شناسه خبر : 44393 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

زمامدارزدگان

آیا اردوغان با رای مردم خواهد رفت؟

 

امیرحسین علینقی / حقوقدان و کارشناس مطالعات استراتژیک 

18 در منطقه‌ای که ما زندگی می‌کنیم، درد جانشینی حاکمان، دردی همیشگی و مزمن است. در این حوالی، حاکمان یا بعد از دهه‌ها حکمرانی، پس از هم‌آغوشی با مرگ است که مغازله با قدرت را رها می‌کنند (حافظ اسد در سوریه، هم‌لباسش در اردن، پادشاهان و فرمانروایان کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، و همچنین کشورهای نوپدید آسیای میانه و قفقاز)، یا اینکه مقهور خشم مردم در نتیجه انقلاب (تونس و مصر) یا جنگ داخلی (افغانستان، لیبی) یا حتی هجوم خارجی (عراق و باز هم افغانستان) می‌شوند. اگر تعداد کودتاهای پرشمار نظامی را هم به آنچه فهرست شد بیفزاییم، مشخص می‌شود که تا چه حد در این منطقه از جهان، حکمرانی شخصی رواج دارد. در نتیجه، جانشینی از طریق صندوق‌های رای در این منطقه، اصولاً،‌ امری استثنایی است: این منطقه، منطقه‌ای زمامدارزده است. از تحلیل پدیده‌هایی مانند پاکستان و هند فعلاً صرف‌نظر می‌کنیم که شرایط خاص خود را دارند. در هر دو کشور، به‌رغم وجود نشانه‌هایی از جانشینی بر اساس قانون، هنوز هم با نشانه‌های قدرتمندی از خشونت، تا سر حد ترور و زندان زمامداران برخورد می‌کنیم؛ بگذریم از اینکه به علت حضور، یا حتی حکمرانی جدی اما نیمه‌پنهان نظامیان در پاکستان، وضعیت این کشور از هر جهت خاص است. لبنان و افغانستان هم که حکومت‌های مرکزی به شدت ضعیفی دارند.

در نتیجه، گویا سرنوشت این منطقه را یا با حکومت‌های ضعیف رقم زده‌اند یا حاکمان مقتدر و شخصی. به عبارتی، اگر در بند معنای دقیق کلمات نباشیم و آنها را بیشتر به عنوان ابزاری برای مفاهمه به‌کار ببریم، به نظر می‌رسد که ناف این منطقه را یا با آنارشیسم بریده‌اند یا با قدر قدرتی حاکمان و فاشیسم. بی‌جهت نیست که در این منطقه، هر بار که سکه اندیشه سیاسی را به آسمان می‌اندازیم، یا تا حد خوارج با رویه آنارشیسم مواجه می‌شویم یا تصویری از حق الهی پادشاهان یا انسان‌های کامل می‌بینیم. گویی در اینجا، بدیلی دیگر وجود ندارد.

ترکیه در گرگ و میش

 در این میان، موضوع ترکیه، مدت‌هاست که در وضعیتی گرگ و میش قرار دارد. تحلیل این کشور و مناسبات سیاسی آن، برای بسیاری که درکی دقیق از جامعه و سیاست این کشور ندارند، تا حدود زیادی، با دشواری همراه است. این دشواری بی‌دلیل نیست. ترکیه معجونی از سنت‌های مذهبی و ملی پرقدرتی است که با نهادها و ظواهر نوین آمیخته است و اتکا به هر سو می‌تواند تحلیلگر را با دست‌انداز مواجه کند.

