شناسه خبر : 9437 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آیا رسانه ملی در توسعه به درستی نقش‌آفرینی می‌کند؟

مصائب تک‌صدایی

دغدغه رسانه باید گسترش فرهنگ اجتماعی به‌درست‌ترین شکل باشد. مثلاً برای الزام به استفاده از کمربند ایمنی، کار فرهنگی انجام شد و کار بعد از مدتی به سرانجام رسید. اما هم‌اکنون کدام برنامه فرهنگی را می‌بینید که از کوچک‌ترین مسوولیت‌های اجتماعی تا بزرگ‌ترین آن را آموزش دهد؟

قانونگذار در اصل یکصد و هفتاد و پنجم قانون اساسی خیلی کوتاه آورده «در صدا و سیمای جمهوری اسلامی‌ایران ‌، آزادی بیان و نشر افکار با رعایت موازین و شورایی مرکب از نمایندگان رئیس‌جمهور و رئیس قوه قضائیه و مجلس شورای اسلامی (هر کدام دو نفر) نظارت ‌بر این سازمان را بر عهده دارند»‌. کلمات واضح و مشخصی که حدود اولیه اصول برنامه‌سازی در رسانه ملی کشور را معرفی می‌کند. از نگاه مجید رضاییان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم و عضو هیات‌علمی دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکز، حالا با گذشت 37 سال از انقلاب اسلامی و تغییر در ساختار اجتماعی کشور، قوانین رسانه‌ای باید تغییر کند. او بارها با اشاره به این نظر، مدافعان نگاه تک‌رسانه‌ای را به مناظره دعوت می‌کند تا با استدلال آنها آشنا شود. این استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم در میان گفت‌وگو بارها به عقب‌ماندگی رسانه‌ای در ایران تنها به دلیل تک‌رسانه‌ای بودن اشاره می‌کند و ورود بخش خصوصی را در این ساختار، پایه اصلی دموکراسی می‌داند.



هویت رسانه چگونه تعریف می‌شود؟
هویت رسانه یعنی آزادی بیان. اما متاسفانه گاه بعضی‌ها به دلیل اینکه نمی‌توانند به صراحت بگویند که می‌خواهند آزادی بیان را محدود یا از گردونه خارج کنند؛ به بهانه مسوولیت اجتماعی، بدون اشاره به آزادی بیان، آزادی مسوولانه را مطرح می‌کنند، اما نباید فراموش کنیم که ما هرگز نمی‌توانیم آزادی بیان را مستقیم یا غیر‌مستقیم نفی کنیم.

یعنی اصل اولیه رسانه، آزادی بیان است و بعد موضوع مسوولیت اجتماعی مطرح می‌شود؟
برخی می‌گویند آزادی بیان در کنار مسوولیت اجتماعی مطرح است، اما باید یادآور شدکه شما اول باید بگویید آزادی بیان وجود دارد و آن را قبول دارید و بعد در مورد مسوولیت اجتماعی حرف بزنید. وقتی می‌گویید قبول دارید؛ یعنی باید بدانید که لوازم آن مسوولیت اجتماعی نیست؛ بلکه مصونیت حقوقی روزنامه‌نگار است. وقتی مصونیت روزنامه‌نگار یا خبرنگار قطعی شد، آن‌وقت شما می‌توانید از او مسوولیت اجتماعی را بخواهید. ما ابتدا باید آن را ببینیم. اما در هر رابطه هم که می‌خواهیم مقابله کنیم حرف از قانون و مسولیت اجتماعی می‌زنیم، در حالی که منظور این است محدودیت و ساکت کردن رسانه و روزنامه‌نگار. اما چون نمی‌توانیم در مورد این موضوعات حرف بزنیم حرف از قانون و مسوولیت اجتماعی می‌زنیم. نمی‌خواهیم به صراحت بگوییم محدودیت رسانه.
همین الان ببینید که 10 نفر کنار هم جمع می‌شوند به عنوان بخش خصوصی فعالیت می‌کنند چقدر سختی می‌کشند تا کار رسانه‌ای انجام دهند. خب ابتدا اعلام کنیم رسانه را قبول نداریم. البته که در دولت قبل لطف کردند و این را اعلام کردند، در دفترچه ورود به دانشگاه رشته «روزنامه‌نگاری» نوشته نشود و به جای آن از واژه «علوم ارتباطات» استفاده شود. دقت داشته باشید هم‌اکنون در سال 2016 هستیم. در سال‌هایی که دنیا برای دوره سوم جهانی شدن آماده می‌شود و کم‌کم هوش مصنوعی را وارد دنیای امروز می‌کند. در همین دوران در ایران دانش‌آموز برای ورود به دانشگاه نمی‌تواند نام رشته «روزنامه‌نگاری» را به چشم ببیند.

