شناسه خبر : 41568 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

خالق نظریه بازی

هارسانی که بود و چگونه نظریه بازی‌ها را متحول کرد؟

 

سارا بنی‌صدر / نویسنده نشریه 

مردی که در عنفوان جوانی به درخواست والدینش پیشه پدری را در پیش گرفت و سر از دانشکده داروسازی درآورد، بعدها روزهای تبعید و کار اجباری را هم به خود دید. فرار از مرگ به دست نازی‌ها، پناه گرفتن در صومعه و اخراج از دانشگاه به دلیل عقاید ضدمارکسیستی بخشی دیگر از فراز‌و‌فرودهای زندگی نوبلیست اقتصادی 1994 است. جان هارسانی به همراه دو تن دیگر به نام‌های جان ‌نَش و رینهارد سیلتن به دلیل آنچه «مطالعات خلاقانه در زمینه نظریه بازی‌ها» خوانده شد، برنده جایزه نوبل شد. ریاضیات در طول عمر هارسانی برای وی کاربردهای متنوعی داشت. از پیش‌بینی نتایج بازی‌هایی مانند شطرنج گرفته تا جنگ‌های تجاری، تصاحب‌های خصمانه، جنگ‌های قیمتی و سایر درگیری‌های سیاسی و اقتصادی.

 

توسعه نظریه بازی‌ها

82جان چارلز هارسانی اقتصاددان آمریکایی-مجارستانی بود که بیشتر به خاطر مشارکت‌هایش در مطالعه نظریه بازی و کاربرد آن در اقتصاد به ویژه توسعه تحلیل بسیار نوآورانه بازی‌هایی با اطلاعات ناقص به نام بازی‌های بیزی شناخته می‌شود. او موفق شد در سال 1994 به همراه دو اقتصاددان دیگر جان نش و رینهارد سیلتن جایزه نوبل اقتصاد را برای کمک‌هایش به توسعه نظریه بازی‌ها دریافت کند.

هارسانی در 29 ماه می 1920 در بوداپست مجارستان به دنیا آمد. دبیرستانی که والدین او برایش انتخاب کرده بودند یکی از بهترین مدارس مجارستان بود که افراد برجسته‌ای چون جان فون نویمان و یوجین ویگنر از آن فارغ‌التحصیل شده بودند. او در مدرسه به یکی از بهترین حل‌کنندگان مسائل ماهنامه ریاضی و فیزیک دبیرستان‌های مجارستان تبدیل شد و در مسابقه ریاضیات دانش‌آموزان دبیرستانی رتبه اول را کسب کرد.

والدین هارسانی یک داروخانه در بوداپست داشتند و با توجه به اینکه او تنها فرزند خانواده بود تمایل داشتند او در رشته داروسازی تحصیل کند، در حالی‌که او به تحصیل در فلسفه و ریاضیات علاقه داشت. با وجود این در سال 1937 زمانی‌که می‌خواست رشته تحصیلی خود را انتخاب کند طبق خواسته والدینش داروشناسی را انتخاب کرد و برای تحصیل در این رشته به دانشگاه بوداپست رفت. به گفته خودش او این کار را به این علت انجام داد که هیتلر در آلمان در قدرت بود و نفوذش در مجارستان نیز در حال گسترش بود. او می‌دانست که به عنوان یک دانشجوی داروسازی مشمول معافیت نظامی خواهد شد و از آنجا که از یک خانواده یهودی بود مجبور نبود در واحد کار اجباری ارتش مجارستان خدمت کند. بنابراین تا زمانی که ارتش آلمان مجارستان را در مارس 1944 تصرف کرد مشمول معافیت نظامی بود. در این زمان به دنبال تلاش‌های دولت مجارستان برای برقراری ارتباط با متفقین غربی برلین تصمیم گرفت مجارستان را اشغال کند. خیلی سریع یک دولت جدید طرفدار نازی‌ها تشکیل شد و از همان روزهای اول اشغال صدها یهودی از بوداپست و سایر نقاط کشور دستگیر شدند. تا پایان ماه مارس تصمیم گرفته شد یهودیان دستبند زرد بپوشند و چند روز بعد روند گتوسازی و تبعید آغاز شد. هارسانی نیز در ماه می به کار اجباری در مجاورت بوداپست فراخوانده شد.

 

تبعیدی احتمالی

در آن زمان جامعه یهودی بوداپست نسبتاً از آزار و اذیت یهودیان در استان‌ها در امان مانده بود. برکناری دولت دست‌نشانده نازی‌ها در ماه آگوست و تلاش‌های بعدی برای پایان دادن به جنگ نیز نویددهنده پیشرفت‌های بیشتری بود، اما با به دست گرفتن قدرت توسط حزب صلیب پیکان در اواسط ماه اکتبر وضعیت سیاسی دوباره بدتر شد و تبعیدها نیز از سر گرفته شد. هارسانی نیز از جمله تبعیدی‌های احتمالی بود. در نوامبر مقامات نازی سرانجام تصمیم گرفتند واحد کاری را که او در آن خدمت می‌کرد از بوداپست به اردوگاه کار اجباری اتریش منتقل کنند، جایی که در نهایت بسیاری از رفقای هارسانی در آن کشته شدند. اما او خوش‌شانس بود و درست قبل از حرکت قطار به سمت اتریش از ایستگاه راه‌آهن بوداپست فرار کرد. او در صومعه‌ای در مرکز شهر پناه گرفت و یکی از دوستانش که کشیش یسوعی بود او را به مدت دو ماه مخفی کرد تا اینکه در اواسط نوامبر نیروهای متفقین به حومه بوداپست رسیدند. پس از ورود ارتش سرخ در ژانویه 1945 هارسانی به پدر و مادرش در محله یهودی‌نشین پیوست و از آنجا به خانه بازگشتند. طولی نکشید که مادرش را از دست داد و پدرش داروخانه را بازگشایی کرد. با عادی شدن شرایط هارسانی به دانشگاه بوداپست بازگشت و در سال 1947 مدرک دکترای خود را در رشته فلسفه و رشته‌های فرعی جامعه‌شناسی و روانشناسی دریافت کرد. او سپس به عنوان یک کاتولیک معتقد به طور همزمان به تحصیل الهیات پرداخت و به فرقه دومینیکن (فرقه مذهبی کاتولیک رومی) پیوست. او سال تحصیلی 1948-1947 را در هیات علمی انستیتوی جامعه‌شناسی دانشگاه بوداپست گذراند و در آنجا با آن کلاوبر همسر آینده‌اش آشنا شد. هارسانی به دلیل عقاید ضدمارکسیستی‌اش مجبور شد از این دانشکده استعفا کند. کلاوبر همچنان به تحصیلات خود ادامه داد اما مدام به وسیله همکلاسی‌های کمونیست خود مورد آزاد قرار می‌گرفت تا از هارسانی جدا شود. هارسانی دو سال بعد نیز در مجارستان ماند و سعی کرد داروخانه خانواده‌اش را بفروشد تا آن را از دست ندهند. پس از اینکه آشکار شد حزب کمونیست داروخانه را در 1950 مصادره خواهد کرد او با آن و والدینش با عبور غیرقانونی از مرز به اتریش گریخت. آنها دو ماه را در بیمارستانی گذراندند که به مرکز پناهندگان تبدیل شده بود. اما با وخامت اوضاع بین‌المللی به سالزبورگ رفتند که تحت اشغال آمریکا بود و در آنجا حدود پنج ماه برای مجوز ورود به استرالیا منتظر بودند. او روزها را با مطالعه در کتابخانه‌ای سپری می‌کرد و در همین دوران با مطالعه مقالاتی با علم اقتصاد آشنا شد.

 

حرکت از جامعه‌شناسی به اقتصاد

آنها سرانجام موفق شدند به استرالیا نقل مکان کنند که والدین کلاوبر در آنجا دوستانی داشتند. زبان انگلیسی هارسانی در آن زمان خوب نبود و مدارک دانشگاهی مجارستانی او در استرالیا به رسمیت شناخته نشد، به همین علت مجبور شد سه سال اول زندگی در استرالیا را در کارخانه کار کند، اما عصرها واحدهای اقتصاد را در دانشگاه سیدنی می‌گذراند. هارسانی از جامعه‌شناسی به سمت رشته اقتصاد جلب شده بود چراکه به گفته خودش ظرافت مفهومی و ریاضیات تئوری اقتصاد را بسیار جذاب یافته بود. او برای دوره‌های گذرانده‌شده در دانشگاه بوداپست اعتبار دریافت کرد به طوری‌که پس از دو سال تحصیل و نگارش پایان‌نامه توانست مدرک کارشناسی‌ارشد خود را در اواخر سال 1953 دریافت کند.

هارسانی در حین تحصیل در سیدنی شروع به انتشار مقالات تحقیقاتی در مجلات اقتصادی از جمله مجله اقتصاد سیاسی و بررسی مطالعات اقتصادی کرد. این مدرک به او اجازه داد تا در سال 1954 در دانشگاه کوئینزلند در بریزبین به عنوان مدرس اقتصاد منصوب شود. او سپس در سال 1956 فلوشیپ راکفلر (سرمایه‌دار و نیکوکار بزرگ آمریکایی) را دریافت کرد که به او و همسرش امکان داد تا دو سال را در دانشگاه استنفورد بگذرانند و هارسانی مدرک دکترای خود را از این دانشگاه دریافت کرد. او زیر نظر اقتصاددان برجسته کنث ارو، پایان‌نامه خود را با موضوع نظریه بازی نوشت تا دومین مدرک دکترای خود را در سال 1959 دریافت کند.

هارسانی سپس به همراه همسرش به استرالیا بازگشت و در دانشگاه ملی استرالیا در کانبرا موقعیت تحقیقاتی بسیار خوبی به‌دست آورد. اما به زودی احساس انزوا کرد چراکه نظریه بازی در آن زمان در استرالیا شناخته‌شده نبود. با کمک کنث ارو و جیمز توبین توانست به آمریکا نقل مکان کند و در سال‌های 1961 تا 1963 به عنوان استاد اقتصاد در دانشگاه ایالتی وین در دیترویت مشغول به کار شد. هارسانی در سال 1964 به شهر برکلی در ایالت کالیفرنیا نقل مکان کرد و ابتدا به عنوان استاد مدعو و سپس استاد دانشکده بازرگانی دانشگاه کالیفرنیا، برکلی مشغول به کار شد و تا زمان بازنشستگی‌اش در سال 1990 در این دانشگاه باقی ماند.

 

راه‌حل جدید

هارسانی در اوایل دهه 1950 مقالاتی درباره استفاده از توابع مطلوبیت فون نویمان-مورگنشترن در اقتصاد رفاه و اخلاق و در اقتصاد رفاه سلیقه‌های مختلف، منتشر کرد. علاقه او به مسائل نظریه بازی اولین بار با چهار مقاله درخشان با جان نش درباره بازی‌های مشارکتی و غیرمشارکتی، بازی‌های چانه‌زنی دونفره، استراتژی‌های تهدید بهینه متقابل در این بازی‌ها و آنچه امروز به عنوان تعادل نش شناخته می‌شود، در فاصله سال‌های 1950 تا 1953 منتشر شد. او همچنین در سال 1956 مدل‌های چانه‌زنی نش و زئوتن را معادل‌سازی ریاضی کرد و برای استراتژی‌های تهدید بهینه معیارهای جبری بیان کرد. او بعدها در سال 1963 راه‌حل ارزش شپلی (Shapley value) را به بازی‌های بدون مطلوبیت قابل انتقال تعمیم داد و نشان داد که راه‌حل جدید او در واقع تعمیم ارزش شپلی و راه‌حل چانه‌زنی نش با تهدیدهای متغیر است.

در سال 1964 از او خواسته شد تا یکی از 10 نظریه‌پردازی باشد که به آژانس کنترل تسلیحات و خلع سلاح ایالات‌متحده در مورد مذاکراتش با شوروی مشاوره می‌دهند. این تیم متوجه شد که نمی‌تواند به طور موثر به مذاکره‌کنندگان آمریکایی مشاوره بدهد چراکه هیچ‌یک از طرفین اطلاعات زیادی درباره طرف مقابل نداشتند.

هارسانی حین تدریس در دانشگاه برکلی تحقیقات گسترده‌ای در نظریه بازی انجام داد. هارولد کوهن، که از شاگردان جان فون نویمان در پرینستون بود و مقالاتی درباره نظریه بازی‌ها منتشر کرده بود، او را در این راه تشویق می‌کرد. مجموعه‌ای از مقالات که در فاصله زمانی سال‌های 1967 و 1968 منتشر شدند چارچوب استانداردی برای تجزیه و تحلیل بازی‌های با اطلاعات ناقص (incomplete) را ایجاد کرد و همین مقالات بود که در سال 1994 برای هارسانی جایزه نوبل اقتصاد را به ارمغان آورد؛ موقعیت‌هایی که در آن تصمیم‌گیرندگان مختلف اطلاعات محدودی درباره پارامترهای بازی دارند. او نشان داد که چگونه می‌توان یک بازی با اطلاعات ناقص را به بازی با اطلاعات کامل و در عین حال دارای کاستی (imperfect) تبدیل کرد تا بتوان آن را برای تجزیه و تحلیل نظریه بازی‌ها در دسترس قرار داد.

 

پیش‌بینی با ریاضی

83هارسانی از ریاضیات برای پیش‌بینی نتایج بازی‌هایی چون شطرنج و همین‌طور جنگ‌های تجاری، تصاحب‌های خصمانه، جنگ‌های قیمتی و سایر درگیری‌های سیاسی و اقتصادی در نظریه بازی‌ها استفاده کرد. برخلاف تئوری‌هایی که سابقاً برای توضیح تعاملات در یک بازار با شرکت‌کنندگان بسیار استفاده می‌شد، نظریه بازی‌ها با این واقعیت سروکار داشت که زمانی که تنها چند بازیکن وجود دارند تمامی آنها باید نگران پاسخ حریف باشند. اصول اولیه نظریه بازی‌ها را ابتدا نش بیان کرد اما او فرض کرد که بازیکنان همه اطلاعات یکسانی را به اشتراک می‌گذارند و براساس منافع شخصی هدایت می‌شوند. اما هارسانی این نظریه را در حالتی عملی کرد که رقبا نمی‌دانند طرف مقابل چه می‌خواهد انجام دهد. او این کار را با برآورد احتمالات برای حرکت‌های بازیکنان و نتایج آن، انجام داد. او همچنین در سال 1973 نشان داد که تقریباً کل تعادل نش با استراتژی ترکیبی می‌تواند به عنوان تعادل‌های استراتژیک محض یک بازی مناسب با توابع بازدهی که به‌طور تصادفی در نوسان هستند، بازتعریف شود. هارسانی علاوه بر مقالات متعدد چهار کتاب نیز به چاپ رساند. کتاب «رفتار منطقی و چانه‌زنی در بازی‌ها و موقعیت‌های اجتماعی» که در سال 1977 منتشر شد تلاشی برای متحد کردن نظریه بازی به وسیله تعمیم استفاده از مدل‌های چانه‌زنی، از بازی‌های مشارکتی به بازی‌های غیرمشارکتی بود. دو کتاب دیگر او «مقالاتی در باب اخلاق، رفتار اجتماعی و تبیین علمی» (1976) و «مقالاتی در باب نظریه بازی» (1982) مجموعه‌ای از مقالات به چاپ‌رسیده او در مجلات بودند. آخرین کتاب او نیز با عنوان «نظریه عمومی انتخاب تعادل در بازی‌ها» (1988) کار مشترکی با رینهارد سیلتن بود.

هارسانی در مجامع علمی متعددی حضور داشت. او عضو آکادمی ملی علوم، آکادمی علوم و هنر آمریکا و انجمن اقتصادسنجی بود. او همچنین از اعضای ممتاز انجمن اقتصاد آمریکا بود. هارسانی در سال‌های 1965 و 1966 در مرکز مطالعات پیشرفته در علوم رفتاری دانشگاه استنفورد عضویت داشت. او همچنین از سوی دانشگاه نورث وسترن دکترای افتخاری علوم دریافت کرد. هارسانی سرانجام در نهم آگوست 2000 درحالی که از بیماری آلزایمر رنج می‌برد بر اثر سکته قلبی در 80سالگی درگذشت. تنها چند هفته قبل از مرگ او در انجمن نظریه بازی‌ها که به‌تازگی تاسیس شده بود اولین کنگره بین‌المللی خود را در اسپانیا برگزار کرد. 

دراین پرونده بخوانید ...