شناسه خبر : 46075 لینک کوتاه

جزیره ملال‌آور و علم ملال‌آور

چرا اقتصاددانان عاشق رابینسون کروزو هستند؟

جزیره ملال‌آور و علم ملال‌آور

پس از 28 سال، دو ماه و 19 روز سرگردانی در یک جزیره، رابینسون کروزو علاقه‌اش به ماجراجویی یا تمایل ذاتی به گشت و گذار را از دست نمی‌دهد. او از کوه‌های پر از گرگ‌های درنده پیرنه عبور می‌کند، شاهد شکوه و فقر در چین است و در دشت‌های روسیه با تاتارها می‌جنگد. اما عجیب‌ترین ماجرای او به هیچ‌کدام از اینها مربوط نمی‌شود. او قرن‌ها در ادبیات علم اقتصاد حضوری برجسته داشت. کروزو در کتاب «سرمایه» کارل مارکس، «نظریه عمومی» جان مینارد کینز، و سخنرانی‌های میلتون فریدمن در شیکاگو درباره «نظریه قیمت» حضور دارد. در فرهنگ لغت علم اقتصاد پال‌گریو (Palgrave) مدخلی به نام او دیده می‌شود. داستان او اغلب در کتاب‌های درسی علم اقتصاد به پایان می‌رسد. جذابیت کروزو برای اقتصاد تعجب‌آور نیست. چند صفحه از داستان این دریانورد به فرار از دست دزدان دریایی و آدم‌خواران می‌پردازد اما جدال واقعی او در برابر «کمیابی» است. او از طریق استفاده دقیق از منابع موجود از جمله قوای بدنی خودش در این نبرد برنده می‌شود. کروزو پس از شکسته شدن قایقش جزیره‌ای را که در آن زندانی شده است قابل سکونت و حتی مهمان‌‌نواز می‌کند. او با استفاده از باقی‌مانده‌های وسایل قایق شکسته‌اش غار محل زندگی (قلعه‌اش) را تقویت و چادری (ویلای ییلاقی‌من) را برپا می‌کند. محصولات کشاورزی و بز (و حتی یک طوطی) پرورش می‌دهد و قفسه‌های خالی‌اش را با کبوتر، لاک‌پشت و دیگر مواد غذایی پر می‌کند.  کمیابی گریبان دانیل دوفو را نیز گرفته بود. نویسنده‌ای که در سال 1719 شخصیت رابینسون کروزو را خلق کرد. او در زندگی شغلی پرفرازونشیب خود به تجارت آجر، مشروب، خیارشور، تنباکو و عطر مشغول بود و گاه‌گاهی هم به تجارت اسب می‌پرداخت. او دو بار از پرداخت بدهی‌هایش ناتوان‌ ماند. او می‌نویسد، «هیچ‌کس به اندازه من طعم‌های مختلف زندگی را نچشیده است. من 13بار فقیر و ثروتمند شده‌ام». او داستان‌هایی می‌نوشت که در آنها متغیرهای اقتصادی در نقش شخصیت‌ها ظاهر می‌شدند. به عنوان مثال می‌‌توان از «کنت تعرفه» (Count Tariff)، اشراف‌زاده انگلیسی که لباس‌های تولید داخلی می‌پوشید و «بانوی اعتبار» (Lady Credit) نام برد. کتاب «تاجر کامل انگلیسی» را اولین کتاب درسی کسب‌وکار می‌دانند. 

اما آن‌گونه که مایکل وایت از دانشگاه موناش ثابت می‌کند داستان جزیره بیش از هر چیز دیگری تکرار شد. اقتصاددانان در پی یافتن قوانین رفتاری هستند که در همه جا کاربرد دارند. انزوای کروزو آزمایش فکری سودمندی برای آنهاست. اصولی که در آن جزیره صادق هستند بنیادی هستند و به اوضاع جامعه بستگی ندارند. 

