شناسه خبر : 45628 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ریشه‌های یک تضاد

چه عواملی نگرش ایرانیان به آمریکا را شکل می‌دهد؟

 

آزاده خرمی‌مقدم / نویسنده نشریه

76خاورمیانه، به‌ویژه جمهوری اسلامی ایران، به انواع شدید دیدگاه‌های ضدآمریکایی شهرت دارد. چرا برخی از افراد نسبت به دیگران دشمنی بیشتری با ایالات‌متحده دارند؟ چه عواملی نگرش ایرانیان به آمریکا را شکل می‌دهد؟ این مقاله به این سوالات می‌پردازد و عمدتاً بر تاثیرات دین بر نگرش‌های سیاسی تمرکز می‌کند. به‌طور مشخص‌تر، هدف این مطالعه، تبیین ارتباط میان دینداری، اسلام سیاسی و ضدآمریکایی بودن است. این مقاله اولین مطالعه سیستماتیک آمریکاستیزی در ایران را ارائه می‌کند، کشوری که آمریکاستیزی در آن، از زمان انقلاب 1979 راهبرد اصلی حکمرانی آن بوده است. برای توضیح چگونگی تاثیر دینداری و اسلام سیاسی بر نگرش عمومی نسبت به ایالات‌متحده، از داده‌های نظرسنجی اولیه از سال 2016، استفاده شده است. با تمایز بین آمریکاستیزی سیاسی و فرهنگی، یافته‌ها بیانگر این است؛ در حالی ‌که حمایت از اسلام سیاسی به‌طور قابل ‌توجهی با هر دو نوع آمریکاستیزی همراه است، دینداری تنها آمریکاستیزی فرهنگی را پیش‌بینی می‌کند. این یافته‌ها ادبیاتی را که احساسات ضدآمریکایی را با دینداری در جهان اسلام مرتبط می‌کند، به چالش می‌کشد.

مقدمه

ظهور ایالات‌متحده به‌عنوان یک ابرقدرت در دوران پس از جنگ جهانی دوم و گسترش فزاینده قدرت نرم و سخت آن، واکنش‌های متفاوتی را در میان کشورها ایجاد کرده است. آمریکاستیزی که به‌عنوان «یک طرز فکر خاص، یک نگرش تنفرآمیز یا خصومت شدید» نسبت به فرهنگ، جامعه یا سیاست خارجی ایالات‌متحده تعریف می‌شود، در سراسر دولت‌ها با فرهنگ‌ها، موقعیت‌های جغرافیایی و سطوح توسعه اقتصادی و اجتماعی متفاوت ظاهر شده است. این مقاله به بررسی آمریکاستیزی در ایران می‌پردازد، کشوری که الهام‌بخش افکار و جنبش‌های ضدآمریکایی در سراسر خاورمیانه است. تحت حکومت شاه از سال 1941 تا 1979، ایران متحد قوی ایالات‌متحده در منطقه بود. با این حال، انقلاب 1979 نه‌تنها یک متحد مهم را از ایالات‌متحده دور کرد، بلکه یک فضای سیاسی عمیقاً خصمانه با ایالات‌متحده ایجاد کرد. آیت‌الله خمینی، آمریکا را «شیطان بزرگ» توصیف کرد. از آن زمان، آمریکاستیزی یک اصل راهنما و یک راهبرد اساسی در سیاست‌های جمهوری اسلامی بوده است. آمریکاستیزی نیز در تشریفات عمومی در جمهوری اسلامی نقش اساسی دارد. هرسال در سالگرد تسخیر سفارت آمریکا در تهران در سال 1979 هزاران نفر در سراسر کشور به مناسبت «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» تجمعاتی برگزار می‌کنند. «مرگ بر آمریکا» شعار غالب همه این راهپیمایی‌هاست. بااین‌حال، سطوح واقعی آمریکاستیزی در میان ایرانیان ممکن است بسیار کمتر از آن چیزی باشد که خرد متعارف نشان می‌دهد (مولوی، 2002). شواهد حکایتی نشان می‌دهد که بخش بزرگی از مردم ایران، ایالات‌متحده را به‌عنوان یک ماهیت متخاصم درک نمی‌کنند.

از آنجا که مسلمانان مذهبی نگران نفوذ فرهنگی ایالات‌متحده و پیامدهای آن بر ارزش‌های اخلاقی جوامع خود هستند، بیشتر با فرهنگ آمریکایی مخالف‌اند. از سوی دیگر، از آنجا که مواضع ضدآمریکایی در هر دو جنبه فرهنگی و سیاسی جزء تثبیت‌شده سازمان‌های اسلام‌گراست، منطقی است که از حامیان اسلام‌گرایی انتظار داشته باشیم که دیدگاه منفی کل‌نگرتری نسبت به ایالات‌متحده داشته باشند. در واقع، اسلام‌گرایان نه‌تنها فرهنگ آمریکایی را خوار می‌شمارند، بلکه نگرش منفی شدیدی نسبت به دولت ایالات‌متحده و سیاست‌های آن دارند. حمایت ایالات‌متحده از اسرائیل و تهاجم آن به کشورهای اسلامی مانند افغانستان و عراق، دلایل قوی نارضایتی اسلام‌گرایان است. یافته‌های این مقاله هم براساس منابع فارسی و هم بر نگرش‌های عمومی آمریکاستیزی در ایران استوار است- با ۴۶۰ پاسخ‌دهنده در یک نظرسنجی اصلی که در تهران در سال ۲۰۱۶ انجام شد. اول، این مقاله به لحاظ مفهومی دینداری را از اسلام سیاسی متمایز می‌کند- تمایزی که ادبیات آمریکاستیزی مسلمانان از آن غفلت می‌کند. دوم، بین دو شکل مختلف آمریکاستیزی تفاوت قائل می‌شود. سوم، در حالی‌ که برخی از پژوهشگران و مراکز تحقیقاتی افکار عمومی مانند مرکز تحقیقات پیو نظرسنجی‌هایی را در مورد نگرش‌های ضدآمریکایی در کشورهای مختلف با اکثریت مسلمان انجام داده‌اند، مطالعات آنها ایران را که منبع قابل‌ توجهی از آمریکاستیزی است، شامل نمی‌شود. بنابراین تمرکز این مقاله بر ایران یک شکاف تجربی مهم را پر می‌کند.

