شناسه خبر : 46370 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ناکامی دانشگاه‌ها

خلق نظرات بدون کاربری در رشد اقتصاد

ناکامی دانشگاه‌ها

دانشگاه‌ها در دهه‌های اخیر رونق زیادی داشته‌اند. اکنون موسسه‌های آموزش عالی جهان 15 میلیون پژوهشگر را به استخدام درآورده‌اند. این رقم در 1980 چهار میلیون نفر بود. دانشگاهیان هر سال پنج برابر سال قبل مقاله می‌نویسند. دولت‌ها هزینه‌کردهایشان را برای این بخش بالا برده‌اند. این گسترش سریع تاحدی به پیدایش اصول اقتصادی محکم انجامید. از دانشگاه‌ها انتظار می‌رود که پیشرفت‌هایی فکری و علمی ایجاد کنند تا کسب‌وکارها، دولت و مردم عادی از آن بهره‌مند شوند. این نظرات در حوزه عمومی و در اختیار همگان قرار می‌گیرند، بنابراین دانشگاه‌ها از جنبه نظری باید منبع مهمی برای رشد بهره‌وری باشند. اما در عمل توسعه‌ دانشگا‌ه‌ها با کندی رشد بهره‌وری همراه بوده است. در دهه‌های 1950 و 1960 رشد تولید هر کارگر در جهان ثروتمند چهار درصد در سال بالاتر می‌رفت، اما در دهه قبل از همه‌گیری کووید 19 این رشد فقط یک درصد بود. حتی با بروز موج نوآوری در هوش مصنوعی هم رشد بهره‌وری همچنان ضعیف و حدود یک درصد در سال است که خبر بدی برای رشد اقتصادی به شمار می‌رود. مقاله اخیر شارون بلانزون و چهار اقتصاددان همکار بیان می‌کند که رشد خیره‌کننده دانشگاه‌ها و رکود بهره‌وری در جهان ثروتمند دو روی یک سکه هستند. برای درک چرایی این امر به تاریخ مراجعه کنید. تحصیلات عالی در دوران پس از جنگ جهانی نقش کوچکی در نوآوری داشت و کسب‌و‌کارها مسئولیت بیشتری در کسب دستاوردهای علمی داشتند. آنها در آمریکای دهه 1950 چهار برابر دانشگا‌ه‌ها برای پژوهش هزینه می‌کردند. بنگاه‌هایی از قبیل ای‌تی‌ اند تی و جنرال ‌موتورز به همان اندازه سود‌آوری‌شان در پیشرفت علمی نقش داشتند. بازوی تحقیق و توسعه (R&D) شرکت مواد شیمیایی دیوپونت (DuPont) در دهه 1960 بیشتر از مجموع مقالات موسسه فناوری ماساچوست و کال‌تک (Caltech) در نشریه انجمن شیمیایی آمریکا مقاله چاپ کرد. حدود ده نفر در آزمایشگا‌ه‌های بل (Bell) متعلق به ای‌تی اند تی کار می‌کردند و این تلاش آنها را به جایزه نوبل رساند. آزمایشگا‌ه‌های بزرگ شرکت‌ها تاحدی محصول قوانین سختگیرانه انحصار در آمریکا بودند. آن قوانین امکان دستیابی به نوآوری‌های شرکت‌های دیگر از طریق تملیک آن شرکت‌ها را غیر‌ممکن می‌کرد، بنابراین شرکت‌ها چاره‌ای نداشتند جز اینکه خود به خلق نظریه بپردازند. عصر طلایی آزمایشگاه‌های شرکتی در دهه‌های 1970 و 1980 و با تسهیل سیاست‌های رقابت به پایان رسید. همزمان رشد پژوهش‌های دانشگاهی برخی مدیران را قانع کرد که دیگر نیازی به هزینه‌کرد در این زمینه ندارند. امروزه تعداد اندکی از شرکت‌های فناوری و داروسازی کاری مشابه شرکت دیوپونت قدیم انجام می‌دهند. مقاله جدید آن پنج اقتصاددان و همچنین مقاله گروه دیگری از اقتصاددانان تفاوتی ظریف اما جدی را بیان می‌کنند: اینکه الگوی قدیمی کسب‌وکارمحور علم در مقایسه با الگوی جدید دانشگاه‌محور عملکرد بهتری در تقویت بهره‌وری دارد. نویسندگان در توجیه این بیان به مجموعه بزرگی از داده‌ها از تعداد مدارک دکترا گرفته تا ارجاع به مقالات اشاره می‌کنند. آنها برای شناسایی پیوند میان دانش عمومی و تحقیق و توسعه شرکتی از روشی پیچیده استفاده می‌کنند که تغییرات را در بودجه فدرال تحلیل می‌کند. آنها به این نتیجه می‌رسند که در برخی سال‌ها پیشرفت‌های علمی موسسه‌های عمومی هیچ واکنشی را در شرکت‌های بزرگ بر‌نمی‌انگیزد. به عنوان مثال، ممکن است یک دانشمند در آزمایشگاه دانشگاه پشت سر هم مقالات برجسته‌ای را انتشار دهد و مرزهای یک رشته علمی را جلوتر ببرد. اما کار او اغلب بر مقالات شرکت‌ها، حق اختراع آنها یا شمار دانشمندانی که آنها استخدام می‌کنند تاثیری ندارد و این به نوبه خود موجب می‌شود تاثیر دانشگاه بر بهره‌وری در کل اقتصاد ناچیز باشد. چرا شرکت‌ها نظریه‌های تولیدی دانشگاه‌ها را به کار نمی‌برند؟ بخشی از پاسخ این پرسش به فقدان آزمایشگا‌ه‌های شرکتی مربوط می‌شود. آن آزمایشگا‌ه‌ها محل استقرار تیم‌های پویای اندیشمندان و فعالان کاری بود. به عنوان نمونه، آزمایشگاه‌های بل در دهه 1940 تیمی از شیمیدانان، متخصصان ریخته‌گری و فیزیکدانان داشتند که مشکلات مشترک نظری و عملی مربوط به توسعه ترانزیستورها را حل می‌کردند. این تخصص بین‌رشته‌ای به‌تدریج از بین رفت. بخش دیگر پاسخ به دانشگاه‌ها مربوط می‌شود. آنها که خود را از فشار تقاضاهای صاحبان شرکت‌ها آزاد می‌بینند اغلب بر رفع کنجکاوی‌های علمی و افزایش ارجاع به مقالات تمرکز دارند تا بر پیدا کردن پیشرفت‌هایی که جهان را متحول می‌کنند یا به درآمدزایی کمک می‌کنند. پژوهش به خاطر پژوهش موضوع بدی نیست و برخی فناوری‌های پیشرفته از قبیل پنی‌سیلین صرفاً به طور تصادفی به وجود آمدند اما اگر قرار باشد همه فقط به موضوعات علمی محض بپردازند نفعی به اقتصاد نخواهد رسید. وقتی موسسه‌های آموزش عالی ارتباط نزدیک‌تری با جهان واقعی برقرار می‌کنند عواقب بدتری پدیدار می‌شوند. به عنوان مثال وقتی دانشگا‌ه‌ها فارغ‌التحصیلان دکترای زیادی عرضه می‌کنند شرکت‌ها فکر می‌کنند که خلق محصولات جدید آسان‌تر می‌شود و موارد ثبت اختراع از سوی آنها کاهش می‌یابد و ممکن است شرکت‌هایی که نگران رقابت با دانشگاه هستند بودجه واحد تحقیق و توسعه را کاهش دهند. البته کسی نمی‌داند که چگونه می‌توان بین این تاثیرات متضاد توازن برقرار کرد. نویسندگان مقاله می‌گویند که ثبت اختراع از سوی شرکت‌ها سالانه 5 /1 درصد کمتر شده است. به عبارت دیگر، وقتی منابع مالی زیادی به موسسه‌های علمی عمومی اختصاص می‌یابد نوآوری در کسب‌وکارهای جهان ثروتمند کمتر می‌شود. شاید با گذشت زمان دانشگاه‌ها و شرکت‌ها برای کسب سود با یکدیگر همکاری کنند. سیاست‌های سختگیرانه رقابت می‌تواند شرکت‌ها را وادار کند رفتار دوران پس از جنگ را از سر گیرند و پژوهش‌های داخلی را تقویت کنند. هم‌اکنون این پژوهشگران شرکت‌ها -و نه دانشگاهیان- هستند که نوآوری را در هوش مصنوعی پیش می‌برند. پژوهش شرکتی در برخی حوزه‌ها از میان خاکستر برمی‌خیزد. اما دولت‌ها باید در برخی موارد از خود سوالات سختی بپرسند. در جهانی که رشد اقتصادی ضعیفی دارد شاید حمایت مالی دولتی سخاوتمندانه از دانشگاه چندان توجیه‌پذیر نباشد. 

دراین پرونده بخوانید ...