شناسه خبر : 38567 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ساز ناکوک ریال

بررسی وضعیت بازار ارز در گفت‌وگو با علی‌اصغر سمیعی‌ظفرقندی

ساز ناکوک ریال

نوسانات مداوم نرخ ارز یکی از مخرب‌ترین مصائبی است که می‌تواند گریبان‌گیر یک اقتصاد شود. ایران نیز دقیقاً کشوری است که در طول دهه‌های اخیر به دام این بلا افتاده و فشار بی‌امان هزینه‌ها در کنار نبود عزمی جدی جهت اصلاح رویه‌های تصمیم‌گیری بودجه‌ریزی در اقتصاد، شرایطی را پدید آورده که به سبب آن راه گریزی برای برون‌رفت از این اعتیاد شدید دولت‌ها به چاپ بی‌رویه پول نیست. با این حال همان‌طور که در سال‌های اخیر شاهد بوده‌ایم به شکلی افسار‌گسیخته تشدید شده است، به طوری‌که تنها در طول چهار سال قیمت دلار آمریکا از کانال پنج هزارتومانی تا 32 هزار تومان رفته و قرارگرفتن آن در محدوده 25 هزار‌تومانی فعلی نیز اصلاً با آرامش همراه نبوده است. این در حالی است که در طول همین مدت عواملی نظیر کسری بودجه سنگین راه را بر مهار تورم بسته و بسیاری را بر آن داشته تا برای پایان سال 1400 قیمت‌های بسیار بالاتری را برای بهای ارز متصور باشند. یکی از این کارشناسان علی‌اصغر سمیعی‌ظفرقندی، رئیس اسبق کانون صرافان است که در این مصاحبه با وی به گفت‌و‌گو پرداخته‌ایم.

♦♦♦

‌ از ابتدای سال جاری تاکنون شاهد آن بوده‌ایم که نرخ ارز از حدود 21 هزار تومان تا 26 هزار تومان نوسان کرده است. فکر می‌کنید چه عواملی بر قیمت ارز اثر می‌گذارد و وظیفه بانک مرکزی در این زمینه چیست؟

اصولاً نوسان بالاتر از یک تا حداکثر دو درصد در روز به نظر من نوسان مخربی است و چنین نوسانی نباید اتفاق بیفتد. در حال حاضر نه‌تنها ریال بلکه ارزهایی نظیر یورو و دلار نیز در مقابل یکدیگر همه روز نوسان دارند، با این حال این میزان از نوسان به رقم یاد‌شده نمی‌رسد و در حد معقول قرار دارد. با توجه به این نکته قیمت دلار طی ماه‌های گذشته نوسان داشته است چراکه در ابتدای این سال بهای این ارز خارجی در محدوده ۲۵ هزار تومان آغاز شده و تا زیر ۲۱ هزار تومان نیز ادامه داشته است و پس از آن تا بیش از ۲۶ هزار تومان نیز رسیده؛ بنابراین نوسان در قیمت دلار حتماً وجود داشته است و نمی‌توان گفت این نوسان کم بوده. با توجه به وضعیتی که در نرخ بهره و تورم سایر کشورهای حوزه دلار وجود دارد از ابتدای سال مشخص بود که نرخ ارز نباید چندان پایین برود و به شکل آهسته و پیوسته باید شاهد افزایش قیمت این ارز باشیم. با وجود این عواملی نظیر خوش‌بینی ایجاد‌شده در نیمه نخست امسال و تا حدودی نیز تزریق‌های بانک مرکزی به بازار ارز سبب شد تا قیمت دلار پایین بماند. البته من فکر می‌کنم در توضیح نوسانات قیمت ارز چه در سال جاری، چه در سال‌های قبل عامل دیگری نیز وجود دارد که آن دخالت کشورهای دیگر در حوزه‌های موثر بر نرخ برابری ریال ایران با سایر ارزهاست. همان‌طور که می‌دانیم در شهرهایی نظیر دوبی، اربیل و هرات صرافی‌های بسیار بزرگ با سرمایه‌های هنگفتی وجود دارند که تحت تاثیر سیاست‌های سایر کشورها نظیر عربستان قرار می‌گیرند.

