شناسه خبر : 42266 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اصلاحات خرد، اصلاحات کلان

چرا سیاستگذار علاقه‌ای به انجام اصلاحات اساسی در اقتصاد ندارد؟

 

 علی سرزعیم / اقتصاددان

سال‌هاست که گفته می‌شود اقتصاد ایران بیمار است و همین بیماری اقتصاد است که موجب شده رفاه مردم در حد انتظار آنها نباشد. به زبان فنی‌تر، بیماری اقتصاد ایران خود را به شکل رشد پایین اقتصاد در مقایسه با دیگر کشورهای در حال توسعه نشان داده است. در سال‌های بعد از انقلاب متوسط رشد اقتصادی حدود 5 /3 درصد بوده است در حالی که در همین فاصله میانگین رشد در کشورهای در حال توسعه چیزی بین 5 /4 تا 5 /5 درصد بوده است. اما مقصود از بیماری اقتصاد ایران چیست؟ بیماری اقتصاد ایران در یک تعبیر فنی، تخصیص غیربهینه منابع بوده است؛ یعنی منابع محدود اقتصاد به جای اینکه صرف امور پربازده شود صرف امور کم‌بازده یا بی‌بازده یا با بازدهی منفی شده است. تخصیص منابع در بازارها رخ می‌دهد و ادعای دانش اقتصاد این است که اگر بازارها رقابتی باشند عملکردی کارا خواهند داشت. این امر نشان می‌دهد که اگر خروجی عملکرد بازارها در ایران کارا نیست ناشی از آن است که در بازارها اختلال‌هایی صورت گرفته که مانع آن شده است تا بازارها بتوانند عملکرد خود را ظاهر کنند. البته گاه مشکلاتی نظیر نامتقارن بودن اطلاعات هم وجود دارد که مانع می‌شود تا بازارها بتوانند عملکردی کارا داشته باشند اما این موارد در مقایسه با مواردی که اختلالات دولت در بازارها، عملکرد آنها را تضعیف کرده، به طرز قابل توجهی کمتر است. حال، اصلاحات خرد به معنی اصلاح در مداخلات صورت‌گرفته در بازارهاست. 

متاسفانه نظام سیاستگذاری ما توجه چندانی ندارد که افت کارایی در تک‌تک بازارها در عرصه کلان خود را به شکل رشد پایین اقتصاد و در نهایت پیشرفت نکردن کشور و حل نشدن مشکلات نشان می‌دهد. به همین دلیل اهتمام چندانی نسبت به حل مشکل تک‌تک بازارها ندارد و سال‌هاست بازارها با کارایی پایین کار می‌کنند. تنها وقتی انگیزه لازم برای سیاستگذاران ایجاد می‌شود که یک محدودیت بیرونی تداوم کار را غیرممکن کند. به عنوان مثال، دادن ارز یارانه‌ای به برخی صنایع اختلال‌های متعددی ایجاد می‌کرد اما سیاستگذار انگیزه‌ای برای بازنگری در این سیاست نادرست نداشت اما در نهایت وقتی که کمبود ارز آنقدر شدید شد که امکان تداوم پرداخت ارز یارانه‌ای از بین رفت، سیاستگذار تصمیم به انجام اصلاحات مذکور گرفت. با این توصیف، اصلاحات خرد در سطح تک‌تک بازارها امر لازمی است که به دلیل سختی انجام کار معمولاً تا هر زمانی که ممکن باشد به تعویق و تاخیر می‌افتد. 

در مقابل عدم تعادل‌هایی در سطح کلان در اقتصاد کشور ما وجود دارد که خود را به شکل وخامت متغیرهای کلان اقتصادی نشان می‌دهد: تورم بالا، رشد اقتصادی اندک، نرخ اشتغال پایین، نابرابری زیاد و... این اشکالات که در سطح کلان ایجاد می‌شود متاسفانه در کلیه بازارها در سطح خرد تبعات بالایی دارد و مشکلات بزرگی ایجاد می‌کند. تورمی که در سطح کلان ایجاد می‌شود بسیاری از بازارها را بر هم می‌زند و رفتارهای اقتصادی افراد را تغییر می‌دهد. مشکل آنجاست که معمولاً افراد عادی جامعه و سیاستمداران صرفاً پیامدهای مشکلات عرصه کلان در سطح خرد را مشاهده می‌کنند و کمتر متوجه می‌شوند که ریشه این مشکل در سطح کلان است. به همین دلیل پایش اقتصاد کلان و انجام اصلاحات در سطح کلان معمولاً مغفول واقع می‌شود و سیاستگذاران بر روی رفع پیامدهای آن در سطح خرد متمرکز می‌شوند. به عنوان مثال، وقتی تورم در سطح کلان ایجاد می‌شود در بازار مسکن (که یک بازار خاص در کنار انبوه بازارهای دیگر است) رفتار سوداگری بر رفتار خرید برای مصرف غلبه می‌کند، زیرا مردم مسکن را سپری در برابر تورم تلقی می‌کنند و آن وقت مساله خانه‌های خالی شکل می‌گیرد. در این زمان است که سیاستگذار دوباره وارد می‌شود و انرژی زیادی را صرف می‌کند تا با مساله خانه‌های خالی و تبعات آن مقابله کند که خود متضمن شکل‌گیری نوعی دیگر از اختلال در بازارهاست. حال اگر سیاستگذار روی حذف تورم بالا در اقتصاد ایران متمرکز شود، مساله انبوه خانه خالی به دلیل حذف رفتار سوداگرانه در این بازار تا حد زیادی به‌خودی‌خود منتفی می‌شود و لازم نیست تا سیاستگذار سعی بیهوده و پرهزینه‌ای برای مقابله با خانه‌های خالی داشته باشد.

متاسفانه در دولت‌های مختلف اهمیت اقتصاد کلان چون خیلی ملموس نیست به اندازه کافی درک نمی‌شود و وقت و انرژی ارزشمند سیاستگذار در امور کم‌اهمیت تلف می‌شود. امید است در دولت فعلی این خطای رایج اصلاح شود و آرزومندیم مسائل کشور به‌تدریج مرتفع شود. 

دراین پرونده بخوانید ...