شناسه خبر : 43590 لینک کوتاه

استفاده نادرست از ابزار خوب

وقتی تصمیم‌گیران از مولدسازی صحبت می‌کنند منظورشان چیست؟

 

 محمود اولاد / اقتصاددان

فارغ از اینکه بحث نظری مولدسازی را قبول داشته باشم یا نه، اینجا صرفاً به مقایسه آنچه در ادبیات نظری این موضوع و آنچه در ایران برداشت و تصور شده می‌پردازم. در ضمن، با علم به اینکه موضوع چگونگی مولدسازی و فسادآمیز بودن ساختار در نظر گرفته شده و بحث مصونیت قضایی و...، قطعاً در نقدهای متخصصان مربوطه به‌طور کامل پرداخته خواهد شد، به این بخش نیز ورود نمی‌کنم.

آنچه نظریات علمی و تجارب می‌گویند:

1- هزینه‌های دولت‌ها روزبه‌روز در حال افزایش است. هزینه‌های نگهداری از زیرساخت‌ها و تاسیسات مانند سدها، پل‌ها، بنادر و... از سویی و افزایش دامنه کالاها و خدمات عمومی مانند فیبر نوری و پهنای باند و طیف گسترده‌تر خدمات بهداشتی و آموزشی و نیز هزینه‌های دوران بازنشستگی جمعیت در حال پیر شدن از سوی دیگر. تامین این هزینه‌های رو به رشد و فزاینده، صرفاً از طریق بسط پایه‌های مالیاتی یا افزایش نرخ‌های مالیاتی جوابگو نیست.

2- بسیاری از همین زیرساخت‌ها و تاسیسات، حتی آنها که از حیز انتفاع خارج شده و متروکه شده‌اند، دارایی‌های ارزشمند بین‌نسلی هستند که برخی ارزش‌های میراث تاریخی برای آیندگان دارد و برخی اراضی بزرگ‌مقیاسی را در اختیار قرار می‌دهد یا حتی هنوز دارای کارایی است و مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد اما نیاز به سرمایه‌گذاری مجدد و بازآفرینی است، مانند خطوط راه‌آهن، جاده‌ها و... .

3- با این حال، منابع بسیار دیگر، به‌ویژه زمین‌های منابع طبیعی، مراتع، جنگل‌ها، دریاها، دریاچه‌ها، تالاب‌ها، کوه‌ها و کویرها و مناطق حفاظت‌شده نیز هستند که میراث تاریخی هستند. یعنی گذشتگان با مراقبت از آنها و استفاده پایدار به گونه‌ای که باعث تخریب و نابودی آنها نشود، آن را به ما رسانده‌اند و رسالت ماست که آنها را به نسل‌های آتی برسانیم.

4- با این حال، برخی منابع شاید در گذشته به دلیل ضعف تکنولوژیک امکان استفاده نداشتند، اما چنانچه امروز استفاده نشوند، ممکن است در آینده نیز به دلیل تغییرات تکنولوژیک، کاملاً بی‌ارزش شوند (مانند نفت).

5- نظریه مولدسازی دارایی‌ها، اینجا وارد می‌شود و مطرح می‌کند که دولت‌ها می‌توانند «ضمن حفظ مالکیت بین‌نسلی» این منابع، از آنها بهره‌برداری بهینه انجام دهند. با این حال، همان‌طور که انواع دارایی‌های در اختیار دولت، هم از نظر نوع و هم از نظر میزان بین‌نسلی بودن با هم متفاوت هستند، مولدسازی نیز بسیار متفاوت است. مثلاً مولدسازی در زمینه یک بندر متروکه می‌تواند تبدیل آن به یک هدف گردشگری باشد. یک سرمایه‌گذاری مناسب، می‌تواند درآمدهای زیادی را از این محل متروک ایجاد کند. مثلاً اولین چاه نفت ایران در مسجدسلیمان که امروزه به نوعی متروکه است. یا مثالی دیگر، فعال کردن خط ریلی مسیر تهران به شمال به قطار گردشگری. یا تبدیل یک فرودگاه متروک به مرکز آموزش پروازهای تفریحی. در برخی موارد، بازسازی و احیای زیرساخت فرسوده و استفاده مجدد آن مولدسازی می‌تواند بهره‌برداری از فضای یک مدرسه در زمان‌های خارج از ساعت آموزش باشد. مولدسازی می‌تواند تبدیل دارایی باارزش امروز که فردا در اثر تغییر تکنولوژی، ممکن است ارزش خود را از دست دهد، به نوع دیگری از دارایی برای نگهداشت برای نسل‌های بعدی باشد. حتی مولدسازی می‌تواند انتقال یک پادگان یا زندان از مرکز شهر که زمین ارزش بالایی پیدا کرده است، به بیرون از شهر و تبدیل اراضی پادگان یا زندان به فضای عمومی یا فضاهای با انتفاع اجتماعی باشد.

6- از نظر مبانی، از آنجا که دارایی‌های دولت بین‌نسلی است و باید مالکیت آن برای نسل‌های بعدی نیز حفظ شود، چنانچه یک دارایی واگذار شود، باید معادل آن دارایی دیگری تملک یا ایجاد شود.

7- از نظر مبانی، تک‌تک دارایی‌هایی که تصمیم به مولدسازی آن گرفته می‌شود، باید مورد مطالعه قرار گیرد تا اول، نوع مولدسازی آن تعیین شود و دوم، تضمین شود که چه دارایی با چه ارزشی، به چه دارایی با چه ارزشی تبدیل می‌شود که حقوق نسل‌های آتی نیز رعایت شود.

آنچه در ایران رخ می‌دهد:

1- با تعابیر فوق، ملاحظه می‌کنیم که مولدسازی دارایی‌ها هرچند نامش را نمی‌دانستند، قبلاً هم اجرا می‌شد و چه‌بسا بهتر هم اجرا می‌شد. تبدیل زندان قصر به پارک، تبدیل قلعه‌مرغی به پارک یا ایجاد قطار گردشگری در مسیر راه‌آهن شمال و ده‌ها مثال دیگر.

2- با این حال، عموماً حقوق بین‌نسلی رعایت نمی‌شد یا نمی‌شود. چه در بودجه دولت که تملک دارایی‌های سرمایه‌ای همواره کمتر از واگذاری دارایی سرمایه‌ای است و عملاً نفت به عنوان یک دارایی بین‌نسلی فروخته شده و صرف هزینه‌های جاری شهروندان کنونی می‌شود و چه در مواردی که در تبدیل به دارایی سرمایه‌ای جدید، عملاً بازی با کلمات شکل می‌گیرد. مثلاً چند سال پیش، در تملک دارایی‌های شهرداری، رنگ‌آمیزی نرده‌های پارک‌ها گنجانده شده بود. وقتی پرسیدم، گفتند به هر حال رنگ‌آمیزی ماندگاری و عمر مفید نرده‌ها را افزایش می‌دهد!

3- نکته دیگر که معمولاً از آن سوءاستفاده می‌شود، این است که تفاوت ارزش دفتری دارایی با ارزش روز آن را به عنوان سود در نظر می‌گیرند و در درآمدها لحاظ می‌شود. آنچه در مولدسازی و تبدیل دارایی مهم است، ارزش بازاری است نه ارزش دفتری. اما عموماً در بسیاری موارد این موضوع نادیده گرفته شده و بخش دوم به عنوان سود در قسمت درآمدهای دولت لحاظ و صرف هزینه‌های جاری می‌شود.

4- در بحث مولدسازی، همان‌طور که بیان شد، بحث فقط این نیست که منابع درآمدی برای دولت ایجاد شود. بلکه موضوع این است که از همان دارایی، چگونه می‌توان برای افزایش رفاه جامعه استفاده کرد. اینکه در آیین‌نامه مولدسازی بیان شده است حداکثرسازی ارزش افزوده اراضی و توجه به تغییر کاربری، تراکم و تعداد طبقات شده است، نشان می‌دهد ذهنیت صرفاً تامین منابع مالی برای دولت است که مغایر با اهداف مولدسازی است. از چنین دیدگاهی، ایجاد پارک به جای قلعه‌مرغی حاصل نمی‌شود بلکه ایجاد یک مال بزرگ یا تفکیک به قطعات و ساخت مجتمع‌های مسکونی و اداری و تجاری به دست می‌آید.

5- از همه این موارد که بگذریم، اکثر شهرهای ایران، از نظر سرانه‌های کاربری‌ فضای سبز و خدمات دارای مشکل هستند. معابر حتی شهرهای متوسط هم تبدیل به پارکینگ شده است. زمین‌های دولتی داخل شهرها عموماً ذخایری هستند برای افزایش سرانه‌های کاربری‌های خدماتی و فضای سبز به ویژه زمانی که شهرها در حال رشد به صورت عمودی و افزایش تراکم هستند و جمعیت محلات نسبت به قبل در حال افزایش است و بنابراین، در مقدار ثابتی از اندازه محله، نیازهای بیشتری به فضاهای خدماتی و سبز ایجاد می‌شود که قابل تامین از محل اراضی خصوصی تحت مالکیت مردم هم نیست یا هزینه بسیار بالایی دارد. اینکه این اراضی به کاربری‌های با تراکم بالا تغییر یابند، به این معنی است که این محلات و شهرها بهترین فرصت‌ها برای بهبود سرانه‌های خدماتی را از دست خواهند داد. این بدین معنی است که رفاه ساکنین کاهش خواهد یافت. مسلماً کاهش رفاه نمی‌تواند در راستای اهداف مولدسازی از نظر مبانی نظری باشد.

6- نکته نهایی اینکه، مولدسازی دارایی‌ها، زمانی برای دولت درآمد محسوب می‌شود که درآمدهای حاصل از فعالیت‌های بعد از مولدسازی فراهم شود. اگرنه، واگذاری دارایی در بخش منابع بودجه خواهد بود، نه درآمد و معادل این واگذاری باید تملک دارایی سرمایه‌ای اتفاق بیفتد. شاید گفته شود که قصد دولت نیز همین است و در همین مصوبه هم لزوم واریز منابع حاصله به تملک دارایی سرمایه‌ای دستگاه‌ها گنجانده شده است. اینجا باید به این نکته اشاره کرد که زمانی که در بودجه، قسمت واگذاری دارایی سرمایه‌ای بسیار بیشتر از تملک دارایی سرمایه‌ای است (فروش نفت) و عملاً تراز این بخش مثبت است و منابع بین‌نسلی به ناترازی بخش 

هزینه-درآمد جاری بودجه منتقل شده و کسری آن بخش را پوشش می‌دهد، اینکه منابع جدیدی در بخش تملک دارایی سرمایه‌ای ایجاد شود، حتی اگر این منابع به واگذاری دارایی سرمایه‌ای اختصاص یابد، به معنی مازاد بیشتر این بخش بودجه (دارایی‌های سرمایه‌ای) و استفاده بیشتر از آن (در بخش نفت) در تامین کسری بودجه جاری خواهد بود. این موضوع، تعدی به حقوق بین‌نسلی و افزایش نقش نفت در تامین هزینه‌های جاری دولت را سبب خواهد شد.

جمع‌بندی: بدین ترتیب، همان‌طور که ملاحظه می‌شود، عملاً از یک بحث نظری و تجربه جهانی درست در موضوع، برای دستیابی به اهداف خاص به‌ویژه کسب درآمد برای دولت و به ظاهر رفع کسری بودجه دولت، سوءاستفاده می‌شود. امیدوارم این موضوع از روی غفلت بوده و هرچه سریع‌تر از اجرای آن به این شیوه ممانعت شود.

دراین پرونده بخوانید ...