در چنین شرایطی وظیفه بانک مرکزی ما این است که با اینها مقابله کند، با این حال گاهی اوقات شده است که خود بانک مرکزی نیز تحت تاثیر سیاست‌های آنها قرار گرفته و به شکل انفعالی در جهت جمع شدن فنر قیمت ارز همسو عمل کرده است. همان‌طور که شاهد بودیم در مهرماه سال ۹۹ این فنر باز شد و به افزایش بیش از حد قیمت دلار تا محدوده ۳۲ هزار تومان انجامید.

با توجه به آنچه گفته شد نوسان بیش از دو درصد در یک روز امری مخرب است که باید حتماً کنترل شود. مسوول چنین امری نیز بانک مرکزی است. بنابراین بانک مرکزی نباید بگوید که دلال‌ها چنین و چنان کردند چراکه وظیفه اصلی مقابله با همین نوسان است. می‌خواهم در اینجا به این نکته اشاره کنم که بانک مرکزی دو وظیفه مهم دارد؛ نخست آنکه باید از نوسان‌های بیش از حد در قیمت ارز جلوگیری کند نه اینکه ارزش پول ملی را به هر قیمتی پایین نگه دارد. وظیفه دیگر بانک مرکزی که متاسفانه در ایران کمتر به آن توجه می‌شود مبارزه با بیکاری است؛ به این شکل که این نهاد باید از طریق دادن وام‌های به‌موقع و قرار دادن نرخ بهره در سطح مطلوب از بیکار شدن مردم جلوگیری کند.

‌ در ماه‌های اخیر صحبت‌های مختلفی در خصوص میزان کسری بودجه شنیده شده و ارقام بسیار متفاوتی از سوی کارشناسان گفته شده است. فکر می‌کنید با توجه به کسری بودجه سنگین کشور در سال ۱۴۰۰ و سایر عوامل قیمت دلار اساساً باید در چه محدوده‌ای قرار گیرد؟

سال ۹۸ پیش‌بینی کردم که در سال ۹۹ قیمت دلار در محدوده ۱۷ هزار تومان آغاز می‌شود. با این حال این امر محقق نشد و بهای این ارز قدرتمند در محدوده ۱۴ هزار تومان در ابتدای سال شروع به کار کرد. دلیل این امر تزریق ارز بیش از میزان تقاضا بود که قیمت آن را پایین آورد. منتها در ادامه این مسیر به سرعت قیمت‌ها بالا رفت و در حالی که پیش‌بینی می‌کردم قیمت به محدوده ۲۵ هزار تومان در پایان این سال برسد، با وجود این پیش‌بینی من این بود که این روند افزایشی با شیبی ملایم پی‌گرفته شود. با این حال به جای اینکه این اتفاق بیفتد شاهد آن بودیم که قیمت‌ها از ۱۴ هزار تومان شروع به افزایش کردند و بعد از آن در میانه سال تا بیش از ۳۲ هزار تومان نیز رشد کردند.

پیش‌بینی من در مورد سال جاری این بود که قیمت ارز در پایان سال ۱۴۰۰ به محدوده ۳۵ هزار تومان برسد؛ چنین رقمی را با توجه به نرخ بهره و تورم تخمین زده‌ام. اما مجدداً باید بگویم که امیدوار بودم چنین تغییری با یک شیب ملایم اتفاق بیفتد. نکته‌ای که می‌خواهم در اینجا به آن اشاره کنم این است که همه ما دوست داریم که ارزش ریال تقویت شود چراکه درآمد همه ما ریالی است.

با این حال مساله مهمی که باید حتماً در نظر داشت این است که چنین اتفاقی نباید به شکل مصنوعی رخ دهد. تقویت مصنوعی قیمت ریال و برابری آن در مقابل سایر ارزها دو پیامد منفی دارد:

نخست اینکه پایداری قیمت در چنین شرایطی نمی‌تواند دائمی باشد. برای مثال فرض کنید که ما توپی را در داخل یک حوض می‌اندازیم. در چنین شرایطی طبیعی است که توپ به بالای آب می‌آید؛ حال فرض کنید که یک قطعه فلزی را نیز در داخل همان حوزه بیندازیم، این قطعه باید به شکلی طبیعی به کف حوض برود. در چنین شرایطی اگر بخواهید توپ را به هر قیمتی زیر آب نگه دارید یا آهن را به بالای آب بیاورید، باید انرژی صرف کنید.

قیمت ارز نیز به همین ترتیب است، اگر ما بخواهیم آن را سرکوب کنیم باید انرژی زیادی برای کنترل قیمت آن صرف کنیم این در حالی است که اگر بخواهیم نوسان آن را کنترل کنیم و اصل قیمت و روند آن مورد مداخله قرار نگیرد انرژی بسیار کمتری مورد نیاز است که می‌توان با صرف آن هدف یادشده را محقق کرد. وقتی عدم توازن میان قیمت بازاری نسبت به آنچه دولت‌ها می‌خواهند به آن دست یابند بسیار باشد، باید منابع و انرژی زیادی برای کنترل قیمت ارز مورد استفاده قرار گیرد که در عمل دسترسی به آن هدف را نیز با ریسک بسیار بالا و احتمال تحقق بسیار کم مواجه می‌کند.

از این‌رو بانک مرکزی باید اجازه دهد که قیمت‌ها به شکلی طبیعی و در روند متعادل تغییر کند نه مثل ارز ۴۲۰۰تومانی. چنین نحوه مداخله‌ای اصلاً به نفع کشور نیست و نتایج مناسبی نخواهد داشت. در واقع در بسیاری از موارد سیاست‌های کنترلی این چنین اثری معکوس بر عدالت دارد.

برای مثال فرض کنید که می‌خواهیم گوشت را با قیمت ۴۲۰۰ تومان وارد کنیم با این توضیح که قشر ضعیف‌تر جامعه بتواند از این فرآورده پروتئینی استفاده کند. در چنین شرایطی سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا اقشار کمتر‌برخوردار جامعه در حالت عادی بیشتر گوشت مصرف می‌کنند یا اقشار برخوردار؟

چنین کاری اصلاً به نفع اقشار ضعیف جامعه نیست چراکه پرداخت هزینه آن از جیب تمامی مردم سبب می‌شود تا عده‌ای که تعداد آنها کمتر است بتوانند مقادیر بیشتری گوشت مصرف کنند. مشابه این حالت نیز در مساله بنزین وجود دارد؛ در حال حاضر هر یک لیتر بنزین که مصرف می‌شود در حدود ۲۰ هزار تومان می‌ارزد و در چنین شرایطی آن کسی که بیشتر ماشین دارد در مقابل اشخاص کمتر‌برخوردار جامعه که ممکن است اصلاً ماشین نداشته باشند، سهم بیشتری از بیت‌المال خواهد داشت.

مساله دیگری نیز در اینجا وجود دارد و آن این است که زمانی که با نرخ ارز ترجیحی و سرکوب‌شده اقدام به واردات کالا می‌کنید در عمل به تولید‌کننده داخلی این سیگنال را می‌دهید که باید ورشکسته شود چراکه دیگر کالاهای تولیدی توان رقابت با دارایی‌ها و کالاهایی را که با قیمتی بسیار ارزان‌تر وارد شده‌اند، نخواهند داشت.

در چنین شرایطی می‌توان گفت به جای آنکه سرکوب قیمت ارز به تقویت واقعی ریال منتهی شود در عمل قیمت کالاها در سایر بازارها را سرکوب خواهد کرد و توان رقابت را از تولید‌کننده ایرانی چه کشاورز باشد چه صنعتگر می‌گیرد. این مساله به تضعیف صادرات می‌انجامد و واردات را به میزانی که قیمت ارز غیر‌واقعی باشد تقویت می‌کند. بنابراین قاچاق نیز گسترش پیدا خواهد کرد چراکه در بسیاری از موارد برای قاچاقچی مقرون‌به‌صرفه خواهد بود تا بتواند کالای موضوع فعالیت خود را به ایران قاچاق کند. بنابراین اگر قیمت ارز واقعی و سوبسیدها هدفمند نباشد با مشکل مواجه خواهیم شد. البته چنین وضعیتی باید برای مردم به خوبی توضیح داده شود که هدف از واقعی کردن قیمت‌ها چیست و انجام درست این مساله به نفع خود آنان است.

به نظر من دولت‌ها فقط در سه موضوع می‌توانند سوبسید بدهند. نخست آموزش و پرورش و پس از آن بهداشت و درمان؛ در رتبه سوم نیز امنیت و قضاوت قرار دارد که می‌توانند از یارانه بهره‌مند شوند. باید به این مساله نیز توجه داشت که واقعی شدن قیمت‌ها از اسراف می‌کاهد و مصرف را معقول‌تر می‌کند. برای مثال وقتی قیمت نان افزایش می‌یابد درست است که میزان خرید نان کمتر می‌شود اما باید به این نکته نیز توجه داشت که میزان دور‌ریز و اسراف نان نیز کاهش پیدا می‌کند. ذکر این نکته در اینجا ضروری است که قیمت در اقتصاد به مثابه علامت عمل می‌کند و در صورتی که غیرواقعی باشد هم باعث فساد می‌شود و هم باعث گمراهی مردم.

‌ با توجه به مسائل گفته‌شده فکر می‌کنید اگر قیمت‌ها به شکل آهسته و پیوسته در بازار ارز افزایش یابد در ابتدای بهار و پایان تابستان باید شاهد چه قیمت‌هایی باشیم؟

فکر می‌کنم با مشخصاتی که اقتصاد ما نظیر نرخ تورم قیمت دلار دارد، قیمت مناسب در ابتدای تابستان حدود ۲۷ هزار تومان و در اول پاییز چیزی حدود ۲۹ هزار و ۵۰۰ تومان باشد. توجه به این نکته ضروری است که مطبوعات و رسانه‌ها نباید مردم را بترسانند یا دولت را تحت فشار قرار دهند که قوه مجریه قیمت‌ها را به هر ترتیبی پایین نگه دارد. باید روی واقعی بودن قیمت تمرکز شود. بنابراین اگر نرخ تورم پایین بیاید نمی‌توان توقع داشت که رشد قیمت ارز به شکلی که گفته شد ادامه پیدا کند.

با این حال اگر قرار باشد که تورم به همین شکل ادامه پیدا کند و سایر عوامل نیز در همین مسیر تداوم یابند می‌توان به گونه‌ای سیاستگذاری کرد که افزایش نرخ ارز با یک شیب ملایم و متناسب با واقعیت‌ها صورت بگیرد که دائماً شاهد نوسان در این بازار باشیم و قیمت‌ها کاهش و افزایش پیدا کنند. اگر قرار باشد نوسان‌های بازار زیاد شود این مساله تاثیر منفی بسیاری بر روی مردم خواهد داشت.

‌ همان‌طور که می‌دانیم بخش قابل توجهی از بودجه دولت صرف هزینه‌های جاری می‌شود و از آنجا که درآمدهای دولت نسبت به هزینه‌هایش اندک است ناگزیر به افزایش پایه پولی می‌شود. به نظر شما آیا راهی هست که در کوتاه‌مدت و میان‌مدت بتوان جلو این رویه را گرفت یا حداقل از شدت آن کم کرد؟

ایران هم از بعد منابع طبیعی و هم از بعد سرمایه انسانی کشوری ثروتمند است. هم‌اکنون در بانک مرکزی تعداد بسیار زیادی اقتصاددان خبره وجود دارد که تمامی اینها در حال تجزیه و تحلیل و مشاوره دادن هستند. با وجود این آقایان همه حرف‌ها را گوش می‌دهند و در نهایت به نظر خود عمل می‌کنند و همین مساله وجود چنین سرمایه اجتماعی‌ای را بی‌تاثیر می‌کند. در حال حاضر روزانه دو هزار میلیارد تومان صرف یارانه دادن به بنزین می‌شود که بخش قابل توجهی از این بنزین نیز قاچاق می‌شود. در کشور روزی ۱۰۰ میلیون لیتر بنزین مصرف می‌شود که مسلماً بیش از ۳۰ میلیون لیتر آن روزانه در حال قاچاق شدن است. دلیل این قاچاق شدن این است که بنزین ارزان است. در این شرایط اگر بنزین با افزایش قیمت مواجه شود هم از سوی مردم به شکل منطقی‌تر و درست مصرف می‌شود هم جلوی قاچاق آن گرفته می‌شود.بنابراین اگر سوبسیدهای غیر‌هدفمند از اقتصاد ایران حذف شود دولت‌ها می‌توانند از خلق پول دست بردارند.

‌ همان‌طور که شاهد بودیم از ابتدای سال تاکنون تاثیر روانی مذاکرات هسته‌ای برجام در بازارها قابل رویت بود، با این حال با تغییر دولت و همچنین طولانی شدن این مذاکرات احتمال می‌رود که رسیدن به توافقی دوباره در هاله‌ای از ابهام قرار گرفته باشد. فکر می‌کنید که عدم حصول توافق چه تاثیری می‌تواند بر بازار ارز بگذارد؟

بگذارید جواب این سوال را با یک مثال بدهیم. فرض کنید که شما خودرویی دارید و با صاحب پمپ بنزین قهر باشید و از این‌رو به آن مراجعه نکنید. در چنین شرایطی خودرو شما بنزین نخواهد داشت. حال این سوال مطرح می‌شود که اگر با مالک پمپ بنزین آشتی بکنیم این مساله به نفع ما خواهد بود یا خیر؟ طبیعتاً در چنین شرایطی خواهیم گفت که به نفع صاحب خودرو است که به بنزین دسترسی داشته باشد اما در نگاهی عمیق‌تر پاسخ به این سوال دارای دو جنبه است. در شرایطی که مالک خودرو و راننده آن توانایی درست راندن آن را نداشته باشند و احتمال تصادف با آن در صورت استفاده بسیار بالا باشد یا اساساً راکب آن توانایی مسیریابی درست را نداشته باشد، مسلماً استفاده از اتومبیل نه‌تنها به درد نخواهد خورد بلکه ممکن است وقت او را هدر دهد و جان او یا جان سایر سرنشینان را به خطر بیندازد. بنابراین در چنین شرایطی سوالی که پیش می‌آید این خواهد بود که آیا اساساً استفاده از ماشین برای ما مفید است یا خیر؟ بنابراین اگر راننده در استفاده صحیح از ماشین ناتوان باشد بهتر است که بنزین هم نداشته باشد. این مساله را می‌توان به اقتصاد نیز تعمیم داد. بنابراین تعامل همیشه خوب است با این حال در اقتصادی که رانت در آن به شکل جدی وجود داشته و فساد و ربا جریان دارد، توافق یا دسترسی به منابع ارزی نمی‌تواند تاثیری قابل توجه در بلند‌مدت ایجاد کند. در حال حاضر نارسایی‌های زیادی از این دست وجود دارد که هر کدام از اینها رانت ایجاد می‌کند. در بسیاری از بخش‌های دیگر نیز به همین ترتیب است. در پایان باید گفت که وجود این همه رانت و فساد واقعاً قابل تاسف است و بسیاری از اینها فقط به دلیل غیر‌واقعی بودن قیمت‌هاست. 

دراین پرونده بخوانید ...