شناسه خبر : 39948 لینک کوتاه

نخل به سختی می‌میرد اما...

آیا به پایان تولید خرما در ایران نزدیک شده‌ایم؟

 

 داریوش بهارلویی / دکترای مهندسی منابع آب

در بررسی وضعیت آب و مشکلات نخلستان‌ها ممکن است این پرسش به وجود بیاید که آیا بحران آب و تغییر اقلیم اصلی‌ترین علت خشک شدن نخلستان‌های کشور در خوزستان و دیگر استان‌هاست؟ پاسخ روشن است؛ ارتباط دادن هر بلیه و مشکل به تغییرات اقلیمی صحیح نیست. می‌توان در کاهش و تغییر الگوی بارش و توزیع آن و تغییر و اثرات باران بر رطوبت خاک و کاهش منابع آب و تغییرات کیفیت آب رابطه‌ای با اثرات تغییر اقلیم یافت اما اینکه بحران آب و خشک شدن نخیلات در منطقه‌ای مثل خوزستان را فقط ماحصل این امر بدانیم، تحلیل درستی به نظر نمی‌رسد. 

از سوی دیگر می‌توان گفت تغییرات اقلیمی از عوامل تشدیدکننده مشکلات نخلستان‌ها در ایران است و این مشکل را می‌توان به گونه‌ای در نظر گرفت. با این حال باید تاکید کرد که این امر نیز نیازمند مطالعه و تحقیق جدی است تا سهم آن را در خشک شدن و فرسودگی نخلستان‌های کشور ارزیابی کرد.

اصولاً خرما از جمله گیاهان /درختان بهشتی است که مزایای بی‌شماری برای آن برشمرده‌اند. متخصصان کشاورزی و نخل‌کاران می‌توانند فهرست بلند‌بالایی از مزیت‌های این گیاه و درخت بومی مناطق گرم برای مخاطبان بنویسند. نخل و محصولات متنوع آن با معیشت مردم مناطق مستعد این امر پیوندی دیرین داشته و شاهرگ اصلی تامین همه مایحتاج آنها بوده است. کافی است همین حالا در این مناطق حضور داشته باشید تا این نکته را کامل درک کنید. مزایای این درخت چه آنها که مستقیم از آن دریافت می‌شود و چه آنکه با فروش محصول به دست می‌آید در زندگی روزمره کشاورزان و نخل‌داران قابل رصد است. خشک شدن این درختان مقاوم به شرایط سخت اقلیمی بدون شک توسعه پایدار را خدشه‌دار کرده، تشدیدکننده مهاجرت و گسترش فقر در منطقه و آسیب‌پذیری فراوان مناطق روستایی می‌شود. 

همان‌گونه که نبودشان اقلیم آن ناحیه را نیز متاثر از خود می‌کند. وقتی از تبعات خشک شدن نخلستان‌ها صحبت به میان می‌آید، از یک اکوسیستم در نخلستان‌های کشور صحبت می‌شود و تنها بحث معیشت و مشکلات اقتصادی مردم مطرح نیست. معیشت و جنبه‌های اقتصادی بخشی از زیان این مساله محسوب می‌شود اما همه زیانی را که بر آن مترتب است شامل نمی‌شود. ساده‌تر اینکه بگویم با خشک شدن نخلستان‌ها حیات در این مناطق به‌طور کامل از بین می‌رود و طبیعت و محیط زیست در آن ناحیه را به نابودی سوق می‌دهیم.

این روزها که اخبار ناخوشایندی از نخلستان‌های قدیمی خوزستان، بوشهر، کرمان، سیستان و بلوچستان، هرمزگان و فارس می‌شنویم ممکن است این تصور نیز در ذهن مردم ایجاد شده باشد که آیا باید فاتحه کشاورزی از جمله تولید نخلستان‌ها را خواند؟ در پاسخ باید گفت؛ ما کم در نابودی مزیت‌های کشور خود کوتاهی نکرده‌ایم. به‌طور مثال گسترش نخلستان در خوزستان را با توسعه نیشکر مقایسه کنید. کمترمتخصصی می‌تواند از مزیت نیشکر در برابر توسعه نخلستان‌ها و ایجاد جنگل نخل‌ها دفاع کند. حال و روز اقلیم خوزستان خود گویای همه چیز است. در این مناطق آسیب‌های زیادی وارد کرده‌ایم اما می‌توانیم همچنان حداقل در حفظ آنچه مانده است اهتمام داشته باشیم. این امر با برنامه‌ریزی و توجه ویژه میسر است. حمایت و برطرف کردن مشکلات و موانع تخصیص منابع مناسب تامین آب مورد نیاز گسترش برخی صنایع جانبی برای افزایش ارزش افزوده به محصولات، ایجاد بازارهای ملی و منطقه‌ای، صادرات و رفع موانع و بازاریابی جهانی و سایر راهکارهایی که متخصصان می‌گویند باید سرمشق قرار گیرد. در هر تصمیمی مهم است که صدای نخل‌داران شنیده شده و مشارکت داده شوند.

پیام خشک شدن نخل‌ها پیام رازآلودی است. نخل‌ها گیاهانی هستند که به سختی می‌میرند و این معنایش چیزی جز نابودی محیط زیست کشور به خاطر عدم برنامه‌ریزی درست و ناکارآمدی در تشخیص نیست. تصور آنکه ما چنین رویه‌ای را درباره داشته‌های ارزشمند خود داریم بسیار غم‌انگیز است. نابودی نخلستان‌ها شاید در ظاهر از بین رفتن یک گونه از کشاورزی و باغداری یا نخل‌داری باشد اما این شاید فقط به همان نخلستان منتهی نباشد. شک نداشته باشید، سیستم کشور با چنین روش‌هایی مختل می‌شود و روزبه‌روز بحران‌های اجتماعی و محیط‌زیستی عمیق‌تری گریبان ما را خواهد گرفت.

در ابتدای این یادداشت اشاره کرده‌ام که پیوند زدن هر ناکارآمدی، اشتباه و بحرانی به تغییرات اقلیمی، فراری رو به جلو برای عدم پاسخ دادن و مسوولیت‌پذیری است. نشانه‌های آثار مخرب عدم تعادل چرخه طبیعت در کشور مشهود است و این نشانه‌ها وجود دارد. تغییر اقلیم امروزه بحثی پذیرفته‌شده است اما اول، فقط این یکی از عوامل است و دوم، راهکارهایی نیز برای همزیستی با این تغییرات یا مقابله با آثار سوء آن وجود دارد. اصلاً فرض کنیم تمام علت خشکی درختان نخل در ایران تغییر اقلیم است. گام بعدی برای مدیریت این وضعیت چیست؟ آیا باید بگوییم راهی نیست و به تماشا بنشینیم؟ آن چیزی که از ظاهر امر برمی‌آید چنین تصوری را به ذهن متبادر می‌کند. اما واقعیت این است که اگر حتی تغییر اقلیم عامل اصلی خشکی نخلستان‌ها باشد، ما موظف هستیم راهکارهای احیا و مقابله با آثار سوء را به جد پیگیری و اجرایی کنیم. این یک مسوولیت تاریخی است که بر عهده سیاستگذاران و البته مردم است.

باید فاجعه خشک شدن نخلستان‌ها را به عنوان یک نمونه در نظر گرفت. شما وقتی ابزار معیشت و زیست را از یک نفر یا یک گروه بستانید بدون شک باید انتظار پیامدها و بازتاب‌های اجتماعی و برخورد از سر ناامیدی از سوی آنها را داشته باشید. تقابل اجتماعی در کنار ایجاد فاصله دولت-ملت و نابودی سرمایه‌های اجتماعی حداقل این اثرات است. گسترش فقر در منطقه یک جمله و خبر ساده نیست. علت هم آن است که ما فقر را فقط از دید گرسنگی و غذا نگاه می‌کنیم. در حالی که فقر ابعاد وسیعی دارد که گرسنگی یکی از پیامدهای آن است. بین فقر و امنیت و توسعه پایدار و فرهنگ جامعه ارتباطات قوی وجود دارد با گسترش فقر زلزله در جامعه خود ایجاد می‌کنید و تاروپود آن را متزلزل خواهید کرد. ساده گذشتن از این امر چیزی جز جهل نمی‌تواند باشد. البته جامعه‌شناسان و سایر متخصصان اولی به توضیح هستند ولی من به عنوان یک کارشناس آب، همین‌قدر می‌دانم که به خاطر نحوه مدیریت ساختارهای مرتبط با آب و محیط زیست و کشاورزی، طوفان و سیاهی آینده ما را دربر خواهد گرفت.

وقتی از راه‌حل صحبت می‌کنیم، تفکیک مسائل مشکل است. هرگاه در یک منطقه به علل مختلف تعادل در منابع و مصارف آب به هم می‌خورد شما دچار بحران می‌شوید. در اصل شما باید راهی بیابید تا این تعادل برقرار شود. برای آنکه مثلاً نخلستان‌ها نجات یابد در کل باید مصارف را در یک منطقه مدیریت کرد. تخصیص اشتباه و توسعه نامتوازن کشور را دچار بحران کرده است. 

در نتیجه مهم است که با توجه به محدود بودن منابع، مصارف خود را به گونه‌ای تنظیم کنید که حقابه لازم نخلستان‌ها تامین شود. اما راه‌حل‌های کوتاه‌مدت نظیر استفاده از بازچرخانی آب یا انتقال درون‌حوضه‌ای آب نیز می‌تواند در دستور کار باشد. بسته به هر منطقه و ظرفیت‌ها و امکانات باید دید چه راه‌حلی وجود دارد. لیکن اصل همان تغییر سیاست‌های مصرف و افزایش بهره‌وری و تعدیل مصارف است. 

دراین پرونده بخوانید ...