انواع آمریکاستیزی

محققان اشکال مختلف آمریکاستیزی را در زمینه‌های مختلف شناسایی کرده‌اند. برخی استدلال کرده‌اند که ضدآمریکایی بودن در درجه اول در واکنش به سیاست‌های ایالات‌متحده ایجاد می‌شود. بر این اساس، احساسات منفی نسبت به ایالات‌متحده مربوط به سیاست‌های خاص دولت آن است. احساسات منفی در میان مسلمانان در مورد حمایت ایالات‌متحده از اسرائیل و حمله آن به عراق، نمونه‌های واضح احساسات ضدآمریکایی سیاستمدار در جهان اسلام است. شکل دیگری از نگرش ضدآمریکایی، آمریکاستیزی فرهنگی است. نگرانی‌های مسلمانان سنتی در مورد نفوذ فرهنگی ایالات‌متحده در جوامع عمدتاً مسلمان، این شکل خاص از آمریکاستیزی را شکل می‌دهد. به‌طور خاص، روشنفکران مذهبی و بومی در جهان اسلام به‌طور منظم نارضایتی خود را در مورد فرهنگ غربی بیان کرده‌اند که سنت‌ها و شیوه‌های فرهنگی اصیل را تضعیف می‌کند. مقاله معروف سید قطب «آمریکایی که دیده‌ام» منعکس‌کننده این نوع آمریکاستیزی است. قطب، یکی از تاثیرگذارترین متفکران اسلام‌گرای قرن بیستم، در این مقاله، آنچه خودخواهی، ابتذال و طمع جامعه آمریکا می‌داند را مورد انتقاد قرار می‌دهد. در حالی که او آمریکایی‌ها را در علوم کاربردی مستعد می‌داند، آنها را بربرهای فرهنگی توصیف می‌کند که هیچ درکی از اخلاق و معنویت ندارند. نمونه دیگری از واکنش‌های فرهنگی علیه نفوذ فرهنگ غربی، «غرب‌زدگی» جلال آل‌احمد است که در آن او از قدرت فرهنگی سلطه‌گرایانه غرب انتقاد می‌کند و جامعه ایران را به احیای مجدد ارزش‌های سنتی‌اش ترغیب می‌کند. آل‌احمد با انتقاد از تسلط روزافزون سبک زندگی و فناوری غربی در جامعه ایران، از ایرانیان می‌خواهد هویت اصیل اسلامی خود را احیا کنند. نقد غرب و پیامدهای فرهنگی فساد ادعایی آن برای جوامع مسلمان جزء مهمی از نوشته‌های روشنفکران مسلمان در قرن بیستم بود. با تکیه بر این بینش‌ها، این مطالعه بین آمریکاستیزی سیاسی و آمریکاستیزی فرهنگی تمایز قائل می‌شود، اما تاکید می‌شود که این اشکال متمایز آمریکاستیزی متقابل نیستند. با این ‌حال، آنها از نظر مفهومی با یکدیگر متفاوت هستند و ممکن است برای افراد مختلف جذابیت متفاوتی داشته باشند. همچنین، انواع مختلف آمریکاستیزی ممکن است به طرق مختلف بر نگرش‌ها و رفتارهای سیاسی افراد تاثیر بگذارد. مطالعه تجربی اخیر نوجنت، مسعود و جمال (2018) نشان می‌دهد که در مصر، انواع مختلف هژمونی غربی (نظامی، فرهنگی و اقتصادی) به واکنش‌های متفاوتی در میان مسلمانان منجر می‌شود. مانند بسیاری از کشورهای جهان اسلام، ابراز عقاید منفی نسبت به آمریکا پدیده غالب در ایران پس از انقلاب بوده است. هر دو شکل آمریکاستیزی در بیانات رهبران ایران در مورد ایالات‌متحده قابل شناسایی است. رهبران ایران مکرراً از کلمه شیطان بزرگ برای توصیف ایالات‌متحده استفاده می‌کنند. علاوه بر این، نگرانی شدیدی در میان رهبران مذهبی و سیاسی در مورد آنچه آنها تهاجم فرهنگی غرب می‌نامند که هویت اسلامی ایرانی را تهدید می‌کند وجود داشته است. به عنوان مثال، آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر فعلی جمهوری اسلامی، پیوسته نسبت به حضور «ناتوی فرهنگی» هشدار داده که «بسیار خطرناک» است و هدف آن تخریب هویت اسلامی ایرانی است. با این‌ حال، رهبران ایران بارها تاکید کرده‌اند که احساسات ضدآمریکایی فعلی واکنش مستقیمی به سیاست‌های ایالات‌متحده برای مقابله با ایران است. مقامات ایرانی توضیح می‌دهند که «شعار مرگ بر آمریکا به معنای مرگ بر مردم آمریکا نیست، بلکه مرگ بر سیاست‌های [ایالات‌متحده]، مرگ بر استکبار است» (CNN, 2015). این مقاله قصد دارد توضیح دهد که چه نوع افرادی تمایل به پیروی از چه نوع آمریکاستیزی دارند. در حالی که برخی از افراد ممکن است هم از نظر سیاسی و هم از نظر فرهنگی ضدآمریکایی باشند، برخی دیگر تنها به یک نوع پایبند هستند. این تمایز از آن جهت حائز اهمیت است که آمریکاستیزی یک پدیده منسجم نیست. درعوض، در حالی‌ که برخی افراد با برخی از ویژگی‌های خاص جامعه آمریکا مخالف هستند، ممکن است جنبه‌های دیگر را بسیار ارج بگذارند.

دینداری، اسلام سیاسی و آمریکاستیزی

ادبیات آکادمیک در مورد پیوند میان اسلام و آمریکاستیزی را می‌توان در ریشه‌های خشم مسلمانان برنارد لوئیس جست‌وجو کرد که استدلال می‌کند؛ دینداری مسلمانان یک عامل کلیدی در شکل‌گیری احساسات ضدآمریکایی در جهان اسلام است. این دیدگاه ذات‌گرایانه از عقیده اسلامی و تاثیر آن بر دیدگاه مسلمانان نسبت به غرب، به ویژه ایالات‌متحده، در برخورد تمدن هانتینگتون (1996) نیز مشهود است (همچنین رجوع کنید به دسوزا 2008). بلیدز و لینزر (2012) رویکرد تجربی قوی‌تری اتخاذ کردند تا استدلال کنند که دینداری در جهان اسلام به‌طور قابل‌ توجهی با دیدگاه منفی نسبت به ایالات‌متحده مرتبط است. آنها با رد دیدگاه‌های ذات‌گرایانه اسلام، استدلال می‌کنند که رقابت بین نخبگان اسلام‌گرا و سکولار، نگرش‌های ضدآمریکایی را در کشورهای اسلامی شکل می‌دهد. آنها با تکیه بر نظریه‌های ابزاری ضدآمریکایی، استدلال می‌کنند که رقابت نخبگان در سطح ملی به شدت با آمریکاستیزی مرتبط است، در حالی ‌که دینداری در سطح فردی پیش‌بینی‌کننده بهتری برای احساسات ضدآمریکایی است. یافته‌های آنها نشان می‌دهد که «مسلمانان مذهبی به‌طور پیوسته نسبت به هموطنان کمتر مذهبی خود آمریکاستیزتر هستند». با این ‌حال، نویسندگان هیچ توضیح نظری در مورد اینکه چرا افراد مذهبی بیشتر از همتایان غیرمذهبی خود ضدآمریکایی هستند، ارائه نمی‌دهند. همین امر در مورد برگر (2014، 784) نیز صادق است که نشان می‌دهد در میان عموم مسلمانان، حمایت از خشونت سیاسی علیه غیرنظامیان ایالات‌متحده با دینداری بیشتر همراه است. یک توضیح احتمالی برای رابطه مشاهده‌شده بین دینداری و آمریکاستیزی این است که مسلمانان متدین، ارزش‌های دینی خود را به دلیل نفوذ فرهنگی هژمونیک درک‌شده ایالات‌متحده در خطر می‌بینند. همان‌طور که اشاره شد، رهبران ایران بارها نگرانی خود را در مورد آنچه تهاجم فرهنگی ایالات‌متحده می‌خوانند، ابراز کرده‌اند. از این منظر، تخریب ارزش‌های سنتی موجب پوچی معنوی، از بین رفتن معنا و در نتیجه از بین رفتن سنت اسلامی می‌شود. از این نظر، آمریکاستیزی نشان‌دهنده ناراحتی افراد از مدرنیته و پیامد نهایی آن است، که آنها آن را سکولاریزه شدن حوزه عمومی می‌دانند. افراد مذهبی ماهیت سکولار تمدن مدرن غربی را که ایالات‌متحده نمایندگی می‌کند، تهدیدی برای شیوه زندگی خود می‌دانند. از دیدگاه آنها، شیوه زندگی آمریکایی به فساد اخلاقی و بحران، فروپاشی ساختار خانواده، کالایی‌شدن زنان و مصرف‌گرایی مخربی منجر خواهد شد که با سبک زندگی ساده سنتی یک مسلمان معمولی سازگاری ندارد. به عبارت دیگر، مسلمانان متدین، جنبه‌های سکولار فرهنگ آمریکایی، مانند فردگرایی برابری جنسیتی و آداب جنسی لیبرال را برخلاف سبک زندگی مذهبی خود که بر پیوندهای قوی خانوادگی و رفتار اجتماعی محافظه‌کارانه تاکید دارد، درک می‌کنند. همان‌طور که متفکران مسلمان سنت‌گرا مانند نصر (2011، 1994) استدلال کرده‌اند، مسلمانان سنتی فرهنگ غربی را با شیوه زندگی سنتی خود ناسازگار می‌دانند. از این‌رو، گسترش فرهنگ عامه آمریکایی بر جوامع اسلامی می‌تواند منشأ خصومت با ایالات‌متحده باشد. چنین خصومتی نسبت به فرهنگ آمریکایی «آمریکاستیزی فرهنگی» نامیده می‌شود.

در حالی ‌که همه طرفداران اسلام سیاسی دیندار هستند یا حداقل ادعا می‌کنند که دیندار هستند، همه مسلمانان متدین لزوماً از اسلام سیاسی حمایت نمی‌کنند. به عبارت دیگر، تقوای فردی با اعتقاد به اهمیت سیاسی اسلام متفاوت است. تقوای فردی بیشتر مربوط به وقف افراد به اعمال مذهبی روزانه خود است و لزوماً به تفاسیر سیاسی از اسلام مربوط نمی‌شود. همین الگو را می‌توان در سطح عمومی مشاهده کرد، اگرچه تحقیقات کمی در این زمینه در ایران انجام شده است. همچنین مطالعه چیفتچی، اودانل و تانر که شامل چهار کشور مسلمان مصر، تونس، اردن و ترکیه است، نشان می‌دهد که تفاسیر مختلف از اسلام پیامدهای متفاوتی بر نگرش‌های سیاسی در جهان اسلام دارد. تمایز اسلام سیاسی و دینداری را شاید آیت‌الله خمینی به بهترین نحو به تصویر کشیده است. او اغلب بین «اسلام ناب محمدی» و «اسلام آمریکایی» تمایز قائل می‌شد که از نظر او خواستار جدایی دین و سیاست بود (کامراوا، 2014). در واقع، برای ایشان، اسلام آمریکایی شکل غیرسیاسی و غیرانقلابی دین است که افراد را تشویق می‌کند صرفاً به وظایف دینی خود عمل کنند. از سوی دیگر، برای حامیان اسلام سیاسی، اسلام صرفاً یک دین نیست، بلکه طرح یک نظام جامع سیاسی اجتماعی است (کپل 2002). درواقع سیاست جزء جدایی‌ناپذیر اسلام‌گرایی است. جنبش‌های اسلام‌گرا با مواضع صریح خود، از لحاظ تاریخی نقشی اساسی در تحریک احساسات ضدآمریکایی بازی کرده‌اند. آیت‌الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران، از چهره‌های برجسته آمریکایی‌ستیزی نیز بوده است. برای او، ایالات‌متحده تجسم شیطانی بود که او آن را «شیطان بزرگ» نامید. مخالفت او با ایالات‌متحده همچنین به نگرانی او در مورد نفوذ فرهنگی ایالات‌متحده و سیاست‌های دولت آن برمی‌گردد. به گفته آیت‌الله خمینی، آمریکا «دشمن همه ادیان حتی مسیحیت است... حتی به منافع مردم آمریکا اهمیت نمی‌دهد. فقط به فکر منافع دولت ایالات‌متحده است» (خمینی، 2010 الف، 312). او همچنین معتقد بود که «خصومت با اسلام» در «ماهیت آمریکا» است (خمینی، 2010b, 52). کوهانه و کاتزنستین (2007)، این نوع انتقاد اسلامی از ایالات‌متحده را به عنوان یکی از نحله‌های مهم آمریکاستیزی طبقه‌بندی می‌کنند که بر اساس این باور ساخته شده است که «هویت آمریکا، همان‌طور که در روابط قدرت اقتصادی و سیاسی و رویه‌های نهادی ایالات‌متحده منعکس می‌شود، تضمین می‌کند که اقدامات آن با پیشبرد ارزش‌ها، شیوه‌ها و نهادهای خوب در سایر نقاط جهان خصمانه خواهد بود». به‌طور کلی، اسلام‌گرایان هم نسبت به هژمونی فرهنگی ایالات‌متحده و هم به سیاست‌های آن بدبین هستند. در واقع، انتقاد کل‌نگر از آمریکا جزء مهمی از مواضع ایدئولوژیک اسلام‌گرایان بوده است. درنتیجه، باید انتظار داشت که کسانی که از اهداف اسلام‌گرایان حمایت می‌کنند، دیدگاه منفی‌تری نسبت به ایالات‌متحده داشته باشند.