به عنوان مثال، ویلیام فورستر لوید قصد داشت نشان دهد که حتی در غیاب بازارها و مبادلات، علم اقتصاد می‌تواند درباره ارزش صحبت کند. او در مقاله سال 1834 خودش اشاره می‌کند که هرچه دارایی‌های کروزو کمیاب‌تر می‌شدند او ارزش بیشتری برایشان قائل بود (کروزو می‌گوید: جوهر من در حال تمام شدن بود و من خودم را راضی کردم که فقط در مواقع خاص از آن استفاده کنم). فورستر این جمله را دلیلی برای اصل کاهش مطلوبیت نهایی می‌داند و می‌گوید که ارزش بطری دوم جوهر از ارزش بطری اول کمتر است. 

اکثر اقتصاددانان نه برای اثبات یک نظریه، بلکه برای به تصویر کشیدن آن از داستان کروزو استفاده می‌کنند. به عنوان مثال، نویسندگان کتاب درسی مایل‌اند اصول عرضه و تقاضا را در ساده‌‌ترین شکل معرفی کنند و هیچ چیز به اندازه اقتصاد تک‌نفره رابینسون کروزو ساده نیست. هال واریان، اقتصاددان ارشد گوگل، در کتابش چنین اقتصادی را می‌آورد. در کتاب او یک روز کروزو مجبور است بین جمع‌آوری نارگیل و حمام آفتاب دست به انتخاب بزند. از جنبه کاهش مطلوبیت نهایی، هر نارگیل اضافی یا هر ساعت اضافه حمام آفتاب ارزشی کمتر از قبلی دارند. همچنین تعداد نارگیل‌های جمع‌آوری‌شده ساعت به ساعت کمتر می‌شود. با توجه به این فروض، کروزو باید زمانی دست از کار بردارد که ارزش نارگیل اضافه از ارزش وقت تفریح بیشتر نباشد. یک اقتصاد تک‌نفره چند ویژگی دارد. اتلاف در آن دیده نمی‌شود. اگر نیازی به یک نارگیل اضافی نباشد آن نارگیل چیده نمی‌شود. عرضه به معنای وجود تقاضاست. بیکاری نیز وجود ندارد. اگر کروزو به نارگیل اضافه بیشتر از تفریح نیاز داشته باشد خودش را برای چیدن نارگیل استخدام می‌کند. کینز اشاره می‌کند که چنین اقتصادی نمی‌تواند از رکودی رنج ببرد که در دهه 1930 اتفاق افتاد. زمانی که مردم نمی‌توانستند درآمد کافی داشته باشند تا آن را برای خرید کالاهایی صرف کنند که اقتصاد قادر به تولید آنها بود.  کتاب‌های درسی، اقتصاد تک‌نفره را به عنوان معیاری معرفی می‌کنند که می‌توان اقتصادهای پیچیده‌تر را با آن سنجید. آیا می‌توان از توازن موجود در آن اقتصاد تقلید کرد حتی در شرایطی که فرآیند تصمیم‌گیری چندنفره و پراکنده‌ شده است، یا وقتی که مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان ذهنیت یکسانی ندارند؟ پاسخ این پرسش مثبت است. چنین کاری را می‌توان با جادوی قیمت‌ها و دستمزدهای منعطف به انجام رساند. دانیل مک‌فادن، اقتصاددان برنده جایزه نوبل، که استاد راهنمای رساله آقای واریان بود در نسخه خودش از داستان کروزو شخصیت دومی به نام جمعه (Friday) را اضافه می‌کند. در این نسخه، کروزو به جای نارگیل، سیب‌زمینی شیرین جمع می‌کند. جمعه مدیر اوست و دستمزد او را با سیب‌زمینی شیرین می‌پردازد و هرچه را از محصول بر جای می‌ماند به عنوان «سود سهام» به او می‌دهد.  آقای مک‌فادن نشان می‌دهد که دستمزد ساعتی عرضه و تقاضای نیروی کار و همچنین به طرز معجزه‌آسایی عرضه و تقاضای سیب‌زمینی شیرین را تعیین می‌کند. اما اگر دستمزدها متعادل نباشند یا انتظارات بسیار پایین باشد اوضاع به هم می‌ریزد. به عنوان مثال، اگر دستمزدها در سطح بسیار بالایی ثابت بمانند کروزو نمی‌تواند آن مدت زمانی که دوست دارد کار کند. ارزش سیب‌زمینی شیرین‌هایی که او در یک ساعت اضافه‌کاری جمع می‌کند از ارزش ساعت تفریح و سرگرمی بالاتر می‌رود. اما اگر این دستمزد همچنان بالا بماند جمعه دیگر به او اضافه‌کاری نمی‌دهد. جزیره دچار رکودی می‌شود که نیازهای برآورده‌نشده (نیاز به سیب‌زمینی شیرین) را با منابع استفاده‌نشده (نیروی کار اضافی کروزو) ترکیب می‌کند. اگر جمعه متوجه شود که نمی‌توان به همان اندازه تولید، سیب‌زمینی بفروشد تقاضای خود برای نیروی کار را کاهش می‌دهد. این امر قدرت خرید مصرف‌کننده را محدود می‌کند و بدبینی او در پیش‌بینی فروش به واقعیت می‌پیوندد. کروزو بیکار می‌شود چون جمعه فروش ندارد و جمعه فروش ندارد چون کروزو کار ندارد.

