شناسه خبر : 44061 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

عراق پس از بیست سال

نظریات کوری شیک از دولت بوش

عراق پس از بیست سال

اشغال عراق در سال 2003 و سوءمدیریت عواقب ناشی از آن قدرت آمریکا را به میزان قابل ملاحظه‌ای کاهش داد و حفظ امنیت و شکوفایی ما را دشوارتر و پرهزینه‌تر کرد. اینها اشتباهاتی تاریخی بودند اما نمی‌توان آنها را اولین افتضاح بزرگ در سیاست خارجی آمریکا دانست. همچنین این اولین‌بار نبود که ایالات متحده نمایشی اشتباه از ارزش‌هایش ارائه داد. از بسیاری جهات، ناکامی‌های جنگ عراق همان اشتباه‌های جنگ ویتنام هستند و مناظره‌های زیادی را در محافل داخلی و بین‌المللی برانگیختند. اما همانند ویتنام قرار نبود و قرار نیست که آنها پایانی برای سلطه جهانی آمریکا قلمداد شوند. من در سال 2002 به عنوان مدیر راهبرد دفاعی در شورای امنیت ملی به دولت بوش ملحق شدم. از من خواسته شد تا در تشکیل ائتلاف همکاری کنم چون قبلاً همین کار را در نیروهای ژنرال کالین پاول در جنگ 1991 انجام داده بودم، اما من در تصمیم‌گیری ورود به جنگ 2003 نقشی نداشتم. آنچه بیش از هر چیز من را غافلگیر کرد ترس و نگرانی موجود در میان سیاستگذاران پس از حملات 11 سپتامبر 2001 بود. این نگرانی وجود داشت که مهار عراق به سرعت تضعیف شود و بازرسی‌های پس از سال 1991 نشان داده بود که برنامه‌های تسلیحاتی صدام حسین از آنچه قبلاً تصور می‌شد پیشرفته‌تر هستند. حضور نیروهای آمریکایی آتش افراط‌گرایی را در کشورهای حاشیه خلیج فارس تشدید می‌کرد. شاید اگر برنامه مهار عراق یک یا دو سال دیگر ادامه می‌یافت، دولت بوش مسیر دیگری را انتخاب می‌کرد. اما دوران تک‌قطبی در یک دهه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی محدودیت‌های قدرت‌نمایی آمریکا را برداشته بود و سیاستگذاران تصمیمات ترسناکی اتخاذ کردند. حملات علیه آمریکا تازگی داشت و ما که در دولت بوش ابعاد تهدید‌های تروریستی را نمی‌دانستیم چندین تصمیم مخرب گرفتیم. ارتش آمریکا شورش‌ها را پیش‌بینی نکرده بود و برنامه‌ای برای ایجاد ثبات در دوران پس از جنگ نداشت. اما بیشترین مسئولیت ناکامی‌ها متوجه سیاستگذاران غیرنظامی مستقر در پنتاگون، عراق و کاخ سفید است. در این مکان‌ها بود که پرمناقشه‌ترین تصمیمات درباره امکان حمله، اندازه آن و نیروهای اشغالگر اتخاذ می‌شد. همین سیاستگذاران بودند که درباره خلع سلاح ارتش عراق، تنظیم برنامه زمانی خروج نیروهای ائتلاف و خروج از سیاست عراق تصمیم و نگرانی‌های امنیتی کشورهای منطقه و مردم عراق را نادیده می‌گرفتند. اشغال عراق نفوذ دولت ایران در منطقه و همچنین مناقشات فرقه‌ای بین مسلمانان را افزایش داد. منابع از جنگ افغانستان دور شدند. یکپارچگی اروپا خدشه‌دار شد و متحدان جدید ناتو زیر فشار قرار گرفتند تا حضور یا عدم حضور خود را در جنگ توجیه کنند. از همه مهم‌تر اینکه اشغال عراق مرگ صدها هزار عراقی  و بیش از چهار هزار و 400 آمریکایی را به همراه داشت. این جنگ تغییر نگاه آمریکا در جهان را به همگان نشان داد و اراده این کشور برای محدود کردن قدرتش طبق قواعد خودش را زیر سوال برد. ویژگی منحصر به فرد هژمونی آمریکا آن بود که این ابرقدرت تلاش می‌کرد با استفاده از قوانین، پیمان اتحاد و نهادهای بین‌المللی به طور داوطلبانه آزادی عمل خود را محدود کند. حضور معنادار قدرت‌های کوچک و متوسط به نتایج کار مشروعیت می‌داد و مشارکت‌های داوطلبانه در اقدامات جمعی را بسیج می‌کرد. آمریکایی‌ها به درستی درباره میزان تسهیم بار وظایف در میان متحدان گلایه دارند اما باید اذعان کرد که هیچ ابرقدرتی به اندازه آمریکا از کمک‌های داوطلبانه در برقراری نظم بین‌المللی برخوردار نبوده است. این کمک‌ها باعث شد نظم جهانی برای امنیت و شکوفایی آمریکا ارزش هزینه‌ها را داشته باشد. اگر آمریکا همچنان بخواهد قدرت برتر جهان باقی بماند باید بهتر به قوانین و محدودیت‌های خودش پایبند باشد. با وجود پذیرش اشتباهات فاحش در عراق که کاهش قدرت آمریکا را به همراه داشت هنوز می‌توانیم بگوییم که آمریکا توان قابل توجهی دارد. آمریکا ثبات قدم خود را در عراق حفظ کرد و حتی راهبرد موفقی را تدوین و نیروهای نظامی را به اجرای آن متعهد کرد (البته چنین اقدامی در حوزه‌های ضروری غیرنظامی انجام نگرفت). آمریکایی‌ها ثابت کردند که از تلفات نظامی ابایی ندارند. اقتصاد آمریکا بیش از 800 میلیارد دلار هزینه مستقیم و تریلیون‌ها دلار هزینه کل جنگ را پذیرفت بدون آنکه تاثیرات اقتصادی درازمدت قابل ملاحظه‌ای ایجاد شود. این کشور همانند گذشته نوآور، خلاق و پویاست. با وجود زخم‌هایی که اغلب بر آن وارد می‌شود فلسفه زیربنایی ایالات متحده همچنان برای مردم سراسر جهان جذابیت دارد. آن گونه که کمک‌های آمریکا به اوکراین در جنگ نشان می‌دهد قدرت ایالات متحده هنوز عاملی تعیین‌کننده در نظم جهانی به شمار می‌رود. آمریکا توانست پنجاه کشور را برای مقاومت در برابر تهاجم روسیه سازماندهی کند و خود 112 میلیارد دلار کمک‌های مالی و نظامی فراهم کرد. نظم موجود به نفع اکثر کشورهاست، در غیر این صورت یا آنها طعمه قدرت‌هایی مثل چین و روسیه خواهند شد یا انفعال کشورهای طرفدار نظم بدون رهبری آمریکا باعث تضعیف تلاش‌های جمعی خواهد شد. اشتباهات جنگ عراق سایه تردید را بر اراده آمریکا برای برقراری نظم جهانی و اراده دیگر کشورها برای پشتیبانی از این تلاش‌ها می‌افکند. این امر صحیح و قابل درک است. اما چه جایگزین‌هایی می‌توان برای آن پیدا کرد؟ چین حوزه نفوذ خود را در خاورمیانه گسترش می‌دهد اما قادر نیست نوع متفاوتی از نظم جهانی را برقرار کند که بیشتر کشورها بخواهند بخشی از آن باشند. با وجود چشم‌انداز سلطه چین و روسیه آنچه آمریکا به درستی انجام داد و به درستی انجام می‌دهد می‌تواند همچنان اصولی سازمان‌دهنده برای نظم جهانی در آینده پیش‌رو باشد. ایالات متحده به رغم اشتباهات و خطاها می‌تواند همچنان قدرت بلامنازع باقی بماند. 

دراین پرونده بخوانید ...