داده‌ها و روش

این پژوهش بر اساس یک پیمایش اصلی انجام‌شده از سوی محقق در شهر تهران در سال 2016 با استفاده از روش نمونه‌گیری سیستماتیک انجام شده است. نمونه‌گیری سیستماتیک برای انتخاب 40 محله از 376 محله شهر تهران انجام شد. 460 پاسخ‌دهنده در سطح شهر تهران در نظرسنجی شرکت کردند. نرخ پاسخ 82 درصد است. متغیرهای وابسته در تحلیل تجربی، ضدآمریکایی بودن سیاسی و فرهنگی هستند. این متغیرها بر اساس چندین سوال ارائه‌شده در پیوست اندازه‌گیری شدند. اگر پاسخ‌دهندگان دیدگاهی تا حدی یا بسیار منفی نسبت به دولت ایالات‌متحده داشته باشند، متغیر ضدآمریکایی بودن سیاسی، مقدار یک را می‌گیرد، در غیر این صورت صفر. اگر خصومت با ایالات‌متحده سیاست‌محور باشد، انتظار می‌رود که افراد دشمنی خود را متوجه دولت ایالات‌متحده کنند. ضدآمریکایی فرهنگی با یک متغیر ترکیبی بر اساس سه سوال در مورد فرهنگ غربی و آمریکایی سنجیده شد: اینکه آیا تاثیر مثبت یا منفی بر فرهنگ ایرانی دارد و اینکه آیا فیلم‌ها و موسیقی آمریکایی می‌تواند به فرهنگ ایرانی آسیب برساند. اولین متغیر مستقل اصلی این پژوهش دینداری است. ارزش آن براساس پاسخ به سه سوال در مورد درک پاسخ‌دهندگان از اهمیت دین در زندگی و اعمال مذهبی آنهاست. متغیر از صفر تا یک متغیر است. دومین متغیر مستقل اصلی، اسلام سیاسی است. این متغیر مبتنی بر ارزیابی حمایت پاسخگویان از تنظیم سیاست بر اساس قوانین اسلامی کشور است. این متغیر مقدار یک، دو، سه یا چهار را به‌خود می‌گیرد که نشان‌دهنده سطوح بالا تا پایین پشتیبانی است. از جمله متغیرهای کنترل این مقاله ناسیونالیسم، جهان‌بینی سنتی، طبقه اجتماعی، شبکه اجتماعی، آموزش و وضعیت اقتصادی است. درحالی‌که دینداری و جهان‌بینی سنتی از نظر مفهومی مشابه به نظر می‌رسد، تفاوت اساسی بین آنها وجود دارد. جهان‌بینی سنتی در مورد هنجارهای اجتماعی سنتی مانند مردسالاری است که افراد صرف‌نظر از رابطه خود با دین از آنها پیروی می‌کنند. در واقع مهم‌ترین اصل جهان‌بینی سنتی سنت است نه دین. ضریب همبستگی میان دو متغیر در مجموعه داده‌ها 29 /0 است که آنها را از نظر آماری متمایز می‌کند. ادبیات موجود در مورد رابطه میان آموزش و ضدآمریکایی بودن یافته‌های منسجمی ارائه نمی‌دهد. از یک‌سو، برخی از مطالعات نشان می‌دهد که هیچ ارتباط قوی بین سطح تحصیلات و نگرش‌های ضدآمریکایی وجود ندارد. چیاوزا (2009) استدلال می‌کند که در کشورهای آسیای مرکزی و جنوبی، پاسخ‌دهندگان تحصیل‌کرده نسبت به پاسخ‌دهندگانی که فقط تحصیلات ابتدایی یا راهنمایی دارند، کم‌وبیش تمایلی به داشتن دیدگاه منفی نسبت به ایالات‌متحده ندارند. از سوی ‌دیگر، مطالعات دیگر رابطه منفی قوی بین سطوح بالاتر تحصیلات و ضدآمریکایی بودن را برجسته می‌کنند. برای مثال، بلیدز و لینزر (2012) دریافتند که آموزش عالی با ضدآمریکایی بودن کمتری در کشورهای دارای اکثریت مسلمان همراه است. همچنین، ایسرنیا (2007) استدلال می‌کند که افراد با تحصیلات بهتر در اروپا در طول جنگ سرد کمتر ضدآمریکایی بودند. علاوه‌بر این، جانستون و استاکمن (2007) نتایج مشابهی را در مورد نگرش چینی‌ها نسبت به ایالات‌متحده یافتند. یافته‌های آنها نشان می‌دهد که افراد با تحصیلات بهتر، نظر مثبت‌تری نسبت به ایالات‌متحده در چین دارند. در نهایت، مطالعات دیگر رابطه قوی بین سطوح بالاتر تحصیلات و ضدآمریکایی بودن را نشان می‌دهد. به‌عنوان مثال، افراد تحصیل‌کرده در دموکراسی‌های صنعتی پیشرفته کمترین تمایل را به بیان نظرات مثبت در مورد ایالات‌متحده در سال 2002 داشتند. افراد تحصیل‌کرده در اروپای شرقی نیز به احتمال زیاد دیدگاه منفی‌تری نسبت به سیاست‌های ضدتروریسم ایالات‌متحده دارند (چیاوزا، 2009). به‌طورکلی، تاثیر آموزش بر آمریکاستیزی، زمینه‌ای است و در مناطق مختلف و در طول زمان متفاوت است. در ایران، افراد تحصیل‌کرده ارتباط خوبی با فرهنگ‌ها و جوامع دیگر دارند. آنها تعاملات بیشتری با دنیای بیرون دارند و با فرهنگ غربی بیشتر آشنا هستند. علاوه‌بر این، موقعیت برتر ایالات‌متحده در آموزش عالی و تحقیقات در زمینه‌های مختلف ممکن است برای جمعیت تحصیل‌کرده ایران جذاب باشد. در نتیجه، آموزش می‌تواند تاثیر منفی بر آمریکاستیزی در ایران داشته باشد و متغیر کنترلی مهمی است. متغیر تحصیلات بر اساس سوالی است که از پاسخ‌دهندگان در مورد سطح تحصیلاتشان می‌پرسد. علاوه‌بر این، از آنجا که برخی از محققان (مهدوی 1387؛ نبوی 1391) اشاره کرده‌اند که نسل جوان‌تر و تحصیل‌کرده ایران بیشتر به فرهنگ غربی گرایش دارند، در این مقاله متغیری معرفی می‌شود که بر متغیرهای تحصیلات و سن تاثیر متقابل دارد و تاثیر آن را بر نگرش‌های ضدآمریکایی می‌سنجد. حمایت از دولت وقت نیز می‌تواند منشأ احساسات ضدآمریکایی باشد. با توجه به اینکه جمهوری اسلامی ایران در سیاست‌های داخلی و خارجی خود نوعی آمریکاستیزی را در پیش گرفته است، کسانی که طرفدار نظام سیاسی ایران هستند ممکن است دیدگاه خصمانه‌تری نسبت به ایالات‌متحده داشته باشند. به دلیل مخالفت شدید جمهوری اسلامی با سیاست خارجی و هژمونی فرهنگی ایالات‌متحده، انتظار می‌رود حمایت از رژیم فعلی با هر دو نوع نگرش ضدآمریکایی همراه باشد. در نظرسنجی از پاسخ‌دهندگان دو سوال در مورد دیدگاه آنها در مورد عملکرد دولت و سطح دموکراسی در ایران پرسیده شد، زیرا پرسیدن سوالات مستقیم در مورد مشروعیت جمهوری اسلامی ممکن است برای پاسخ‌دهنده حساس به نظر برسد و در نتیجه پاسخ‌های گمراه‌کننده را به‌دنبال داشته باشد. برای اندازه‌گیری حمایت از جمهوری اسلامی، دو متغیر شاخص از این سوالات ایجاد شد. آشنایی با فرهنگ و جامعه آمریکا نیز ممکن است بر دیدگاه افراد در مورد ایالات‌متحده تاثیر بگذارد. نظریه تماس نشان می‌دهد که تعصب بین‌گروهی زمانی کاهش می‌یابد که اعضای گروه‌های مختلف با یکدیگر تعامل داشته باشند (آلپرت، 1979). بنابراین، انتظار بر این است که افرادی که با فرهنگ و جامعه آمریکا ارتباط دارند، کمتر نظرات منفی نسبت به ایالات‌متحده داشته باشند. دو سوال نظرسنجی برای تعیین سطح تماس اضافه شده است. اولی می‌پرسد آیا دوست یا بستگان پاسخ‌دهنده در ایالات‌متحده زندگی می‌کنند یا خیر و دوم می‌پرسد که آیا مخاطب تابه‌حال به ایالات‌متحده یا یک کشور غربی دیگر سفر کرده است یا خیر. بنابراین، از دو معیار مختلف برای آزمایش ارتباط نظریه تماس با آمریکاستیزی در ایران استفاده می‌شود. این الگوها همچنین تاثیر رسانه‌های اجتماعی را کنترل می‌کنند که در سال‌های اخیر انحصار رسانه‌های رسمی بر اطلاعات را در کشورهای کمتر دموکراتیک به چالش می‌کشد. کسانی که از رسانه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند بیشتر به اطلاعاتی دست می‌یابند که لزوماً با روایت‌های رسمی درباره ایالات‌متحده مطابقت ندارد. از این‌رو، قرار گرفتن در معرض منابع خبری غیررسمی می‌تواند تصویر ایالات‌متحده را در ذهن افراد تغییر دهد و بازسازی کند. به این ترتیب، انتظار می‌رود افرادی که زمان بیشتری را در رسانه‌های اجتماعی برای کسب اطلاعات صرف می‌کنند، دیدگاه‌های متفاوتی داشته باشند، نسبت به آنچه روایت‌های رسمی می‌خواهند نسبت به ایالات‌متحده داشته باشند. سوالی که در مورد شبکه‌های اجتماعی مطرح می‌شود از پاسخ‌دهندگان می‌پرسد که روزانه چقدر زمان را در رسانه‌های اجتماعی سپری می‌کنند. در این پژوهش از مقیاس یک تا پنج استفاده شد که یک کمترین زمان و پنج بیشترین زمان را نشان می‌دهد. در این مقاله همچنین طبقه اجتماعی کنترل می‌شود تا بررسی شود که آیا موقعیت اجتماعی افراد تاثیری بر دیدگاه آنها نسبت به ایالات‌متحده دارد یا خیر. ازیک‌سو، جمعیت طبقه متوسط به‌طور فزاینده‌ای ارزش‌های غربی را در دهه گذشته پذیرفته است. از سوی ‌دیگر، تحریم‌های اقتصادی ایالات‌متحده بیش از سایر اقشار جامعه به طبقه متوسط آسیب رسانده است. بنابراین، براساس پاسخ‌های پاسخ‌دهندگان به سوالی درباره درک افراد از طبقه اجتماعی خود، وضعیت اجتماعی کنترل می‌شود. علاوه بر این متغیرها، ویژگی‌های جمعیت‌شناختی پاسخ‌دهندگان از جمله جنسیت، وضعیت تأهل و سن در مدل‌های رگرسیون گنجانده شده است. همچنین وضعیت اقتصادی پاسخ‌دهندگان براساس قیمت خانه در هر مترمربع در منطقه‌ای که پاسخ‌دهنده در آن زندگی می‌کند، کنترل می‌شود.

یکی از نگرانی‌ها در مورد این نظرسنجی، تحریف ترجیحات پاسخ‌دهندگان، به‌ویژه با توجه به سوالات مربوط به دینداری، اسلام سیاسی و ضدآمریکایی بودن است. همان‌طور که تیمور کوران استدلال می‌کند، مردم تمایل دارند ترجیحات خود را در سیستم‌های سیاسی بسته به اشتباه معرفی کنند تا از سوی دولت مجازات نشوند (کوران، 1991، 1995). با این ‌حال، کاربرد این نظریه در مورد جمهوری اسلامی به دو دلیل عمده متزلزل است. اول اینکه جمهوری اسلامی یک نظام سیاسی خاص است که هم ویژگی‌های دموکراتیک و هم نشانه‌های اقتدارگرایانه دارد. این آمیزه عجیب اقتدارگرایی و دموکراسی باعث شده تا سطحی از رقابت بین نخبگان سیاسی فراهم شود که به نوبه خود فرصتی را برای شهروندان ایرانی فراهم کرده است تا ترجیحات خود را به اطلاع عموم برسانند. به‌طور مشخص، انتخابات که در سیاست جمهوری اسلامی نقش محوری داشته است، رقابت نخبگان را تشدید کرده و نقشی تعیین‌کننده در انعکاس مطالبات مردمی ایفا کرده است (تزجور، 2008). در نتیجه، آزادی بیان اغلب با به قدرت رسیدن جناح‌های مختلف دچار نوسان شده است. برای مثال، در زمان محمد خاتمی (2005-1997)، رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب و حسن روحانی، رئیس‌جمهور میانه‌رو (2013 -تا زمان انجام این تحقیق)، دولت‌ها تلاش کرده‌اند آزادی بیان و مشارکت سیاسی را ارتقا دهند. بنابراین، اگرچه جمهوری اسلامی دارای عناصر اقتدارگرای قوی است، اما به‌هیچ‌وجه مشابه رژیم‌های کمونیستی توتالیتر اروپای شرقی نیست، جایی که مردم چاره‌ای جز تحریف ترجیحات سیاسی واقعی خود در حوزه عمومی نداشتند. دوم، این نظرسنجی در سال 2016، سه سال پس از گفت‌وگوی تلفنی روسای‌جمهور ایران و ایالات‌متحده (اوباما و روحانی) و یک سال پس از توافق هسته‌ای انجام شد که طی آن ایران و ایالات‌متحده چندین گفت‌وگوی مستقیم داشتند. این تحولات جسارت بیشتری به مردم داد تا ترجیحات سیاسی واقعی خود را به ویژه در مورد ایالات‌متحده بیان کنند. این لزوماً به این معنا نیست که پاسخ‌دهندگان در ایران ترجیحات خود را به دلایل سیاسی نادرست معرفی نمی‌کنند. با این ‌حال، بعید است که تحریف ترجیحات یک پدیده رایج در میان شهروندان ایرانی باشد و در نتیجه، بعید است که تاثیر قابل ‌توجهی بر پاسخ‌های پاسخ‌دهندگان بگذارد. قبل از انجام تحلیل رگرسیون، لازم است نشان داده شود که آمریکاستیزی سیاسی از نظر تجربی با آمریکاستیزی فرهنگی متفاوت است. همان‌طور که در بالا گفته شد، این دو اصطلاح از نظر مفهومی با یکدیگر متفاوت هستند. براساس داده‌ها، همبستگی میان آمریکاستیزی سیاسی و آمریکاستیزی فرهنگی 44 /0 است که نشان‌دهنده ارتباط مثبت اما نسبتاً کم میان این دو معیار است. بنابراین، این دو مفهوم از لحاظ نظری و تجربی متفاوت هستند و فرصتی را برای استفاده از هر یک از آنها به عنوان متغیرهای وابسته جداگانه برای اجرای دو مدل رگرسیون مختلف فراهم می‌کنند. همچنین، همبستگی بین دینداری و اسلام سیاسی 60 /0 است که نشان‌دهنده یک ارتباط مثبت اما نه‌چندان قوی است.

یافته‌ها نشان می‌دهد که رابطه معناداری بین حمایت از اسلام سیاسی و ضدآمریکایی بودن وجود دارد. حمایت از دولت فعلی نیز پیش‌بینی‌کننده قوی نگرش ضدآمریکایی در هر دو بعد سیاسی و فرهنگی است. این رابطه نشان می‌دهد که آمریکاستیزی در ایران ارتباط تنگاتنگی با سیاست داخلی دارد. افرادی که از دولت حمایت می‌کنند به احتمال زیاد از هر دو نوع ضدآمریکایی نیز حمایت می‌کنند. متغیر دینداری، با این‌ حال، ارتباط معناداری با آمریکاستیزی فرهنگی نشان می‌دهد، اما نه با آمریکاستیزی سیاسی. این یافته از این استدلال حمایت می‌کند که تقوای فردی با نگرش فرهنگی ضدآمریکایی مرتبط است. رابطه بین دینداری و ضدآمریکایی بودن سیاسی مثبت است اما در سطوح متعارف از نظر آماری معنادار نیست. رسانه‌های اجتماعی همچنین پیش‌بینی‌کننده قابل توجهی برای نگرش ضدآمریکایی در مدل‌های 1، 2 و 3 هستند. ضریب منفی نشان می‌دهد که افرادی که اطلاعات خود را از منابع مختلف به دست می‌آورند، کمتر نگرش ضدآمریکایی دارند. رابطه بین وضعیت اقتصادی و ضدآمریکایی بودن سیاسی منفی و از نظر آماری معنادار است. این نشان می‌دهد که افراد با وضعیت اقتصادی پایین‌تر به‌طور قابل‌ توجهی نگرش سیاسی ضدآمریکایی دارند. دلیل آن شاید ریشه در سیاست توزیعی جمهوری اسلامی داشته باشد. در واقع، بسیاری از خانواده‌های کم‌درآمد به کمک‌های مالی دولت وابسته هستند و ممکن است آنها را تشویق کند تا دیدگاه‌های منفی دولت را نسبت به دولت ایالات‌متحده به اشتراک بگذارند. متغیر غرور ملی نیز به‌طور قابل‌توجهی با ضدآمریکایی بودن سیاسی مرتبط است، اگرچه ضریب آن منفی است. جهان‌بینی سنتی ارتباط معنادار و منفی با ضدآمریکایی بودن فرهنگی را نشان می‌دهد، اما نه با ضدآمریکایی بودن سیاسی. رابطه معنادار بین جهان‌بینی سنتی و ضدآمریکایی بودن فرهنگی از این استدلال حمایت می‌کند که افرادی که دیدگاه‌های منفی در مورد برابری‌گرایی جنسیتی دارند، بیشتر فرهنگ آمریکایی را خوار می‌شمارند. این با یافته‌های قبلی (چوایزا، 2009) در مورد تاثیر جهان‌بینی سنتی بر نگرش ضدآمریکایی مطابقت دارد. در نهایت، متغیر تعامل سن و تحصیلات رابطه آماری معنا‌داری با متغیرهای وابسته نشان نمی‌دهد. بنابراین، بحث‌های مربوط به تاثیر تضعیف طبقه متوسط جوان تحصیل‌کرده بر احساسات ضدآمریکایی باید تجدیدنظر شود. به‌طور دقیق‌تر، در میان افرادی که کمترین میزان حمایت از اسلام سیاسی را دارند، احتمال نگرش ضدآمریکایی کمتر از 40 /0 است. با افزایش حمایت از اسلام سیاسی، احتمال ضدآمریکایی بودن به 70 /0 افزایش می‌یابد. متغیر دینداری تاثیر مشابهی بر ضدآمریکایی بودن فرهنگی دارد. در حالی‌که سطح نگرش‌های ضدآمریکایی برای پایین‌ترین سطح دینداری حدود 40 /0 است، در بالاترین سطح عامل دینداری به 80 /0 افزایش می‌یابد.

نتیجه‌گیری

در حالی ‌که ادبیات موجود احساسات ضدآمریکایی در خاورمیانه را با دینداری مرتبط می‌کند، یافته‌های ایران نشان می‌دهد که حمایت از اسلام سیاسی نسبت قوی‌تری به ضدآمریکایی بودن نسبت به دینداری مسلمانان دارد. حمایت از اسلام سیاسی و رضایت از دولت کنونی به‌شدت با هر دو شکل ضدآمریکایی سیاسی و فرهنگی همراه است. این ارتباط بین حمایت از اسلام سیاسی و احساسات ضدآمریکایی با استدلال کوهن و کاتزنستین (2007) مطابقت دارد که اسلام‌گرایی را به دیدگاه منفی کل‌نگر نسبت به ایالات‌متحده، یا آنچه آنها «ضدآمریکایی افراطی» می‌نامند، مرتبط می‌کند. برخلاف بسیاری از دولت‌های دیگر در خاورمیانه، جمهوری اسلامی از بدو تاسیس تاکنون به شدت از آمریکاستیزی استقبال کرده است. با این‌ حال، همان‌طور که یافته‌ها نشان می‌دهد، به نظر نمی‌رسد که آمریکاستیزی سیاسی سرسخت دولت در میان ایرانیان متدینی که خصومتشان با ایالات‌متحده به عوامل فرهنگی محدود می‌شود، چندان طرفدار داشته باشد. آمریکاستیزی سیاسی عمدتاً به حامیان حکومت و اسلام سیاسی محدود می‌شود. یافته‌ها حاکی از آن است که آمریکاستیزی یک پدیده چندوجهی است و افراد با گرایش‌های سیاسی و مذهبی متفاوت، آمریکا را به شیوه‌های متفاوتی درک می‌کنند. علاوه بر این، داده‌ها نشان می‌دهد که تنها 55 درصد از پاسخ‌دهندگان دیدگاه‌های منفی نسبت به دولت ایالات‌متحده دارند و 48 درصد نگران نفوذ فرهنگی ایالات‌متحده هستند. باتوجه ‌به رواج احساسات ضدآمریکایی در خاورمیانه، این اعداد نباید نگران‌کننده باشند. این اعداد همچنین نشان می‌دهند که فیلم‌هایی از جمعیت عظیمی که پرچم‌های آمریکا را به آتش می‌کشند و شعار «مرگ بر آمریکا» سر می‌دهند، واقعیت را به درستی منعکس نمی‌کند. این یافته‌ها همچنین پیامدهایی بر روابط ایران و آمریکا دارد. با توجه به نتایجی که نشان می‌دهد احساسات ضدآمریکایی در ایران به آن شدتی که رسانه‌ها نشان می‌دهند نیست، سیاست‌هایی که شهروندان عادی را هدف قرار می‌دهند باید خلاقانه‌تر عمل کنند تا با مردم ایران مخالفت نکنند. در واقع، یافته‌ها حاکی از آن است که سیاستگذاران ایالات‌متحده باید رویکردی دقیق‌تر برای مقابله با آمریکاستیزی در ایران داشته باشند. علاوه‌بر این، تاثیرات متفاوت دینداری و حمایت از اسلام سیاسی بر نگرش‌های ضدآمریکایی نشان می‌دهد که نسبت دادن آمریکاستیزی به همه مسلمانان پیرو سنت قدیم نه‌تنها از منظر استراتژیک بی‌اثر و معکوس است، بلکه از نظر تجربی نیز نادرست است. به‌طورکلی، مسلمانان متدین لزوماً از اسلام سیاسی حمایت نمی‌کنند. همان‌طور که نتایج این مطالعه نشان می‌دهد، اسلام و اسلام‌گرایی بر نگرش عمومی نسبت به ایالات‌متحده تاثیر متفاوتی می‌گذارند و در نتیجه باید در برخورد با احساسات ضدآمریکایی به‌عنوان تاثیرات جداگانه مورد توجه قرار گیرند. 

دراین پرونده بخوانید ...