فکر می‌کنید چرا این مباحث مطرح می‌شود؟
چون این آدم‌ها حرفه‌شان روزنامه‌نگاری نیست. این افراد نیروهایی از مراکز دیگر هستند که روزنامه‌نگاری شغل آنها نیست. در یک زمانی وارد رسانه‌ها می‌شوند و سپس با اعمال نظرات و سلایق‌شان از دنیای رسانه خارج می‌شوند‌. این افراد شغل‌شان روزنامه‌نگاری نیست من واقعاً از این افراد سوال دارم اصلاً کار و دیدگاه شما در رسانه چیست؟
البته از نگاه من، حضور این نیروها در کنار نیروی سیاسی و نیروی نظامی تکمیل‌کننده پازل مدیریت کشور است البته به شرطی که در کار یکدیگر دخالت نکنند. ایرادی ندارد در جامعه‌ای که می خواهید مردم در پناه یک فرآیند نخبگی قرار بگیرند و ساختار مدیریت هم داشته باشید همه این عناصر باید وجود داشته باشد.

یعنی با این توضیحات معتقد هستید در صدا و سیما نیروی رسانه‌ای نیست؟
از بدو تاسیس این نهاد در جمهوری اسلامی ایران کارشناس رسانه نبوده است. همه مدیران علاقه‌مند به کار رسانه بودند. خب همین ابتدا می‌توان این موضوع را آسیب‌شناسی کرد. دلیل آن، این است که همیشه در ساختار مدیریت کشور در مورد رسانه نگران هستند و معتقدند در صورتی‌که این نیروهای امین سیستم بر مسند این نهاد بنشینند؛ خطایی پیش نمی‌آید.
این دیدگاه، رسانه را به یک چشم دیگر نگاه می‌کند و رسالت متفاوتی برای آن تعریف می‌کنند.

نگاه شما در این مورد چیست؟
ما می‌گوییم اگر شما به قواعد رسانه عمل کنید و آدم‌های حرفه‌ای درست تربیت کنید،‌ دانشگاه‌ها و موسسات علمی و اصولی در این مورد داشته باشید خود آن آدم اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری را رعایت می‌کند.
می‌داند که چون مصونیت و آزادی بیان دارد پس بنابراین مسوولیت اجتماعی سنگینی هم دارد که احدی هم آن را نفی نمی‌کند.

