شناسه خبر : 37049 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

جادوی هایزنبرگ

13 سال از پخش اولین قسمت سریال برکینگ بد گذشت

 
 
علی درویشان / نویسنده نشریه

«برکینگ بد» سریالی است که از سال 2008 تا سال 2013 پخش شده است. این سریال داستان یک معلم شیمی مدرسه است که مبتلا به سرطان می‌شود و به همین دلیل با ورود به دنیای بدی، شروع به تولید متامفتامین (روانگردان) خالص برای تامین مالی خانواده‌اش می‌کند. نیویورک‌تایمز برکینگ بد را یکی از بهترین درام‌های تلویزیونی و یکی از 50 سریال برتر تلویزیونی می‌داند و آن را برای تماشا در سال 2020 پیشنهاد می‌کند. هرچند این سریال اکنون سریالی نسبتاً قدیمی محسوب می‌شود -13 سال از پخش اولین قسمت و هشت سال از پخش آخرین قسمت آن می‌گذرد- اما مجموعه‌هایی که پس از این سریال و بر اساس شخصیت‌های آن ساخته شده‌اند، همچون «بهتر است با سول تماس بگیری» و «آل کامینو» هنوز موضوع سریال را تازه نگه داشته‌اند. علاوه بر این «بهتر است با سول تماس بگیری» و برکینگ بد هر دو بیش از دو میلیون تماشگر در فصل‌های دوم تا پنجم خود داشته‌اند. فیلم سینمایی آل کامینو (به معنای مسیر) نیز که بر اساس داستان برکینگ بد در اکتبر 2019 منتشر شد، در هفته اول انتشار در نت‌فلیکس بیش از 25 میلیون‌بار تماشا شد. بر اساس گزارش وب‌سایت IMDB دو سریال برکینگ بد و «بهتر است با سول تماس بگیری» و فیلم سینمایی آل کامینو دارای رتبه‌بندی بسیار بالایی از دید تماشاگران زیر 18 سال و 18 تا 29 سال هستند.

برکینگ بد سریالی بود که نگاه ما را به تلویزیون تغییر داد و فرهنگ استفاده از تلویزیون را بازتعریف کرد. هنگامی که برای نخستین‌‌بار وایت و جس پینک‌من در سال 2008 در تلویزیون دیده شدند، به تازگی سریال ساپرانوس تمام شده بود، «مردان دیوانه» تازه آغاز شده و دوره طلایی تلویزیون (آن‌گونه که امروز می‌نامیم) در حال آغاز شدن بود. برکینگ بد در ایالات متحده زمانی پخش شد که همزمان با رشد سریع شبکه‌های تلویزیونی کابلی بود. اما در انگلستان این سریال با رشد سریع نت‌فلیکس راه خود را به خانه‌های مردم باز کرد. در فصل اول، این سریال به سختی توانست جایی در کشورهای دیگر پیدا کند اما زمانی که به فصل پنجم رسید، نت‌فلیکس از این سریال به عنوان نردبانی برای رشد بازار خود در انگلستان استفاده کرد.

اما در سال‌های اخیر عرصه تلویزیون بسیار متفاوت است. تعریف ما از تلویزیون تفاوت کرده و عرصه این رسانه از شبکه‌های تلویزیونی معمول به سمت نت‌فلیکس و رقبای آن گردش کرده است و شبکه‌های تلویزیونی کابلی در حال از دست دادن بازار بینندگان خود هستند. آینده چندان روشنی برای شبکه‌های کابلی متصور نیست و این اتفاق باعث تغییر رفتار ما شده است. دیگر لازم نیست یک هفته و در یک ساعت مشخص پای تلویزیون بنشینیم تا قسمت جدید سریال مورد علاقه خود را تماشا کنیم. اکنون تنها کافی است وارد نت‌فلیکس شویم تا بتوانیم هر قسمتی از سریال مورد علاقه خود را که می‌خواهیم تماشا کنیم. آماری که مدتی پیش نت‌فلیکس منتشر کرد نشان می‌دهد درصد بسیار زیادی از مشترکان این سرویس، یک فصل کامل از یک سریال را در کمتر از یک هفته تماشا می‌کنند. همین اتفاق بود که باعث شد نت‌فلیکس از محبوبیت زیاد برکینگ بد استفاده کند و مردم برای تماشای فصل‌های مختلف این سریال، به خرید اشتراک این سرویس روی بیاورند.