اعتراض آشکاری که بر این روایت‌ها وارد می‌شود آن است که آنها خیال‌پردازانه هستند. مفهوم اقتصاد کروزو برای افرادی که عاشق واقع‌گرایی هستند و از نظریه‌پردازی نفرت دارند نوعی واژه توهین‌آمیز تلقی می‌شود. اما ساده‌سازی امور اغلب به درک آنها کمک می‌کند. به عنوان مثال، داستان آقای مک‌فادن نشان می‌دهد که رکودها ضروری یا سودمند نیستند که نامتعارف و ناکارآمد هستند. 

برای عاقل شدن دیر نیست

اما آنچه در این داستان‌ها برای طرفداران کروزو از همه تکان‌دهنده‌تر است فاصله آنها با واقعیت نیست، بلکه فاصله آنها از داستان واقعی دوفو است. در کتاب او هیچ اشاره‌ای به نارگیل یا سیب‌زمینی شیرین نمی‌شود. نه‌‌تنها حرفی از حمام آفتاب نیست، بلکه کروزو «جهانی از درد» دارد که باید آن را از آفتاب پنهان کند. او یک چتر زشت بدقواره از پوست بز می‌سازد تا خود را از اشعه خورشید حفظ کند. جزیره او آن‌گونه که مک‌فادن می‌گوید در دریاهای جنوبی نیست، بلکه در نزدیکی ترینیداد قرار دارد. جمعه و کروزو هیچ‌گاه بر سر کار یا هیچ چیز دیگری چانه‌زنی نمی‌کنند. کروزو او را از چنگال آدم‌خوارانی نجات می‌دهد که او را با قایق به جزیره آورده‌اند. جمعه عملاً خودش را در اختیار کروزو می‌گذارد و یکی از اولین لغات انگلیسی که می‌آموزد «ارباب» است. 

غفلت از داستان اصلی دوفو چیزی از اعتبار حکایت‌های کتاب‌های درسی نمی‌کاهد. اینکه کروزو در دریای جنوب یا هرجای دیگر نارگیل، سیب‌زمینی شیرین یا انگور بچیند اهمیتی ندارد. اما آن بی‌توجهی یک فرصت را از ما می‌گیرد. داستان واقعی رویدادها و بینش اقتصادی زیادی دربر دارد و اقتصاددانان از کشف مجدد آنها لذت خواهند برد. آنها می‌توانند به جای چیدن نارگیل به پخت نان توجه کنند. کروزو در هنگام تلاش برای پخت نان با خود می‌گوید، «هیچ‌کس با خود فکر نمی‌کند که برای تهیه، تولید، مراقبت، فرآوری و تکمیل یک تکه نان به چه تعداد زیادی از چیزهای کوچک نیاز داریم». او که کارش را تقریباً از صفر شروع می‌کند متوجه می‌شود که حتی ساده‌ترین محصول را هم باید معجزه کوچکی از هنر اقتصاد دانست. افکار او به مقاله «من و مداد» نوشته لئونارد رید (Leonard Read) در سال 1959 شباهت دارد که به جزئیات ژن یک مداد می‌پردازد: چوب آن از اورگان، گرافیت از سریلانکا و کائوچو از اندونزی تامین می‌شود و همه اینها با دستگاه‌هایی حمل و پردازش می‌شوند که هرکدام پیچیدگی ژنی خودشان را دارند. 

پس از پخت نان اقتصاددانان می‌توانند به سفالگری کروزو توجه کنند. تقریباً دو ماه طول می‌کشد تا او دو کوزه درست کند: دو ظرف خاکی زشت و بزرگ تا غلات را در آن ذخیره کند. نگهداری منابع کار ساده‌ای نیست. آفات محصولات او را تهدید می‌کنند و لباس‌هایش هم می‌پوسند. سیلویو گسل (Silvio Gesell) در کتاب «نظم اقتصادی طبیعی» در سال 1916 می‌نویسد، کروزو خوشحال بود که می‌توانست دارایی‌های اضافی‌اش را به یک نفر دیگر قرض دهد و در مقابل در سال‌های بعد همان دارایی‌ها را دریافت کند. او چنین مبادله‌ای را قبول می‌کرد حتی اگر جمعه بهره‌ای برای آن نمی‌پرداخت، چون سالم نگه داشتن ثروت خود یک پیروزی در برابر نیروهای بی‌رحم فاسدکننده مواد به‌شمار می‌رود. این داستان می‌‌تواند تجربه‌ای فکری برای کسانی باشد که از نظام مالی امروزی نفرت دارند. این نظام با وجود تمام نقایصش به افراد امکان می‌دهد که ثروت خود را به جای کوزه‌های غیرقابل اعتماد در حساب‌های پس‌انداز نگه دارند. 

کروزوی کتاب‌های درسی یک انسان عقلانی است که همواره مطلوبیت نهایی این و آن را با یکدیگر برابر می‌کند. اما کروزوی داستان دانیل دوفو دمدمی‌مزاج و در تضاد با خویشتن است در نتیجه بیشتر با نظریه‌های آگاهانه روان‌شناختی مربوط به تصمیم‌گیری مطابقت پیدا می‌کند. او می‌تواند نمادی از «اقتصاد رفتاری» باشد. 

سپاسگزاری برای داشته‌ها

کروزو در برهه‌ای از جوهر کمیابش برای ثبت مخمصه‌ای که در آن است بهره می‌برد و نوعی ترازنامه از آسایش و بدبختی، اعتبارات و بدهی‌ها می‌سازد. او یک آواره تنها (بدهی) اما زنده (بستانکاری) است. جزیره غیرمسکونی است اما بایر و غیرقابل زندگی کردن نیست. او ابزار دفاعی ندارد، اما در جزیره شکارچی بالقوه‌ای زندگی نمی‌کند. هیچ دوستی از کشتی شکسته زنده نماند اما او توانست امکاناتی را از آن بردارد.  دانیل کانمن (Kahneman) روان‌شناسی که برنده جایزه نوبل اقتصاد شد به همراه آموس تورسکی نشان داده‌اند که افراد در زمان ارزیابی زندگی‌هایشان سطح رفاه خود را اندازه نمی‌گیرند، بلکه منافع یا ضررها از یک نقطه مرجع خنثی به بعد را ارزیابی می‌کنند. آن نقطه مرجع همیشه آشکار نیست. کروزو در هر سطر ترازنامه‌اش احتمالات جایگزین را مطرح می‌کند. از جایی که او در آن قرار داشت انزوای ناشی از شکسته شدن کشتی یک ضرر دردناک به‌شمار می‌رفت. اما در یک سناریوی جایگزین -مثلاً غرق شدن یا افتادن در جزیره‌ای خطرناک- می‌توان آن را یک منفعت تلقی کرد. کانمن و تورسکی می‌گویند که افراد در زمان اندیشیدن به سناریو‌های جایگزین از قواعد خاصی پیروی می‌کنند. آنها زنجیره حوادثی را که به آن مخمصه انجامید از نو تصور می‌کنند و هرگونه چرخش عجیب یا غافلگیرکننده سرنوشت را از آن برمی‌دارند.

پس از آنکه کروزو از کشتی شکسته خارج می‌شود امواج آن را به ساحل می‌کشانند و به او فرصت می‌دهند تا وسایل را از آن بردارد. احتمال چنین چیزی بسیار بعید بود (به گفته کروزو یک در صدهزار). بنابراین او به سادگی می‌توانست نقطه مرجع جایگزینی را تصور کند که در آن هیچ چیزی از کشتی شکسته باقی نمی‌ماند. این تصویر از نظر روانی به او کمک می‌کرد. در واقع او بعدها به این نتیجه می‌رسد که در این جغرافیای محدود جزیره می‌تواند شادتر از جهان خارجی باشد که در آن زندگی وحشتناک، نفرین‌شده و ناراحت‌کننده‌ای داشت. اما همزمان و بلافاصله می‌پذیرد که اگر فرصت فرار پیدا کند آن را از دست نخواهد داد. اقتصاددانان رفتاری تاکید می‌کنند که داشتن گزینه‌های بیشتر همیشه بهتر نیست. افراد ممکن است نتوانند در برابر گزینه‌هایی مقاومت کنند که می‌دانند در درازمدت به آنها آسیب می‌زند. همچنین انتخاب کردن مقدمه‌ای برای پشیمانی است، چون ما را وادار می‌کند سرنوشتمان را با گزینه جایگزینی که در اختیار داشتیم مقایسه کنیم. کروزو به خاطر اجبار در اقامت در جزیره می‌توانست شاد زندگی کند اما اگر خودش انزوا را انتخاب کرده بود همواره ممکن بود به خاطر عدم انتخاب گزینه‌های جایگزین تاسف بخورد.

این مثال‌ها نشان می‌دهند که اقتصاددانان می‌توانند از آشنایی با داستان‌ کروزو بهره‌برداری کنند. اما این یک بده‌بستان دوطرفه است. دوفو در تخصص خودش از آشنایی نزدیک با علم اقتصاد بهره برد. درک برخی از زوایای آثار او به دانش اقتصادی نیاز دارد.

وقتی کروزو برای خرید برده سفری بدفرجام را به گینه آغاز می‌کند یک مزرعه تنباکو را در برزیل رها می‌کند که به زودی ارزش آن به سه یا چهار هزار پوند می‌رسد. خواننده امروزی نمی‌تواند چنین رقمی را درک کند اما محاسبات تاریخ اقتصاد نشان می‌دهد آن درآمد کروزو را در میان پنج درصد طبقه بالای خانواده‌های انگلیسی قرار می‌داد. با آن مقدار ثروت کروزو هیچ توجیهی برای ریسک کردن نداشت. او خود سفرش را احمقانه توصیف می‌کند.

اندیشمندان ادبی به توجه خود به رموز متون افتخار می‌کنند اما کسی به موضوع ثروت کروزو توجهی نکرده است. در واقع هیچ‌کس متوجه وجود مشکلی در این زمینه نشد. شاید اقتصاددانان نتوانسته باشند مقدار دقیق ثروت کروزو را اندازه بگیرند اما متخصصان ادبیات از اکثر ثروت او غافل مانده‌اند.

دراین پرونده بخوانید ...