در اصل 175 قانون اساسی در تعریف حدود صداوسیما آمده که آگاهی‌بخشی و اطلاع‌رسانی با حفظ آزادی بیان، در حالی‌که مغایر با قانون اساسی و اصول اسلامی نباشد و منافع نظام را حفظ کند. کارکرد فعلی صداو سیما را با توجه به این تعاریف از نگاه رسانه‌ای چگونه می‌بینید؟
از دید من در ایران برای حل موضوع کار حرفه‌ای در رسانه باید آزادی بیان را با صدای بلند و بی‌واهمه ابتدا اعلام کنیم که قبول داریم. بعد از آن لوازم اجرا برای آزادی بیان مصونیت برای کسانی است که کار رسانه‌ای می‌کنند. هر دو این موضوعات تازه می‌شود هویت رسانه. بنابراین وقتی آزادی بیان داریم، مصونیت‌حقوقی و امنیت روزنامه‌نگار هم داریم. می‌توان گفت مسوول اجتماعی هستیم. این موضوعات، مقدم و موخر است و با هم زنجیر است. یعنی نمی‌توان آزادی بیان را با زیرکی از بین برد. بعد به دنبال مسوولیت اجتماعی بود.
بعد از انقلاب اصل تفکیک قوا بر اساس دیدگاه منتسکیو را مرحوم حسن حبیبی با همراهی شهید دکتر بهشتی با چند کارشناس حرفه‌ای دیگر جمع‌بندی کردند و در نهایت قانون اساسی را نوشتند.
در همان قانون اساسی بر راه‌اندازی یک رادیو و تلویزیون تاکید شد که در چارچوب آزادی بیان همه اندیشه‌ها و تفکرها امکان بیان عقایدشان را داشته باشند. شاید در اول انقلاب که قانون اساسی تصویب شد ما داشتیم به یک نظام جدید می‌رسیدیم و دورانی خاص بود.
فرض بگیرید بعد از آن هم به دلیل شرایط جنگ قانون را بازنگری نکردیم اما سوال اینجاست که چرا این اصل قانون اساسی تاکنون بازنگری نشده است؟ ما که این همه سال در حوزه رسانه کار و مطالعه کرده‌ایم معتقدیم اتفاقاً تک‌رسانه‌ای بودن منافع ملی را به خطر می‌اندازد.

پیشنهاد شما راهکاری برای آینده است، اما اگر بخواهیم وضعیت امروز را بررسی کنیم رسانه ملی را چگونه می‌بینید؟
من می‌گویم براساس همان اصول اصلی قانون اساسی و برای حفظ منافع ملی باید تکثر آرا وجود داشته باشد و رسانه از انحصار خارج شود. ببینید با نگاه بر همان تاکید بر آزادی بیان که در قانون آمده است حذف تکثر رسانه‌ها و انحصار رسانه یا تک‌رسانه بودن در یک کشور غلط است.
چون عملاً در آن شرایط آزادی بیان وجود ندارد. البته در همان زمان که برای رادیو و تلویزیون محدودیت متصور شدند، خبرگزاری‌ها یا نشریات بعد از گذشتن از مراحل بررسی، امکان دریافت مجوز داشتند؛ هرچند بازهم بخش خصوصی خیلی نتوانست وارد شود و این عنوان میان قوا تقسیم شد. اما بازهم تکثری وجود داشت و تک‌صدایی از بین رفت.

یعنی از نگاه شما سیاست رسانه‌ای همان‌طور که برای نشریات و خبرگزاری‌ها تنوع را می‌بیند می‌تواند در مورد رسانه تصویری و شنیداری هم این را ببیند.
بله، در فضای رسانه‌ای میان آنها فرقی وجود ندارد. اما همین تغییر باز هم برای رادیو و تلویزیون دیده نشد. در دوره اول WEB (فاصله سال‌های 1370 تا 1385) زمانی که دنیا با اینترنت و جهان جدید -‌بعد از دوره گذار- همگانی و آشنا شد همه‌چیز تغییر کرد. در آن زمان باورپذیری حرف اول و آخر را در رسانه زد. اما در همان دوران هم کسی برای رسانه ملی فکری نکرد.
یعنی وقتی این تغییرات در دنیا پیش آمده به نظر شما برای باورپذیری مخاطب تا هم‌اکنون کاری انجام شد؟ به همین دلیل اصلاً در علوم انسانی درست وقتی که باور عمومی نسبت به رسانه‌ها تغییر کرد؛ جامعه‌شناسی ارتباطات به‌وجود آمد و این‌گونه شد که پژوهشگران باورپذیری را هدف قرار می‌دهند و می‌گویند، ابتدا یک ارسال‌کننده، سپس پیام، بعد از آن دریافت و بعد باور و سپس انتخاب و تصمیم، و سپس رفتار و نقش و در نهایت ساختار به وجود می‌آید.
یعنی درست درنقطه‌ای که به «انتخاب» می‌رسد نقطه تقارن ارتباطات با جامعه‌شناسی پیش می‌آید. بنابراین می‌گویند این مهم نیست که در ارتباطات حرف از باور می‌زنید، مهم آن است که این باور به تصمیم و همگرایی برسد و رفتاری را ایجاد کند که رسانه از مخاطب، انتظار آن را داشته است.

خب اگر انتخاب رسانه ملی همین باشد چه؟
انتخاب هر رسانه‌ای همین است. همه رسانه‌ها براساس هدف خود این کار را انجام می‌دهند. ولی مخاطب باید حق انتخاب داشته باشد. این زمانی مفهوم درست دارد که تکثر باشد و رسانه‌های دیداری و شنیداری مختلف وجود داشته باشد.

یعنی الان منِ مخاطب انتخابی ندارم. رسانه برای من انتخاب می‌کند.
بله! مردم هیچ انتخابی ندارند. یعنی وقتی تک‌رسانه‌ای است مردم ارتباطی با آن برقرار نمی‌کنند.

خب الان مخاطب چه باید بکند؟
در حال حاضر که وقتی در دوره دوم web هستیم که اصلاً مخاطب نگاهی نمی‌کند که صداوسیما 7 کانال دارد یا 7000! خودش وسایل ارتباطی دارد. الان همه چیز تغییر کرده و مخاطب با انواع و اقسام رسانه ارتباط دارد.

یعنی رسانه دچار بحران مخاطب است؟
مخاطب در ارتباط با رسانه دچار بحران هویت است و آن را قبول ندارد. چون همه شهروندان ایرانی خودشان را در رسانه نمی‌بینند، خواسته‌هایشان در آن نیست. اما در همین شرایط وقتی نزدیک انتخابات می‌شویم و مناظره برگزار می‌شود مخاطب علاقه‌مندانه رسانه ملی را پیگیری می‌کند، دقیقاً به این دلیل که می‌خواهد بداند افرادی که حالا برند شده‌اند چه می‌گویند؟ البته بازهم خودش را در رسانه نمی‌بیند. فقط با رسانه‌ای ارتباط برقرار می‌کند که کسانی را آورده که کمی از سوال‌ها یا دغدغه‌های او را مطرح می‌کنند، همین شرایط به رسانه کمک می‌کند که بحران مخاطب را حل کند. یعنی رسانه ملی به سادگی می‌تواند با راه‌اندازی گفتمان حرفه‌ای انتقادی در همه دوران کاری کمی از بحران مخاطب خود کم کند. اما سوال اینجاست که چرا این راهکار در دستور کار رسانه قرار نمی‌گیرد؟

در حال حاضر هیچ راهکاری برای حل این انحصارگرایی وجود ندارد؟
در زمان قانونگذاری در ایران و نگارش قانون اساسی آن گروه با نگاه به دیدگاه منتسکیو به حکومت آمدند «شورای نظارت بر صداوسیما» را برای جلوگیری از تک‌صدایی پیش‌بینی کردند که یعنی این رسانه از آنِ یک دیدگاه و تفکر نیست، مربوط به سه قوه است. اما متاسفانه الان همان شورا هم کاربردی نیست و به وظایفش عمل نمی‌کند. اگر شورا عملکرد مناسب داشت در آن صورت حق انتخاب مردم دیده می‌شد. مثلاً در همین ساختار کنونی شبکه‌ای به نام پارلمان- یا تبلور انتخاب مردم- وجود داشت؛ شهروند بخشی از خواسته‌هایش را در آن می‌دید یا نه، اگر آن شبکه را نمی‌پسندید به شبکه دولت روی می‌آورد و حداقل کمی باور می‌کرد که تکثر در عقیده وجود دارد.

یعنی شما می‌گویید اگر شورای نظارت هم‌اکنون هم تفکیک قوا را ببیند وضع بهتر می‌شود؟
بله! دقیقا. همین الان نمایندگان قوا می‌توانستند بگویند که دیدگاه ما این است. در مقابل دیدگاه یک قوه، قوه دیگر وارد بحث می‌شد، بنابراین رسانه کمی از تک‌صدایی جدا می‌شد. وقتی اصول شورای نظارت هم بر اساس پیش‌بینی قانونی در همین سازمان فعلی برقرار شود به سادگی خودنظارتی به وجود می‌آید. یعنی هر قوه به سادگی می‌تواند بر کار قوه دیگر نظارت کند اما متاسفانه همین الان هم این موضوع رعایت نمی‌شود. برای همین در دنیا ورود بخش خصوصی در این ساختار را پایه اصلی دموکراسی می‌‌دانند. برای همین پیشنهاد می‌شود بعضی موضوعات با فرهنگ ملی و مذهبی سنجیده شود. برخی با اصول قانون اساسی یا دین بررسی شود. بعضی موضوعات هم اصول عقلانی می‌خواهد که خیلی ساده این موضوع در بحث تکثر برای رسانه‌های مکتوب و خبرگزاری‌ها پیش آمد؛ فضا بازتر و بالاخره بخش خصوصی وارد شد و توانست در بعد انتخاب خود صاحب سلیقه شود.

آن‌وقت این تک‌صدایی چه اثرات اجتماعی دارد؟
از نظر جامعه‌شناسی رسانه اصل اساسی توسعه پایدار است. برای توسعه پایدار هم به طور واضح به عزم ملی احتیاج است. اما وقتی در رسانه -‌بر اساس دیدگاه‌های هابرماس- فضای گفت‌وگو نباشد، حرکتی ایجاد نمی‌شود. هم‌اکنون از نظر جامعه‌شناسی رسانه ملی جامعه را قفل کرده است.
در فضای رسانه‌ای امروز گفت‌وگویی شکل نمی‌گیرد. جریان‌های نخبه سکوت کرده‌اند یا از آنها استفاده نمی‌شود بنابران دیدگاه‌های متعالی به میان نمی‌آید و به‌دنبال آن تبادل معنا وجود ندارد و همه اینها یعنی جامعه حرکت نمی‌کند، جامعه بی‌حرکت هم عزم‌ ملی برای توسعه پایدار ندارد.

و قطعاً اثرات سخت‌تری را هم در فرهنگ به‌وجود می‌آورد.
وقتی رسانه تک‌صداست مردم آن جامعه بی‌مسوولیت می‌شوند. فرهنگ اجتماعی از بین می‌رود. دغدغه رسانه باید گسترش فرهنگ اجتماعی به‌درست‌ترین شکل باشد. مثلاً برای الزام به استفاده از کمربند ایمنی، کار فرهنگی انجام و کار بعد از مدتی به سرانجام رسید. اما هم‌اکنون کدام برنامه فرهنگی را می‌بینید که از کوچک‌ترین مسوولیت‌های اجتماعی تا بزرگ‌ترین آن را آموزش دهد؟ در فرهنگ اجتماعی مردم را رها کردیم. رسانه ملی دغدغه‌ای برای مسائل فرهنگی ندارد. کافی است به روش رانندگی مردم یا حفظ محیط زیست یا حتی خیلی ساده استفاده از مترو و وسایل نقلیه عمومی نگاهی بیندازید.
در دنیای امروز رسانه بستر فرهنگ را ایجاد می‌کند و باور فرهنگی و مسوولیت فرهنگی هم سرنوشت کشور را می‌سازد. انسان مسوول که مدافع فرهنگ ملی است و به وطن و فرهنگ و سنتش پایبند می‌ماند و یک ایرانی واقعی بار می‌آید. ایرانی مسوول به آینده پیش‌رو و مشارکت خود در آینده سرزمینش امید دارد. رسانه ابزار اصلی اشاعه فرهنگ درست است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید