شناسه خبر : 44423 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مرگ آرزوها

آرزواندیشی چگونه سرمایه‌گذاران را به خاک سیاه می‌نشاند؟

 

سعید ابوالقاسمی / نویسنده نشریه 

تاکنون «صدای شکسته شدن ساختارهای ذهن» را شنیده‌اید؟ این صدا، نخستین صدای درونی است که سرمایه‌گذاران، سیاستگذاران و افرادی که با خوش‌بینی بسیار و البته بدون فکر تصمیم‌گیری می‌کنند، می‌شنوند؛ صدایی که فقط در ضمیر درونی افراد شکست‌خورده شنیده می‌شود و اثر آن، تا سال‌ها باقی می‌ماند و البته، به تجربه و درسی منجر می‌شود که «آرزواندیشان» را از هر حرکت افراطی، بلندپروازانه و غیرمنطقی برحذر می‌کند. به تعداد افراد روی زمین، تجربه‌های شکست ناشی از آرزواندیشی وجود دارد و گاهی نیز نقل شده است. «اعتقاد به اینکه یک سهم بدون هیچ تحلیل بنیادی یا تحقیقات بازار به‌طور نامحدود به رشد خود ادامه خواهد داد»، «سرمایه‌گذاری در یک شرکت فقط بر اساس تبلیغات یا شایعات بدون انجام بررسی‌های لازم»، «در نظر گرفتن عملکرد گذشته بدون توجه به تغییر شرایط بازار یا روند صنعت به عنوان شاخص موفقیت آینده»، «تمرکز بیش از حد بر منافع کوتاه‌مدت و نادیده گرفتن ریسک‌های بلندمدت و زیان‌های احتمالی» و «برآورد بیش از حد پتانسیل یک فناوری یا محصول جدید بدون در نظر گرفتن رقابت بالقوه یا اشباع بازار» از جمله فعالیت‌های شایعی است که آرزواندیشان با خوش‌باوری تمام به آن اعتقاد دارند و هربار به تفکرات ناشی از آن متوسل می‌شوند و البته در بسیاری مواقع نیز شکست می‌خورند. رفتارهای افراد پس از شکست بر اثر آرزواندیشی افراطی متفاوت است. در حالی که برخی از آنها ممکن است ابراز ناامیدی، پشیمانی یا بی‌انگیزگی کنند، برخی دیگر ممکن است با تفکر درباره اشتباهاتشان، درس‌های جدید بگیرند و البته، برخی نیز ممکن است از مشاوران مالی یا سایر سرمایه‌گذاران باتجربه مشاوره بگیرند تا از بروز اشتباهات مشابه در آینده جلوگیری کنند. تفکر آرزواندیشانه از استدلال عاطفی ناشی می‌شود که با انگیزه، خواسته‌ها، امیدها و آرزوها ارتباط مستقیمی دارد. ممکن است این تفکر، یک استراتژی ناخودآگاه برای به دست آوردن پاداش‌هایی باشد که ممکن است با خواسته‌ها و نیازها همسو باشد. توضیح دیگری که می‌توان درباره این تفکر به زبان آورد، این است که تفکر انتقادی به دلیل دشواری‌های پنهانی که در خود جای داده، بخش زیادی از منابع ذهنی را مصرف می‌کند اما تفکر آرمانگرایانه، ساده‌تر است و بر همین اساس، آرزواندیشی، آسیب کمتری به مغز وارد می‌کند. آرزومندی همچنین احساسات مثبت را به ذهن وارد می‌کند و ممکن است به اشتباه، سبب ایجاد احساس خوب درباره برخی گزینه‌های تصمیم‌گیری شود. احساسات مثبتی که تفکر آرزواندیشانه به ارمغان می‌آورد و پاداش‌های غیرمنتظره گاه و بی‌گاهی که به دلیل این تفکر بروز می‌یابند، انگیزه‌های ذاتی برای ادامه استفاده از این رویکرد در تصمیم‌گیری‌ها هستند. از سوی دیگر، ساده‌تر است که تصمیم‌گیری را بر اساس یک سناریوی امیدوارکننده و آسان انجام دهیم تا اینکه برای بررسی همه جوانب مثبت و منفی که گاهی بسیار وقت‌گیر هستند، انرژی صرف کنیم. اما موضوع همین‌جا تمام نمی‌شود، آرزواندیشی حتی ممکن است یک پیشگویی مبتنی بر خودشکوفایی باشد که امید به دریافت یک نتیجه مثبت می‌تواند فرد را برای دستیابی به آن ترغیب کند.

