شناسه خبر : 36660 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نوشداروی اقتصاد

اعتماد چگونه بر رشد اقتصادی تاثیر می‌گذارد؟

فرزین زندی: پرداختن به یک مساله انتزاعی همچون «اعتماد» و تلاش برای ارتباط دادن آن با مساله‌ای مانند اقتصاد و به‌طور مشخص‌تر، رشد اقتصادی، اگرچه موضوعی عجیب و خارق‌العاده به نظر نمی‌رسد اما کماکان محل بحث به عنوان مساله‌ای میان‌موضوعی یا به شکلی آکادمیک‌تر، موضوعی بین‌رشته‌ای است. روشن است که اعتماد به عنوان دستاوردی که ماحصل مجموعه‌ای از کنش‌های اجتماعی است، قاعدتاً می‌تواند در سایر رفتارهای اجتماعی از خصوصی‌ترین آن تا حوزه وسیع‌تری چون حوزه عمومی همچون مسائل اقتصادی، نقش‌آفرین باشد. به همین دلیل، در آغاز این راه، ارائه تعریفی روشن از اعتماد شاید بتواند مسیر روشن‌تری را پیش ‌روی قرار دهد.

«گرندیسون» معتقد است که اعتماد بیانگر نوعی اعتقاد راسخ به شایستگی یک فرد در مورد عملکرد مطمئن، ایمن و معتبر او در یک موقعیت معین است. در تعریفی دیگر، اعتماد نوعی «باور» تلقی می‌شود. هنگامی که به دیگران اعتماد می‌کنیم از پیامدهای آن مطمئن نیستیم یعنی در رابطه با اعمال دیگران توقعاتی داریم بدون اینکه بدانیم نتیجه نهایی چه خواهد شد. شخصی که به دیگری اعتماد می‌کند، از این مخاطرات آگاه است و خود را در برابر دیگران آسیب‌پذیر می‌کند. عنصر اصلی مهم دیگر در مورد اعتماد این است که این پدیده به ارزیابی ما از میزان قابلیت اعتماد دیگران بستگی دارد. «واستوکر» بر این باور است که هرچند وجود چنین رابطه‌ای دست‌کم به صورت ضمنی بدیهی است اما به ندرت در قالب تحقیقات تجربی بررسی شده است. منظور از قابلیت اعتماد این است که دیگران تا چه اندازه ظرفیت برآورده ساختن اعتماد ما را دارند. پژوهش‌های اندیشمند بزرگی چون «امیل دورکیم» به روشنی نشان داده است در جامعه‌ای که از نعمت اعتماد اجتماعی برخوردار است (یعنی دید مثبتی به همه مردم وجود دارد، نه آنهایی که خیر و خوبی را فقط برای آشنایان خود می‌خواهند)، نظم، هماهنگی و همبستگی بیشتری دیده خواهد شد. به بیان دیگر، برای شکل‌گیری و گسترش اعتماد اجتماعی لازم است ابتدا کنشگران بر اساس تجربیات دوران کودکی خود، دارای میزانی از اعتماد بنیادین یا امنیت وجودی باشند، سپس به والدین و پس از آن به دیگر نزدیکان خود اعتماد بورزند (اعتماد به خانواده)، آنگاه احتمالاً اعتماد به دوستان و همان‌طور اقوام و خویشان شکل می‌گیرد. تاکنون توانایی اعتماد کردن، بر اساس آشنایی (اعتماد بین‌شخصی) بود. پس از آن لازم است اعتماد بین‌شخصی به اعتماد اجتماعی تبدیل شود. بر اساس نظر «زتومکا»، تفاوت محسوس و اساسی میان اعتماد بین‌شخصی و اعتماد اجتماعی وجود ندارد. در واقع او با توجه به نظرات فوکویاما اعتماد را همانند دایره‌های متحدالمرکز در نظر می‌گیرد و تفاوت اعتماد بین‌شخصی و اعتماد اجتماعی را به شعاع اعتماد نسبت می‌دهد. بر اساس نظر او در مورد اعتماد، کمترین شعاع اعتماد، متعلق به اعضای خانواده است که آکنده از بیشترین صمیمیت و نزدیکی است. حلقه گسترده‌تر از آن، افرادی را در بر می‌گیرد که شناخت مردم از آنها به صورت غیرمستقیم یا مستقیم، به دلیل برخی نمودهای فردی است (اهالی شهر، کارمندان اداره، استادان دانشگاه و...). گسترده‌ترین حلقه شامل طبقه بزرگی از افراد است که در برخی چیزها با آنها وجه اشتراک وجود دارد. اکثر این افراد، دیگران غایب هستند که ارتباط مستقیمی با آنها وجود ندارد. تنها به عنوان یک جمع واقعی در ذهن حضور دارند، مانند هموطنان، اعضای گروه قومی، مذهبی، نژادی، جنسی، گروه سنی و گروه‌های صنفی. از این‌رو اعتماد به اشخاص معین به تدریج به اعتماد اجتماعی تبدیل می‌شود. با این حال، «فوکویاما» معتقد است که اعتماد عمومی‌شده، عامل اصلی اختلاف در سطح جوامع و کشورها محسوب می‌شود. اعتماد عمومی‌شده در زمینه‌ای فراتر از روابط چهره به چهره قرار می‌گیرد و در شبکه‌های موجود در سطح فرافردی جریان نمی‌یابد. بدین‌طریق، اعتماد به اشخاص جای خود را به مقوله‌های اجتماعی انتزاعی‌تر و گسترده‌تری می‌دهد که در سطحی وسیع‌تر از مرزهای خانوادگی، همسایگی و طایفه‌ای قرار می‌گیرند.

71

اعتماد و شکل جوامع

مجموع پژوهش‌ها و ادبیات تولیدشده در سال‌های اخیر بیانگر آن است که دستاورد اعتماد اجتماعی، شکل‌گیری جامعه‌ای است که از نظر اقتصادی کارآمدتر خواهد بود، دموکراسی در آن بهتر جریان خواهد داشت، و افراد آن جامعه از سلامت بیشتری برخوردار خواهند بود. پاتنام نیز، اعتماد را یکی از ابعاد مهم سرمایه اجتماعی و منبع اصلی جامعه مدنی و زمینه‌ساز تعهد مدنی، تعهد سازمانی و دموکراسی به حساب می‌آورد. «اعتماد نهادی» نیز حالتی انتزاعی از اعتماد به نهادها و سازمان‌هاست که نتیجه عملکرد مناسب آنها در نظر گرفته می‌شود. طبق دیدگاه «جانسون» اعتماد نهادی، فرآیندهای شبکه اجتماعی و اقتصادی را تسهیل می‌کند، چون اعتماد ساختار مهمی در مدل کنش متقابل است. او بر این باور است که برای ایجاد ارتباط اجتماعی، شخص باید بتواند فضایی آکنده از اعتماد را ایجاد کند که در نتیجه، ترس‌های خود و دیگری را از طرد شدن کاهش داده، امید به پذیرش، حمایت و تایید را ارتقا بخشد. طبق دیدگاه وی، اعتماد، یک خصیصه شخصیتی ثابت و تغییرناپذیر نیست؛ بلکه اعتماد اجتماعی، جنبه‌ای از روابط اجتماعی است که مدام در حال تغییر و پویایی است و این اعمال اجتماعی افراد است که سطح اعتماد را در روابط اجتماعی آنها افزایش یا کاهش می‌دهد. همچنین، اعمال اجتماعی آنها در ایجاد و حفظ اعتماد، در روابط دوسویه و کنش‌های هر دو طرف از اهمیت زیادی برخوردار است.

اعتماد به یک نهاد همانند دولت پایه‌ای عقلایی دارد که به ارزیابی شهروندان از عملکرد آن نهاد مربوط می‌شود. کلاک باور دارد که اگر میان نهادهای حکومت مانند سازمان‌ها و نیروهای امنیتی و جامعه اعتماد کم باشد رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی افزایش پیدا می‌کند. بر همین مبنا مناسبات اقتصادی و اجتماعی پرهزینه و بخش بزرگی از انرژی کارآفرینان و نیروهای خلاق در حل و فصل این اصطکاک‌ها صرف می‌شود. عملکرد نهادها و اعتماد به‌طور جدایی‌ناپذیری با یکدیگر ارتباط دارند و بنابراین یکدیگر را تحت تاثیر قرار می‌دهند به‌طوری که عملکرد خوب عمدتاً تحت تاثیر اعتماد به دولت قرار خواهد گرفت و برعکس. اعتماد عمومی می‌تواند مبتنی بر عملکرد، زمینه‌محور و پویا و در حال تغییر باشد، زیرا این امر باعث راندمان بهتر سیاستگذاران می‌شود.

 

پیوند اطمینان و اقتصاد

در این میان و برای ایجاد پیوند بین مولفه اعتماد و ارتباط آن با رشد اقتصادی، یکی از نکات جالب توجه آن است که بر اساس نظرات «افه»، در تبدیل اعتماد بین‌شخصی به اعتماد اجتماعی، اعتماد نهادی که پیشتر در مورد آن سخن به میان آمد، نقش مهمی ایفا می‌کند. اعتماد سرمایه‌گذاران به سازمان‌ها و نهادهای اجتماعی به ویژه سازمان‌های بخش دولتی که از آنها با عنوان اعتماد نهادی یاد می‌شود نقش شایان اهمیتی در گرایش نسبت به سرمایه‌گذاری ایفا می‌‌کند. طبیعتاً یکی از مهم‌ترین عوامل در سرمایه‌گذاری به عنوان یکی از بنیان‌های موثر بر رشد اقتصادی، توجه به امنیت و اعتماد است. متاثر از چنین اصلی و از منظری مکمل، اعتماد نهادی را می‌توان نقطه کانونی مفهوم سرمایه اجتماعی به عنوان الفبای شکل‌گیری گروه‌ها، سازمان‌ها و شبکه‌هایی دانست که به دوام و بقای نهادهای یک جامعه اعم از دولتی و غیردولتی منجر می‌شوند. جوامع برخوردار از اعتماد نهادی جوامع مشارکت‌جو، آگاه و مسوولیت‌پذیر هستند.  از طرف دیگر، جوامعی که در آنها کم‌اعتمادی یا بی‌اعتمادی رواج دارد قادر به ایجاد نهادهای ضروری و پیچیده نیستند و این امر هزینه‌های گزافی را برای آنها به همراه دارد. نیاز به توضیح نیست که سرمایه‌گذاری، نقشی مهم و کلیدی در رشد و توسعه اقتصادی دارد. تجربه کشورهای توسعه‌یافته نیز نشان می‌دهد که عامل اصلی رشد و توسعه اقتصادی آنها سرمایه‌گذاری بوده است که موجب استفاده بهتر و کارآمدتر از منابع می‌شود. برخی از پژوهش‌های اخیر نشان داده‌اند که سرمایه‌گذاری خصوصی نسبت به سرمایه‌گذاری دولتی اثربخشی قدرتمندتری بر رشد اقتصادی دارد که موید آن است که ایجاد اعتماد عمومی در بین مردم نسبت به دولت به‌طور مستقیم می‌تواند بر رشد اقتصادی موثر باشد. در این رابطه و از منظر اعتماد بین‌فردی نیز، «اینگلهارت» رابطه بین اعتماد و مشارکت را مدنظر قرار داده است و به نظر او «اعتماد به یکدیگر» یا «اعتماد مردم به مردم» از عوامل موثر در مشارکت است چراکه به واسطه اعتماد، رفتارها قابل پیش‌بینی می‌شود و نتیجه آن تقویت حوزه کنش و تصمیم‌گیری است. «هولساپل» نیز همکاری مبتنی بر اعتماد را توافق بین مجموعه‌ای از مشارکت‌کنندگان برای رسیدن به اهداف مشترک یا نتیجه خاص در یک فرآیند مشترک می‌داند و در همین رابطه، «دایتز» و «هارتوگ» چهار بعد خیرخواهی، صلاحیت، صداقت و قابلیت پیش‌بینی را به عنوان مهم‌ترین عناصر تشکیل‌دهنده اعتماد در این فرآیند می‌دانند.

 

فساد، نوآوری، اعتماد

بُعد دیگر پژوهش‌های مرتبط با اعتماد، تمرکز ویژه‌ای بر ارتباط اعتماد و مساله فساد داشته‌اند. پژوهش‌های بسیاری نشان داده است که اقتصاد و فساد به صورت توامان، بر میزان اعتماد در سطح ملی و محلی موثرند. پژوهشی در سال 2013 نشان داده است که اقدامات رئیس‌جمهور اخیر چین در مبارزه واقعی با فساد، سطح اعتماد عمومی در این کشور را به‌طور فزاینده‌ای افزایش داده است. بنابراین روشن است که در جوامعی که سطح اعتماد بالایی وجود دارد، مسوولیت‌پذیری بیشتری در سطوح پایین جامعه نیز دیده می‌شود. در جوامعی که سطح پایین‌تری از فساد را تجربه می‌کنند، فضای شایسته‌سالارانه زمینه بهتری برای بروز می‌یابند. همین مساله می‌تواند تاثیر بسزایی در تقویت فرآیندهای نوآورانه داشته باشد. «ویل» در سال 2008 به بررسی تعامل بین اعتماد، نوآوری و رشد اقتصادی در ۱۰۲ منطقه اتحادیه اروپا طی دوره زمانی 2002-1990 پرداخت و به برآورد چند مدل (اثر اعتماد بر رشد اقتصادی، اثر اعتماد بر نوآوری، اثر اعتماد و نوآوری بر رشد اقتصادی، تعیین عوامل موثر در تشکیل اعتماد) در اتحادیه اروپا مبادرت کرد. طی این مطالعه مشخص شد که نوآوری، کانال مهم و اثرگذاری است که مولفه اعتماد از طریق آن بر رشد اقتصادی می‌تواند اثرگذار باشد.  نوآوری غالباً همراه با مخاطره است به‌طوری که سرمایه‌گذار و پژوهشگر برای خلق آن نیاز به اعتماد دارند و این مهم فقط در محیط سرشار از اعتماد تحقق می‌یابد. در نهایت از این مطالعه این‌طور نتیجه گرفته شده است که اعتماد، اثر مثبت و معنا‌داری بر نوآوری و رشد اقتصادی دارد و مناطق عقب‌افتاده‌تر و کمتر‌توسعه‌یافته به دلیل فقر اعتماد، سطح نوآوری پایینی دارند. همان‌گونه که به‌طور منطقی نیز می‌توان انتظار داشت، مجموعه عواملی که پیشتر مورد ارزیابی و پژوهش قرار گرفته است نشان می‌دهد افزایش اعتماد چه در بعد روابط فردی و چه در ارتباط میان افراد و نهادها، به‌طور کلی آثار مثبتی در تشویق آنها به همکاری و تعامل با یکدیگر را به دنبال دارد. این همکاری به اشکال گوناگون می‌تواند چرخ‌های فعالیت در جوامع را به حرکت درآورد که نتیجه مستقیم آن، موثر بر مولفه‌هایی است که وابستگی روشنی به مسائل اقتصادی از جمله رشد اقتصادی دارند.

منابع:

1- Local Distrust and Regime Support: Sources and Effects of Political Trust in China- Dan Chen

2- اعتماد نهادی، دانشگاه‌های دولتی و جامعه‌پذیری سیاسی در جمهوری اسلامی ایران، به قلم محمدباقر خرمشاد و فرزاد سوری

3- بررسی رابطه انواع اعتماد با اعتماد اجتماعی در بین دانشجویان دانشگاه مازندران، به قلم نادر رازقی و همکاران

4- بررسی اثر اعتماد بر نوآوری در کشورهای با درآمد متوسط (با تاکید بر شعاع بی‌اعتمادی فوکویاما) به قلم عباس شاکری و همکاران

5- اعتماد نهادی و سرمایه‌گذاری در واحدهای گردشگری، به قلم غلامرضا خوش‌فر

6- تاثیر اعتماد به شهرداری بر تمایل به سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در پروژه‌های مشارکتی شهرداری مشهد، به قلم محمدرحیم رهنما و محسن حجازی‌جوشقانی

دراین پرونده بخوانید ...