شناسه خبر : 40776 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

42 سال خصومت

چرا خصومت بین ایران و آمریکا پایان نمی‌گیرد؟

  زهرا اکبری: قطع رسمی روابط ایران و آمریکا از حادثه گروگان‌گیری اعضای سفارت آمریکا در تهران آغاز شد که این عامل خود شروعی بر رویکرد متفاوت ایران نسبت به نظام بین‌الملل و آمریکا بود که معضلات و تنگناهای سیاست خارجی ایران از این دوران آغاز می‌شود. فارغ از علل و انگیزه‌های اشغال سفارت آمریکا در تهران این امر دارای پیامدهای اقتصادی، سیاسی و نظامی برای ایران بود و باعث شد که محدودیت‌های سیاسی و اقتصادی فراوانی از سوی آمریکا و متحدان آن بر ضد ایران اعمال شود. بر این اساس هریک از دو کشور سیاست‌هایی را در عرصه نظام بین‌الملل در پیش گرفتند که تقابل با منافع دیگری محسوب می‌شد. ایران به دنبال اتحاد و یکپارچه‌سازی میان گروه‌های اسلامی و مخالف نظام بین‌الملل بوده و آمریکا نیز ایران را مسبب ناامنی بین‌المللی معرفی می‌کند. حمایت ایران از نیروهای اسلامی منطقه از جمله حماس، حزب‌الله و همچنین دولت سوریه که در حال تعارض با نیروهای داخلی و بین‌المللی بر سر قدرت است و در مقابل حمایت بی‌شائبه و همه‌جانبه ایالات متحده از اسرائیل در منطقه، فضایی را ایجاد کرده است که نه‌تنها به نزدیکی دیدگاه طرفین در خصوص بحران‌های منطقه منجر نشده، بلکه واگرایی بیشتری را به دنبال داشته است. با گذشت چند دهه از وقوع انقلاب در ایران و افزوده شدن مسائل جدیدی به تنش‌های موجود میان تهران و واشنگتن می‌توان ادعا کرد که این نزاع بیشتر به درگیری هویتی میان ایران و آمریکا تبدیل شده است.  این تضادها با بروز بحران در سال 2003 در عراق و حضور مستقیم آمریکا در منطقه خاورمیانه و همچنین با مطرح شدن فعالیت‌های هسته‌ای ایران و متعاقب آن افزایش نقش و حضور منطقه‌ای ایران جنبه راهبردی پیدا کرد. برنامه هسته‌ای ایران تنش‌های فراوانی را میان طرفین ایجاد کرد؛ زیرا به‌رغم اظهارات مقامات ایران مبنی بر صلح‌آمیز بودن فعالیت‌های هسته‌ای، مقامات آمریکایی ایران را متهم به تولید تسلیحات هسته‌ای و کشتار جمعی کردند. به‌رغم تمام خصومت‌ها و تضادهایی که بین ایران و آمریکا وجود دارد؛ دو کشور در برهه‌های خاصی بر سر برخی از موضوعات با هم مذاکره کرده‌اند و تمایل خود را برای گفت‌وگو و همکاری در خصوص بحران‌های منطقه‌ای که می‌تواند صلح را به مخاطره انداخته و منافع ملی طرفین را خدشه‌دار کند، ابراز داشتند. گذشته از این، تهران و واشنگتن حتی موفق به همکاری و اشتراک دیدگاه در مورد مساله هسته‌ای ایران شدند. به عقیده بسیاری این اقدام تهران و واشنگتن عامل مهمی در جهت حرکت به سمت تنش‌زدایی در سیاست خارجی تلقی شد که می‌توانست گام مهمی به سمت عادی‌سازی روابط میان ایران و آمریکا باشد؛ اما آنچه تاکنون رخ داده است، نشان می‌دهد که روابط رسمی عادی میان طرفین شکل نگرفته است. در این پرونده تلاش می‌کنیم به این پرسش پاسخ دهیم که چرا خصومت بین ایران و آمریکا پایان نمی‌گیرد؟

رابطه ایران و آمریکا در چهار دهه اخیر اگرچه غالباً در تخاصم گذشته است اما به‌رغم تنش سیاسی و چند برخورد نظامی محدود از سوی آمریکایی‌ها و گاه ایران، بیشتر به یک نبرد نیابتی شباهت داشته است. بسیاری اما سعی دارند تنش میان ایران و آمریکا را با جنگ سرد میان ایالات متحده آمریکا و شوروی مقایسه کنند اما لزوماً چنین نیست. علاوه بر تخاصم و چند برخورد، چند نمونه از تعامل مثبت بین‌المللی و منطقه‌ای میان ایران و آمریکا ثبت شده است. یکی از این نمونه‌ها، کمک ایران به سقوط طالبان و همکاری با ارتش آمریکا در افغانستان و دیگری توافق هسته‌ای ایران با 1+5 با حضور وزیران خارجه ایران و آمریکا روی یک میز در دولت باراک اوباما و حسن روحانی بود! این توافق‌نامه اگرچه می‌رفت که با شیوه‌ای متفاوت و در بسته‌ای سیاسی، اقتصادی، رابطه ایران با آمریکا و به طور کلی غرب را حل‌و‌فصل کند اما هم مخالفان سرسختی در ایران و هم در آمریکا صراحتاً چنین توافقی را برنمی‌تابیدند. پیروزی دونالد ترامپ در آمریکا و سیاست‌های شدیداً رادیکال و ضد‌ایرانی او سبب خروج آمریکا از توافق هسته‌ای و سپس بالا گرفتن تنش بیش از گذشته با ایران شد. ترامپ پا را فراتر گذاشت و با ترور سردار سلیمانی مرحله تازه‌ای از خصومت با ایران را آغاز کرد. تروری که شاید دهه‌ها بر رابطه پر از تنش دو کشور سایه بیندازد. مرور رفتارهای دولت‌های ایران و آمریکا در گذشته، نشانه‌ای از موفقیت‌آمیز بودن سیاست‌های تعاملی طرفین ندارد. اگرچه در دولت سید‌محمد خاتمی رابطه ایران و غرب به سطح بی‌سابقه‌ای بعد از انقلاب بهبود پیدا کرد اما به‌رغم تمایل طرفین ایرانی و آمریکایی هیچ‌وقت دو طرف بر سر یک میز برای مذاکره و گفت‌وگو به صورت علنی ننشستند. با این حال رئیس‌جمهوری وقت ایران از بلند بودن دیوار بی‌اعتمادی میان ایران و آمریکا گفت. دیواری که آجرهای اولیه آن البته به پیش از انقلاب و کودتای 28 مرداد 1332 می‌رسید. کودتایی که دولت قانونی محمد مصدق را توسط دولت‌های آمریکا و انگلیس ساقط کرد تا محمدرضاشاه پهلوی بتواند به حکومت خود ادامه دهد. این دخالت آشکار در ذهن ایرانیان برای همیشه باقی ماند و شاید سبب شکل‌گیری یک ذهنیت مقاومت تازه و یک اندیشه سیاسی تقابلی در برابر آمریکا به‌ وجود آورد. بعد از انقلاب با قطع رابطه سیاسی و دیپلماتیک میان ایران و آمریکا این سیاست خود را نشان داد و با این حال بعد از آن عملاً به مساله‌ای حیثیتی برای طرفین تا امروز بدل شده است که گویی دیگر هیچ طرفی حاضر به تغییر آن نیست.

27

اگرچه دولت‌های آمریکا در دو سه مورد آشکارا از کودتای 28 مرداد عذرخواهی کردند اما سیاست‌های ضد‌ایرانی آنها به شکل دیگری ادامه یافت و هیچ‌وقت رابطه دو کشور در طول حیات چهار دهه اخیر تا امروز به سمت بهبود و رفع تخاصم پیش نرفته است. تنش میان ایران و آمریکا اگرچه محصول اتفاقات بعد از انقلاب و با اشغال سفارت آمریکا آغاز شد اما ریشه‌های تاریخی آن قابل چشم‌پوشی نیست. پیش از آن آمریکایی‌ها شریک استراتژیک حکومت شاه بودند و دولت وقت ایران در منطقه خاورمیانه، به نوعی سیاست‌هایی را دنبال می‌کرد که کم‌و‌بیش با سیاست‌های آمریکا همخوانی داشت. انقلاب اما این تعادل دیپلماتیک را به هم زد و سیاست‌های نظام جدید در تقابل با سیاست‌های آمریکا قرار گرفت. برجام و توافق اولیه اما این امید را زنده کرد که می‌توان به‌رغم تمام اختلاف‌ها بر سر یکسری از منافع تفاهم کرد. با این حال آمریکایی‌ها این‌بار با خروج از برجام دیوار بی‌اعتمادی را بلندتر کردند. با این همه با آغاز دور جدید احیای مذاکرات برجام به نظر می‌رسد فصل تازه‌ای در رابطه ایران و آمریکا آغاز شده است. اگرچه هیچ امیدی به رفع تخاصم میان دو کشور وجود ندارد و به‌رغم همه تلاش‌ها توافق احیای برجام بین خواست‌های دو کشور سرگردان مانده و هنوز به مرحله امضا نرسیده است.

تحلیلگران اکنون معتقد هستند؛ «با روی کار آمدن جو بایدن در کاخ سفید، سوالات جدیدی درباره روابط ایران و ایالات متحده شکل گرفت. سوالاتی از قبیل اینکه دولت بایدن چه اقداماتی برای احیای برجام انجام خواهد داد؟ آیا ایران دوباره وارد توافق خواهد شد؟ سیاست ایالات متحده در قبال ایران در دوره بایدن چگونه خواهد بود؟ روابط گسترده ایران در خاورمیانه چه تاثیری بر آمریکا می‌گذارد و...

جو بایدن با وعده بازگشت ایالات متحده آمریکا به توافق هسته‌ای که به عنوان برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) شناخته می‌شود وارد کاخ سفید شد. اما از همان آغاز معلوم بود که انجام این کار برای بایدن به دلایلی از جمله سیاست‌های پیچیده پیرامون توافق واشنگتن و تهران و روابط پرتنش بین دو کشور که در دوران دونالد ترامپ به‌شدت تیره‌تر نیز شده بود، مشکل است. حامیان توافق هسته‌ای ایران در واشنگتن و دیگر پایتخت‌های اروپایی امیدوار بودند که دولت بایدن با حذف تحریم‌های یکجانبه به سرعت ایالات متحده را به پایبندی به توافق هسته‌ای با جمهوری اسلامی ایران بازگرداند و در عین حال مذاکرات بعدی را برای رسیدگی به برنامه موشکی و رفتار منطقه‌ای ایران دنبال کند. اما روند تحولات نشان داد مذاکرات وین برای احیای برجام دشوارتر از آن چیزی بود که پیش‌بینی می‌شد.

جو بایدن رئیس‌جمهوری آمریکا به‌وضوح نشان داده در تعامل با جمهوری اسلامی ایران دارای برنامه‌ای مشخص است: بازگشت به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، جست‌وجوی محدودیت‌هایی بر برنامه موشکی ایران و تلاش برای تغییر در رفتار منطقه‌ای ایران. آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا از همان آغاز سکانداری وزرات امور خارجه بر این امر تاکید کرد که رویکرد ایالات متحده تلاش برای دستیابی به یک توافق طولانی‌تر و قوی‌تر با ایران است، یعنی نه صرفاً بازگشت به برجام. با این حال از آنجا که ایالات متحده و ایران از طریق اروپایی‌ها و روسیه در وین با یکدیگر مذاکره می‌کنند، به احتمال زیاد شاهد نوعی بازگشت به برنامه جامع اقدام مشترک خواهیم بود نه یک توافق طولانی‌تر و قوی‌تر. تفاوت فاحش احیای برجام در مقطع کنونی با سال 2015 و امضای این توافق در این است که در آن مقطع این امیدواری وجود داشت که برجام بتواند سیاست داخلی ایران را متحول کند و روابط ایران و آمریکا را از حالت تخاصم به همکاری تغییر دهد، اما در حال حاضر این امید به مراتب کمتر است.» حالا باید منتظر ماند و دید در پس این همه تخاصم و البته اخیراً گفت‌وگو و مذاکره رابطه ایران و آمریکا به چه سمت‌و‌سویی خواهد رفت؟ 

دراین پرونده بخوانید ...