شناسه خبر : 36573 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مردی که خودش را کشت

نگاهی به زندگی و دستاوردهای آلن کروگر اقتصاددانی که زندگی را تاب نیاورد

 

 

سیدمحمدامین طباطبایی/ نویسنده نشریه

80-1احتمالاً بارها لحظاتی در زندگی بوده است که از خود پرسیده‌ایم، آیا ارزشش را دارد؟ بارها هزینه-‌فایده کرده‌ایم که چه کنیم یا نکنیم. اقتصاددان‌ها را باید در زمره بهترین کسانی دانست که به دنبال عقلانیت در دنیای جنون‌آمیز اطراف ما می‌گردند. بده‌بستان به عنوان یکی از اصلی‌ترین مفاهیم اقتصاد نقشی کلیدی نه‌فقط در تحلیل‌های سیاستی بلکه در زندگی روزمره و تصمیمات شخصی ما ایفا می‌کند. اینها را بگذارید کنار خبری که در یکی از آخرین روزهای ماه مارس سال 2019 جامعه دانشگاهی و سیاستگذاری ایالات متحده را تکان داد: آلن کروگر اقتصاددان مشهور آمریکایی در آستانه 60سالگی به زندگی‌اش پایان بخشید. کروگر قاعدتاً اولین نخبه‌ای نبوده که به چنین تصمیمی رسیده است. دستاوردها و ردپاهای علمی او در عرصه دانشگاهی و سیاستگذاری به اندازه‌ای بوده که از او شخصی قابل احترام و ستودنی بسازد. با این حال، تصمیمش برای خروج از زمین بازی زندگی در قامت یک اقتصاددان در نوع خود جالب توجه بوده است. نوشته حاضر فارغ از قضاوت اخلاقی درباره تصمیم شخصی آقای اقتصاددان، نگاهی انداخته است به مهم‌ترین صفحات زندگی و کارنامه علمی او در هفت پرده.

 

سرگذشت یک اقتصاددان

پرده اول: مشاور سیاست اقتصادی

رئیس هیات مشاوران اقتصادی کاخ سفید در دولت اوباما، باید آنقدر عنوان پرطمطراقی باشد که باعث شود در معرض توجه رسانه‌ها قرار بگیرید. واقعیت این است که اقتصاددان روایت ما پیش از اینها نیز به دلیل دستاوردهایش مورد توجه بوده است. سال 2009 شروع کار او در سمت مشاور اقتصادی بود اما ابتدا با دستیار دبیر سیاست اقتصادی خزانه‌داری شروع کرد و تا اکتبر سال 2010 به آن اشتغال داشت و سپس استعفا کرد تا به دانشگاه بازگردد. دوباره در سال 2011 از سوی باراک اوباما به مشاوره اقتصادی فراخوانده شد و از نوامبر آن سال تا آگوست 2013 در این سمت مشغول به کار بود. مجلس سنا به اتفاق آرا انتصاب او را تصویب کرده بود.

پرده دوم: ستون‌نویس و پژوهشگر

حوزه اصلی کاری او بازار نیروی کار، آموزش و توزیع درآمد است. او کتاب‌ها و مقالات زیادی در این حوزه به رشته تحریر درآورده و با برخی روزنامه‌ها نیز همکاری می‌کرده است. از جمله، در سال 2000 تا 2006 ستون‌نویس ثابت نیویورک ‌تایمز بوده است. نکات و مقالات او از آغاز دوران پژوهشگری‌اش همواره مورد توجه بوده‌اند.

پرده سوم: آکادمیسین اقتصاد آموزش

او یکی از پیشتازان حوزه آزمایش‌های طبیعی در حوزه اقتصاد بود و از این ابزار برای مطالعه اثر تحصیلات بر درآمد و نتیجتاً معیار تعیین حداقل دستمزد در اشتغال بهره می‌برد. یکی از مثال‌های معروف او در این حوزه، مقایسه شغل‌های رستوران‌داری در نیوجرسی آمریکا بود که حداقل دستمزدشان را افزایش داده و رقبایی در پنسیلوانیا که حداقل دستمزدشان را افزایش نداده بودند. او از مطالعه این مورد دریافت که اشتغال در رستوران به طور کلی در نیوجرسی افزایش یافته درحالی که در پنسیلوانیا با کاهش مواجه شده است. این مطالعه به ظاهر ساده، اثری مهم بر ادبیات اقتصاد نیروی کار و به طور خاص، بحث تاثیر اشتغال بر حداقل دستمزد گذاشت و به بسیاری از بحث‌های جاری تا آن زمان پاسخ داد.81-1

او همچنین درباره اثرات خارجی مثبت سرمایه‌گذاری دولت در آموزش کودکان و فقرا پژوهش‌هایی انجام داده است. همچنین در پژوهش دیگری بحث سرمایه انسانی و سیاست‌های مربوط به آن و تاثیری را که بر جامعه می‌گذارد با جزئیات بررسی می‌کند. این پژوهش‌ها عمدتاً با همکاری جیمز هکمن استاد اقتصاد مشهور دانشگاه شیکاگو و برنده نوبل اقتصاد بوده است.

پرده چهارم: میراث‌دار کوزنتس

یکی از جنجالی‌ترین بحث‌های اقتصاد در حوزه رشد اقتصادی و عدالت، منحنی کوزنتس است که این فرضیه را بیان می‌دارد که در جریان رشد اقتصاد، نیروی بازار ابتدا نابرابری را افزایش می‌دهد اما به مرور باعث کاهش آن می‌شود. یکی از استدلال‌های پشت این فرضیه سیاست‌های بازتوزیعی پس از نیل به آستانه‌ای از رشد اقتصادی است. این ایده به خصوص در مورد کشورهایی که فرآیند صنعتی شدن را طی می‌کنند، بحث‌های زیادی را به همراه داشته است و مطالعات نسبتاً متعددی هم در رد یا تایید آن به صورت موردی، انجام شده است. هرچند این ایده در ابتدا از سوی سایمون کوزنتس در دهه 1950 میلادی مطرح شد، اما پایش به سایر موضوعات مشابه حوزه اقتصاد نیز کشیده شد.

یکی از این کاربردها به منحنی زیست‌محیطی کوزنتس معروف است که فرضیه‌ای را در خصوص کیفیت محیط زیست و اهمیت‌دهی به آن در طی مسیر توسعه اقتصادی مطرح می‌کند. در واقع این منحنی کاربرد منحنی کلاسیک کوزنتس در بحث منابع طبیعی را نشان می‌دهد. یکی از معروف‌ترین اشخاصی که در این زیرشاخه خاص، مباحثی را از منظر توزیع درآمد و محیط زیست مطرح ساخته است، آلن کروگر است. او در واقع در کنار بحث‌های مربوط به نیروی کار و آموزش، با پژوهش‌هایش در این مورد خاص نیز شناخته می‌شود.

پرده پنجم: کتاب‌ها و یادداشت‌ها

یکی از اولین کتاب‌های کروگر «باورهای غلط و اندازه‌گیری» نام دارد که به اقتصاد حداقل دستمزد و شیوه‌های رایج برای سنجش آن می‌پردازد. یکی از مهم‌ترین نکات در این زمینه، باورهای غلطی است که در مورد حداقل دستمزد وجود دارد و کروگر در سال 1995 سعی در توضیح آنها داشته است. در کتاب «آموزش مهم است» در سال 2001 به آثار خارجی اقتصاد آموزش برای جامعه می‌پردازد و در کتاب مهم بعدی خود که با همکاری جیمز هکمن نوشته شده است سیاست‌های مربوط به سرمایه انسانی را بررسی می‌کند. عنوان این کتاب «نابرابری در آمریکا» است. او در این کتاب می‌نویسد: «تاکید می‌کنم که من سرمایه‌گذاری در نیروی انسانی را به عنوان تنها مولفه یک سیاست خوب برای انعکاس پیامدهای مخرب نابرابری درآمد نمی‌دانم. بلکه این امر جزئی از راه‌حل است، نه همه آن. علی‌القاعده، سیاست بهینه دولت درخصوص نابرابری درآمد ابزارهای متعددی را می‌طلبد و آستانه آن هم جایی است که منافع اجتماعی حاصل از هزینه‌کرد هر یک دلار اضافی در هر ابزار، برای همه آنها برابر باشد.»

کتاب مهم بعدی او، درباره ریشه‌های اقتصادی تروریسم است که در سال 2007 با عنوان «چه چیز یک تروریست را می‌سازد» منتشر شده. او برخلاف این فرض که تروریست‌ها از محیط‌های فقرزده و فاقد تحصیلات رشد می‌کنند، استدلال می‌کند که اغلب آنها از پیشینه‌ای متوسط به لحاظ درآمدی و تحصیلات درسطح کالج برخوردارند. آخرین کتاب او نیز همزمان با آخرین سال زندگی‌اش به چاپ رسیده که عنوان جالبی هم دارد: «راکونومیکس» و به این می‌پردازد که پشت پرده صنعت موسیقی چه درس‌هایی برای اقتصاد و زندگی ما دارد.

پرده ششم: زندگی شخصی

آلن در خانواده‌ای یهودی در سال 1960 در نیوجرسی آمریکا به دنیا آمد و در همان شهر دبیرستان را به پایان رساند. سپس برای مقطع لیسانس به دانشگاه کرنل رفت و در رشته صنعت و روابط نیروی کار به تحصیل پرداخت. از آنجا که شاگرد ممتاز دوره خود بود، توانست به دانشگاه هاروارد راه یابد تا کارشناسی ارشد و دکترایش را از آن دانشگاه در سال 1987 اخذ کند. همسرش لیزا سیمون نام دارد که صاحب دو فرزند نیز هستند. آقای اقتصاددان علاقه زیادی به تنیس داشت و به موسیقی راک نیز گوش می‌داد.

پرده هفتم: تیتراژ پایان

خانه‌اش در پرینستون در بیست‌وششم ماه مارس سال 2019 روایتگر پایانی عجیب برای او بود. زمانی که پیکر بی‌جانش در خانه پیدا شد و خانواده‌اش علت مرگ را خودکشی اعلام کردند، واکنش‌های بسیاری از سوی رسانه‌ها برانگیخته شد. در یکی از مهم‌ترین واکنش‌ها، باراک اوباما، رئیس‌جمهوری سابق آمریکا، اظهار داشت: «آلن شخصی بود که عمیق‌تر از اعداد روی صفحه و نمودارهای روی کاغذ می‌اندیشید و سیاست اقتصادی را به منزله نظریه‌های انتزاعی نمی‌دید بلکه به آن به عنوان راهی برای بهبود زندگی افراد می‌نگریست.» هفته‌نامه اکونومیست هم به مناسبت درگذشت او، صفحه‌ای کامل را به این اقتصاددان برجسته اختصاص داد.

 

چرایی اهمیت کروگر

برای درک بهتر چرایی اهمیت کروگر باید از شاخه‌ای که او در آن عمر خود را صرف کرد بیشتر بدانیم. شاید بتوان شروع دغدغه جدی در حوزه اقتصاد آموزش را از شروع نیمه دوم قرن بیستم دانست. این تاریخ زمانی است که شماری از اقتصاددانان ایده ارتباط منابع انسانی با رشد اقتصادی و کیفیت زندگی را مطرح کردند و به دنبال این امر توجه ویژه‌ای به بحث آموزش صورت گرفت. در واقع استدلال اصلی این بود که هرچند سرمایه فیزیکی مانند زمین و ساختمان‌ها برای توسعه اقتصادی ضروری هستند اما پویایی خاصی در آنها وجود ندارد. در مقابل، منابع انسانی پویا و زایا هستند و این در واقع فعالیت‌های انسانی هستند که منجر به رفاه انسان‌ها و توسعه یک کشور می‌شوند.

کروگر درحالی به سراغ این بحث رفته است که به خوبی فضای سیاسی دهه‌های 1980 و 1990 آمریکا را می‌شناسد. تخصص او در توزیع درآمد، بازار کار و سرمایه انسانی، او را ناگزیر به اهمیت آموزش در توسعه می‌کشاند. اکثر آثاری هم که از او برجای مانده است اولاً موضوعات بسیار جذاب و درعین حال بحث‌برانگیزی هستند و ثانیاً، تاثیری شگرف بر ادبیات پس از خود گذاشته‌اند.

تصور کنید در حالی که اقتصاد یک کشور، منابعی را برای رسیدن به اهداف آموزشی اعضای خود فراهم می‌کند، سیستم آموزشی به نوبه خود، به جامعه و اقتصاد کمک می‌کند تا به سطوح نیروی انسانی مورد نیاز خود در فرآیند تغییرات رو به جلو و صنعتی شدن دست یابد. این جنبه کلان ماجراست اما اهمیت کار زمانی بهتر معلوم می‌شود که واقع‌بینانه بنگریم که این پویایی در تصمیم‌های تک‌تک افراد نهفته است. در واقع اینکه چگونه تصمیم افراد منجر به شکل‌گیری یک کل می‌شود و سیاست آموزشی یک کشور را شکل می‌دهد، مساله اساسی است که کروگر سعی در بررسی آن داشته است. انگیزه‌های افراد و اینکه چه سیاست اقتصادی متضمن حفاظت از توسعه جامعه است، مهم‌ترین دغدغه او در فعالیت‌های دانشگاهی و همچنین در جایگاه مشاور اقتصاد بوده است.

به عبارت بهتر، ضمن آن که آموزش و نظام آموزشی حرکت اقتصادی جامعه را تضمین می‌کند، هر فرد نیز به نوبه خود به دنبال کسب آموزش بهتر می‌رود و تلاش می‌کند دسترسی بیشتری به تحصیلات داشته باشد. در واقع، فشار روزافزون تقاضا برای آموزش، معیاری است برای نشان دادن ارزش اقتصادی و اجتماعی آموزش. این ارزش اجتماعی به صورت یک مطالبه باید خود را در سیاستگذاری کشور منعکس سازد در غیر این صورت، به دلیل برآورده نشدن انتظارات، با نارضایتی و احتمالاً از بعد آموزشی، می‌توان گفت که با خروج بهترین‌های سرمایه انسانی از یک کشور مواجه خواهیم بود. امری که در همان سال‌های نیمه‌های دوم قرن بیستم با عنوان فرار مغزها از آن یاد شد.

همان‌طور که در عرصه زندگی فردی بده‌بستان میان مصرف و پس‌انداز واضح است، در سیاستگذاری نیز بین منابع موجود و سرمایه‌گذاری برای آینده باید تعادلی ایجاد کرد. در مورد آموزش، مساله هرچند به این صراحت نیست ولی می‌توان به صورت ساده‌سازی‌شده چارچوبی برای آن در نظر گرفت. به بیان ساده‌تر، آموزش، هم نوعی مصرف است و هم نوعی سرمایه‌گذاری. کنش‌های فرد در حال تحصیل مانند لذت بردن از مطلوبیت‌های غیر‌مادی رضایتمندی از موقعیت اجتماعی مثال‌هایی از فعالیت‌های مصرفی هستند در حالی که منافع پولی حاصل از درآمد انتظاری مادام‌العمر فرد به عنوان سرمایه‌گذاری به حساب می‌آید. به علاوه استخدام تعداد زیادی از افراد دارای تحصیلات از سوی نظام آموزشی به منظور انجام مسوولیت‌های تدریس و پژوهش در زمره مصرف به حساب می‌آید، در حالی که فزونی نیروی تحصیل‌کرده، به نوبه خود سبب انباشت سرمایه انسانی شده و زمینه را برای افزایش تولید در سطح ملی فراهم می‌کند. از همین‌رو افزایش در تولید ناخالص داخلی و کیفیت آموزش به طور تنگاتنگی با هم در ارتباط‌اند. به طور کلی، همچنان که درآمد کشور افزایش می‌یابد، بخش اعظم ثروت به طور فزاینده‌ای به منظور تامین تقاضای نیروی کار در تمام بخش‌های مختلف اقتصاد، صرف توسعه امر آموزش می‌شود. شواهد حاکی از آن‌اند که از یک‌سو شاخص‌های توسعه آموزش مانند خواندن و نوشتن یا نرخ ثبت‌نام و از سوی دیگر تولید ناخالص ملی یا حتی مقدار درآمد سرانه به‌طور مثبتی با یکدیگر همبستگی دارند. از این‌رو می‌توان گفت با افزایش درآمد یک کشور هزینه بیشتری صرف آموزش می‌شود. اما مساله فقط به اینجا ختم نمی‌شود. اشتغال و آموزش و سیاست‌های مرتبط با آن، یعنی همان چیزی که کروگر در آن تخصص داشت، معیار مهم دیگری است که مشخص می‌کند چرا و چگونه رشد اقتصادی و آموزش با هم مرتبط‌اند. این سازوکار بدین صورت عمل می‌کند که براساس پژوهش‌های موجود بین آموزش و جنبه‌های مختلف اشتغال مانند سطح درآمد، جایگاه اجتماعی و توانایی اشتغال یک نوع همبستگی مثبت وجود دارد. کروگر در کتاب مهم خود به همراه هکمن، سیاست‌های مربوط به سرمایه انسانی را از این منظر مورد بررسی قرار می‌دهد.

 

کلام آخر

اگرچه آلن کروگر حتی شش دهه هم عمر نکرد، اما طی حدود سه دهه کار آکادمیک میراثی از خود بر جای گذاشت که پیوند‌دهنده بسیاری از بحث‌های نظری پیش از او، با واقعیت‌های موجود بود. در واقع او تلاش کرد تا سطح درک ما از نظریه‌های اقتصادی را به زندگی روزمره پیوند بزند. موضوعات کتاب‌های او به وضوح حاکی از آن‌اند که کروگر گامی بزرگ برای بهبود فهم ما از پدیده‌های پیرامونی‌مان برداشته است. از بررسی انگیزه‌های یک تروریست گرفته تا موسیقی، از سیاست پرحرف و حدیث تعیین حداقل دستمزد تا ریزترین نکات مربوط به اقتصاد آموزش و سرمایه انسانی همه و همه میراث او برای ما هستند.

هرچند که فقدان این اقتصاددان تاثیرگذار تا حد زیای برای دنیای آکادمیک هم‌عصر ما جبران‌ناشدنی است اما تصمیم او، درست مانند رد پای آکادمیکش، در میان جامعه اقتصاددانان منحصر‌به‌فرد بوده است. اقتصاددان دانشگاه هاروارد، لارنس کاتز درباره او می‌گوید، اگر نگوییم، مهم‌ترین، او بدون شک یکی از مهم‌ترین اقتصاددانان حوزه نیروی کار در عصر ما بوده است. کاتز و دیوید کارد در نگارش مقالات معروف در حوزه حداقل دستمزد با کروگر همکاری‌های پژوهشی داشته‌اند.

دانشگاه پرینستون یعنی جایی که کروگر سه دهه در آن به تدریس مشغول بود، از این حادثه اظهار تاسف کرده و در عین حال برای تصمیم این عضو مهم خود، احترامی مثال‌زدنی قائل شده است. به دلیل نحوه مواجهه کروگر با داده‌ها و سوال‌های ابتکاری که پیش از پژوهش درباره آنها می‌پرسید، اکثر افراد به او می‌گفتند تو برای اقتصاددان بودن زیادی دیوانه‌ای. اما کاتز معتقد است مهم‌ترین اثر کروگر این است که در نتیجه پژوهش‌هایش، اقتصاد را به علمی بدل کرده که جدی‌تر گرفته می‌شود و دنبال کردن آن به دغدغه‌ای مهم بدل شده است. همین اثر‌گذاری احتمالاً سبب شده بود تا گزینه انتخابی اوباما برای وزارت خزانه‌داری در پی انتخابات 2008 و در اوج بحران مالی آمریکا، با کروگر تماس بگیرد و بگوید: «اقتصاد درحال سقوط آزاد است، چرا به خزانه‌داری نمی‌آیی و کاری بزرگ انجام نمی‌دهی که اثرگذار باشد؟» 

دراین پرونده بخوانید ...