از زاویه موضوع این مقاله، این کشور از نشانه‌های متعددی از نهادینه شدن جانشینی از طریق صندوق‌های رای بهره می‌برد. با این حال، علائم نیرومند دیگری نیز وجود دارد که تداعی‌کننده «وضعیت طبیعی» یا حکمرانی شخصی در این کشور است. جدا از سابقه دیرپای حضور موثر نظامیان در سیاست و کودتاهای متعدد نظامی در این کشور، ماجرای «اردوغان» به تنهایی، کافی است تا پای حکمرانی شخصی را در ترکیه به میان بکشد. از آنجا که شخصی شدن حکمرانی، اصولاً همبستگی معکوسی با موضوع جانشینی از طریق قانون یا صندوق‌های رای دارد، در ارتباط با ترکیه قرن بیست و یکم، همیشه این پرسش عرض‌اندام می‌کند که آیا در ترکیه «اردوغان» می‌توان به جابه‌جایی از طریق صندوق‌های رای امیدوار بود یا خیر؟ آیا دفاع و حمایت اردوغان از صندوق رای، ناشی از اعتقاد او به رای مردم و صندوق رای است یا اینکه «صندوق رای»، تنها به مثابه نردبانی او را به بام‌های آسمان هدایت می‌کند و در روز واقعه، او بی‌نیاز از نردبان، کار خود می‌کند؟ از همین زاویه، در کنار بسیاری از ناظران که در این روزها در حال تحلیل این نکته بودند که «ترکیه با اردوغان به نفع ایران است یا ترکیه بدون اردوغان؟»، با این پرسش روبه‌رو بوده‌ام که «اگر قافیه تنگ آید، آیا اردوغان حاضر می‌شود که در یک فرآیند دموکراتیک، قدرت را تحویل دهد یا خیر؟».

حکمرانی شخصی اردوغان

19 آشکار است که جامعه ترکیه نسبت به آن زمان که نظامیان هر دم در حال کودتا بودند، تغییر کرده است. با این حال، متغیرهای دیگری هم در کارند که نیازمند وارسی بیشترند. از لحاظ شخصیتی، اردوغان از این پتانسیل برخوردار است که حکمرانی را کماکان شخصی نگه دارد. در واقع، به نظر می‌رسد که او به این دلیل زمامداری را در ترکیه شخصی کرده است که آن را با همین وضعیت نگه دارد.

در سپهر سیاست داخلی، او بسیاری از همراهانش را در طول زمامداری، از قطار قدرت پیاده کرده و به حاشیه رانده است و به ولی‌نعمت ایدئولوژیک خود (اربکان) تا حد یک دشمن خونی می‌تازد. او که از اشتباه سیاستمداران لائیک پیشین در جنگ با حجاب بهره برد تا حمایت بخش‌های مذهبی جامعه ترکیه را جلب کند، برخلاف برخی هم‌قطارانش در منطقه، لااقل تاکنون، حواسش بوده است تا در نحوه زیست و تعاملش با مردم و جامعه ترکیه دخالت چندانی نکند و بگذارد مردم زندگی‌شان را بکنند. با این حال، همان‌گونه که از زمامداران شخص‌محور انتظار می‌رود، مناسبات او با مردم و جامعه ترکیه بر مدار احترام به جامعه ترکیه استوار نماند. آن‌گونه که از هر نوع حکمرانی شخصی انتظار می‌رود، طبیعی می‌نمود که مسیر حکمرانی شخصی اردوغان، باعث شود به هماوردی با گردش آزاد اطلاعات در این کشور رفته و بسیاری از فعالان مطبوعاتی و فضای مجازی را به دیده دشمن نگریسته و مشمول غضب خود کند. او به‌علاوه، برای هرچه شخصی‌تر کردن روند حکمرانی، الگوی پارلمانی حاکم بر ساختار حقوقی کشور را تغییر داد تا با ترک ساختمان نخست‌وزیری و حضور در قصر ریاست‌جمهوری، و با حداقل دخالت احزاب و سیاستمداران دیگر، منویاتش را عملی کند. در نتیجه، می‌توان مدعی شد که حکمرانی اردوغان، یک حکمرانی سیستمی نیست و متکی به شخص و شخصیت اوست.

در عرصه خارجی نیز، حکمرانی شخصی او باعث شد تا در بسیاری از تحولات منطقه‌ای دخالت کند. اگرچه در اینجا نیز، حواسش بود تا برخلاف برخی هم‌قطارانش در منطقه، تنها هزینه نکند و برای کسب مواهب اقتصادی و پرستیژی بیشتر نقشی میانجی داشته باشد و از این مجرا، بر اعتبار بین‌المللی خود بیفزاید؛ با این وصف، در این عرصه نیز الگوی حکمرانی شخصی‌ وی در عملکردش موثر بود. پس از محرز شدن این واقعیت که عضویت در اتحادیه اروپا، رویایی دور از دسترس است، او به اتحادیه اروپا و ایالات‌متحده، در سطحی غیرمعمول، تاخت. او حتی نسبت به ایران نیز با حمایت از یک زمامدار شخصی دیگر در آذربایجان، همراهی‌های گذشته ایران را فراموش کرد. اردوغان از یاد برد که در جریان کودتای نافرجام ترکیه، در چند سال پیش، ایران یکی از بزرگ‌ترین حامیان و مدافعانش در مقابله با آن کودتا بود. مداخلات پرتعداد، پرتلفات و نظامی‌محورش در شمال عراق و سوریه و دیگر کشورهای دور و نزدیک نیز، اوراق دیگری از عملکرد شخص‌محور او در عرصه سیاست خارجی است.

حکمرانی شخصی او، در عرصه اقتصاد نیز، فرجام خوشی نداشت، به گونه‌ای که توصیه‌ها را مانند دیگر هم‌قطارانش در منطقه، نادیده گرفت و اقتصاد ترکیه را با بحران مواجه کرد. توازن اقتصادی ترکیه در ادوار اخیر، به گونه‌ای بر هم خورده است که برابری پول ملی این کشور در برابر ارزهای جهانی، روزبه‌روز ضعیف‌تر شده است. با این حال، او با اتخاذ سیاست‌های شخص‌محورانه، و نادیده گرفتن توصیه‌های خیرخواهان، در تلاشی ناکام، برای حفظ اقتصاد این کشور، بیش از هر چیز، دست به تعویض مهره‌های مدیریتی موثر در اقتصاد این کشور زد، گویی چرخ‌های اقتصاد مانند ماشینی است که تنها نیاز به راننده دارد. تمام اینها در حالی بود که رویکرد شخص‌محور او نیازمند وزیران یا مهره‌هایی بوده و هست که بیش از تدبیر و صلاحیت خود و نگاه به واقعیت‌های علم اقتصاد، دیدگاه‌های اقتصادی اردوغان را مبنای عمل قرار دهند. راه دوری نمی‌رویم، نحوه برخورد اردوغان با مساله نرخ سود بانکی و تاثیرات تغییر این نرخ در جهت‌گیری‌های کلان کشور و تبعیت مدیران منصوب او، حرکت مدیریت اقتصادی این کشور به سمت هر چه شخصی‌تر شدن را نشان می‌دهد. اینها همه محصول حکمرانی شخصی اردوغان در ترکیه است در حالی که ما در قرن بیست و یکم زندگی می‌کنیم.

بعید به نظر می‌رسد که چنین زمامداری تمایلی به واگذار کردن قدرت از طریق صندوق‌های رای داشته باشد. او بسیاری از دوستان و رقیبان را کنار زده و الگوی مزاحم پارلمانی را تغییر داده و در منطقه نیز، به همراه برخی زمامداران شبیه به خود و گروه‌های شبه‌نظامی وابسته به خود، در فعالیت است و از طریق دو منبع مذهبی و ناسیونالیستی تغذیه می‌شود. بنابراین، از زاویه شخصی و شخصیتی، تمامی شواهد گویای آن هستند که اردوغان این همه راه را نیامده است تا از طریق صندوق‌های رای برگردد. با این وصف، آشکار است که اردوغان تنها بازیگر این میدان نیست. چرخ سیاست و واقعیت همیشه بر مدار خواست و تمایل سیاستمداران نمی‌چرخد. باید دید که جامعه ترکیه تا چه میزان عاملیت دارد و با حکمرانی شخصی او همراه خواهد شد و در صورت لزوم پای انتخاب‌های خود خواهد ماند.

ترویج ناسیونالیسم ستیزه‌جو

 همان‌گونه که گفته شد، آشکار است که جامعه ترکیه، نسبت به گذشته‌ای که حکمرانان شخصی، چه در قالب اشخاص و چه در قالب احزاب و چه در لباس نظامیان، در آن زمامداری می‌کردند، تفاوت کرده است. با این وصف، در این جامعه نیز، کماکان نشانه‌هایی از تمایل به حکمرانی شخصی یا لااقل تسلیم در مقابل چنین زمامدارانی دیده می‌شود. اینکه اردوغان بتواند باتری‌های ضعیف‌شده‌اش را از طریق مذهب و ناسیونالیسم ملی ترک شارژ کند، نشان می‌دهد که جامعه این کشور، احتمالاً این منابع تغذیه را در اختیار او گذاشته است. فارغ از این پرسش که چگونه می‌توان رویکردهای انترناسیونالیستی موجود در دین (در این مورد اسلام) را با نوعی ناسیونالیسم ستیزه‌جو (در اینجا نوع مهاجمی از ناسیونالیسم ترک) جمع کرد که تاب تحمل شهروندان کرد این کشور را ندارد، تغذیه اردوغان از این منابع مشروعیت نشان می‌دهد هنوز که هنوز است، جامعه ترکیه خریدار شعارهای مذهبی و ملی‌گرایانه‌ای است که سیاستمداران پوپولیستی، مانند اردوغان، بر زبان می‌رانند. این همان پارادوکس و نقطه ضعفی است که جامعه به ظاهر نوگرای ترکیه با آن مواجه است. نقطه ضعفی که رویین‌تنی یک جامعه را، در مقابل سیاستمداران زبردست، تبدیل به پاشنه‌آشیل می‌کند و مسیر شخصی‌سازی حکمرانی را هموار می‌کند.

در نتیجه، به نظر می‌رسد که اردوغان از آن دسته سیاستمداران نیست که حاضر باشد کرسی قدرت را از طریق صندوق‌های رای واگذار کند. احتمالاً او تا آنجا که بتواند از این سرمایه مشروعیت‌ساز برای توجیه اعتبار و مشروعیت خویش استفاده خواهد کرد. اما بعید نیست که با تنگ آمدن قافیه، نحوه بازی اردوغان تغییر کند. به همین دلیل، به نظر می‌رسد که نباید از حضور تعداد زیاد مردم ترکیه در پای صندوق‌های رای، برای توجیه و الگو‌سازی عمق دموکراسی در این کشور استفاده کرد. کارایی دموکراسی آنگاه و تنها آنگاه محک خواهد خورد که مردم بتوانند به حاکمی که در راس قدرت قرار دارد، رای عدم اعتماد دهند و او را از بستر قدرت خارج کنند.

در نتیجه، آنچه باقی می‌ماند این است که آیا اردوغان توان اجرای تمایلش در باقی ماندن بر سریر قدرت را دارد یا خیر؟ در اینجا پرسش این است که آیا جامعه ترکیه از این عاملیت برخوردار است که اگر اردوغان را نخواهد، بتواند این «نخواستن» را به کرسی بنشاند یا خیر؟ دنیا پر از سیاستمدارانی است که تشنه شخصی‌سازی زمامداری‌شان هستند. دونالد ترامپ نیز از جمله آنها بود. آنها دوست ندارند صحنه را خالی کنند و در روز مبادا، چه‌بسا که زیر میز زده و بازی را بر هم بزنند. با این وصف، یک «جامعه قوی»، حتی اگر یک ‌بار به این دسته از سیاستمداران اعتماد کرده باشد، اینقدر عاملیت دارد تا برای بار دوم از یک سوراخ گزیده نشود. در نتیجه، در این منطقه «زمامدارزده»، از این پرسش مهم که «آیا ماندن اردوغان در قدرت به نفع ایران است یا رفتن او؟»، پرسش مهم‌تری وجود دارد که «آیا اگر مردم ترکیه، امروز یا فردا، اردوغان را نخواستند، می‌توانند او را از آغوش قدرت سیاسی جدا کنند یا خیر؟».  

دراین پرونده بخوانید ...