شناسه خبر : 17371 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

چرا دانشجویان دانشگاه تهران شیرینی پخش کردند؟

وقتی رهبر از دانشگاه رفت

شواهد دیگری هم دارم در اینکه دوره ریاست دکتر رهبر بر دانشگاه از اهمیت این نهاد علمی کاست و ضعف‌هایش را افزون کرد. آخرین شاهدم هم به نحوه ورود و خروج ایشان از اتاق ریاست برمی‌گردد. آمدن ایشان یکباره بود و رفتن‌شان هم یکباره شد. این ورود و خروج نشان از بحران در دانشگاه دارد. اگر شرایط دانشگاه تهران بحرانی نبود که اینقدر بی‌اخلاقی در آمدن و رفتن رئیس جاری نبود. رفتن روسای دانشگاه در دولت دهم و یازدهم به بدترین شکلش دیده شده و امید است که در آینده با محوریت شخصیت‌هایی که نماد علم و دانش محسوب می‌شوند، دانشگاه تهران از وضعیت بحرانی خارج شود.

تقی آزاد‌ارمکی/استاد دانشگاه تهران

شناخت دانشگاه تهران در ایران و نوع ارتباطی که این نهاد آموزشی با تحولات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی دارد، در شناخت جریان‌های اجتماعی و فکری و در نهایت وضعیت توسعه در ایران موثر است. اگر دانشگاه تهران از گردونه تحولات ایران حذف شود، همان آسیبی بر فهم جامعه ایران معاصر وارد خواهد شد که نادیده گرفتن نقش مدرسه فیضیه خواهد داشت.کسانی که تحولات ایران را بی‌اعتنا به نقش دانشگاه تهران و مدرسه فیضیه می‌بینند، قصد دارند تا تاریخی دیگر برای ایران معاصر بنویسند. اینان کسانی هستند که قصد مداخله‌گری در حوزه فرهنگ و سیاست و مناسبات انسانی معاصر را دارند. بهتر است در حوزه رسانه‌ای با رویکرد انتقادی در مورد وضعیت این نهاد و عملکرد کسانی که به مدیریت دانشگاه مشغول بوده‌اند، پرداخت. در این رویکرد و ارزیابی سوالات متعددی مطرح است که به بعضی از اصلی‌ترین آنها اشاره می‌شود: دانشگاه تهران چه جایگاهی در کشور دارد؟ دانشگاه تهران در تاریخ حدود هشتاد سال حیاتش دچار چه تغییراتی شده است؟ کنشگران اصلی این دانشگاه چه گروه‌ها و افرادی بوده‌اند؟ چه تناسبی بین دانشگاه تهران و تحولات و تغییرات فرهنگی و اجتماعی وجود دارد؟ مهم‌ترین عناصر موثر در جریان تغییرات صورت گرفته، کدامند؟ دانشگاه چه نقشی در شکل‌دهی به استاد و محقق و تحقیق و آموزش داشته است؟ جایگاه آموزش و پژوهش در دانشگاه تهران چگونه بوده است؟ چگونه فعل آموزشی و پژوهشی دانشگاه تهران به دیگر دانشگاه‌ها منتقل شده است؟ آسیب‌هایی که دانشگاه از طریق مداخله‌های سیاسی پیدا کرده است، کدامند؟ دوران بحرانی دانشگاه کدام است؟ گروه‌های فشار در دانشگاه تهران کدامند؟ روسای دانشگاه تهران چه سیاست‌ها و جهت‌گیری‌هایی را برای دانشگاه رقم زده‌اند؟ به طور مقایسه‌ای کدام‌یک از روسای دانشگاه تهران در بسامان کردن و کدام یک از روسای دانشگاه تهران در بحرانی کردن آن نقش داشته‌اند؟ چه تناسبی بین حیات سیاسی و علمی روسای دانشگاه تهران با موقعیت آن وجود داشته است؟ کدام‌یک از آنها به دانشگاه آبرو داده و کدام‌یک عاملی در تنزل موقعیت دانشگاه بوده‌اند؟ و‌... پرداختن به سوال‌های اشاره‌شده، نیازمند انجام تحقیقی تاریخی است که نتیجه آن سرنوشت علم و دانشگاه و تحقیق را از یک طرف و سیاست‌های علمی و فرهنگی در کشور را از طرف دیگر مشخص می‌کند. البته در این مسیر می‌توان به رابطه تحولات اجتماعی و دانشگاه تهران اشاره کرد و در نهایت تعیین کرد که صاحبان فکر و اندیشه در شکل‌دهی به تحولات اجتماعی و فرهنگی ایران معاصر چگونه و تا چه حد نقش داشته‌اند. من بر این باورم که دانشگاه تهران یکی از کانون‌های اصلی شکل‌دهی به فرهنگ و اندیشه مدرن ایرانی بوده و هر نوع تصمیم‌گیری در این نهاد، در شکل‌دهی فرهنگ تاثیر‌گذار است. به همین دلیل در تعیین و به‌کارگماری رئیس دانشگاه به واسطه دولت‌ها، گروه‌های فشار در ایران نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا کردند. شواهد نشان از آن دارند که رویکرد سیاسی در تعیین رئیس برای این دانشگاه در بیشتر مواقع غالب بوده و کمتر به ظرفیت‌های فرهنگی و علمی و اجتماعی کارگماشته‌ها توجه شده است. دانشگاه تهران معیار علم در ایران بوده و برای ریاست به شخص برجسته و دانشمندی نیاز دارد. نمی‌توان کسی را که سیاست‌باز بسیار ماهری بوده یا اینکه مورد وثوق جریان سیاسی خاصی است ولی معیار علم و دانش نیست بر این نهاد گماشت. به کار گماردن فردی سیاسی بر بالای نهادی علمی در ایران به معنای نادیده گرفتن اولین حقوق انسانی استادان و محققان است. این نوع گماردن افراد سیاسی به معنی این است که دموکراسی را برای توده دانسته و دموکراسی و حقوق شهروندان را در حوزه دانشمندی و تخصصی قبول نداریم و در جایی بر آن تاکید داریم که همه و اجتماعات دوگانه حاضر هستند. شاید در پی این هستیم که اگر دانشگاه هم به دوگانه سیاسی تبدیل شود و مطمئن شویم که گروه مدافع ما پیروز میدان خواهد بود به دموکراسی صوری تن خواهیم داد، نه بیشتر. با توجه به افت و خیزهایی که این دانشگاه در کشور داشته است به شرایط خاصی رسیده‌ایم که بعضی‌ها آن را شرایط بحرانی می‌دانند. بله، شرایط موجود در دانشگاه حاصل وضعیت بحرانی بود و به صورت بحرانی هم جاری است. بحرانی بودن تنها به شرایطی اطلاق می‌شود که درگیری و تزاحم وجود دارد. ساحت دیگر بحرانی بودن معطوف به شرایطی است که سکون و خمودگی جاری است. بحرانی که ریشه در رکود دارد. سکون و خمودگی و عدم تمایل به واکنش در مقابل حوادث آن هم از طریق نهادی که وظیفه اصلی‌اش سر و سامان دادن امور پیرامونی و کلان است، از بحرانی درونی حکایت دارد. این بحران وقتی سیمای بیرونی پیدا کند، منشاء حوادث مهمی خواهد شد که قابل کنترل نخواهد بود. من شرایطی را که در دوران دکتر رهبر در دولت دهم بر دانشگاه شکل گرفت بحرانی می‌دانم. به منظور روشن شدن نظرم در این زمینه می‌توان به شواهدی اشاره کرد: اولین شاهد برخورد با کسانی بود که توان نقد و داوری در مورد امور در کشور را داشتند. در این دوره کمتر دیده‌ایم که از افرادی که توان شناخت نقاط آسیبی کشور را دارند، یادی شده باشد. بیشتر کسانی مورد تایید و تجلیل قرار گرفته‌اند که مدافع سیاست سکوت بوده‌اند. دومین شاهد، جلوگیری از ورود دانشجویان نخبه به دانشگاه است. از قدیم در ایران رسم بر این بود که دانشجویان رتبه اولی هم می‌توانستند بورسیه خارج از کشور دریافت کنند و هم اینکه به بهترین رشته در بهترین دانشگاه وارد شوند. به طور قطع دانشجوی نخبه، نخبه است و هوش و عقل بیشتری از دیگران دارد و مسائل و مشکلات را بهتر درک می‌کند و زبان انتقادی بیشتری دارد. نخبه در نقد و فهم معنی دارد تا نخبه در سکوت. به همین دلیل هم بوده است که در این دوران کمترین ورود دانشجویان نخبه به رشته‌ها و دوره‌ها و فارغ‌التحصیلان نخبه به گروه‌های آموزشی رقم خورد. سومین شاهد، تلاش جدی و زیرکانه در بازنشسته کردن منتقدان به سیاست‌های آموزش عالی در دولت دهم است. اگر لازم شد و در جایی فرصت بود می‌توان به نام و توان و دلایل و اسناد گرفته‌شده از کسانی که بازنشسته شده‌اند مراجعه کرد. بیشتر بازنشسته‌ها به اجبار بازنشسته شده‌اند نه با اختیار. چهارمین شاهد، روند نزولی وضعیت آموزشی و تحقیقاتی دانشگاه تهران است. دانشگاه تهران در طول مدیریت دکتر رهبر دچار افت بنیادی شده است. درک این ادعا زحمت چندانی ندارد. با مراجعه به وضعیت رده‌بندی دانشگاه تهران در کشور و در جهان می‌توان به این مهم دست یافت. شاهد پنجم، شدت گرفتن بدبینی افراد و همکاران دانشگاهی نسبت به هم است. همه احساس می‌کردند و هنوز هم احساس می‌کنند که هر چه بگویند فردا در پرونده کارگزینی‌شان قرار داده خواهد شد. ششمین شاهد، حضور نامرئی رئیس دانشگاه در کلاس‌های درس استادان است. با شیوه‌ای که ایشان به‌کار بردند بخشی از دانشجویان را برای ثبت و ضبط گفته‌های استادان، فعال و مدیریت می‌کردند. کاری که از وظایف رئیس دانشگاه نیست. یکی از معاونان دانشگاه تهران در دفاع از رئیس دانشگاه تهران، دکتر رهبر، هفته پیش اعلام کردند ایشان در این مدت 250 هزار ای‌میل را پاسخ داده‌اند. این همه ای‌میل به چه کسی پاسخ داده شده است؟ قطعاً همان ای‌میل‌هایی است که از طرف افراد در کلاس‌ها در مورد کلاس و درس و بحث منتقل شده است. جالب است ایشان به کلاس‌های درس استادان علوم انسانی که وظیفه‌ای به جز بیان آسیب‌شناسانه رفتار اجتماعی و شرایط فرهنگی و اجتماعی ندارند، سرک می‌کشیده‌اند. این شاهدی است بر تایید مدعای اولم که دانشگاه به رئیسی سیاست‌باز نیاز ندارد. بلکه کسی را می‌خواهد که اهل فرهنگ و اخلاق و ادب و علم باشد تا اهل سیاست گروهی و حزبی.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها