شناسه خبر : 42854 لینک کوتاه

نسل زندگی‌خواه

چگونه می‌توان بین نسل‌ها مفاهمه ایجاد کرد؟

 
رسول رمضانیان / تحلیلگر  

آنچه این روزها در جامعه ایرانی مشاهده می‌کنیم نوعی شکاف بین‌نسلی بین متولدین سه دهه اول قرن (که اکنون بیشتر از 60 سال سن دارند) 14 خورشیدی با متولدین سه دهه آخر قرن 14 خورشیدی (که اکنون کمتر از 30 سال سن دارند) است. این دو نسل تفاوت‌های عمده‌ای با یکدیگر دارند که به نبود زبان مشترک منجر شده است و شخصاً امیدوارم بتوان این زبان مشترک را ایجاد کرد. همه ما عضو یک جامعه هستیم و این یک جامعه ایرانی است که همیشه در تکامل است و آنچه از همه مهم‌تر است این است که ما اختلالی در تکامل جامعه به سمت اخلاق‌گرایی و عقلانیت ایجاد نکنیم.‌ هر جامعه خودش را در بازه‌های مختلف زمانی بازتعریف می‌کند و در آغاز قرن پانزدهم جامعه ایران در حال بازتعریف خویش است. هیچ نسلی حق ندارد برای اهداف کوتاه‌مدت، اخلاقیات و عقلانیت را زیر پا بگذارد، بازتعریف را دچار اختلال کند که اگر این اتفاق بیفتد به آینده خیانت کرده است. بنابراین دو نکته برای همگان حائز اهمیت است، نکته اول اینکه لحاظ کردن عقلانیت و کنترل کردن هیجانات در رویارویی با تقابل‌ها و تغییرات بین‌نسلی ضرورت است، زیرا در فضای غیرعقلانی تصمیماتی می‌گیریم که آینده نامناسبی برای جامعه ایرانی رقم خواهیم زد، و به جای اینکه جامعه‌ای باشیم که زایش می‌کند و شکوفا می‌شود جامعه‌ای خواهیم داشت که فرو رفته و شکست‌خورده می‌شود. نکته دوم این است که نباید اخلاقیات را برای اهداف کوتاه‌مدت این دهه، زیر پا بگذاریم که اگر اخلاقیات را زیر پا بگذاریم در درازمدت نتیجه معکوس می‌گیریم، حتی اگر هدف ما هدف خوبی باشد.

بررسی تمایزها

هر نسلی در هر نقطه دنیا، در بستر زمانی خود، شخصیت خود را می‌سازد، اگر بخواهیم متولدین سه دهه اول قرن 14 خورشیدی (پدربزرگ‌ها) را با سه دهه آخر این قرن (نوه‌ها)، که دهه هشتادی‌ها در میانه آن به دنیا آمده‌اند، مقایسه کنیم، باید بررسی کنیم که چه تمایزهایی در این بسترهای تاریخی وجود داشته است؟ اگر فردی در سال 1310 به دنیا آمده است،‌ باید بررسی کنیم که در آن دوران دغدغه‌های اجتماعی، روابط بین کشورها، تکنولوژی و بسترهای ارتباطی چه بوده است؟ از طرفی باید ببینیم که در سه دهه آخر قرن چه تکنولوژی و دغدغه‌هایی وجود داشته است؟ تفاوت دغدغه‌ها و بستر زیست هر نسل، در به وجود آمدن نسل‌هایی با شخصیت‌های متفاوت موثر است. زمانی که این تفاوت‌ها زیاد باشد، عملاً به وجود آمدن عدم درک متقابل امری طبیعی است. فرق چندانی بین متولدین سه دهه اول قرن دوازدهم با متولدین سه دهه آخر این قرن نیست، چون تغییرات ناچیزی در تکنولوژی رخ داده است. اما در قرن چهاردهم، اینترنت در آخر قرن جهان را متحول کرد.

هر جامعه‌ای نیاز دارد که نسبت به آنچه هست خودآگاه باشد و در نبود خودآگاهی از آنچه هستیم تصمیم‌های اجتماعی غلطی خواهیم گرفت که آثار آن برای چندین دهه نسل‌های بعدی را گرفتار خواهد کرد. در این یادداشت می‌کوشم که با هدف ایجاد خودآگاهی موضوع تفاوت‌های بین متولدین سه دهه ابتدایی قرن 14 خورشیدی را با متولدین سه دهه پایانی همین قرن در حوزه‌های زیر بررسی کنم. لازم به ذکر می‌دانم در آنچه توضیح می‌دهم ارزشگذاری مستتر نیست و درباره خوب یا بد بودن سخن نمی‌گویم بلکه تلاش دارم آنچه وجود دارد را بدون جانبداری و سوگیری بررسی کنم. تمایزهایی که در ادامه ذکر می‌شود، محدود به ایرانیان نیست، بلکه جهانی است.

1- هویت جهانی دهه هشتادی‌ها

اولین تمایز بین متولدین سه دهه نخست قرن چهاردهم با متولدین سه دهه آخر، در هویت جهانی شدن است. تقریباً در همه کشورهای جهان، جوانان متولد سه دهه اول قرن چهاردهم، بسیار ضدجهانی بوده و رویکرد ملی‌گرایی و ایدئولوژی‌گرایی را دنبال کرده‌اند. برای مثال، وقتی متولدین سه دهه اول، در مورد خودکفایی و استقلال صحبت می‌کنند می‌گویند باید در اقتصاد به خود متکی باشیم؛ به این ترتیب که گندم و همه محصولات مورد نیاز را باید خود تولید کنیم و وقتی خود تولید کردیم در این صورت خودکفا می‌شویم. به این ترتیب این نسل برای خود یک هویت درون‌گروهی تعریف کرده‌اند. جدا شدن از دنیا در ذهن این نسل یک ضرورت و هدف است. سوال این است که چرا این نسل چنین نگاهی دارند؟ باید ببینیم که این افراد چه دغدغه‌هایی داشته‌اند که اینقدر به جهانی شدن بدبین هستند.

 اما برخلاف نسل متولد سه دهه اول قرن، نه‌تنها دهه هشتادی‌ها و متولدین سه دهه آخر قرن چهاردهم به جهانی شدن بدبین نیستند، بلکه خود را جهان‌وطن می‌دانند. دهه هشتادی‌ها در زمان ارتباطات اینترنتی و شبکه‌های اجتماعی به دنیا آمده‌اند. چشمشان را که باز کرده‌اند در فضای جهانی بزرگ شده‌اند و عملاً علاقه آنها بر این است که هویت خود را جهانی تعریف کنند. آنها می‌دانند که اگر می‌خواهند بر جهان تاثیر بگذارند از جهان تاثیر هم می‌گیرند.

 واقعیت این است که هیچ جامعه‌ای با محدود کردن ارتباطات نمی‌تواند جلوی تاثیرپذیری از جهان را بگیرد، و با محدود کردن فقط قدرت تاثیرگذاری خود را از دست می‌دهد. در واقع با ایجاد محدودیت برای ارتباط با جهان صرفاً نقش فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اجتماعی خود را در جهان کمرنگ می‌کنیم.

فرهنگ اقوام از به اشتراک‌گذاری فرهنگ قبایل به وجود می‌آید، وقتی ارتباط بین قبایل یک قوم زیاد می‌شود، آنها یک فرهنگ جدید اشتراکی به وجود می‌آورند و قبیله‌ای که گوشه‌گیری برگزیند تا فرهنگ خود را حفظ کند، در تولید فرهنگ جدید سهم خود را از دست خواهد داد. فرهنگ ملی از افزایش ارتباط اقوام حاصل می‌شود و اقوام با اشتراک‌گذاری فرهنگ خود فرهنگی جدید می‌آفرینند که به آن فرهنگ ملی می‌گویند. اینترنت جهان را به یک دهکده کوچک تبدیل کرده است و هویت‌های ملی در حال کمرنگ شدن برای نسل‌های آینده است و آنها خود را جهان‌وطن می‌دانند. فرهنگ جهانی با اشتراک‌گذاری فرهنگ‌های ملی در بستر شبکه‌های اجتماعی در حال شکل‌گیری است. اینترنت جهان را کوچک کرده است، تا آنجا که یک نفر از هند می‌تواند با دورکاری استخدام یک شرکت در یک قاره دیگر باشد. به این ترتیب، با ظهور متاورس، همه ما شهروندان جهان خواهیم بود نه شهروند یک کشور خاص.

 کره‌ای‌ها (جنوبی) در ساخت فرهنگ جهانی نقش بسیار فعالی را بازی می‌کنند و یک نوع موسیقی به نام کی‌پاپ ارائه داده‌اند که طرفداران زیادی در میان جوانان ایرانی نیز دارد. در همین راستا، جوانان دهه هشتادی نیز به دنبال آن هستند تا نقش خود را به عنوان شهروندان جهان ایفا کنند، در بازار کار جهانی حضور داشته باشند و فرهنگ خود را به اشتراک بگذارند. موسیقی کردی و گیلکی این امکان را دارد که از آن موسیقی جهانی زایش پیدا کند. در بستر اینترنت، ما عملاً هویتی داریم که نسبت به گذشته متفاوت است. نسل جدید خود را چنین می‌بیند که می‌خواهد جهان‌وطنی داشته باشد. در حالی که دقیقاً برعکس، در تمام جهان در میان جوانان متولد سه دهه نخست قرن، ناسیونالیسم همه‌گیر بود. ناسیونالیسم عربی، ایرانی و... اما در سه نسل آخر چیزی به اسم ناسیونالیسم وجود ندارد و این جهانی شدن است که پررنگ شده است.

2- غلبه غریزه زندگی بر غریزه مرگ‌خواهی

موضوع دیگری که متولدین سه دهه آخر قرن چهاردهم را نسبت به سه دهه اول متمایز می‌کند غلبه غریزه زندگی‌خواهی بر غریزه مرگ‌خواهی است. در سراسر جهان، در متولدین سه دهه اول قرن چهاردهم خورشیدی، به‌طور روشنی غریزه مرگ‌خواهی پررنگ است. فردی که غریزه مرگ‌خواهی او بر غریزه زندگی غالب است، حاضر است برای باور و عقیده‌اش از جان خود بگذرد و عقیده را برتر از جان می‌داند. حتی کمونیست‌ها که به جهان پس از مرگ معتقد نبودند، جان خود را در راه عقیده و باور خود می‌دادند. اما در همه جهان، در متولدین سه دهه آخر قرن چهاردهم، غریزه زندگی‌خواهی غالب شده است؛ آنها عقیده و باور را در خدمت جان و زیستن می‌خواهند، نه اینکه جان و زیستن در خدمت عقیده باشد. برای متولدین سه دهه اول قرن، چه‌گوارا و امثال او الگو بوده‌اند، اما برای متولدین سه دهه آخر قرن، ایلان ماسک، زاکربرگ، شاخ‌های اینستاگرام و... الگو هستند.

3- تغییر مناسبات اجتماعی

موضوع دیگری که درباره تمایز متولدین سه دهه نخست قرن چهاردهم با متولدین سه دهه پایانی آن می‌توان بررسی کرد مربوط به تغییر مناسبات اجتماعی است. می‌دانیم که رابطه فرزند و پدر در متولدین سه دهه اول قرن چهاردهم که بیشتر کشاورز بودند، رابطه نیروی کار مزرعه بوده است و فرزند نیروی کار پدر در مزرعه بوده است. فرزند در رکاب پدر فعالیت می‌کرده است که پدر به اهداف خود برسد. اما در متولدین سه دهه آخر قرن چهاردهم، رابطه فرزند و پدر عوض شده است. پدر تبدیل به حامی فرزند شده است تا فرزند به آرزوهای خود برسد. حتی رابطه استاد و دانشجو نیز تغییر کرده است. اگر به قبل برگردیم استاد مراد بود و دانشجو مرید. ولی اکنون استاد و دانشجو رابطه برابر و هم‌سطحی با یکدیگر در دانشگاه‌ها دارند. همین موضوع و تغییراتی که ایجاد شده است در انتظار افراد از حاکمیت نیز موثر بوده است. انتظار، مفهوم و تعریفی که متولدین سه دهه آخر قرن چهاردهم از حاکمیت دارند با انتظار، تعریف و مفهومی که متولدین سه نسل نخست دارند، بسیار متفاوت است. آنها انتظار دارند که حکومت حامی آنها باشد تا آرزوهایشان برآورده شود، نه اینکه نیرویی باشند تا حاکمیت اهداف خود را پی بگیرد.

4- از ایده‌آل‌گرایی تا واقع‌گرایی

تفاوت مهم دیگری هم میان این دو وجود دارد. متولدین سه دهه قرن چهاردهم ایده‌آل‌گرا بودند. اگر به متونی که توسط مرتضی مطهری و علی شریعتی نوشته شده‌اند برگردیم، متوجه می‌شویم ایده‌آل‌گرایی موج می‌زند. ایدئولوژیست‌ها مثل کمونیست‌ها هم ایده‌آل داشته‌اند. اما سه دهه آخر قرن با واقعیت خو گرفته‌اند. این افراد نمی‌خواهند انسان کامل باشند. در واقع آنچه هستند را دوست دارند.

5- تعریف هویت بر آینده نه گذشته

در آثار نویسندگان متولدین سه دهه نخست دیده می‌شود که آنها هویت خود را مبتنی بر گذشته ایران باستان و تاریخ سده‌های اول اسلام بنا می‌کنند. اما در متولدین سه دهه آخر چنین چیزی نمی‌بینیم، بلکه دهه هشتادی‌ها هویت خود را بر آینده بنا می‌کنند. آینده‌ای که با هوش مصنوعی، واکسن نامیرایی، سفر به مریخ و... بسیار بزرگ‌تر و درخشان‌تر از نتایج جنگ‌ها و ژن‌های گذشته است.

6- تولید اندیشه و محتوا به صورت نامتمرکز

نحوه تولید اندیشه در میان متولدین سه دهه آخر قرن تغییری بزرگ کرده است. به غلط این تصور وجود دارد که متولدین این سه دهه اندیشمندانی مثل شریعتی (که از نسل متولدین سه دهه اول قرن چهاردهم بود) ندارند، اما این تصور صحیح نیست، بلکه نحوه تولید اندیشه نامتمرکز شده است. در گذشته پیش از اینترنت، یک اندیشمند، محتوای فکری تولید می‌کرد و بقیه جامعه با خواندن کتاب‌ها و مقالات آن اندیشمند، محتوای تولیدی از سوی او را مصرف می‌کردند ولی اکنون تولید اندیشه به صورت جمعی و نامتمرکز انجام می‌شود. همه مردم به صورت گروهی در بستر شبکه‌های اجتماعی با ردوبدل کردن محتواهای کوتاه، اندیشه‌های بزرگ را می‌آفرینند و به صورت گروه بازبینی می‌کنند. اکنون همه با هم داستان می‌نویسند، اندیشه و علم تولید می‌کنند. ما انسان‌ها در بستر شبکه‌های اجتماعی به هوش جمعی همچون کلونی مورچه‌ها برای تولید فرهنگ و علم و محتوا دست یافته‌ایم که قبلاً این هوش جمعی را نداشتیم. اکنون به جای اینکه یک نفر هزار خط بنویسند و بقیه بخوانند، هزار نفر هر کدام یک خط می‌نویسند، با هم اصلاح می‌کنند و یک تفکر هزارخطی گروهی نامتمرکز به وجود می‌آورند. به جای آنکه یک نفر تفکر برای حرکت اجتماعی ایجاد کند، هزاران نفر همان تفکر را به صورت گروهی و با هوش جمعی ایجاد می‌کنند.

7- تغییر زبان

مفاهیم و واژه‌های یک زبان در گذر زمان تغییر می‌کنند و نسل‌های جدید واژه‌های نو به زبان اضافه می‌کنند و حتی واژه‌ها را به شکلی دیگر استفاده می‌کنند. مثلاً واژه «کثافت» برای ابراز محبت استفاده می‌شود در حالی که این واژه قبلاً یک دشنام بود. دهه هشتادی‌ها از واژه‌های جنسی نه برای دشنام بلکه برای هم‌سطح کردن و صمیمیت استفاده می‌کنند. این در حالی است که پدربزرگ‌ها از این واژه‌ها برای تحقیر دیگران استفاده می‌کردند.

8- تغییر در نگاه به مفهوم جنسیت

دهه هشتادی‌ها در دوره‌ای به دنیا آمده‌اند که در آن هوش مصنوعی و روباتیک بسیار جلوه داشته است. آنها فیلم‌های سینمایی و انیمیشن‌های زیادی دیده‌اند و بازی‌های کامپیوتری زیادی انجام داده‌اند که در آن روبات‌های هوشمند در کنار انسان‌ها زندگی می‌کنند و همین موضوع سبب شده است که برای درک خود، به اینهمانی انسان با روبات توجه کنند. دهه هشتادی‌ها آن تفاوت عمده‌ای را که متولدین سه دهه اول قرن چهارم بین دو جنس زن و مرد قائل هستند، در نظر ندارند، چون آنها در انیمیشن‌ها و بازی‌های کامپیوتری خود روبات‌های زن و مرد را دیده‌اند و به نظر آنها جنسیت تنها یک آپشن است که روی روبات نصب شده است، و از این زاویه نوع نگاه آنها به تفاوت بین زن و مرد بسیار متفاوت از نگاه متولدین سه دهه اول قرن است.

در پایان باید گفت که دهه هشتادی‌ها که مسوولیت شغل‌ها و سمت‌ها را در چند دهه آینده ایران به عهده خواهند داشت، بیشتر مبتنی بر هوش جمعی جامعه را مدیریت خواهند کرد. راهکارها، ایده‌ها، صنعت، کارآفرینی، اندیشه‌ها را  به صورت جمعی می‌آفرینند، اصلاح و تکامل می‌دهند و به کار خواهند گرفت.  

دراین پرونده بخوانید ...