آرزواندیشی، چاه عمیق تصمیم‌گیری

سرمایه‌گذاران ممکن است در سرمایه‌گذاری بیش از حد خوش‌بین باشند زیرا ممکن است بازده بالقوه یک سرمایه‌گذاری را بیش از حد برآورد کنند یا ریسک‌های موجود را دست‌کم بگیرند. «تفکر آرزواندیشانه» می‌تواند نقش مهمی در تصمیم‌گیری‌های سرمایه‌گذاری ایفا کند، زیرا می‌تواند سرمایه‌گذاران را به تصمیم‌گیری بر اساس امیدها و خواسته‌های خود به جای تحلیل و داده‌های عینی سوق دهد. این رویکرد می‌تواند به تصمیمات سرمایه‌گذاری ضعیف و در نهایت به زیان مالی منجر شود. تاثیر تفکر آرزواندیشانه در سرمایه‌گذاری این است که می‌تواند قضاوت را پنهان کند و به تصمیم‌گیری غیرمنطقی منجر شود. برای سرمایه‌گذاران مهم است که در هنگام تصمیم‌گیری برای سرمایه‌گذاری، عینی باقی بمانند و از تجزیه و تحلیل مبتنی بر داده استفاده کنند. یافته‌های جدید نشان می‌دهند که سرمایه‌گذارانی که خوش‌بینی بیش از حد دارند، نه‌تنها به خود آسیب مالی وارد می‌کنند، بلکه می‌توانند بر کل بازار نیز تاثیر منفی بگذارند و حتی به بروز حباب‌های نسنجیده منجر شوند. این پژوهش را پژوهشگران دانشگاه تگزاس در آستین و دانشگاه کورنل انجام داده‌اند و در آن به موضوعی اشاره کرده‌اند که از آرزواندیشی تاثیری عمیق گرفته است: شرط‌بندی! آنها در پژوهش‌های خود بررسی کرده‌اند شرط‌بندی واهی چگونه باورهای موجود در بازار را آلوده می‌کند و باعث بروز مشکل در تصمیم‌گیری سایر سرمایه‌گذاران می‌شود. در پژوهش دیگری با عنوان «محاسبه منطقی و محدودیت تفکر آرزواندیشانه» که پژوهشگران دانشگاه برکلی کالیفرنیا انجام داده‌اند، تاکید شده که افراد، به صورت عمومی تمایل به تفکرات آرزواندیشانه دارند و بر اساس چنین تفکری، احتمال نتایج مطلوب را بیش از حد برآورد می‌کنند و البته در مقابل آن، احتمال بروز نتایج نامطلوب را دست‌کم می‌گیرند. آنها در این پژوهش، جنبه دیگری از موضوع را بررسی کرده‌اند: «آیا تفکر آرزواندیشانه و بررسی‌نشده می‌تواند به افراد در تصمیم‌گیری بهتر کمک کند؟» نتیجه‌ای که به دست آورده‌اند هم جذاب و جالب است: «زمانی که افق زمانی کوتاه‌مدتی را در تصمیم‌گیری آرزواندیشانه مدنظر قرار می‌دهیم، ممکن است خوش‌بینی افراطی به کسب سود بیشتر نتیجه دهد؛ اما هر چه سطح زمان‌بندی را به بازه گسترده‌تری تعمیم دهیم، اثرات مثبت خوش‌بینی کاهش می‌یابد و در نهایت، به زیان‌آوری می‌انجامد.» به صورت کلی، نتایج این پژوهش چنین احتمالی را مطرح می‌کند که تفکر واهی می‌تواند یک اکتشاف محاسباتی برای بهبود عملکرد باشد و نه اشتباه در استدلال افراد.

از اقتصاد و تجارت که فاصله بگیریم، آرزواندیشی افراطی جنبه‌های دیگری نیز در زندگی معمول افراد به خود اختصاص می‌دهد. این موضوع را تاتیانا آیو، استاد مرکز علوم عصب‌شناختی و اجتماعی دانشگاه ژنو در پژوهشی با عنوان «همبستگی‌های عصبی تفکر آرزواندیشانه» مورد بررسی قرار داده است. به اعتقاد او، تفکر آرزواندیشانه، بر برآورد بیش از حد احتمال وقوع رویدادهای مطلوب دلالت دارد که به صورت مشخصی از نتایج مرتبط با منافع شخصی تاثیر می‌پذیرد. او در پژوهش خود احتمال برنده شدن تیم‌های منفور یا مورد علاقه افراد را بر اساس علاقه‌مندی و رویکرد ناشی از آرزواندیشی مورد بررسی قرار داده و در نهایت نشان داده است که «احساس خوشایند از آرزواندیشی» نکته مهمی است که سبب می‌شود افراد نسبت به یک اتفاق تمایل بیشتری داشته باشند. در صورتی که نتایج پژوهش‌های تاتیانا آیو را با پژوهش محققان دانشگاه برکلی تطبیق دهیم، به این نتیجه می‌رسیم که افراد زمانی به تفکرات آرزواندیشانه افراطی روی می‌آورند که علاقه‌مند به ثبت یک اتفاق هستند و تعجیل، بدون بررسی منطقی سبب می‌شود با خوش‌بینی صرف نسبت به تصمیم‌گیری در یک اتفاق اقدام کنند.

آرزواندیشی و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی

59تفکر آرزواندیشانه یک پدیده جهانی است. این تفکر نشان‌دهنده تمایلی است که افراد برای نتایج و پیامدهای مثبت از خود بروز می‌دهند و حتی زمانی که احتمال یک نتیجه مثبت، 50 درصد یا کمتر باشد، تفکر آرزواندیشانه به عنوان یک روش نجات‌بخش، به امید وقوع اثرات خوشایند، بر تصمیم‌گیری‌ها تاثیر می‌گذارد. این تفکر، فقط رویدادها و اثرات مثبت را شامل نمی‌شود. آرزواندیشان علاقه‌مند هستند احتمال رخدادهای منفی را دست‌کم بگیرند و امیدوارانه منتظر باشند آنچه علاقه ندارند، به وقوع نپیوندد. برای مثال، فعالان اقتصادی که تجربه بیشتری در سرمایه‌گذاری و راه‌اندازی پروژه‌های اقتصادی و تجاری دارند، تصور می‌کنند نسبت به بروز مشکلات و ریسک‌های مالی در سرمایه‌گذاری‌های جدید و شکست در آن مصون هستند و بر همین اساس، ریسک‌هایی با پیامدهای منفی بالا را توجیه می‌کنند و در نهایت، در سرمایه‌گذاری‌های خود شکست می‌خورند. تصمیماتی که مبتنی بر تفکر آرزواندیشانه گرفته می‌شوند، به صورت عمده تصمیمات احساسی هستند که نقش «امیدها» و «انتظارات» در آنها نسبت به نقش «حقایق» و «شواهد» بیشتر است. در این زمینه نیز فعالان اقتصادی متحمل هزینه‌های جبران‌ناپذیری می‌شوند. به این موضوع فکر کنید که یک سرمایه‌گذار برای راه‌اندازی یک کارخانه جدید یا راه‌اندازی خط تولید یک محصول جدید، پیش از اینکه مذاکرات لازم را با بانک‌ها و سازمان‌های دولتی برای دریافت مجوز انجام دهد، با خوش‌بینی تمام و فقط با رویکرد آرزواندیشانه به امید اینکه تسهیلات بانکی به سرعت پرداخت خواهند شد و مجوزهای قانونی نیز در زمان مشخصی صادر می‌شوند، نسبت به خرید تجهیزات، ماشین‌آلات و مواد اولیه مورد نیاز فعالیت جدید اقدام کند و در نهایت، آرزوهایش نیز نقش بر آب شود. این تفکر، در کشورهایی که با صدور بخشنامه‌های روزانه و سیاستگذاری‌های خلق‌الساعه در اقتصاد و تجارت اداره می‌شوند، بیش از پیش محکوم به شکست خواهد بود. در نهایت، امیدواری افراطی ممکن است پس از بروز پیامدهای تصمیم‌گیری، ناامیدی را افزایش دهد؛ سرمنشأ این ناامیدی نیز، برآورد بیش از اندازه یک نتیجه مطلوب بدون توجه به شواهد و حقایق است. تفکر آرزواندیشانه در بسیاری از تصمیمات مهم مصرف‌کننده نیز نقش دارد. برای مثال، با توجه به اینکه بیمه خودرو، هر سال افزایش قیمت دارد، ممکن است افراد آرزواندیش که تاکنون هیچ‌گاه درگیر حادثه نبوده‌اند، در جدال با تورم و افزایش قیمت، تصور کنند کمتر در معرض خطر قرار دارند و در نهایت یک بیمه‌نامه ناکافی خریداری می‌کنند. این رویکرد حتی بر سرمایه‌گذاری‌های مالی نیز تاثیر می‌گذارد. از آنجا که سرمایه‌گذاران ممکن است طعمه تفکر آرزواندیشانه شوند و امیدوار باشند که قیمت سهام افزایش یابد، می‌توانند خوش‌بینانه برای فروش سهام در معرض زیان تعلل کنند و در نهایت، زیان عمیق‌تری را متحمل شوند.

آرزواندیشی مخرب‌تر است یا اعتمادبه‌نفس کاذب؟

«تعصب بیش از حد بر اعتمادبه‌نفس» و «تفکر آرزواندیشی» دو موضوعی هستند که ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند و در نهایت هر دو سبب می‌شوند تصمیم‌گیری از مسیر نادرست و فرآیند ناصحیح خود عبور کند. تعصب بیش از حد بر اعتمادبه‌نفس، تمایل به ارزیابی نادرست و گمراه‌کننده از مهارت‌ها، هوش یا استعدادهای افراد است. به‌طور خلاصه، این یک باور خودپرستانه است که ما بهتر از آنچه نشان می‌دهیم، هستیم. این تفکر می‌تواند یک سوگیری خطرناک باشد و در امور مالی رفتاری و بازارهای سرمایه بسیار تاثیرگذار است. درک اینکه بازارها به کجا می‌روند و چه سرنوشتی در انتظار آنهاست، یکی از مهم‌ترین مهارت‌ها در امور مالی و سرمایه‌گذاری به‌شمار می‌رود. در بازارهای مالی، اکثر تحلیلگران بازار خود را در مهارت‌های تحلیلی بالاتر از حد متوسط می‌دانند. با این حال، بدیهی است برای اکثر تحلیلگران غیرممکن است که بالاتر از حد مشخصی از تحلیل عمل کنند چرا که بازارهای مالی، از متغیرهای مختلفی تاثیر می‌پذیرند که فقط بخشی از آنها پیش‌بینی‌پذیر هستند. جیمز مونتیه، استراتژیست برتر در نظرسنجی سالانه تامسون اکستل و نویسنده کتاب‌های اثرگذار «رفتار مالی»، «رفتار سرمایه‌گذاری» و «ارزش سرمایه‌گذاری»، در نظرسنجی از 300 مدیر حرفه‌ای در زمینه تحلیل بازارهای مالی، از آنها پرسید آیا آنها خود را بالاتر از حد متوسط می‌دانند؟ و آیا بیش از حد متوسط به خود باور دارند یا خیر؟ نزدیک به 74 درصد پاسخ‌دهندگان، به این سوال‌ها پاسخ مثبت دادند. این 74 درصد معتقد بودند که در سرمایه‌گذاری بالاتر از حد متوسط هستند و 26 درصد افراد باقی‌مانده نیز تصور می‌کردند در سطح متوسط قرار دارند. به‌طور خلاصه، هیچ‌یک از افرادی که در نظرسنجی جیمز مونتیه شرکت کرده بودند، فکر نمی‌کردند کمتر از حد متوسط قرار دارند. صحیح است که این ارقام، نشان‌دهنده یک اتفاق غیرممکن آماری است اما همه این افراد، یک توجیه عجیب درباره پاسخ‌های خود داشته‌اند: «می‌دانم همه فکر می‌کنند بالاتر از حد متوسط هستند، اما من واقعاً بالاتر از سطح متوسط قرار دارم.» خطر سوگیری بیش از حد اعتمادبه‌نفس و تلفیق آن با آرزواندیشی این است که استعداد فرد در سرمایه‌گذاری‌های اشتباه را بیش از پیش افزایش می‌دهد. اعتمادبه‌نفس بیش از حد سبب می‌شود افراد در تصمیمات سرمایه‌گذاری خود محتاطانه عمل نکنند و از سوی دیگر، اشتباهات ناشی از توهم دانش و آرزواندیشی به شکل غیرقابل باوری افزایش یابد.

ترس از اشتباه در سرمایه‌گذاری مفید است

در حالی که اعتماد در بسیاری از موقعیت‌ها یک نقطه قوت ویژه خلق می‌کند اما در سرمایه‌گذاری به عنوان یک نقطه ضعف مطرح می‌شود. مدیریت ریسک دقیق برای سرمایه‌گذاری موفق بسیار مهم است. اما اعتمادبه‌نفس بیش از حد در تصمیمات سرمایه‌گذاری، در توانایی ما برای مدیریت ریسک مطلوب اختلال ایجاد می‌کند. سوگیری بیش از حد اعتمادبه‌نفس و تلفیق آن با آرزواندیشی در بسیاری مواقع افراد را وادار می‌کند تصمیمات سرمایه‌گذاری خود را کم‌خطرتر از آنچه هستند ببینند. ری دالیو، موسس Bridgewater & Associates به عنوان بزرگ‌ترین صندوق تامینی جهان، بارها تاکید کرده است که اعتمادبه‌نفس بیش از حد می‌تواند به نتایج فاجعه‌باری منجر شود. او در گفت‌وگویی با فوربس، مقدار قابل توجهی از موفقیت خود را به اجتناب از هرگونه سوگیری بیش از حد اعتمادبه‌نفس نسبت داده است. به اعتقاد دالیو، افرادی شبیه به او باید به شدت از احتمال نادرست بودن ارزیابی‌هایشان آگاه باشند: «مهم نیست چه اندازه برای انجام هر فعالیتی مطمئن هستم؛ چرا که باز هم ممکن است اشتباه کنم.» با این طرز فکر، او همیشه در تلاش است بدترین سناریوها را در نظر بگیرد و گام‌های مناسبی را برای به حداقل رساندن خطر شکست بردارد. 

دراین پرونده بخوانید ...