شناسه خبر : 41576 لینک کوتاه

فرسودگی دموکراسی

رکود اقتصادی،‌ ناامیدی عمومی و سیاست‌های قطبی‌شده

مردم کلمبیا در زمان انتخابات ریاست‌جمهوری در هفته گذشته با انتخاب ناگوار میان دو عوام‌گرای فاقد صلاحیت مواجه شدند. در سمت چپ گوستاو پترو قرار داشت که هنوز نتوانسته است احساسات جانبدارانه‌اش را نسبت به هوگو چاوس کنار بگذارد. فردی که اقتصاد و دموکراسی ونزوئلا را ویران کرد. در سمت راست رودولفو هرناندز، شهردار زورگوی سابق است که هیچ تیم و برنامه‌ای برای بیرون راندن طبقه سیاسی که آنها را دزد می‌خواند ندارد. این خط‌کشی‌ها بازتابی از دیدگاه تحقیرآمیز رای‌دهندگان نسبت به سیاستمداران جریان اصلی در کلمبیاست، هر چند این کشور در 20 سال گذشته عملکرد نسبتاً خوبی از خود نشان داد. این نوعی از انتخاب قطبی‌شده‌ای است که این روزها به طرز نگران‌کننده‌ای در انتخابات آمریکای لاتین دیده می‌شود. در منطقه‌ای که حتی قبل از همه‌گیری شاهد نارضایتی‌های فراوان بود دیگر به نظر نمی‌رسد کسی اعتدال، آشتی و اصلاحات تدریجی لازم را برای رسیدن به شکوفایی و آرامش بپذیرد.

اهمیت این موضوع نه‌فقط برای آمریکای لاتین بلکه برای کل جهان احساس می‌شود. با وجود تمام مسائل، این منطقه باید همچنان دموکراتیک و یک متحد طبیعی غرب باقی بماند. علاوه بر این،‌ منطقه می‌تواند نقشی حیاتی در حل دیگر مشکلات جهانی،‌ از تغییرات اقلیمی گرفته تا امنیت غذایی ایفا کند. این منطقه نه‌تنها جنگل‌های بارانی روبه زوال آمازون و اکثر آب شیرین جهان را در خود دارد بلکه منبع غنی کالاهای تجاری از قبیل لیتیوم و مس است که در انرژی سبز کاربرد دارند. این منطقه یک صادرکننده بزرگ مواد غذایی است و این قابلیت را دارد که صادراتش را افزایش دهد.  تا همین چند وقت پیش، آمریکای لاتین بر روی غلتک قرار داشت. رونق کالاهای تجاری رشد اقتصادی سالم را به همراه آورد و پولی را در اختیار سیاستمداران گذاشت تا سیاست‌های اجتماعی نوآورانه از جمله برنامه یارانه‌های نقدی را بیازمایند. این امر به نوبه خود فقر و نابرابری شدید درآمدی را که مدت‌‌ها بر منطقه حکمفرما بود، به‌شدت کاهش داد. طبقه متوسط جامعه رشد کرد و باعث شد ثبات سیاسی تقویت شود. دولت‌های دموکراتیک حتی در شرایط ضعف حاکمیت قانون عمدتاً به حقوق بشر احترام می‌گذاشتند. ظاهراً رشد اقتصادی و حضور سیاستمداران پاسخگو و اثربخش یکدیگر را تقویت می‌کردند. آینده روشنی پیش‌رو بود.

حال آن چرخه فضلیت جای خود را به چرخه شرارت داده است. آمریکای لاتین در تله توسعه گرفتار شد. اقتصادهای آن یک دهه است که به رکود یا کندی رشد دچار شده‌اند. مردم آن به‌ویژه جوانانی که تحصیلات بیشتری از والدین خود دارند به خاطر فقدان فرصت‌های مناسب ناامید و سرخورده شده‌اند. آنها خشم خود را متوجه سیاستمدارانی می‌دانند که در نظرشان فاسد و در پی منافع شخصی هستند. سیاستمداران هم به نوبه خود نتوانسته‌اند بر سر اصلاحاتی به توافق برسند که برای کارایی اقتصادهای آمریکای لاتین ضرورت دارند. از دهه 1980 به بعد شکاف بهره‌وری بین این منطقه و کشورهای توسعه‌یافته بزرگ‌تر شد. با وجود انحصارات فراوان و نوآوری اندک، آمریکای لاتین از اقتصاد قرن بیست‌ویکمی عقب می‌ماند.  این چالش‌ها روزبه‌روز حادتر می‌شود. اثرات منفی همه‌گیری، به‌ویژه تعطیلی درازمدت مدارس نابرابری‌ها را افزایش خواهد داد. دولت‌ها باید بودجه بیشتری را به تحصیل و بهداشت اختصاص دهند اما هزینه بازپرداخت بدهی‌ها‌ بالاتر می‌رود. به نظر می‌رسید شیلی و رئیس‌جمهور جوان و چپ‌گرای آن گابریل بوریک فرصت آن را دارند که در امتداد این رویدادها یک قرارداد اجتماعی جدید تشکیل دهند. اما دولت نوپای آن گروگان یک قرارداد قانونی است که در میان فساد آشنای آمریکای لاتین، آرمان‌گرایی و مقررات بیش از حد منعقد شد.  در گذشته یکپارچگی دموکراسی راهی یک‌طرفه بود اما تجربه آمریکای لاتین نشان داد که دموکراسی‌ها هم به سادگی پژمرده می‌شوند و این هشداری برای دموکرات‌ها در دیگر نقاط است. قطبی‌سازی و انزواطلبی به همراه ضعف شدید احزاب سیاسی به ویژگی‌های خاص سیاست منطقه تبدیل‌ شده و اجماع گروه‌های اکثریت حاکم را دشوار کرده‌اند. این گرداب به خاطر تاثیر مخرب رسانه‌های اجتماعی و ورود سیاست هویتی از شمال شدت می‌گیرد. فن‌سالاران از اعتبار می‌افتند و هر دو جناح چپ و راست مشاغل دولتی را غنیمتی می‌دانند که باید تقسیم شود به جای آنکه آنها را مسوولیت‌های مهمی بدانند که باید بر عهده مدیران توانمند نهاده شوند. جنایت سازمان‌یافته که از قبل عامل مهمی در شیوع خشونت در منطقه بود اکنون گریبان سیاست را هم گرفته است. بسیاری از این امور در واقع بیماری‌های عمومی جهان دموکراتیک به شمار می‌روند اما در آمریکای لاتین وضعیتی حاد و خطرناک دارند. اکثر مردم آمریکای لاتین هنوز خواستار دموکراسی هستند هر چند نسخه‌ای بهتر از آنچه دارند را مطالبه می‌کنند. اما همزمان کسانی که به دست توانای دیکتاتوری اعتقاد دارند نیز طرفدارانی پیش‌روی خود می‌بینند. ونزوئلا و نیکاراگوئه به دیکتاتوری‌های چپ‌گرای شبیه کوبا تبدیل شده‌اند. در السالوادور، نایب بوکله قدرت را متمرکز و در جنگی خشونت‌بار با گانگسترها 40 هزار نفر را زندانی کرد. او محبوب‌ترین رئیس‌جمهور در منطقه است. رهبران دو کشور بزرگ آمریکای لاتین یعنی ژائیر بولسونارو از برزیل و آندره مانوئل لوپز اوبرادور از مکزیک نظام‌های کنترل و بررسی را به استهزا می‌گیرند. آقای بولسونارو سعی دارد در انتخابات ماه اکتبر برای دوره دوم قدرت را در دست گیرد. احتمال اندکی وجود دارد که او بازی را به لولا دا سیلوا ببازد. دا سیلوا رئیس‌جمهور سابق است که دولتش آلوده به فساد بود و اکنون هم برنامه‌ای برای ارائه ندارد.  خطر صرفاً آن نیست که دموکراسی‌ها به دیکتاتوری تبدیل می‌شوند بلکه آمریکای لاتین از مدار غرب خارج می‌شود. در اکثر نقاط این منطقه،‌ چین شریک اصلی تجاری قلمداد می‌شود و در زیرساختارها سرمایه‌گذاری می‌کند. برخی از دولت‌های چپ‌گرای منطقه علاقه‌مندند به پیمان عدم تعهد دوران جنگ سرد باز گردند. پنج نفر از روسای‌جمهور منطقه از جمله آقای لوپز اوبرادور اجلاس سران آمریکا در ماه جاری در لس‌آنجلس را تحریم کردند. ایالات‌متحده و اروپا باید بیشتر تلاش کنند تا از طریق تجارت، سرمایه‌گذاری و فناوری بیشتر با آمریکای لاتین کار کنند. همزمان آمریکای لاتین باید درک کند که از برقراری پیوندهای جدید منفعت می‌برد و در جهانی که چین بر آن مسلط باشد نقشی به جز استعمارزدگی نخواهد داشت. 

 

جلوگیری از پژمردگی

اکنون کشورهای منطقه وسوسه می‌شوند که نسبت به آشفتگی‌های سیاسی و اقتصادی بی‌توجه باشند و از رونق بازار کالاهای تجاری به خاطر جنگ اوکراین به نفع خود بهره‌برداری کنند. این کار اشتباه خواهد بود. هیچ راه میان‌بری وجود ندارد. آمریکای لاتین باید دموکراسی‌هایش را از پایه بسازد. اگر منطقه به این نتیجه نرسد که وظیفه سیاست خدمت به عموم است و عادت رسیدن به اجماع را از نو نیاموزد سرنوشت بدی در انتظارش خواهد بود.

دراین پرونده بخوانید ...