شناسه خبر : 36580 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مشکلات عاملیت

تفویض اختیار تصمیم‌گیری در سرمایه‌گذاری

زمانی اندیشمندی گفته بود که تمام مشکلات سرمایه‌داری مشکلات عاملیتی هستند. هزینه‌های عاملیت زمانی بالا می‌رود که یک نفر (رئیس) وظیفه‌ای را به فردی دیگر (عامل) می‌سپارد و منافع این دو در دو جهت مخالف قرار دارند. در مثال‌های متون درسی رئیس یک مدیر و عوامل، کارکنان هستند. به نفع رئیس (مدیر) است که کارکنان سخت کار کنند. هرچه کارمند تلاش بیشتری انجام دهد تولید و به‌تبع آن سودآوری بنگاه بالاتر می‌رود. اما کارفرما نمی‌تواند تلاش واقعی کارمند را به درستی اندازه‌گیری کند به ویژه هنگامی که نتیجه، محصول تلاش تیمی باشد. هرکدام از کارمندان انگیزه آن را دارد که از زیر کار در برود.

مدیریت دارایی یک مشکل عاملیتی دوگانه دارد. اولین مشکل به جدایی مالکیت و کنترل در شرکت‌های بزرگ عمومی بازمی‌گردد. سهامداران رئیس هستند و اداره بنگاه را به مدیران می‌سپارند. آنها به بازگشت سرمایه‌های خود اهمیت می‌دهند اما مدیران اهداف متفاوتی را دنبال می‌کنند. مدیران برای مزایای جانبی و پرستیژ شرکت ارزش قائل‌اند؛ یک دفتر کار شیک و یک هواپیمای جت اختصاصی می‌خواهند؛ و به یک قرارداد ادغام پرسروصدا بیشتر از سودها علاقه‌مندند. اداره یک شرکت بزرگ وظیفه‌ای پیچیده است. به سختی می‌توان مطمئن شد که مدیران بهترین بهره‌برداری را انجام می‌دهند. هیچ‌کدام از سهامداران آنقدر سهم زیادی ندارد که ارزش آن را داشته باشد که کار مدیران را پایش کند.

برای کاهش این‌گونه هزینه‌های عاملیتی سازوکارهایی طراحی شده‌اند. مایکل جنسون و ویلیام مک لینگ در مقاله کلاسیک سال 1976 خود چنین استدلال می‌کردند که بدهکار کردن یک شرکت عمومی مانع از آن می‌شود که مدیران پول سهامداران را هدر دهند. اگر مدیران مجبور باشند به‌طور مرتب اقساط وام را بپردازند لازم است هزینه‌ها را کاهش و درآمدها را افزایش دهند. رونق خرید تملیکی مبتنی بر وام در دهه 1980 بر این دیدگاه استوار بود که بدهی ابزاری برای تمرکز اذهان مدیران است. بنگاه‌های سهام مالکانه خصوصی از این حقه استفاده  می‌کنند.

روش دیگر برخورد با این مشکل عاملیت آن است که به مدیران این امتیاز داده شود که هرگاه ارزش سهام به یک هدف از قبل تعیین‌شده برسد آنها بتوانند سهام را با قیمت تخفیفی خریداری کنند. طبق این منطق، گزینه امتیاز خرید سهام مدیران را تشویق می‌کند که طوری کار کنند که انگار خود سهامدار شرکت هستند. اما این ابزار خود نوع دیگری از مشکل عاملیت پیش می‌آورد. مبادله‌گران سهام میزان درآمد فصلی (سه‌ماهه) را به عنوان معیاری در دسترس برای سنجش خوبی مدیریت شرکت به‌کار می‌برند. مدیران از این موضوع آگاه‌اند. بنابراین آنها از پروژه‌های سرمایه‌گذاری که در درازمدت به نفع سهامداران هستند دوری می‌کنند و به جای آن افزایش سودهای کوتاه‌مدت، بالا بردن قیمت سهام و در نتیجه ارزش امتیاز خرید سهام خود را در دستور کار می‌گذارند.

مشکل دوم عاملیت از تضاد منافع مدیران دارایی و کسانی که به وکالت از آنها سرمایه‌گذاری می‌کنند ناشی می‌شود. به نفع سرمایه‌گذاران است که مدیران دارایی در پی بهترین بازدهی‌های درازمدت باشند. اما بنگاه‌های مدیریت صندوق فقط درصد ثابتی از ارزش دارایی‌ها را دریافت می‌کنند. آنها ممکن است برای جذب سرمایه به صندوق‌هایشان به سراغ سهام غیرمعتبری بروند که در کوتاه‌مدت خوب عمل می‌کنند اما نقایص‌شان در درازمدت آشکار می‌شود. آنها از سهام کم‌طرفدار دوری می‌کنند حتی اگر بدانند آنها سرمایه‌گذاری‌های درازمدت مناسبی هستند. وقتی یک مدیر دارایی بتواند منابعی را  برای مدیریت جذب کند آن دارایی‌ها همان‌جا می‌مانند. اگر عملکرد اخیر مدیریت مثبت باشد سرمایه‌های بیشتری جذب آن می‌شوند. نمی‌توان راه‌حل ساده‌ای برای این مشکل عاملیتی پیدا کرد اما لازم است سرمایه‌گذاران در طرح سوالات جست‌وجوگرانه سریع‌تر عمل کنند.

منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...