که نمی‌توانند قبض را بپردازند یارانه نقدی می‌گیرند. از آنجا که این یارانه نقدی ارتباطی با مصرف ندارد این انگیزه را ایجاد می‌کند که مردم زمان کمتری زیر دوش حمام بمانند و بنابراین تاثیر قیمت بالا بر مصرف گاز همچنان مثبت می‌ماند. گزینه دیگر انتخاب راهی بین سقف قیمتی و یارانه نقدی است. به تازگی یک ایالت اتریش برای اولین 80 درصد مصرف یک خانوار عادی تخفیف در نظر گرفت. بدان معنا که افراد انگیزه کاهش به هر میزان بیشتر از آن را خواهند داشت.

خانوارها تنها مصرف‌کنندگان گاز نیستند. در اوایل جنگ، تولیدکنندگان صنعتی و کشاورزی علیه هر اقدامی که عرضه را به خطر بیندازد صحبت می‌کردند چون جایگزین‌سازی فرآیندهای تولید به زمان زیادی نیاز دارد و کاهش تولید به طوفانی در سرتاسر اقتصاد تبدیل می‌شود. اما شواهد اولیه از صنعت لبنیات و کود شیمیایی در آلمان نشان می‌دهد که حتی مصرف‌کنندگان بزرگ هم به قیمت‌های بالاتر واکنش نشان می‌دهند. کشاورزان برای گرمایش به جای گاز از نفت استفاده می‌کنند و کود آمونیاک که به گاز زیاد نیاز دارد به جای تولید در داخل از خارج وارد می‌شود.

با گذشت زمان، خانوارها و صنایع خود را با قیمت‌های بالا سازگار می‌کنند و با گذشت هر ماه تقاضا برای گاز کاهش خواهد یافت. اگر سیاستمداران اروپا درباره کاهش مصرف گاز جدی باشند باید از تازه‌ترین پژوهش‌ها پیروی و از سقف‌های قیمتی اجتناب کنند. این کار نفع شخصی هم دارد. وقتی قیمت بالا وجود ندارد تا خانوارها و صنایع را به کاهش مصرف انرژی تشویق کند دولت‌ها برای تخصیص منابع کمیاب به دنبال راهی غیر از سازوکارهای قیمتی خواهند بود. هیچ‌کس دوست ندارد سیاستمداری باشد که سهمیه‌بندی را اجرا می‌کند. 

دراین پرونده بخوانید ...