شناسه خبر : 38989 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اثر «استیو جابز» بر شرکت‌های ایرانی

مدیران چقدر بر سودآوری بنگاه‌های اقتصادی تاثیرگذار هستند؟

 

سید مهدی برکچیان - نیلوفر بهادری

شرکت اپل در فاصله سال‌های 1997 تا 2010 رشد خیره‌کننده‌ای را به ثبت رساند و سهم آن از بازار که در ابتدا فقط دو میلیارد دلار بود، ناگهان به 210 میلیارد دلار رسید. پشت این موفقیت خیره‌کننده اما یک نام به صورت مداوم تکرار می‌شد: استیو جابز!

پژوهش کوچ و همکارانش در سال 2011 نشان می‌داد که تاثیر مدیرعامل اپل بر ارزش سهام این شرکت به حدی بود که هر خبری درباره وضعیت سلامتی این غول فناوری بر سهم بازار اپل تاثیر می‌گذاشت. در واقع ویژگی‌های خارق‌العاده مدیریتی استیو جابز باعث شده بود که اپل سال‌ها با رشد خیره‌کننده توسعه پیدا کند. همین قابلیت‌های ویژه جابز سبب شد که درگذشت او با نگرانی نسبت به آینده شرکت اپل و افت قابل ملاحظه قیمت سهام آن همراه شود. مرگ این مدیر برجسته باعث افت 5 /1‌درصدی قیمت سهام اپل شد و پس از آن با اعلام خبر انتصاب مدیرعامل جدید، ارزش سهام شرکت اپل 13 /5 درصد رشد کرد. مدیرعاملی که البته سال‌ها در شرکت اپل به عنوان عضو هیات‌مدیره کار کرده بود.

گذشته از این برخی دیگر از پژوهش‌ها هم نشان می‌دهد که مرگ مدیران عامل اثر منفی بر قیمت سهام شرکت‌ها دارد. از این‌رو در سال‌های اخیر اصطلاح «اثر استیو جابز» تبدیل به بخشی از ادبیات مدیریت شده است و به قابلیت‌های فوق‌العاده برخی مدیران اشاره می‌کند. این موضوع در حالی رخ می‌دهد که در نظریه‌های اقتصاد خرد به نقش افراد در عملکرد و رفتار شرکت‌ها تقریباً توجهی نمی‌شود و در بررسی رفتار بنگاه‌های اقتصادی، بیشتر به مشخصات بنگاه و صنعت توجه می‌شود تا بتوان توضیحی برای تفاوت شرکت‌ها قائل شد. این در حالی است که به نظر می‌رسد شرکت‌ها در دنیای واقعی به گونه دیگری عمل می‌کنند و در واقع گویا مدیران بسیار مهم‌تر از نظریه‌های اقتصادی و مالی هستند.

برخلاف ادبیات اقتصاد اما در ادبیات راهبرد استراتژی و منابع‌ انسانی، نقش مدیران بسیار پررنگ است. در ایران وضعیت چگونه است و نقش مدیران در سودآوری بنگاه‌های اقتصادی چقدر بوده است؟

واقعیت این است که در ایران مطالعات چندانی در این زمینه وجود ندارد و پژوهش‌های تجربی اندکی پیرامون تاثیر مدیران عامل و اعضای هیات مدیره بر خروجی شرکت‌ها انجام شده است که پژوهش یاری و فتحی ارطه در سال 1395 و ملازاده و همکاران در همین سال از جمله آنها هستند.

با این حال این موضوع در ایران از جنبه‌های مختلف جذابیت خاص خود را دآرد. برای مثال، در کشور ما اعضای هیات‌مدیره به طور معمول به نمایندگی از سهامداران حقوقی در هیات مدیره حضور دارند و به عنوان عضو هیات‌مدیره مستقل فعالیت نمی‌کنند. به عبارت دیگر، به طور معمول در ایران سهامداران حقوقی عضو هیات‌مدیره هستند و افرادی صرفاً آنها را نمایندگی می‌کنند.

این موضوع می‌تواند بر میزان استقلال رای اعضای هیات مدیره و ویژگی‌های فردی و مدیریتی آنها بر تصمیمات بنگاه اثر منفی داشته باشد.

 در مورد مدیران عامل هم با توجه به وابستگی بخش زیادی از بنگاه‌های بورسی به دولت یا نهادهای دولتی، شواهد عمومی ‌حاکی از تغییرات زیاد مدیریتی در این بنگاه‌هاست.

در این میان بسیاری معتقد هستند مدیران صرفاً مجری دستورات نهادهای بالاسری خود هستند و به طور مستقل قدرت تصمیم‌گیری ندارند.

علاوه بر این، با توجه به بالا بودن نوسان‌های اقتصادی در ایران که تاثیر زیادی بر سودآوری و عملکرد شرکت‌ها دارد، ممکن است این‌طور به نظر برسد که تفاوتی ندارد چه کسی مدیر باشد و این مساله اثر ناچیزی در مقابل این نوسان‌ها دارد. به عبارت دیگر، عملکرد بنگاه بیشتر تحت تاثیرعوامل اقتصادکلان و تلاطم‌های سیستماتیک تعیین می‌شود. با توجه به نکات اشاره‌شده، این پرسش مهم طرح می‌شود که آیا در ایران مدیران اصولاً تاثیر معناداری بر سیاست‌ها و عملکرد بنگاه‌ها دارند؟

برای پاسخ به این پرسش، پژوهشی توسط علی ابراهیم‌نژاد، استادیار دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف، سید‌مهدی برکچیان، استادیار موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی و نیلوفر بهادری، کارشناس ارشد علوم اقتصادی دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف انجام شده است.

این پژوهش 488 شرکت حاضر در بورس و فرابورس ایران را در بازه زمانی سال‌های 1389 تا 1397 بررسی می‌کند و توصیف جامعی از ویژگی‌های هیات‌مدیره و ویژگی‌های مدیران ارشد شرکت‌ها ارائه می‌دهد. بر اساس این پژوهش زنان کمتر از دو درصد کل اعضای هیات‌مدیره شرکت‌ها را تشکیل می‌دهند و حدود 30 درصد اعضای هیات‌مدیره به صورت موظف فعالیت می‌کنند. درباره اعضای هیات موظف باید اشاره کرد که در ایران اعضای هیات‌مدیره شرکت‌ها موظف یا غیرموظف هستند. اعضای موظف علاوه بر عضویت در هیات مدیره، در شرکت حضور دارند و به طور معمول دارای سمت اجرایی و شغل مستمری در شرکت هستند، ولی اعضای غیرموظف رابطه استخدامی ‌با شرکت ندارند و فقط در تصمیم‌گیری‌های شرکت به عنوان عضو هیات‌مدیره نقش دارند.

انتخاب اعضای هیات‌مدیره یکی از راه‌های نظارت مستقیم سهامداران بر شرکت‌هاست. از آنجا که ممکن است منافع سهامداران با اعضای هیات‌مدیره موظف هم‌راستا نباشد، حضور اعضای غیرموظف در هیات‌مدیره به عنوان یک سیاست در جهت بهبود نظام حاکمیتی شرکت شناخته می‌شود. اگرچه برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهد که اعضای غیرموظف هیات‌مدیره در ایران نقش نظارتی چندانی ندارند و کمک چندانی به کاهش تضاد منافع میان سهامداران و مدیران شرکت نمی‌کنند. این پژوهش‌ها تاکید دارند که با توجه به قانون تجارت ایران، که اعضای هیات‌مدیره باید دست‌کم پنج نفر باشند، اعضای غیرموظف به عنوان ابزاری برای به حد نصاب رسیدن اعضای هیات‌مدیره در شرکت‌ها استفاده می‌شوند. بررسی شرکت‌های بورسی ایران نشان می‌دهد که هر شرکت به طور متوسط 5 /30 درصد اعضای موظف دارد و نیمی ‌از شرکت‌ها بیشتر از 28 درصد از اعضای هیات‌مدیره آنها موظف هستند. علاوه بر این، در برخی شرکت‌ها هیچ عضو موظفی نبوده است و در برخی شرکت‌ها همه اعضا موظف بوده‌اند. بنابراین، به نظر می‌رسد در بیشتر شرکت‌ها، اکثریت هیات‌مدیره با اعضای غیرموظف است.

در بررسی انجام‌شده توسط ابراهیم‌نژاد و همکارانش همچنین مشخص شده است که به طور متوسط سالانه یک‌سوم از اعضای هیات‌مدیره هر شرکت تغییر می‌کنند و هر عضو هیات‌مدیره به طور متوسط دو سال در یک شرکت حضور دارد. مدت ماندگاری هر مدیرعامل در یک شرکت هم به طور متوسط دو سال تخمین زده می‌شود و در یک‌چهارم شرکت‌ها عمر متوسط یک مدیرعامل کمتر از یک‌سال است. نتایج این بررسی نشان می‌دهد که تقریباً 80 درصد اعضای هیات‌مدیره شرکت‌ها صرفاً در یک شرکت حضور دارند و حدود 80 درصد اعضای هیات مدیره دارای مدارک تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد هستند.

یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که مدیران می‌توانند بخشی از تغییرات در سیاست و عملکرد شرکت‌های خود را توضیح دهند.

البته نقش مدیران در توضیح خروجی‌های شرکت برای سیاست‌های مختلف متفاوت است. در برخی سیاست‌ها این نقش پررنگ‌تر و در بخشی کمرنگ‌تر است. علاوه بر این، یافته‌های پژوهش گفته‌شده، حاکی از آن است که درصد بسیار کمی ‌از مدیران و به ویژه مدیران عامل نقش تعیین‌کننده‌ای در توضیح خروجی‌های بنگاه دارند و بیشتر مدیران نقش کوچک و نزدیک به صفر در توضیح تغییرات خروجی بنگاه‌ها ایفا می‌کنند.  نمونه‌های مورد بررسی نشان می‌دهد که برخی مدیران عامل باعث می‌شوند، میزان سرمایه‌گذاری شرکت به اندازه نیمی ‌از متوسط سرمایه‌گذاری در هر شرکت کاهش داشته باشد، در عین اینکه برخی دیگر از مدیران عامل سبب می‌شوند که سرمایه‌گذاری تا 70 درصد متوسط سرمایه‌گذاری هر شرکت افزایش پیدا کند. در مجموع، به نظر می‌رسد برخی از مدیران عامل تاثیر چشمگیری بر سیاست‌ها و عملکرد شرکت‌ها دارند. یافته‌ها نشان می‌دهند که حدود 10تا20 درصد از مدیران بر سیاست‌های سرمایه‌گذاری و مالی و عملکرد شرکت‌ها تاثیر معنادار می‌گذارند. همچنین تاثیرگذاری مدیران بر متغیرهای عملکردی شرکت‌ها بیشتر از متغیرهای سیاستگذاری و مالی است. به طور کلی با توجه به یافته‌ها می‌توان استنتاج کرد که تعداد کمی ‌از مدیران بورسی در تغییر سیاست‌های شرکت نقش بزرگ و تعیین‌کنند‌ه‌ای دارند و نقش بسیاری دیگر از مدیران بسیار کوچک است. می‌توان ادعا کرد مدیرانی که نقش بزرگی در تغییر سیاست‌ها و عملکرد شرکت خود داشته‌اند، قابلیت‌های غیرمتعارفی نسبت به بیشتر مدیران دارند.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها