شناسه خبر : 2432 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

چرا سهم زنان در تولیدات ملی محاسبه نمی‌شود؟

شاغلان درجه دوم

به نظرم اکنون راهکاری برای محاسبه سهم زنان در تولید ناخالص ملی وجود ندارد چون بسیاری مواقع در سرشماری‌ها زنان خانه‌دار نقش خود را در تولیدات ملی و البته فعالیت‌های خود اظهار نمی‌کنند.

زهرا کریمی، عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه مازندران می‌گوید نه‌تنها در ایران بلکه در همه جای دنیا سهم زنان در تولید ناخالص داخلی محاسبه نمی‌شود چون روشی برای محاسبه تولیدات زنان در خانه وجود ندارد. این امر به ویژه در کشورهایی که زنان نقش مهمی در تولیدات غیربازاری دارند، بیشتر به چشم می‌آید. او همچنین معتقد است از مهم‌ترین مشکلات کار زنان در ایران، خدماتی بودن مشاغل آنهاست که این موضوع به دلیل فلاکت صنایع در ایران رخ داده و البته آسیب خوردن از خدماتی بودن کار در ایران، فقط منحصر به زنان نیست ولی با توجه به اینکه در شرایط نرمال نیز زنان فرصت‌های شغلی محدودتری نسبت به مردان دارند، این موضوع درباره زنان بیشتر به چشم می‌آید. همچنین کریمی بیان می‌کند کم بودن حقوق و مزایای کار زنان نسبت به مردان از مهم‌ترین مشکلات کار زنان است که این وضعیت نیز فقط در ایران وجود ندارد بلکه بنابر پژوهش‌های انجام‌شده در کشورهای توسعه‌یافته‌ای مثل آلمان نیز زنان 70 درصد مردان حقوق می‌گیرند، با این همه نمی‌توان نادیده گرفت که وضعیت نابرابری در کشورهای در حال توسعه بسیار وخیم‌تر از کشورهای توسعه‌یافته است. در این شرایط شاید بتوان بهشت کار زنان در دنیا را کشورهای اسکاندیناوی از قبیل سوئد و دانمارک دانست. کریمی در پایان سخنانش بهبود شرایط کار زنان را در کشور معطوف به بهبود وضعیت اقتصادی حاکم بر کشور و همچنین انجام اقدامات موثر نهادهای مهم و تاثیرگذاری مانند وزارت کار و همچنین نهادهای نظارتی دانست و بیان کرد در این زمینه نقش مهم فعالیت‌های انجمن‌های صنفی را نباید نادیده گرفت.



شهیندخت مولاوردی، معادن رئیس‌جمهور در امور زنان و خانواده اظهار کرده بود در ایران هنوز میزان سهم زنان در تولید ناخالص ملی کشور، محاسبه نشده است و از برنامه‌هایی درباره اقدام برای محاسبه سهم زنان در تولید ناخالص داخلی سخن گفته بود. آیا واقعاً تا حالا محاسبه‌ای در این زمینه صورت نگرفته است؟ اگر نه، چرا چنین چیزی تاکنون محاسبه نشده؟ و وضعیت کشورهای دیگر به ویژه کشورهایی که ما از آنها تحت عنوان «توسعه‌یافته» یاد می‌کنیم در این زمینه چگونه است؟
به‌طور کلی این موضوع که در ایران سهم زنان در تولید ناخالص ملی حساب نمی‌شود، گزاره صحیحی است ولی باید به این موضوع هم توجه داشته باشیم که سهم زنان در تولید ناخالص ملی هیچ کشوری محاسبه نشده است. این موضوع بر اساس تعریف سازمان ملل از حسابداری ملی، رخ داده است.
در سازمان ملل و نهادهای بین‌المللی برای حسابداری ملی روی شیوه‌های مشترکی که برای تمامی کشورها به کار برود، به تفاهم رسیده‌اند. به این صورت که با استفاده از این شیوه، امکان مقایسه میان کشورها فراهم می‌شود.
بر اساس این سیستم، تولیداتی در حساب‌های ملی کشورها عنوان می‌شوند که در بازار مبادله شده باشند. برای همین؛ این محاسبه‌ها، وضعیت حضور زنان در تولید ناخالص داخلی برای کشوری که زنان آن به اموری مانند خیاطی، بافندگی و... در خانه مشغول نیستند خیلی متفاوت است با کشوری مثل کشور ما که زنان در تولید غیر‌بازاری نقش خیلی بزرگی ایفا می‌کنند.
پس هر قدر کشوری؛ تولید خانگی بیشتری داشته باشد، سهم زنان آن در حساب‌های ملی کمتر انعکاس پیدا می‌کند و این یکی از نقاط ضعف حساب‌های ملی است.
به هر حال در این محاسبات نمی‌شود برآورد کرد که فعالیت‌هایی که زنان در خانه انجام می‌دهند مثلاً اینکه در خانه قرمه‌سبزی می‌پزند، در بازار چه قیمتی دارد؟ این در حالی است که وقتی سبزی همین غذا به بازار عرضه می‌شود، یا گوشت به کار رفته در آن در بازار به فروش می‌رسد و... همه ارزش مشخص و قابل محاسبه‌ای دارند چون در بازار مبادله شدند و در حساب‌های ملی برآورد می‌شوند.
همچنین سایر تولیدات زنان در خانه نیز در حساب‌های ملی به شمار نمی‌آید. یکی از این خدمات خیاطی است. در نظر بگیرید کاموایی که شما از بازار خریداری می‌کنید؛ مبادله شده و ارزش مالی آن حساب شده است ولی وقتی همین کاموا به دست زنان می‌رسد و از آن برای اعضای خانواده خود ژاکت، شال و کلاه و... می‌بافند ارزش آن در حساب‌های ملی منعکس نمی‌شود.
طبیعتاً وقتی تولیدهای خانگی در حساب‌های ملی منعکس نمی‌شود، این ضعف حساب‌های ملی ماست. ولی کار زنان خانه‌دار و بحث محاسبه نشدن آن در حساب‌های ملی، فقط یک سوی ماجراست. علاوه بر آنچه گفته شد در کشورهایی مثل کشور ما، زنانی هستند که در بخش‌هایی مانند کشاورزی، دامپروری و... مشغول به کار هستند. زنانی که در خانه به این امور مشغول هستند و در سرشماری‌ها به عنوان خانه‌دار محسوب می‌شوند، در حالی که بخشی از تولید را آنها انجام داده‌اند.
در بسیاری از مواقع ممکن است که حاصل فعالیت زنان را شوهران‌شان در بازار بفروشند ولی در واقع آنچه فروخته‌شده حاصل کار زنان است که در حساب‌های ملی به عنوان حاصل کار زنان به شمار نمی‌آید.
در واقع در بسیاری از عرصه‌ها، نقش زنان در مبادلات بازاری به صورت حاشیه‌ای وجود دارد ولی چون خودشان این مبادله را انجام نداده‌اند و در آمارها خانه‌دار به حساب می‌آیند، سهم‌شان در تولید ناخالص داخلی روشن نیست.
البته باید در نظر گرفت که این شرایط در همه کشورها یکسان نیست و قطعاً در کشورهای در حال توسعه، سهم تولید غیر‌بازاری زنان و حضور حاشیه‌ای زنان هم در فعالیت‌های اقتصادی این کشورها بالاست.
نگاهی به بررسی وضعیت اشتغال زنان در بخش کشاورزی کشور ما، نشان می‌دهد سهم زنان در کشاورزی بسیار بیشتر از تر‌از آن چیزی است که آمارهای رسمی انعکاس پیدا کرده است.
همچنان که چندی پیش در یک مطالعات میدانی و موردی که در روستاهای گیلان انجام شده بود، مشخص شد 90 درصد زنان در بخش کشاورزی مشغول به کار هستند ولی ممکن است اگر سرشماری در همان منطقه صورت بگیرد، آمارها نشان‌دهنده این باشد که فقط 30 درصد از زنان روستایی گیلانی کار می‌کنند.

به نظر شما چرا چنین چیزی پیش می‌آید؟
به نظر من دلیل این است که وقتی سرشمار به در خانه‌های این افراد می‌رود و از آنها می‌پرسد که در خانه شما چه کسی شاغل است؟ خود زنان پاسخ می‌دهند که در خانه ما شوهرم و پسرم شاغل هستند و وقتی از او می‌پرسند، خودت چه کاره‌ای پاسخ می‌دهد که من خانه‌دار هستم.
در صورتی که زنان بسیاری در استان گیلان به پرورش انواع حیوانات از قبیل مرغ و خروس مشغول هستند که آنها در خارج از خانه به فروش می‌رسند ولی چون خود زنان فروشنده محصولات‌شان نیستند، در نتیجه در محاسبات آماری فعالیت و تولیدی که زنان به این‌گونه در آن، نقش داشته‌اند، پنهان می‌ماند.

آیا راهکاری برای محاسبه سهم زنان که به کارهای خانگی از قبیل دامداری، کشاوزی و... مشغول‌اند، در محاسبات ملی وجود ندارد؟
به نظرم اکنون راهکاری برای محاسبه سهم زنان در تولید ناخالص ملی وجود ندارد چون زنان در بسیاری مواقع نقش خود را در تولیدات ملی و البته فعالیت‌های خود اظهار نمی‌کنند.
وقتی سرشمار از زنان می‌پرسد که شما چه کاره‌اید، و زنان پاسخ می‌دهند که شوهرم شاغل است و من خانه دارم در حالی که در محصولات تولید‌شده در خانه نقش عمده‌ای ایفا کرده‌اند، فعالیت آنها در آمارها انعکاس پیدا نمی‌کند و فعالیت‌های آنان کمتر از واقعیت برآورد می‌شود، به نظر می‌رسد که فعلاً برای این موضوع راهکاری وجود ندارد.

یکی از مواردی که در اشتغال زنان به چشم می‌آید خدماتی بودن مشاغل زنان است. بنابر آمار، بیشتر شاغلان زن در کشور در بخش خدمات مشغول به کار هستند. در حالی که شاغل بودن در بخش خدمات به دلیل موضوعاتی از قبیل کار غیر‌متخصصانه و کم‌درآمد، عموماً مطلوب نیست. به نظر شما چرا چنین اتفاقی رخ داده است؟
در نظر داشته باشید که به‌طور کلی در اقتصادهای نفتی، صنعت سودآور نیست. اکنون اگر یک بررسی نسبت به وضعیت کشورمان داشته باشید متوجه می‌شوید که صنایع ما به فلاکت افتاده‌اند و این موضوع در امروز و دیروز و... روی نداده است. بلکه از سال 87، این فلاکت برای ما آغاز شده است. این موضوع نیز به این دلیل رخ داده است که واردات همه چیز برای کشور ما سودآور شد و صنایع در کشور ما قدرت رقابت با محصولات وارداتی را نداشتند.
باید در نظر داشته باشید که وقتی در یک کشور اوضاع صنعت مناسب نباشد، فرصتی برای ایجاد شغل برای افراد نیز به وجود نمی‌آید.
بررسی کنید و ببینید که در سال‌های گذشته چه اتفاقی برای صنایع نساجی ما رخ داد؟ بخش مهمی از صنایع نساجی ما از بین رفت و زنان مشغول به کار در این بخش از صنعت نیز از کار در این حوزه بازماندند.
در کشورهای در حال توسعه بخش عمده‌ای از فرصت‌های شغلی برای زنان در صنایع نساجی و الکترونیک به وجود می‌آید که البته متاسفانه شامل کارهای تکراری و کم‌مهارت می‌شود.
البته معمولاً زنان تحصیل‌کرده در بخش‌های مناسب صنایع مشغول به کار می‌شوند که متاسفانه به دلیل مشکلات مهم موجود در صنایع ما، حضور زنان در آن بخش‌ها چشمگیر نیست. بنابراین در چنین شرایطی برای زنان راهی نمی‌ماند جز شرکت در فعالیت‌های خدماتی.
در واقع آنها در اموری مشغول به کار می‌شوند که تخصص زیادی نمی‌خواهد. مثلاً گرچه دارای مدرک لیسانس هستند ولی در فروشگاه‌ها لباس می‌فروشند و همین‌که صاحب همان فروشگاه اقدام به بیمه کردن‌شان می‌کند بسیار هم خوشحال می‌شوند.
البته باید در نظر گرفت که مشکلات ناشی از نامناسب بودن وضعیت صنعت، فقط مخصوص زنان نیست. به‌طور کلی وقتی در یک کشور از مشکل نابود شدن صنایع رنج می‌بریم، این موضوع فقط گریبان زنان را نمی‌گیرد و این در کشور ما نیز قابل مشاهده است، همچنان که در شرایط کنونی، مردان هم از نابودی صنایع در ایران آسیب بسیاری دیده‌اند. موضوع زنان در این مورد به این دلیل بحرانی‌تر می‌شود که در شرایط معمولی هم برای زنان، فرصت‌های شغلی محدودتری نسبت به مردان وجود دارد.

علاوه بر آنچه گفته شد، یکی از موضوعاتی که معمولاً درباره کار زنان در ایران ذکر می‌شود، پایین بودن حقوق آنها نسبت به مردان است. آیا وضعیت در کشورهای توسعه‌یافته نیز همین‌طور است؟
یکی از موضوعاتی که درباره کار زنان قابل توجه است. نابرابری در دریافت حقوق و مزایاست که البته این موضوع فقط منحصر به ایران نیست و در بسیاری از کشورهای دنیا، حتی در کشورهای توسعه‌یافته نیز این موضوع به چشم می‌آید. همچنان که من در مقاله‌ای که چندی پیش درباره نشریه‌ای در آلمان مطالعه می‌کردم، متوجه شدم زنان شاغل در آلمان 70 درصد مردان شاغل در این کشور حقوق می‌گیرند.
این در حالی است که از نظر قانونی در بنگاه‌های دولتی چنین قوانینی وجود ندارد که به موجب آن، مردان حقوق بیشتری از زنان دریافت کنند ولی مردان در ادارات می‌توانند از مزایایی مانند حق ماموریت و... بهره‌مند شوند که زنان در آن محدودیت دارند و همین موضوع باعث افزایش حقوق آنها می‌شود.
از سوی دیگر باید به مشکل دیگری که برای کار زنان وجود دارد نیز اشاره کرد. ما مشاهده می‌کنیم که در وضعیت و شرایط یکسان بین زن و مرد، معمولاً صاحب‌کاران ترجیح می‌دهند، کسی که استخدام می‌کنند، یک مرد باشد. شما در ایران شرکتی را در نظر بگیرید که به استخدام یک مهندس نیاز دارد، حتماً اگر قرار باشد که بین یک زن و یک مرد که شرایط و تحصیلات یکسانی دارند، یکی را انتخاب کند، آن گزینه مورد نظر مرد خواهد بود، غالباً به این دلیل که گفته می‌شود خیلی از محیط‌های کاری مردانه است. و همچنین بسیاری از صاحب‌کاران معتقدند بهتر است زنان برای کار جدی استخدام نشوند چون ازدواج می‌کنند و بچه‌دار می‌شوند و در بلندمدت نمی‌توان روی آنها حساب کرد.
به همین ترتیب و به دلیل فرصت‌های شغلی بسیار محدودی که به دنبال این شرایط، برای زنان باقی می‌ماند، زنان تصمیم می‌گیرند که بعضاً با حقوق‌های بسیار پایین استخدام شوند و همین عاملی می‌شود که در محاسبات کلی حقوق زنان اغلب از مردان پایین‌تر باشد.

بنابر آنچه گفتید باید نابرابری در حقوق و مزایا میان زنان و مردان در همه جای دنیا وجود داشته باشد. آیا واقعاً در این زمینه تفاوتی میان کشورهای در حال توسعه و توسعه‌یافته وجود ندارد؟
به‌طور کلی در نظر داشته باشید که زنان در تمام دنیا شاغلان درجه دوم به حساب می‌آیند. البته در کشورهای صنعتی و در واقع کشورهایی که رونق اقتصادی دارند، وضعیت برای زنان بهتر است. یعنی هرقدر هم که یک کشور توسعه‌یافته‌تر باشد، همان میزان وضعیت مطلوب‌تری برای زنان متصور است و هرقدر که اوضاع اقتصادی یک مملکت وضعیت نابسامان‌تری داشته باشد، زنان به عنوان شاغلان درجه دوم آسیب‌های بیشتری می‌بینند.

اگر بخواهیم از کشورهایی به عنوان بهشت کار زنان در دنیا یاد کنیم، آن کشورها کدامند؟
در نگاه کلی به دنیا، می‌توانم بگویم که بهشت کار برای زنان در کشورهای اسکاندیناوی، مثل سوئد، دانمارک و... وجود دارد. در نظر داشته باشید که در این کشورها به خاطر شرایط اقتصادی مطلوب، کار زنان مانند همه چیز دیگر به نسبت شرایط سایر کشورها وضعیت مطلوب‌تری دارد.

بنا بر آمارهای موجود، اکنون چندین سال است که زنان نسبت به مردان حضور پر‌رنگ‌تری در دانشگاه‌ها دارند. طوری که به زعم بسیاری از کارشناسان در آینده ما با جامعه‌ای روبه‌رو خواهیم بود که دانش و آگاهی بیشتر در اختیار زنان است تا مردان. آیا این موضوع قادر نخواهد بود که بازی را به نفع زنان تغییر دهد و در واقع شرایط کار را برای زنان مطلوب‌تر کند؟
درست است. ما با نسلی از زنان روبه‌رو هستیم که تحصیل‌کرده هستند و در آینده تمایل دارند که به بازار کار وارد شوند. ولی این موضوع به کار زنان کمکی نخواهد کرد و باید بگویم که متاسفانه حتی ممکن است به همین دلیل، وضعیت زنان بدتر از قبل هم بشود. چون زنان در شرایط کنونی نیز که متقاضیان کمتری برای کار وجود دارد، از بازار کار رانده می‌شوند. بعضاً شش ماه تا یک سال کار می‌کنند و بعد از کار بیرون آمده و به خانه رفته و خانه‌دار می‌شوند. شما فرض کنید تعداد زنانی که تمایل دارند در همین بازار کار مشغول به کار شوند، بیشتر شود، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟

با این وصف به نظر شما گره کار کجاست؟ اگر قرار باشد وضعیت کار زنان در کشور سامان بگیرد، چه اقداماتی باید در دستور کار قرار بگیرد؟ به جز بهبود وضعیت اقتصادی کشور که به دنبال آن بهبود وضعیت صنایع و... را نیز خواهیم داشت، چه مواردی هست که می‌تواند به بهبود وضعیت کار زنان در ایران کمک کند؟
به نظر من بهبود شرایط کار زنان، فقط با بهبود یافتن وضعیت اقتصادی کشور میسر است. در نظر داشته باشید که وضعیت نابسامان اقتصادی سه پیامد مشخص دارد. ابتدا اینکه ما در وضعیت نامطلوب اقتصادی با افزایش نرخ بیکاری روبه‌رو خواهیم شد. همچنین وضعیت اقتصادی رابطه مستقیمی با نرخ مشاغل آسیب‌پذیر دارد. همچنان که هرقدر ما از نابسامانی در اوضاع اقتصادی کشور رنج ببریم، به همان میزان با افزایش مشاغل آسیب‌پذیر در کشور روبه‌رو خواهیم شد. از مهم‌ترین خصوصیات مشاغل آسیب‌پذیر نداشتن بیمه، مزدهای پایین و شرایط سخت کار است. و در آخر اینکه وضعیت نامطلوب اقتصادی به‌طور مشخص روی نرخ مشارکت تاثیرگذار است که در کشور ما متاسفانه به دلیل همین وضعیت نابسامان اقتصادی ما از سه مورد، بالا بودن نرخ بیکاری، افزایش مشاغل آسیب‌پذیر و همچنین پایین بودن نرخ مشارکت رنج می‌بریم. و تا زمانی که وضعیت اقتصادی ما سامان نیابد، وضعیت بهتری هم در انتظارمان نخواهد بود.
ولی تغییر وضعیت اقتصادی منجر به آن خواهد شد که در راستای بهبود شرایط برای اموری مانند کار زنان نیز قوانین بهتری اعمال شوند. اگر بررسی‌های لازم صورت بگیرد، متوجه می‌شوید که اکنون واقعاً وزارت کار برای کارفرمایان سختگیری نمی‌کند چون می‌داند که شرایط کارفرمایان هم بد است.
پس بنا بر آنچه گفتم ما در ابتدا به بهبود یافتن شرایط اقتصادی کشور نیازمندیم و دیگر اینکه باید وزارت کار و نهادهای نظارتی پایبند به قانون، به خوبی به وظایف خود عمل کنند و همچنین تشکل‌های صنفی شکل‌گرفته، با قدرت فعالیت کنند.
بدون تغییر این سه موضوع شرایط برای کار و به ویژه کار زنان بهبود نخواهد یافت. لازم به ذکر است که به نظر من در این مورد، به تنهایی بهبود وضعیت اقتصادی چاره‌ساز نیست و باید حتماً نهادهای نظارتی و تشکل‌های صنفی نیز، فعالیت‌های مثمرثمری داشته باشند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها