شناسه خبر : 38764 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نوسازی شهر منهای هویت

بهترین سیاست نوسازی محلات چه سیاست‌هایی هستند؟

 

زهرا نژادبهرام / عضو سابق هیات رئیسه شورای شهر تهران

سیاست‌های معمول نوسازی شهری در ایران نوسازی کالبدی و بدون هویت بوده است. این در شرایطی است که وقتی می‌خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که بهترین سیاست نوسازی محلات چیست؟ اول باید به این پرسش پاسخ دهیم که منظور ما از محله چیست؟

آیا محله فقط به ساختمان‌های آن با انواع کاربری محدود می‌شود؟ یا اینکه نه، محله یک هویت است؟ هویتی که دارای حیات اجتماعی است.

 اگر از این منظر نگاه کنیم یعنی محله و ساختمان‌هایش به علاوه پیوندهای اجتماعی که درون آن شکل گرفته، صاحب یک هویت و شناسنامه است و در اینجا وقتی بحث نوسازی محله مطرح می‌شود، علاوه بر نوسازی کالبدی محله، نسبت به نوسازی ارتباطات انسانی و اجتماعی درون محلات هم بحث می‌کنیم.

متاسفانه سابقه تاریخی وجود دارد که در برخی کشورها و از جمله ایران تصور می‌شد که نوسازی بافت فرسوده به معنی نوسازی کالبد است و همین مساله کفایت می‌کند.

در حالی که پس از نوسازی با این رویکرد، کالبد نوسازی‌شده هیچ وقت نتوانست هویت محله‌ای و همسایگی و ارتباطات اجتماعی درون محلات را برگرداند. در حال حاضر محلات بسیار زیادی در شهر تهران وجود دارد که از نظر کالبدی نوسازی شده‌اند اما هویت محله ندارند. تا سال گذشته حدود سه هزار و ۲۶۸ هکتار بافت فرسوده در شهر تهران وجود داشت که به صورت عمده در مناطق مرکزی شهر مستقر هستند و محلات مرکزی شهر را تشکیل می‌دهند که در واقع حیات اولیه تهران از آنجا نشات گرفته است.

این در حالی است که حدود 40 درصد مناطق فرسوده تهران تا سال ۱۳۹۶ نوسازی شده اما عملاً هویت محلات تهران را از بین برده بود.

یعنی کالبد نوسازی شده بود اما نتوانسته پیوندها و هویت محله‌ای را به خودش برگرداند. در این محلات عموماً ساکنان قدیمی کوچ کرده بودند و ساکنان جدیدی اسکان پیدا کرده بودند که این ساکنان شاید هیچ ارتباط هم‌محلگی و هم‌هویتی با همدیگر نداشتند.

این در حالی است که در گذشته در گفت‌وگوهای روزمره مردم زیاد این سوال پرسیده می‌شد که اهل کدام محله هستی؟ اما امروز می‌پرسند اهل کدام خیابان هستی؟

و در واقع خیابان نتوانسته است جایگزین محله شود. به‌رغم اینکه خیابان هم خودش یک ظرفیت است تا بتواند ارتباطات انسانی را شکل بدهد اما چون همواره معبری برای گذر بوده است و جایی به نام اسکان در آن معنا نداشته است، نتوانسته هویت محله را تصاحب کند.

در محلات اما از گذشته‌های دور همیشه یک مرکز محله وجود داشت. امروز هم اگر به محلات قدیمی سر بزنیم می‌بینیم که مرکز محله‌ای داشته‌اند که در آن مرکز محله، خدمات مختلفی از سمت اهالی محل تدارک دیده می‌شد و مثلاً شامل یک مسجد بود یا حمام یا بازارچه کوچکی داشت که در آن افراد با هم تداخل ارتباطی داشتند.

در این ساز‌و‌کار وقتی می‌گفتند اهل محله سنگلج هستی یک هویت و یک نوع رفتار جمعی مشترک و گرایش‌های مشترک در ذهن سایرین شکل می‌گرفت.

 در واقع محله نه‌تنها هویتی برای شناسایی افراد بود که رفتار و منش آنها را هم تعریف می‌کرد ولی وقتی بحث نوسازی محلات مطرح می‌شود به نظرم نباید به سادگی از کنار این مفهوم گذشت و تصور کنیم همین که در و دیوار و ساختمان‌ها را نو کنیم و ساختمان‌ها را بکوبیم و از اول بسازیم نوسازی انجام شده است.

اینجا باید بحث بازآفرینی مطرح شود که در واقع بازگشت به یکسری ارزش‌هایی است که هویت محله‌ای را معنا می‌کند و هویت مقوله‌ای بسیار عمیق است و به راحتی و به سرعت شکل نمی‌گیرد.

هویت در طول زمان و با توجه به ارزش‌های مشترک شکل می‌گیرد و این هویت مشترک با همسایگی و منافع مشترک گره خورده است.

در واقع وقتی می‌گوییم ما دارای یک هویت مشترک در درون یک محله هستیم، به آن معناست که ارتباطات اجتماعی‌مان به همدیگر پیوند خورده و دارای نقاط مشترکی هستیم که میزان این نقاط مشترک آنقدر زیاد است که می‌تواند به ما یک هویت مشترک بدهد و آن هویت مشترک باعث می‌شود ما را به آن نام بخوانند.

اینکه دیگران بگویند اهل محله سلسبیل است یا اهل محله هرندی یا یافت‌آباد است. این در حالی است که اگر امروز از یک نفر بپرسید اهل کجا هستید؟ نمی‌تواند بگوید اهل کجاست و می‌گوید من در منطقه ۲۰ زندگی می‌کنم یا من در منطقه یک زندگی می‌کنم و در واقع این هویت محله‌ای است که مخدوش شده است.

اما برای اینکه بخواهیم ارزش‌های گذشته محله را برگردانیم اول از همه باید روی هویت آن تمرکز کنیم. آیا ما می‌توانیم ارزش‌های گذشته را بازخوانی کنیم؟ بازآفرینی کنیم و آن را به همدیگر منتسب کنیم؟ بله می‌توانیم...

یک راه آن این است که ظرفیت‌های متناسبی در درون محلات ایجاد کنیم که بتواند نیازهای اهالی محله را تامین کند. مثلاً مرکز محله یا سرای محله یا حتی یک بازارچه کوچک می‌تواند هویت محله‌ای را بازخوانی کند و این بازخوانی هویت محله‌ای به بازآفرینی محله منجر می‌شود. در واقع محله می‌تواند ظرفیت بسیار موثری برای همبستگی‌های اجتماعی در درون شهر ایجاد کند.

نکته قابل تامل در این قضیه، این است که در واقع وقتی بحث نوسازی محلات را مطرح می‌کنیم با دغدغه دیگری مواجه می‌شویم و آن فاصله‌ای است که بین مجریان نوسازی و ساکنان محله ایجاد می‌شود.

 این فاصله را مدیریت شهری می‌تواند با بهره‌گیری از ظرفیت اهالی آن محل و نظرسنجی از آنها و با مشارکت آنها حذف کند. یعنی اگر اهالی محل خودشان در بازآفرینی محلات خود ورود پیدا کنند امکان اینکه محله بازآفرینی و باز زنده‌سازی شود خیلی بیشتر است و این یکی از ظرفیت‌های بهبود وضعیت شهری است.

 نکته جالب‌تر اینجاست که اگر این پیوستگی و همبستگی بین محلات ارتقا پیدا کند و افراد بتوانند همبستگی بیشتری داشته باشند می‌توانند در هویت شهری هم موثر باشند چون همان‌طور که خانواده نهاد اولیه اجتماع محسوب می‌شود محله هم نهاد اولیه شهر محسوب می‌شود.

 یعنی از پیوستگی محلات است که مناطق به وجود می‌آید اما متاسفانه ما امروز مناطق را با خط‌کشی‌هایی که شاید هیچ ارتباط هویتی و ارزشی با همدیگر ندارند، از هم جدا کرده‌ایم.

مثلاً با کشیدن اتوبان امام علی یا صیاد شیرازی محلات به دو نیمه تقسیم شده است. بعد انتظار داریم که این محلات پیوستگی خود را با محلات قدیمی نگه دارند. بدون اینکه بتوانیم ظرفیت‌هایش را بازخوانی کنیم.

در این میان شهرداری برای جبران این نقصان طرح‌هایی را تعریف کرد که پل زندگی یکی از آنهاست. پل زندگی حدود ۹ کیلومتر از اتوبان امام علی را هدف‌گیری کرده و قرار بود یک فضای روسطحی ایجاد شود تا بتواند هویت محله را برگرداند.

چرا؟ چون بین محله شکاف ایجاد کردیم یا پلی که قرار است به وسعت سه یا دو کیلومتر روی اتوبان نیایش ایجاد شود، نمونه دیگری است که با آن محلات علامه را به هم متصل کند. محلاتی که با گذر نیایش به دو بخش تقسیم شده و علامه جنوبی و علامه شمالی را ایجاد کرده است.

 این در شرایطی است که روش صحیح نوسازی محلات این است که تا جای ممکن از برش محلات جلوگیری شود و طرح‌های توسعه شهری را آن‌گونه تعریف کنیم که منجر به شکاف بین محلات نشود و تا حد ممکن پیوستگی بین محلات را به هم نزند.

مورد دیگر اینکه وقتی قرار است مناطق شهری را تعریف کنیم هم باید محلاتی را که اشتراک فرهنگی دارند، در یک منطقه قرار دهیم. این در شرایطی است که در حال حاضر ممکن است در یک منطقه دو‌‌سه‌تا محله وجود داشته باشند که هیچ‌گونه ارتباطی با سایر محلات ندارند. در حالی که ما کانون اصلی شکل‌گیری مناطق را محلات گذاشتیم. از این‌رو این رویکرد که محلاتی را بدون توجه به هویت محله‌ای نوسازی کنیم، رویکردی نگران‌کننده است که هویت انسانی و فرهنگی را از چهره شهرها حذف می‌کند.

دراین پرونده بخوانید ...