شناسه خبر : 45977 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

جنگ بر سر نابرابری

آیا شکاف درآمدی رشد می‌کند؟

جنگ بر سر نابرابری

طبق یک گفته مشهور، مشاجره اقتصاددانان شدت زیادی دارد، چون خطرات موجود در آن بسیار اندک هستند. اما وقتی این مشاجره صاحب‌نظران به بحث نابرابری می‌رسد مخاطرات بزرگ می‌شوند. پژوهش سه اقتصاددان فرانسوی به نام‌های توماس پیکتی، امانوئل سائز و گابریل زوکمان این تصور را رواج داد که نابرابری درآمدی در آمریکا در حال اوج‌گیری است. دیگر اقتصاددانان انبوهی از پژوهش‌ها را بر روی آن یافته‌ها انجام داده‌اند، در حالی که سیاستمداران وعده می‌دهند از طریق افزایش مالیات و هزینه‌کردها این روند را متوقف کنند. از نظر اکثر مردم عبارت «نابرابری در حال افزایش است» هیچ جای شک و شبهه‌ای ندارد. اما افرادی دیگر به‌ویژه جرالد اوتن از وزارت خزانه‌داری و دیوید اسپلینتر از کمیته مشترک مالیات‌ستانی در کنگره نسبت به یافته‌های آن سه اقتصاددان تردید دارند. آنها در پژوهش خود روش تحقیق آن سه نفر را اصلاح می‌کنند و به نتایجی متفاوت می‌رسند. به گفته آنها نابرابری درآمد پس از کسر مالیات در آمریکا از دهه 1960 به بعد هیچ افزایشی نداشته است. نشریه اقتصاد سیاسی (JPE) که معتبرترین نشریه در این رشته است ماه گذشته مقاله آنها را برای انتشار پذیرش کرد. این مقاله نتوانست مناظره‌ها را آرام کند. در واقع، دو گروه مخالف به کاوش عمیق روی آورده‌اند. آقای پیکتی می‌گوید، «من فکر نمی‌کنم که انکار نابرابری‌ مسیر مناسبی برای پیمودن باشد. ما به خاطر نقش خود در این موضوع جوایز زیادی گرفته‌ایم». اما دیگران می‌گویند که نشریه اقتصاد سیاسی برنده این مناظره است. تایلر کوون از دانشگاه جرج میسون به درستی آن مقاله باور دارد و جیمز هاکمن، برنده جایزه نوبل از دانشگاه شیکاگو می‌گوید، «کار آقایان پیکتی و سائز بی‌دقت و دارای انگیزه‌های سیاسی است». شاید تصور کنید که تحلیل روندهای مربوط به نابرابری درآمدی کار آسانی است. آیا میزان گزارش مالیات افراد همه آنچه پژوهشگران نیاز دارند را به آنها نمی‌گوید؟ باید دانست که اگرچه اظهارنامه مالیاتی می‌تواند سودمند باشد اما گمراه‌کننده نیز هست. آمریکایی‌هایی که در یک شرکت سهیم هستند یا سرمایه‌گذاری دارند اغلب نمی‌توانند درآمد خود را تخمین بزنند. حال تصور کنید که چگونه می‌توان با احتساب بازبینی‌های قانون مالیات درآمد میلیون‌ها نفر را در طول چندین دهه برآورد کرد. همچنین محققان باید 30 تا 40 درصد از درآمد کشوری را در محاسبات لحاظ کنند که حتی در گزارش‌های اظهارنامه مالیات نمی‌آید. از آن جمله می‌توان به مزایایی که کارفرمایان به کارکنان می‌دهند و مزایای رفاهی دولتی اشاره کرد. انتخاب روش پژوهش از سوی پژوهشگران تاثیرات زیادی بر نتایج می‌گذارد. آقایان اوتن و اسپلینتر تمرکز زیادی بر تاثیر اختلال‌زای یک اصلاح مهم در قانون مالیات در سال 1986 دارند. تا قبل از اجرای آن اصلاحیه بسیاری از ثروتمندان با استفاده از معافیت‌های مالیاتی درآمد خود را کمتر گزارش می‌کردند و در نتیجه پول کمتری به سازمان مالیات می‌دادند. در مجموعه تلویزیونی «مردان دیوانه» که به زندگی مدیران عامل در دهه 1960 می‌پردازد، دان دریپر و دوستانش با خرج زیاد در امور هزینه‌ای زندگی تجملی خود را می‌گذرانند. اصلاحات باعث شد آن موارد کاهش یابد و با معرفی نرخ‌های پایین به افراد انگیزه داد تا درآمد خود را بیشتر گزارش دهند. با نگاهی به اظهارنامه مالیاتی آقای دریپر چنین به نظر می‌رسد که او پس از سال 1986 ثروتمندتر شده است، در حالی که درآمد واقعی او ثابت مانده بود. پس از چنین اصلاحی متوجه می‌شویم که افزایش درآمد طبقات بالا از آنچه به نظر می‌رسد بسیار کمتر بوده است. در برخی مقالات یک‌سوم افزایش درازمدت نابرابری درآمدی در حدود سال 1986 اتفاق افتاده است. اوتن و اسپلینتر اصلاحات دیگری نیز انجام دادند. آقایان پیکتی و سائز بر واحدهای مالیاتی تمرکز کرده بودند. خانوارها معمولاً مالیات خود را در یک اظهارنامه پرونده می‌کنند. این امر به یکسونگری منجر می‌شود. به عنوان مثال، دهه‌های اخیر نرخ ازدواج در میان آمریکایی‌ها کاهش یافت و در نتیجه به نظر می‌رسد که سهم درآمدی طبقات بالا افزایش یافته است، چون درآمد طبقات فقیرتر در تعداد خانوارهای بیشتری تقسیم می‌شود. اوتن و اسپلینتر به جای خانوارها تک‌تک افراد را رتبه‌بندی کردند. آنها همچنین مزایایی از قبیل بیمه سلامت را که کارفرمایان فراهم می‌کنند لحاظ کردند و فرضیه‌های متفاوتی را درباره تخصیص هزینه‌کردهای دولت و درآمدهای گزارش‌نشده مطرح کردند. آنها در مجموع به این نتیجه می‌رسند که یک درصد بالای جامعه حدود 9 درصد از درآمد کشوری را به خود اختصاص می‌دهند، در حالی که در مقاله پیکتی، سائز و زوکمن سهم آنها 15 درصد اعلام شده بود. آن سه اقتصاددان عقیده دارند که سهم یک درصد بالای جامعه از درآمدها از دهه 1960به بعد افزایش یافته است اما اوتن و اسپلینتر عملاً هیچ تغییری در آن نمی‌بینند. مقاله آنها نقشی ارزشمند دارد. گرگ کاپلان از دانشگاه شیکاگو که این مقاله را ویراستاری کرد می‌گوید، چهار داور متخصص آن را بازبینی کردند و مقاله دو بار تحت نظارت او ویراستاری شد. مقاله از نظر علمی دقت زیادی دارد و نویسندگان به تاریخ قانون مالیات توجه خاصی داشته‌اند. اما روش پژوهش آنها مشکلاتی هم دارد. مهم‌ترین چیز آن است که تمام اصلاحات آنها در یک جهت پیش می‌رود. به نظر می‌رسد که آقای اسپلینتر به تمام جنبه‌های اثرات بالقوه اخلا‌ل‌گرانه کاهش اقتصاد غیررسمی آمریکا فکر نکرده است. حرکت تدریجی از پرداخت‌های نقدی به سمت واریز مستقیم اقشار فقیر از قبیل رفتگران و رانندگان تاکسی را وادار کرد درآمد خود را در اظهارنامه بیشتر گزارش کنند و ثروتمندتر به نظر برسند در حالی که در واقعیت این‌گونه نبود. 

به تو اهمیت می‌دهم /‌نمی‌دهم

آن سه اقتصاددان نگرانی‌هایی نیز داشتند. پیکتی می‌گوید، آقایان اوتن و اسپلینتر برای دستیابی به نتایج به طور ضمنی چنین فرض کرده‌اند که درآمد غیرمالیاتی کارگران، درآمد حاصل از مستمری و درآمد حاصل از سرمایه در مقایسه با درآمدی که به آن مالیات تعلق گرفته است توزیع عادلانه‌تری داشته است. او چنین فرضی را غیرواقعی می‌داند. به نظر می‌رسد که آقای سائز از این جدل علمی خسته شده است. او می‌گوید، «برداشت ما این است که آنها پس از این بحث طولانی هیچ چیز قابل توجهی ارائه نداده‌اند». اما مقاله نشریه اقتصاد سیاسی و مقالات قبلی ما را به این فکر می‌اندازد که ما هنوز با حقیقت فاصله زیادی داریم. در نتیجه، این اندیشه که نابرابری در حال افزایش است دیگر آنقدر بدیهی نیست. 

دراین پرونده بخوانید ...