شناسه خبر : 39042 لینک کوتاه

ژئوپولیتیک آسیایی

آیا پیوستن به سازمان همکاری شانگهای چندان مهم نیست؟

 

دیاکو حسینی/ کارشناس مسائل بین‌الملل

پذیرش عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای پس از 15 سال انتظار، شوق و مجادله فراوانی را در جامعه برانگیخت. عده‌ای این واقعه را مرحله تازه‌ای از گرایش جمهوری اسلامی ایران به شرق ژئوپولیتیک تفسیر کردند و از نگاه دیگران، پیوستن به این سازمان، مقدمه‌ای برای توسعه مناسبات تجاری ایران با اعضای آن از جمله چین و روسیه است. اما با نگاهی گذرا به تاریخچه پیدایش و عملکرد آن در دو دهه اخیر پنهان نمی‌ماند که سازمان همکاری شانگهای نه یک نهاد اقتصادی بلکه سازمانی با اهداف محدود دفاعی و امنیتی در برابر تهدیدات مشخص برخاسته از تروریسم، افراطی‌گری و جدایی‌طلبی است. اشتراک نظر چین، روسیه و چهار کشور آسیای مرکزی در کانون اولیه این سازمان در تهدید پنداشتن اسلام‌گرایی افراطی و تجزیه‌طلبی، ریشه نیاز به سازمان همکاری شانگهای بود. به‌رغم گسترش جغرافیایی اعضای سازمان، همچنان عملکرد این نهاد محدود به اهداف فوق مانده و نتوانسته دایره فعالیت خود را به ابعاد تازه‌ای از امنیت دسته‌جمعی یا اقتصادی توسعه دهد. با این حال به نظر می‌رسد به ویژه چین و روسیه از این برداشت رایج در غرب که سازمان همکاری شانگهای را تجمع قدرت‌های آسیایی در رقابت با نظم جهانی غربی قملداد کرده‌اند، به منظور ارتقای پرستیژ خود و البته بدون پرداخت هزینه گزافِ رویارویی با غرب بهره بگیرند. با گذشت سال‌ها به نظر می‌رسد که با آشکار شدن اختلافات عمیق میان اعضا از جمله بین چین و هند، روسیه و چین، هند و پاکستان و در نهایت اختلافات متعدد مرزی و قومی میان کشورهای آسیای مرکزی همراه با تنوع گرایش‌های استراتژیک میان همه اعضا، انتظارها از سازمان همکاری شانگهای به تدریج کاهش یافته و روشن شده که این سازمان تا آینده قابل پیش‌بینی نخواهد توانست به «ناتوی آسیایی» با کارکردهای اقتصادی مشابه اتحادیه اروپا تبدیل شود. با این حال، ضرورت مبارزه با تروریسم و افراطی‌گری همچنان به مثابه چسب پیوند‌دهنده اعضای این سازمان عمل می‌کند.

از این گذشته، احساس خطر روسیه و کشورهای آسیای مرکزی از بسط نفوذ اقتصادی و نظامی چین به درون آسیای مرکزی نه‌تنها این کشورهای ضعیف‌تر را وادار کرده که در جست‌وجوی موازنه‌دهنده دیگری برآیند بلکه مسکو با شکل دادن به اتحادیه اقتصادی اوراسیا و سازمان امنیت دسته‌جمعی کوشیده است در دفاع از حوزه نفوذ اقتصادی و امنیتی خود، اطمینان پیدا کند که این منطقه حیاتی به چین واگذار نمی‌شود. با وجود این که سازمان همکاری شانگهای به منظور همکاری‌های اقتصادی بنا نشده اما در پیامد فرعی خود از راه اعتمادسازی و گسترش رایزنی‌های سیاسی و در موازات آن اشتهای سیری‌ناپذیر چین به پروژه‌های زیرساختی، زمینه‌ساز مشارکت و سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی بوده است. اما حتی بدون وجود سازمان همکاری شانگهای هم می‌توانستیم انتظار داشته باشیم که بازخیزی چین و دراز شدن بازوهای آن در سراسر جهان، چنین نتایجی ولو از راه توافق‌های دوجانبه با کشورهای اوراسیا به همراه داشته باشد. هیچ‌کدام از این ضعف‌ها به معنای بی‌اهمیت بودن پذیرش عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای نیست اما هشدار می‌دهد که انتظاری فراتر از آنچه واقعاً این سازمان می‌تواند به ایران اعطا کند، نداشته باشیم.

 هرچند پذیرش ایران در سازمان نشان‌دهنده لبریز شدن صبر چین و روسیه در رأس دیگر کشورها در خصوص اجتناب از کشاندن این سازمان به مجادلات ایران و غرب و بازنمایی سازمان به منزله نهادی ضدآمریکایی است اما هنوز آشکارا هیچ‌کدام از این اعضا خواستار مواجهه تمام عیار با غرب و حتی وانمود کردن به این نیستند که بنای براندازی نظم بین‌المللی و جایگزین کردن آن با نظم آسیایی را دارند. به همین ترتیب، عضویت در سازمان همکاری شانگهای با سرشت دفاعی-امنیتی -‌متمرکز بر آسیای مرکزی- همان‌قدر تسهیل‌کننده امتیازات اقتصادی است که عضویت در سازمان دفاعی امنیتی ناتو برای اعضایش فراهم کرده است. با وجود این، گام بلندی که اعضای سازمان همکاری شانگهای برای پذیرش عضویت دائم ایران برداشته‌اند، نه‌تنها می‌تواند پیام واضحی مبنی بر شکست تلاش‌های ایالات متحده در منزوی کردن ایران باشد بلکه بستری را برای اعتمادسازی با دیگر اعضا برای همکاری اقتصادی فراهم می‌کند که البته در حال حاضر نمی‌تواند جز از راه توسعه همکاری‌های امنیتی به ویژه در مبارزه مشترک با تروریسم، افراطی‌گری و جدایی‌طلبی بگذرد. این واقعیت که توسعه اقتصادی جوامع رابطه مستقیمی با خشکاندن ریشه‌های تروریسم و یافتن اقبال عمومی به گرایش‌های افراطی دارد، همان نقطه تلاقی دستور کار امنیتی سازمان همکاری شانگهای با همکاری‌های اقتصادی است. در این رابطه، تجربه موفق چین در توسعه سین کیانگ و کاهش تهدید اسلام‌گرایی افراطی و جدایی‌طلبانه این استان عمدتاً  اویغور‌نشین، به ویژه بعد از شورش خونین سال 2009 و اضافه بر آن، سرمایه‌گذاری موفق‌تر چین طبق برنامه بلندپروازانه «یک کمربند-‌یک راه» در آسیای مرکزی، مشوق پکن برای حمایت از تکرار همان الگو در دیگر کشورهای عضو سازمان بوده است.

اکنون قدرت گرفتن طالبان و پیامدهای محتمل آن در بازیابی نیروی اسلام‌گرایی افراطی در سراسر منطقه، چین را در موضع حمایت اقتصادی از افغانستانِ تحت‌کنترلِ طالبان در ازای خودداری این گروه در حمایت از جدایی‌طلبان مسلمان چین و فراتر از آن، اسلام‌گرایان تندرو در آسیای مرکزی قرار داده است. مشخصاً چین مایل نیست که همه بار توسعه اقتصادی افغانستان را به تنهایی به دوش بکشد. نه‌تنها به این دلیل که افغانستان محصور در خشکی اهمیت استراتژیک بالایی برای پکن ندارد بلکه به این علت که در صورت تحقق سناریوهای نامطلوب از جمله تغییر ریل طالبان و تصمیم به حمایت از گروه‌های افراطی، تمام این سرمایه‌گذاری‌ها و دارایی‌های زیرساختی می‌تواند در خدمت اهداف توسعه‌طلبانه طالبان و گروه‌های همسو با آن درآید. برای چین عاقلانه‌تر است که با سهیم کردن سایر همسایگان افغانستان از جمله ایران در توسعه اقتصادی افغانستان، احساس مسوولیت بیشتر و ریسک کمتری را در شرایط بحرانی توزیع کند.

تا جایی که به نقش ایران مربوط می‌شود، دو پروژه بندر چابهار و کریدور شمال-جنوب که تاکنون چین به دلایل قابل درکی علاقه‌ای به پیشبرد آن نداشته، در معرض آزمون دیگری قرار گرفته‌اند. پیش از این، از نگاه چین، توسعه بندر چابهار در رقابت با بندر گوادر می‌توانست وزنه موازنه‌دهنده استراتژیک هند از راه نفوذ در افغانستان باشد؛ همین‌طور کریدور شمال-جنوب روزنه تنفسی تازه‌ای را به روی کشورهای آسیای مرکزی در ارتباط با اقتصاد دریایی اقیانوس هند می‌گشود که سلطه اقتصادی چین بر این منطقه را به پرسش می‌گرفت. اما امروز شرایط تغییر کرده است. چین اطمینان دارد که به دلیل چیرگی طالبان، هند مسیر همواری برای نفوذ در افغانستان ندارد و تکمیل کریدور شمال-جنوب در همپوشانی با آنچه در توافق 25ساله ایران و چین به‌دست خواهد آمد، طرح بلند‌مدتی است که پکن در نهایت می‌تواند با آن کنار بیاید. پیش از این می‌دانستیم که هرچند ایالات متحده اساساً با کامیابی اقتصادی ایران به نحوی که تاثیر تحریم‌ها را بکاهد موافق نیست اما با مطرح شدن هرچه بیشتر اهمیت چین در منشور رقابت‌های جهانی آمریکا، این حساسیت به آن دلیل که می‌تواند مانع از سیر صعودی افسارگسیخته نفوذ اقتصادی چین شود، به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. به این دلیل ممکن است در سال‌های آینده شاهد مخالفت کمتری از سوی واشنگتن نسبت به تکمیل کریدور شمال-جنوب و توسعه موثر بندر چابهار باشیم. در سوی دیگر و به شکل مشابهی، روسیه نیز به رغم ناخرسندی از باز شدن دروازه‌های آسیای مرکزی به اقیانوس هند و تضعیف نفوذ مسکو در این منطقه، در جنبه مثبت، تحقق این امر با کاستن از سیطره چین بر اقتصادهای این منطقه، مقداری به آرامش روسیه نسبت به آینده هژمونی پکن یاری می‌رساند. به این ترتیب و در یک رویداد تاریخی، پنجره فرصت جدیدی به روی اقتصاد ایران گشوده شده که در پیوند با شبکه‌ای درهم‌تنیده از ملاحظات استراتژیک می‌تواند راهگشای توسعه اقتصادی ایران در سایه دگرگونی‌های نوین ژئوپولیتیک و در حاشیه عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای باشد. هیچ‌یک از این انتظارات به تحقق نخواهد پیوست اگر تنش میان ایران و غرب چنان اوج بگیرد که یکایک کشورهای این مجموعه را به گرداب منازعات احتمالی تهران و واشنگتن بکشاند یا تحریم‌ها علیه ایران، کشورهای این مجموعه را در مخاطره رویارویی با آمریکا و غرب قرار دهد. بنابراین می‌توان انتظار داشت که اعضای سازمان همکاری شانگهای بیش از قبل و با نکته‌سنجی مضاعفی، تعاملات ایران و غرب را با هدف تعیین مسیر آینده این منطقه زیر نظر بگیرند. 

دراین پرونده بخوانید ...