شناسه خبر : 38172 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پرش از مانع

سدهای پیش‌روی کار زنِ ایرانی در گفت‌وگو با طیبه امیرخانی

72اشتغال زنان یعنی ایجاد امکان استقلال اقتصادی آنها، ایجاد امکان خروج از روابط و موقعیت‌های خشونت‌بار، ایجاد امکان رشد و خودشکوفایی، در صورت تشکیل خانواده و داشتن فرزند یعنی افزایش درآمد خانواده، مشارکت واقعی در تصمیمات، تامین هزینه آموزش، سلامت و... کودک در سطحی بالاتر و مصادیق متعدد دیگری که می‌توان سطرها درباره آن نوشت. اما همین فضا که باید به خودی خود، جایگاهی پویا و رونده داشته باشد، در ایران و برای زنان با انواع موانع روبه‌رو شده است. موانعی که زنان را پشت درهای ریاست و مدیریت بنگاه‌های اقتصادی نشانده و اجازه رسیدن به بالاترین سطوح را از آنها گرفته است. به گزارش سازمان ملل متحد طی 20 سال گذشته شکاف جنسیتی در مشارکت نیروی کار بین بزرگسالان 25 تا 54ساله فرق محسوسی نکرده و در واقع ماندگار بوده است. در کشور ما طی 40 سال گذشته میزان مشارکت زنان در اقتصاد رسمی هرگز بیشتر از 20 درصد نشده است. این بدان معناست که در واقع افزایش میزان تحصیلات زنان در تمام سال‌های اخیر و حضور بیشتر آنها در دانشگاه‌ها و فضاهای آکادمیک در مقایسه با مردان اثر زیادی روی افزایش اشتغال در بخش رسمی نداشته و اعتبار چندانی برای موقعیت شغلی آنها ایجاد نکرده است. هفته گذشته، اتاق بازرگانی تهران به بررسی وضعیت بیکاری در ایران پرداخته و آمارهای موجود را با سه کشور مالزی، ترکیه و اندونزی که اکثریت جمعیت آنها را هم مسلمانان تشکیل می‌دهند مقایسه کرده است. نرخ مشارکت زنان در اقتصاد ایران تنها 5 /17 درصد اعلام شده است که در مقایسه با اندونزی با بیش از ۵۳ درصد و مالزی با عدد ۵۵ درصد فاصله‌ای جدی دارد. نرخ مشارکت زنان ترکیه در اقتصاد نیز بیش از ۳۵ درصد تخمین زده می‌شود. همین موارد هم سبب می‌شود که بپرسیم موانع برجسته پیش‌روی زنان ایرانی برای رسیدن به جایگاهی که خود را شایسته آن می‌دانند و برایش تحصیل کرده‌اند، کدام است؟ «طیبه امیرخانی»، دکترای مدیریت دولتی و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی فرهنگ مردسالار، نظام پیشرفت مبتنی بر روابط، همدستی روابط سیاسی و اقتصادی، تداوم نگاه جنسی به زنان و همچنین فشارهای ناشی از نقش‌های همسری و مادری را به عنوان مهم‌ترین سدهای پیش‌روی زنان معرفی می‌کند. او معتقد است این موارد طی سالیان دراز، راه پیشرفت زنان را مسدود کرده و باعث شده تا آنها در سطوح میانی بنگاه‌های اقتصادی بایکوت شوند و تنها تعداد اندکی بتوانند به جایگاه‌های بالادستی برسند. در ادامه، متن کامل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

♦♦♦

‌ اگرچه در سال‌های اخیر زنان دستاوردهای قابل توجهی در عرصه مدیریت اقتصادی به دست آورده‌اند، اما هنوز بخش اعظم آنها در سطوح میانی شرکت‌ها مانده و راه پیشرفتشان گاهی به نظر مسدود می‌آید. این انسداد چگونه ایجاد شده است؟

محدودیت‌ها و موانع پیش‌روی زنان برای مدیریت در عرصه‌های مختلف تنها محدود به بنگاه‌های اقتصادی خصوصی نیست. شما می‌توانید در تمامی ساحت‌های اقتصادی کشور با خط‌مشی‌هایی که منجر به خط خوردن زنان از پست‌های بالای مدیریتی به طرق مختلف می‌شود، باشید. در وهله نخست، رویکرد نهادگرایی که ریشه در رخدادهای فرهنگی-تاریخی کشور ما دارد، شامل حال زنان در بنگاه‌های اقتصادی کشور هم می‌شود. آنچه ما در شرکت‌های خصوصی و همچنین ادارات دولتی با آن مواجه هستیم ناشی از فرهنگ مردسالاری است که از دوران کودکی، برخی ویژگی‌ها را به مردان و برخی دیگر را به زنان منتسب می‌کند. همین رویکرد بوده که از گذشته تا به امروز، قدرت رهبری را جزو توانمندی‌های مردانه و اطاعت و پیروی را برای زنان در نظر گرفته است. چنین فرهنگی باعث می‌شود که قابلیت‌های انسان‌ها به طور شخص به شخص، به طور کلی نادیده گرفته شود. در بخش اقتصادی، این رویکرد شدیدتر هم جلوه می‌کند، چرا که اساساً کار تولیدگر و مرتبط با وجه و پول و از سوی دیگر هوش اقتصادی را به مردان اختصاص داده و توانمندی‌های زنان را از ابتدا لحاظ نکرده است. چنین نگاهی، در طول سالیان متمادی، عرصه اقتصاد در کشور را به عرصه‌ای در انحصار جنس مذکر قرار داده است. همین فضای منحصراً در اختیار مردان هم سبب شده که زنان به مرور در مسیر احقاق سهمی قرار بگیرند که دستان خود را از آن کوتاه‌شده دیده بودند. زنانی که به مرور زمان و در سالیان دراز، کم‌کم دریافتند که نظامی سیستماتیک آنها را پس زده و سراغ جایگاه از دست رفته خود رفتند. قابل درک است که تغییر یک سیستم که مدت‌ها از آن گذشته، رویکردهایش در بخش زیادی از فضای جامعه نهادینه شده و از همه مهم‌تر، تعارض منافع جدی برایش وجود دارد تا چه اندازه دشوار خواهد بود.

‌ اما آیا این عرصه مردانه تنها در اقتصاد دیده می‌شود؟

به هیچ عنوان. شما شاهد هستید که همین رویکرد را می‌توان در ساحت‌های دیگر کشور هم مشاهده کرد. فقط، همان‌طور که ذکر کردم، وجوه اقتصادی به شکل برجسته‌تری این فقدان حضور زنان یا در اقلیت بودنشان را نشان می‌دهد. در غیر این صورت، شما اگر به عرصه سیاسی هم نگاه کنید، دقیقاً همین الگو پیاده شده است. انتخابات ریاست جمهوری برای سیزدهمین بار در بیش از 40 سال اخیر در کشور ما در حالی برگزار شد، که مجدداً حتی یک زن، هم‌سطح با مردان برای نامزدی نتوانست از سد شورای نگهبان عبور کند. این انحصار تا آنجا پیش رفته که حتی زنان جایی در تحلیل‌های اقتصادی و سیاسی کشور هم ندارند. در تمام هفته‌های اخیر که صداوسیمای ایران میزبان فعالان سیاسی مختلف یا اعضای احزاب بود، شما چند زن را در تلویزیون دیدید؟ یعنی در تمام 40 سال اخیر، یک زن نتوانسته به جایی برسد که فضای سیاسی ایران را تحلیل کند و به تریبون ملی راه یابد؟ همین مصادیق هستند که سبب می‌شود تا با هر اندیشه‌ای به اینجا برسیم که زنان، کمی ناخودآگاه و کمی عامدانه به طور تاریخی از سیستم حذف شده‌اند.

‌ چه تقارنی بین این حذف اقتصادی و سیاسی وجود دارد؟ آیا غیبت زنان در این دو عرصه بر هم تاثیر هم می‌گذارد؟

صدالبته. دقیقاً اتفاقی که به دنبال این غیبت رخ می‌دهد این است که حلقه‌های سیاسی و اقتصادی کشور، به طور کاملاً مستقیم بر هم اثر می‌گذارند و شدتش را هم افزایش می‌دهند. چطور؟ نظام پیشرفت در کشور ما شوربختانه، هنوز مبتنی بر شایسته‌سالاری نیست. همین مساله همدست با سیستم مردسالار، شدت حذف زنان را بیش از سایر کشورها می‌کند. به طور مثال، در کشورهای آمریکای شمالی که طبق سیستم طبقاتی مردگرا یا زن‌گرا، اتفاقاً رویکرد مردگرایی دارند -یعنی معیارهای موفقیت، ثروت، قدرت و امثالهم را به مردان منتسب می‌کنند- اگرچه نگاه مردسالارانه هنوز دیده می‌شود، اما به واسطه نظام پیشرفتی که مبتنی بر شایسته‌سالاری است، زنان هرچقدر سخت و دشوار و شاید به کندی، اما می‌توانند جایگاه خودشان را در عرصه مورد نظر به دست بیاورند. این اتفاق، می‌تواند با تلاش مضاعف یک زن برای به دست آوردن یک منصب مشترک با مرد باشد. اما به هر حال به هدفش می‌رسد. در ایران اما، چون چنین نظام پیشرفتی وجود ندارد و روابط، جای شایسته‌سالاری قرار می‌گیرد، عملاً فضا فاقد روابطی برای پیشرفت و فعالیت عملگرایانه چه دولتی و چه خصوصی برای زنان خواهد بود. از سمت دیگر، اتفاقی که رخ می‌دهد این است که چون حیطه همواره در اختیار مردان بوده، آنها در روابط هم موفق‌تر عمل کرده و می‌کنند. کانال‌ها، شبکه‌سازی‌ها، زدوبندها و لابی‌ها هم در اختیار خودشان قرار داشته با همپوشانی یکدیگر، به طور موازی هم در اقتصاد و هم در سیاست پیش رفته‌اند.

‌ آیا تاثیر روابط سیاسی در موفقیت‌های اقتصادی را هم می‌توان اهرم موثر دیگری در این مسیر دانست؟

قطعاً همین اتفاق افتاده است. متاسفانه هنوز میزبان بالایی از موفقیت در عرصه اقتصادی در کشور ما، وابسته به روابط سیاسی و قدرت است. از مجوز گرفتن تا واردات و صادرات، ارز دولتی، اختصاص سهمیه‌های خاص و امثالهم که همه آنها، از نیازمندی‌های بنگاه‌های اقتصادی محسوب می‌شود، در اختیار سیاست است. در این فضا، کسی برده که روابط سیاسی بهتری با بدنه قدرت داشته باشد و در نتیجه، بار دیگر، دست زنان از این نردبان کوتاه می‌شود.

‌ آمار اشتغال و بیکاری زنان نشان می‌دهد که همواره، این گروه نخستین افرادی هستند که در شرایط خاص، حذف می‌شوند. به طور مثال، پاندمی کرونا بر اشتغال زنان آسیب جدی‌تری نسبت به اشتغال مردان وارد کرد. آیا این مساله علت روشنی دارد؟

تمام مواردی که تا به اینجا ذکر کردیم در این حیطه هم خودش را نشان می‌دهد. در فضایی که مردان همواره گزینه اصلح به حساب می‌آیند، قطعاً به وقت حذف، کسی دنبال آنها نیست یا دست‌کم در اولویت دوم قرار می‌گیرند. اما مورد دیگری که شاید بتوان در نقد سیستم بنگاه‌های اقتصادی و رویکرد فرهنگی در مقابله با زنان اشاره کرد، نگاه جنسی است که هنوز در تمام دنیا وجود دارد و ما شاهد این نگاه در کشور خودمان هم نسبت به زنان هستیم. در بنگاه‌های اقتصادی، مراکز دولتی و حتی فضایی که من در آن فعالیت می‌کنم که محیطی آکادمیک است، بازهم این نگاه وجود دارد. زنان در هر سطحی باید درباره ازدواج کردن یا نکردن یا بچه‌دار شدن یا نشدن به دیگران در محیط کاری جواب پس بدهند. گاهی این رفتارها در حد یک گفت‌وگو است و گاهی در شوخی‌های جنسی خودش را بروز می‌دهد. همین رویکرد، گاهی در شرکت‌های خصوصی شدیدتر هم می‌شود؛ آنچنان که زنان را در فضایی قرار می‌دهند که تنها با پاسخ دادن به برخی از درخواست‌ها بتوانند به جایگاهی برسند. البته که همگانی نیست اما در بسیاری از موارد دیده شده است. مشکل اینجا آن است که بخش منابع انسانی بنگاه‌های اقتصادی ما هم توجه چندانی به این موضوع نشان نمی‌دهند. پروتکلی برای مقابله با آن در نظر نگرفته است و حساسیتی هم به آن ندارد. در بهترین شرایط، پرونده را حقوقی می‌کند که روند پیگیری مواردی از این دست در سیستم قضایی ما هم کار ساده‌ای نیست.

‌ یعنی در واقع این نگاه جنسی به زنان هم باعث عقب‌ماندنشان از عرصه اقتصادی می‌شود؟

همین‌طور است. رساله دکترای یکی از دانشجوهای من درباره ارائه الگوی رهبری زنان بود و یکی از استادان دانشگاه که اتفاقاً عضو هیات علمی است، در واکنش به سوژه این دانشجو گفت: «زنان رهبر بشوند که چه؟» از نظر او رهبر شدن زنان اساساً امر باطل و عبثی بود. یا یک مرتبه، یکی از استادان در واکنش به حضور سه زن در هیات علمی یکی از دانشکده‌ها گفت: «اگرچه تعداد زنان در حال افزایش است اما مطمئن باشید که ما هیچ‌وقت دانشکده مدیریت را به شما زنان نمی‌دهیم.» شما دانشگاه را به عنوان بستر آکادمیک کشور در نظر بگیرید و خودتان تصور کنید که چنین نگاه‌هایی در سایر بخش‌ها چگونه است و چقدر سیستماتیک باعث حذف زنان از عرصه اقتصادی می‌شود.

‌ حال اگر بخواهیم از روابط قدرت خارج شویم و در فضای خانه و نقش‌های دیگر زنان، موانع را بررسی کنیم، به نظر شما، سد بعدی کدام مورد یا موارد خواهند بود؟

در ابتدا وقتی از فرهنگ مردسالار صحبت کردیم، گفتم که این مساله رویکردی تاریخی-فرهنگی است. نکته دیگر در این باره آن است که این نگاه، در تمامی ساحت‌های زندگی یک زن خودش را نشان می‌دهد. زنی که تنها با همسری، مادری، کار خانه، آشپزی و مواردی از این قبیل تعریف می‌شود، هرچقدر هم توانمند باشد و بتواند با خلاقیت و هوش اقتصادی خود در عرصه شغلی‌اش پیش برود، در محیط خانه و خانواده، با همان مولفه‌ها تعریف خواهد شد. در این شرایط، زنی امتیاز بیشتری را کسب خواهد کرد، که در نهایت در خانه و با همان تعاریف سنتی، عملکرد بهتری از خود نشان دهد. زنی که بیشترین وقت و انرژی‌اش را صرف همسر و فرزندانش می‌کند بهتر از زنی است که به طور مثال مدیریت بهتری در یک شرکت دارد و بازدهی اقتصادی بالایی را در آن مجموعه رقم زده است. اینجا، مسوولیت‌ها و نقش‌های سنتی، مانع بعدی هستند که مقابل زنان قدعلم می‌کنند. نکته مهم در این مساله آنجاست که حتی اگر در یک خانواده، اعضای آن چنین رویکردی نداشته باشند و مثلاً مرد، به طور کامل، اعتقاد به برابری وظایف در خانه و محل کار برای خودش و همسرش داشته باشد، بازهم دیده شده که این فشارها از سوی دوستان، اقوام، اطرافیان یا جامعه به آن زن تحمیل می‌شود. یکی از دانشجوهای ما، روی پژوهشی با عنوان «شناسایی پیامدهای احساس گناه ناشی از تعارض کار و خانواده برای زنان» کار می‌کرد. زمینه اصلی این مقاله از یک منبع نروژی بود و ما تلاش داشتیم نمونه داخلی آن، موارد مرتبط با زنان ایرانی را رصد کنیم. در نهایت مشخص شد که زن ایرانی، احساساتی را تجربه می‌کند که در مقاله نروژی، زنان آن کشور عملاً برداشتی از آن نداشتند. جامعه آماری ما مادرانی با فرزندان زیر هفت سال بودند که همه آنها در ادارات دولتی فعالیت می‌کردند. درک نشدن از سوی همسر و اطرافیان، خشم ناشی از این درک نشدن و احساس خستگی ناشی از تنهایی و فشار کارهای روزمره تنها بخشی از نتایج بود. این موردی است که من به عنوان یک زن شاغل، در سطح هیات علمی دانشگاه هم آن را می‌بینم.

‌ ما با موانع متعدد مقابل زنان در مسیر بالارفتن از نردبان بنگاه‌های اقتصادی آشنا شدیم. وظایف زنان در این مسیر تا حدی روشن است اما آیا، مردان هم وظایف مشخصی دارند؟ آن دسته از مردانی که بخواهند برابر با زنان در عرصه اقتصاد فعالیت کنند و از مجموع قابلیت‌ها برای رشد استفاده کنند، چه مواردی را باید در نظر داشته باشند؟

اساساً جدا کردن یک جامعه به زنان و مردان کار درستی نیست و در نهایت به مردمان همان جامعه آسیب می‌زند. همه ما انسان هستیم و باید با اتکا بر قابلیت‌ها و توانمندی‌هایمان در مسیر رشد، آزادانه گام برداریم. برخی اوقات شاید متضاد با یکدیگر عمل کنیم و در مواقعی هم دوشادوش یکدیگر، مکمل هم باشیم. این وضعیت تعادل ایجاد می‌کند و باعث رشد در درازمدت خواهد شد. پس، حتماً مردان هم وظیفه مهمی در این مسیر دارند. ابتدا، حذف تبعیض‌های جنسی و جنسیتی که مردان می‌توانند در آن موثر باشند و سپس، اعتبار دادن بیشتر به شایسته‌سالاری می‌تواند ساختار بنگاه‌های اقتصادی، شرکت‌ها، ادارات و ساختار سیاسی کشور را به سمت توازن بیشتری هدایت کند.

‌ در نهایت اینکه آیا می‌توان در این مسیر، نقشی را بر هم بر عهده قانونگذار و حاکمیت گذاشت؟

به نظرم جامعه زنان و البته سایر ترقی‌خواهان کشور، مدت‌هاست که این بخش را به طور کلی کنار گذاشته و از آن قطع امید کرده‌اند. حاکمیت در سال‌های اخیر، روی خوشی به مطالبات زنان نشان نداده است. از کاندیدا شدن برای انتخابات ریاست جمهوری گرفته، تا حق ورود به ورزشگاه. اگر دستاوردی در این سال‌ها وجود داشته، صرفاً اعتبار آن بر دوش زنان و اندک مردان همراه بوده است. شکاف ایجاد‌شده بین ارزش‌های حکومت و خواسته‌های مردم هر روز در حال افزایش است و مشخص نیست که تا کجا هم ادامه خواهد داشت. در نتیجه به نظر می‌رسد نباید زنان در راه بالا رفتن از نردبان بنگاه‌های اقتصادی کشور و رسیدن به جایگاهی که معتقدند شایسته آن هستند، به غیر از خودشان، به دیگری تکیه کنند. تنها می‌توان به افزایش همراهان امید داشت.

دراین پرونده بخوانید ...