شناسه خبر : 41949 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

رجب دردسرساز

درس‌هایی از تورم ترکیه

«این ماجرا ابد و یک شب طول کشید.» رودیگر درونباخ اقتصاددان برجسته‌ای که در سال 2002 از دنیا رفت برای توصیف چگونگی شکل‌گیری یک بحران مالی از این جمله استفاده می‌کرد. به بیان دورنباخ، دوره‌های رونق بسیار طولانی‌تر از آنچه منطقی یا ممکن به نظر می‌رسد هستند و سپس با سرعتی غافلگیرکننده به پایان می‌رسند. امور ناپایدار بیشتر از آنچه شما فکر می‌کنید می‌توانند پایدار بمانند. اگر دورنباخ زنده بود از وضعیت ترکیه گیج و مبهوت می‌شد. این کشور سال‌ها آزمایشی نابخردانه را در حوزه سیاست پولی اجرا می‌کند. رجب طیب اردوغان رئیس‌جمهوری ترکیه عقیده دارد افزایش نرخ بهره به جای آنکه درمانی برای تورم باشد خود به تورم دامن می‌زند. در اواخر سال 2021 و زمانی که اکثر کشورها نرخ‌های بهره را بالا می‌بردند یا خود را برای چنین اقدامی آماده می‌کردند او به بانک مرکزی دستور داد نرخ‌ها را کاهش دهد. نتیجه این دستور قابل پیش‌بینی بود هرچند آقای اردوغان آن را نمی‌دید. ظرف چند ماه نرخ تورم اوج گرفت و به حدود 80 درصد رسید. نکته جالب توجه آن است که اقتصاد ترکیه همچنان به رشد خود ادامه داد و سال گذشته تولید ناخالص داخلی 11 درصد رشد کرد. به نظر می‌رسید که دوران رونق ترکیه پایان‌ناپذیر باشد.  شاید فرد به این نتیجه برسد که تورم بالا یک عامل مزاحم است که می‌توان با آن کنار آمد. اما چنین برداشتی اشتباه است. آسیب‌های ناشی از تورم افسارگسیخته بی‌شمار هستند اما سه مورد به ویژه در ترکیه برجسته هستند: کوتاه شدن افق‌ها، فشار بر تصمیم‌گیری‌های روزمره و توزیع مصلحتی ثروت که بار سنگین تورم را بر دوش کسانی می‌گذارد که حداقل توانایی تحمل آن را دارند. بحث را با کوتاه شدن افق‌ها شروع کنیم. وقتی قیمت‌ها ثابت باشند مردم به تغییرات سالانه در میانگین سطوح قیمت‌ها توجهی نمی‌کنند. ثبات به آنها امکان می‌دهد برای آینده دور برنامه‌ریزی کنند. اما در ترکیه عبارت درازمدت به معنای ماه آینده است. تورم تلاطم زیادی دارد. کسب‌وکارها در بازار داخلی نمی‌توانند بازدهی احتمالی را بر مبنای واقعی پیش‌بینی کنند بنابراین تمایلی ندارند در ظرفیت‌ها و فرصت‌های جدید سرمایه‌گذاری کنند. این امر به رشد و رونق درازمدت آسیب می‌زند. هزینه‌های فوری نیز پدیدار می‌شوند. وقتی پول به‌طور مرتب ارزش خود را از دست می‌دهد عرضه‌کنندگان نمی‌توانند چند ماه برای پرداخت منتظر بمانند. در نتیجه آن اعتبار و اعتماد غیررسمی که روابط تجاری بر مبنای آن ساخته می‌شود از بین می‌رود. فرآیند تصمیم‌گیری نیز آسیب می‌بیند. سیگنال‌های قیمتی که منابع را به سمت  بهترین کاربردها هدایت می‌کنند آشفته می‌شوند. کسب‌وکارها نمی‌توانند تفاوت بین آن افزایش قیمت که اطلاعات مربوط به عرضه و تقاضا در صنایع خاص را در خود دارد و آن افزایشی را که در واکنش به سقوط  ارزش پول پدید می‌آید تشخیص دهند. تلاش‌های مداومی صورت می‌گیرد تا کسب‌وکارها خود را سرپا نگه دارند. آنها باید همیشه درباره قیمت‌های جدید مذاکره‌ کنند تا بتوانند همگام با استاندارد رو به فرسایش پول بمانند. این تلاش‌ها خسته‌کننده‌اند و جامعه را می‌فرسایند. چانه‌زنی‌ها و مذاکرات پیوسته بین بنگاه‌ها و عرضه‌کنندگان، کسب‌وکارها و مشتریان، و صاحب‌خانه‌ها و مستاجران اصطکاک ایجاد می‌کند.

این وضعیت با سومین مشکل بزرگ یعنی تاثیر تورم بر توزیع ثروت ارتباط پیدا می‌کند. تلاش‌هایی که برای گریز از مالیات تورمی صورت می‌گیرند اغلب این مالیات را بر دوش کسان دیگر می‌گذارند. کسب‌وکارها به درستی از بی‌ثباتی ناشی از تورم گلایه می‌کنند هرچند در ترکیه این گلایه‌ها در محافل خصوصی مطرح می‌شوند. بنگاه‌های بزرگ ترکیه منابع و دانش کافی برای در امان ماندن از قیمت‌های فزاینده را دارند. ثروتمندان املاک و ذخایر ارزی دارند و از ثروتشان محافظت می‌کنند اما بقیه مردم خوش‌اقبال نیستند. در تازه‌ترین نظر‌سنجی مشخص شد که بیش از یک‌سوم از ترک‌ها نمی‌توانند نیازهای پایه خود را برآورده کنند. اگر کسانی را که در تامین نیازها مشکل دارند به آنها اضافه کنیم این سهم به چهارپنجم می‌رسد. منطقی است که فقرا بیشترین رنج و آسیب را از تورم می‌بینند. اما ترک‌های طبقه متوسط هم رنج می‌کشند. با کاهش قدرت خرید و از بین رفتن امنیت شغلی بسیاری از مردم از طبقه متوسط نزول می‌کنند و این نزول جایگاه اضطراب و عصبانیت شدیدی در آنها ایجاد می‌کند.

سیاست‌های تورمی در همه جا نامناسب اما در ترکیه به ویژه مخرب هستند. به نظر می‌رسد اکثر رای‌دهندگان آقای اردوغان را مقصر تورم می‌دانند. او و حزبش در نظرسنجی‌های مربوط به انتخابات ماه ژوئن آینده محبوبیت خود را از دست می‌دهند. نگرانی بزرگ آن است که آقای اردوغان برای حفظ قدرت به ابزارهای ناجوانمردانه‌ای مانند محصور کردن رقبا روی آورد یا وضعیت اضطراری اعلام کند. از این بابت، نظریه و بینش آقای دورنباخ درباره پایدار ماندن امور ناپایدار درسی وحشتناک به ما می‌دهد. هیچ موقعیتی آنقدر بد نیست که نتواند بدتر شود.

دراین پرونده بخوانید ...