94

ما در سریال‌ها با تعداد زیادی ضدقهرمان روبه‌رو هستیم. افرادی مثل وایت و آنتی سوپرانو، قهرمانان سریال لیست سیاه تا نارکوس. اما واقعیت این است که برکینگ بد خیلی نتوانسته در این مسیر گام بردارد. «بهتر است با سول تماس بگیری» سریالی که در ادامه برکینگ بد ساخته شد، نشان از رویکرد متفاوت این سریال دارد. این سریال افرادی را نشان می‌دهد که تلاش می‌کنند متفاوت شوند، اما نمی‌توانند. دلایل زیادی برای ماندگار شدن سریال برکینگ بد می‌توان برشمرد اما شاید مهم‌ترین دلیل آن واقعی بودن و باورپذیر بودن شخصیت‌های این فیلم باشد. بسیاری از شخصیت‌های این فیلم پیچیدگی‌های زیادی دارند، اما در نهایت افرادی باورپذیر در دنیای واقعی هستند.

خالق این سریال، وینس گیلیان فردی است که کارهایی همچون X-Files را در کارنامه خود دارد و در این سریال فردی را می‌آفریند که بدون داشتن هر ماسکی، در طول سریال تبدیل به هیولایی ترسناک می‌شود. او یک فرد معمولی است که با تشخیص سرطان در بدن خود، با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو می‌شود و از نبوغ خود بهره می‌برد. از کمک یکی از شاگردان قدیمی خود استفاده می‌کند و کار را به جایی می‌رساند که تبدیل به رهبر یک کارتل بزرگ مواد روانگردان می‌شود. تا زمانی که او خود و همه کسانی را که دوست دارد از بین ببرد، داستان به خوبی و رویاگونه پیش می‌رود. این روایت به خوبی و باورپذیر پیش می‌رود و در پنج فصل ادامه پیدا می‌کند و تبدیل به سریالی می‌شود که تلویزیون را از تعریف معمول به تعریف جدیدش تغییر می‌دهد.

روند حرکت در سریال بسیار مداوم و باورپذیر است. معمولاً کارهایی که شخصیت اصلی سریال انجام می‌دهد، بی‌تاثیر نیستند و خالق اثر توانسته المان‌های لازم برای باورپذیری را در سریال به تماشاگر القا کند. او به خوبی توانسته یک معلم شیمی ساده و سربه‌راه را تبدیل به یک غول قاچاقچی مواد مخدر کند. این سریال خیلی سرد آغاز می‌شود، به گونه‌ای که این معلم شیمی مطمئن است به زودی به وسیله پلیس دستگیر یا به زودی کشته خواهد شد. حتی اولین بار که فردی را می‌کشد نیز برای او بسیار سخت است اما در طول زمان تبدیل به فردی دیگر با علایق و توانایی‌های متفاوت می‌شود.

اولین اثر این سریال روی بیننده ممکن است تا حدودی گمراه‌کننده باشد، اما تا پایان فصل یک تماشاگر کم‌کم با داستان کامل و چگونگی پیشرفت داستان آشنا می‌شود. مثل همه آثار بزرگ و مهم، برکینگ بد در سطوح مختلفی نوشته شده است. برکینگ بد داستانی در مورد خانواده است. درباره شخصیت است و درباره این است که چقدر می‌توان در یک کار پیشرفت کرد. والتر وایت مهم‌ترین دلیل ورود خود به بازار مواد مخدر را یک موضوع بیان می‌کند: او نیاز به پول داشت. شاید به همین دلیل است که او برای تماشاگر بسیار باورپذیر است. کسب‌وکاری که او به راه انداخت بر مبنای اصول اقتصادی معروف و مشخصی بود که همه ما با آنها آشنا هستیم؛ مزیت‌های نسبی و مطلق، عرضه و تقاضا، رقابت ناقص.

والتر وایت در تولید متامفتامین مزیت مطلق داشت. چراکه او سال‌ها در زمینه شیمی کار کرده بود و می‌توانست متامفتامین خالص و قابل فروش به قیمت بالایی تولید کند. به همین دلیل بود زمانی که او نیاز به پول پیدا کرد، تولید متامفتامین را آغاز کرد. از سوی دیگر جس مزیت مطلق در توزیع مواد مخدر داشت. او کسی بود که پیش از اینکه با والتر شروع به کار کند، سابقه پخش مواد مخدر را داشت و می‌توانست از شبکه فروش خود برای فروش محصول تولیدی والتر استفاده کرد. اما نکته این بود که هزینه- فرصت والتر در تولید متامفتامین کمتر از هزینه- فرصت جس در توزیع محصول تولیدی او بود.

95

موضوع عرضه و تقاضا نیز در طول این سریال به صورتی پررنگ دیده شد. پیشرفت فناوری نیز چیزی بود که در این سریال توانست روی تولید متامفتامین والتر تاثیر گذارد. فناوری بود که باعث شد والتر یاد بگیرد چگونه می‌تواند با فرمولی جدید، یک داروی معروف را به آمفتامین تبدیل کند. سپس با نایاب شدن این دارو، فناوری به والتر کمک کرد تا محصولش را بدون این دارو تولید کند.

در زمینه رقابت نیز مشاهده شد که رقبای والتر تلاش زیادی برای به دست آوردن بازار او انجام دادند و از آنجا که رقابت در بازار تولید مواد مخدر چندان شدید نبود، عملاً یک بازار رقابت ناقص شکل گرفت که در آن تعداد معدودی تولیدکننده با تعداد زیادی مشتری روبه‌رو بودند و والتر و جس توانستند با استفاده از مزیت‌های نسبی و مطلق خود، در این بازار فعالیت کنند و در نهایت نیز تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین فروشندگان مواد مخدر شوند.

فرآیند تبدیل والتر از یک قهرمان به ضدقهرمان بر مبنای روند تدریجی سریال و بر مبنای ایده‌های اقتصادی موضوعی بود که وینس گیلیان به دنبال آن بود. در طول پنج سال پخش این سریال، او دنیای مورد نظر خود را تکه‌تکه طراحی کرد و ساخت و کاری کرد که همه جزئیات مورد نظرش در این دنیا کامل و بی‌عیب و نقص باشند. او از یک نابغه کاریزماتیک، یک خلافکار منفور ساخت. والتر کسب‌وکاری حرفه‌ای راه انداخت در حالی که خانواده‌ای داشت که گاهی او را تا سر حد دیوانگی عصبی می‌کردند. وینس گیلیان در طول فیلم مرز میان این دو را برداشت و زندگی والتر را به جایی رساند که ممکن است زندگی هر فرد دیگری به آن برسد.

شاید سریال‌های دیگری مثل سوپرانوس، وایر و ددوود نیز الگوهای مشابهی داشتند، اما تفاوت برکینگ بد این بود که قهرمان داستان در طول روایت ساخته شد و شخصیت اصلی داستان که از ابتدا یک معلم شیمی معمولی بود، تبدیل به قهرمان، یا بهتر بگوییم ضدقهرمان فیلم شد. وینس گیلیان برکینگ بد را با محدودیت‌های زیادی برای قهرمان داستان ایجاد کرد و داستان والتر وایت را به‌گونه‌ای پیش برد که در پایان شخصی مثل مایکل کورلئونه را به مخاطب نشان دهد. البته شاید به دلیل انتخاب نوع رسانه بود که این مساله پنج فصل طول کشید.

تماشا کردن پدرخوانده‌های یک و دو حدود شش ساعت و نیم طول می‌کشد در حالی که برای تماشای برکینگ بد از ابتدا تا انتها باید 62 قسمت حدود 50دقیقه‌ای را تماشا کرد. این محدودیت یا شاید امکان بیشتر رسانه سریال بود که به خالق این سریال این فرصت را می‌داد که در طول مدتی طولانی خواسته خود از قهرمانش را به مخاطب نشان دهد.

نقطه قوت این سریال، این بود که برخلاف بسیاری از سریال‌های مشابه، از جایی آغاز شد و در جایی دیگر پایان یافت. خیلی از سریال‌های مشابه از یک نقطه خاص شروع می‌کنند و در نهایت نیز دوباره به همان نقطه‌ای بازمی‌گردند که آغاز کرده بودند. اما برکینگ بد برخلاف آنها، هرچند دارای فرازوفرودهای زیادی است اما نویسنده به خوبی می‌داند که می‌خواهد با قهرمان داستانش چه کار کند. به همین دلیل است که تلویزیون با یکی از بهترین سریال‌هایش روبه‌رو شده است. حتی در آخرین صحنه داستان و جایی که خالق اثر می‌خواهد داستان را به جمع‌بندی برساند، بازهم کشش و جذابیت داستان در حد قسمت‌های دیگر داستان و سریال پیش می‌رود و دست‌کمی از بهترین قسمت‌های آن ندارد.

تلویزیون رسانه‌ای بسیار خاص است. هنگامی که یک سریال آغاز می‌شود لزوماً مشخص نیست که چه زمانی به جمع‌بندی خواهد رسید، یا اینکه یک سریال کی تمام می‌شود. گاهی اوقات یک سریال خیلی بیش از پیش‌بینی‌ها ادامه پیدا می‌کند و گاهی اوقات نویسنده‌ها نمی‌توانند سریال را به خوبی به انتها برسانند و گاهی اوقات نیز نمایش یک سریال آنقدر برای سازندگان پول‌ساز است که تا جایی که امکان دارد، داستان را کش می‌دهند و تماشاگر متوجه می‌شود که داستان سریال باید مدت‌ها پیش از پایان واقعی سریال تمام می‌شد.

فناوری‌های جدید مثل نت‌فلیکس و تلویزیون‌های HD باعث تغییر زیادی در زمینه فناوری‌های رسانه‌ای شده است. کیفیت بالای تلویزیون‌ها باعث شده که ریزترین چیزها در فیلم‌ها و سریال‌ها دیده شوند. می‌توان در نت‌فلیکس به سراغ فیلم‌های قدیمی‌تر و سریال‌های پخش‌شده سال‌های پیش رفت و دوباره آنها را با جزئیات بیشتر تماشا کرد. شاید این فناوری‌ها باعث شدند که برکینگ بد عملاً آغازگر دوره طلایی تلویزیون باشد. کوین اسپیسی در این زمینه می‌گوید: تلویزیون در حال تغییر و خطوط میان ژانرهای مختلف و حوزه‌های مختلف در حال محو شدن است.

در نهایت می‌توان گفت شاید ایده تبدیل یک معلم شیمی شرافتمند 50ساله به یک قاچاقچی حرفه‌ای مواد مخدر ایده چندان جذابی نباشد، اما وینس گیلیگان کاری کرده است که خروجی آن یکی از بهترین سریال‌های سال‌های اخیر است. به همین دلیل است که این سریال برای دریافت جایزه‌های متعددی نامزد شده و جایزه‌های زیادی را نیز از آن خود کرده است. این سریال 16 جایزه‌ امی دریافت کرده و در 58 حوزه دیگر نامزد دریافت جایزه شده است. این سریال جایزه ‌امی برای بهترین سریال سال 2013 و سال 2014 را به دست آورده است.

برای بازی در نقش والتر وایت، برایان کرانستون چهار بار در سال‌های 2008، 2009، 2010 و 2014 جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را به دست آورده و آرون پاول جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را در سال‌های 2010، 2012 و 2014 دریافت کرده است. آنا گان نیز در سال‌های 2013 و 2014 جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن را به خود اختصاص داده است. جیانکارلو اسپوزیتو نیز به دلیل نقش‌آفرینی خود در فصل چهارم این سریال، جایزه مخصوص منتقدان را از آن خود کرده است.

این سریال در سال‌های 2010 و 2012 جایزه بهترین دستاورد هنری در زمینه درام را به خود اختصاص داده و در سال 2013 نیز به عنوان بهترین برنامه تلویزیونی انتخاب شد. در سال‌های 2012 و 2013 نیز جایزه انجمن نویسندگان آمریکا را برای بهترین سریال دراماتیک کسب کرد. در همین سال این سریال به عنوان سیزدهمین سریال خوب در میان 101 سریال در همه زمان‌ها به وسیله انجمن نویسندگان آمریکا انتخاب شد.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها