شناسه خبر : 42929 لینک کوتاه

شکاف بین دو نسل

انکار نوجوانان و جوانان چه تبعاتی دارد؟

 

 مریم زارعیان / جامعه‌شناس

جوانان بخش بزرگ و مهمی از جامعه را تشکیل می‌دهند که به لحاظ ویژگی‌های سنی و اجتماعی از دیگر گروه‌های سنی جامعه متمایز هستند. جوان بودن مختصات خاصی دارد که آن را از دیگر گروه‌های سنی جامعه متمایز می‌کند، از جمله آنکه جوانان به نسبت گروه‌های دیگر اجتماعی وابستگی‌های خاصی ندارند، قدرت خرید پایینی دارند، دارایی مادی ندارند، خانواده تشکیل نداده‌اند و وارد بازار کار نشده‌اند و به عبارتی چیزی برای از دست دادن ندارند، از دیگرسو، این گروه اجتماعی در بطن شبکه‌های اجتماعی مجازی متولد و بزرگ شده‌اند و در فضای مجازی به محتواهایی دسترسی داشته‌اند که از یک‌سو همگام با فرآیندهای جهانی شدن بهتر از سایرین با حقوق شهروندی و انسانی و تنوع سبک‌های زندگی آشنا شدند و از دیگرسو، خود را در محاصره چالش‌های بزرگ جامعه می‌دیدند که فرصت دستیابی به حداقل‌های زندگی معمولی همچون اشتغال، ازدواج و حفظ سبک زندگی خودخواسته را از آنها دریغ می‌کند. در شرایط تنزل سرمایه و امید اجتماعی در جامعه ایرانی، بخش بزرگی از این گروه اجتماعی که می‌توانستند ترک وطن کردند و راه مهاجرت را پیش گرفتند که نشان می‌داد بخش زیادی از جوانانی که اتفاقاً کشور برای پرورش و تربیت آنها هزینه‌های بالایی هم کرده است، ایده‌آل‌هایشان را در خارج از مرزها جست‌وجو می‌کنند. بخش دیگری از این گروه که امکان مهاجرت را میسر نمی‌دیدند در خیال روزانه راه‌های خروج و مهاجرت خود از کشور را دائماً بالا و پایین می‌کنند، در صفحات و گروه‌های مختلف مجازی عضو می‌شوند تا راهی بیابند اما هر روز بیش از پیش سرخورده می‌شوند. در کانال‌های ماهواره‌ای زندگی جوانان سایر کشورها را می‌بینند که دغدغه‌هایی بسیار متفاوت از نان و شغل دارند. در حالی که خود را می‌بینند که گرفتار پله‌های اول و دوم نردبان نیازهای مازلو هستند، به مدد شبکه‌های ارتباطی و فضای مجازی دیگرانی را می‌بینند که برای ارزش‌هایی تلاش می‌کنند که در بالاترین پله‌های این نردبان است. فقدان چشم‌انداز بهبود شرایط، کمبود امید به آینده‌ای روشن و افق‌های مبهم پیش‌رو، خود را در ناراحتی‌های روحی و آمار بالای افسردگی و میل به خودکشی در این گروه سنی نشان می‌دهد. عدم توجه کافی مسوولان امر، محققان و متولیان حوزه سیاستگذاری به این وضعیت و فقدان چاره‌اندیشی برای آن، موجب تولد جوانان پرخاشگر، عصبانی و عصیانگری شده که در قالب گفتمان سبک زندگی حاکمیت را بابت فقدان چشم‌انداز امیدآفرین به نقد می‌کشند و با حضورشان در فضاهای شهری حس اعتماد، مشارکت و همبستگی اجتماعی را در خود تقویت می‌کنند.

پیشرفت فناوری‌های ارتباطی و شبکه‌های اجتماعی مختلف که با اقبال و حضور مستمر جوانان در آنها رونق دارد، بیش از پیش این نسل را با این واقعیت روبه‌رو کرد که ارزش‌ها و سبک زندگی که سیستم سنتی جامعه‌پذیری بر آن تاکید می‌کند و با استفاده از نهادهای نظامی در پی کنترل اجرای آن در زندگی روزمره شهروندان است، در تقابل با ارزش‌ها و سبک زندگی است که جوانان دنیای غرب آزادانه انتخاب می‌کنند. در نتیجه ما با جوانانی مواجه هستیم که هویت، مطالبات، نیازها، ارزش‌ها و سلایق جدیدی دارند و به راحتی حاضر نیستند در قالب مرزبندهای تحمیلی از بیرون ارزش‌های درونی‌شده خود را رها کنند و تسلیم الگوهای دیکته‌شده اجتماعی شوند.

از سوی دیگر، این نسل با جامعه‌ای روبه‌رو است که در عین حال که سیستم رسمی بر روی ارزش‌هایی تاکید دارد و تلاش دارد تا از کانال‌های مختلف آن را نهادینه کند، آن ارزش‌ها به راحتی آنجا نقض می‌شود و تناقض زمانی بزرگ‌تر شد که اتفاقاً نقض این ارزش‌ها از طرف کارگزاران نظام حاکم اتفاق افتاد. به عنوان نمونه در حالی که نهادهای نظامی تحت عنوان گشت ارشاد دخترکان جامعه را به خاطر موی بیرون‌آمده مورد عتاب و خطاب قرار می‌دهند، به مدد فضای مجازی تصاویر بی‌حجاب فرزندان و خانواده برخی مسوولان همرسانی می‌شود یا در حالی که از منابر مختلف از مدرسه تا مسجد بر اهمیت مال حلال خطبه‌ها خوانده می‌شد، ارقام کلان فسادهای اقتصادی برق از چشم ناظران می‌پراند. این تعارض خطبه‌ها و خلوت‌ها در کردار برخی از کارگزاران جامعه هم تلاش‌های فرهنگی در انتقال ارزش‌ها و هنجارها را خنثی می‌کرد، هم بر آتش خشم جامعه نسبت به این وضعیت بنزین می‌ریخت.

شکافی که بین ارزش‌ها و فرهنگ این نسل و نسل پیشین خود در همه زمینه‌ها اعم از جهان‌بینی، ویژگی‌های رفتاری، ارزشی و گفتاری وجود دارد نشان می‌دهد گرچه سیستم آموزشی رسمی منبعث از رویکرد فرهنگی حاکمیت تلاش بی‌وقفه‌ای برای جاانداختن ارزش‌های مطلوب نظام در این گروه سنی انجام داد اما نتیجه جامعه‌پذیری اتفاق‌افتاده به کل متفاوت از آنچه بود که سال‌ها برایش برنامه‌ریزی شده بود. به عبارتی کنش و گفتمان رایج در میان متولدین این نسل نشان از شکست برنامه‌های ترویجی نظام آموزشی داشت که بدون توجه به تغییرات اجتماعی و گسترش ابزارهای ارتباط جمعی همچنان بر روش‌های 40 سال پیش در امر آموزش پافشاری می‌کرد.

اکنون حاکمیت با نسلی روبه‌رو است که به مدد شبکه‌های اجتماعی و وسایل ارتباط جمعی به بیان اینگلهارت ارزش‌هایش فرامادی شده است اما در عین حال به خاطر وضعیت اقتصادی تحریم‌زده کشور، امنیت اقتصادی آنها که رافع نیازهای ابتدایی همچون اشتغال و ازدواج و فرزندآوری است، در مخاطره قرار گرفته است. به عبارتی این نسل هم به خاطر وضعیت اقتصادی خود معترض است و هم به خاطر عدم امکان تحقق ارزش‌های فرامادی همچون حق انتخاب سبک زندگی، حق دخالت در تصمیم‌گیری‌های دولت، حق آزادی بیان، حق بیشتر مردم در تصمیم‌گیری‌های مربوط به کار و اجتماعشان، حق برخورداری از جامعه‌ای دوستانه‌تر و انسانی‌تر.

از سوی دیگر در حال حاضر احزاب زنده و پویا، نهادهای واسط و NGO‌هایی که بتوانند نقش میانجی بین این گروه و حاکمیت بازی کنند، وجود ندارد. به عبارتی حاکمیت خودخواسته خود را از داشتن نهادهای واسط محروم کرده است. جامعه مدنی نقش واسطی بین اجتماع توده‌ای و حاکمیت دارد و می‌تواند از توده‌ای شدن مطالبات و اعتراضات جلوگیری کند، مطالبات و انتقادات را به وقت درست به گوش کارگزاران برساند و آنها را به چاره‌اندیشی و حل مسائل وادارد.

با این همه در هر جایگاهی که باشیم نمی‌توانیم انکار کنیم این جوانانی که امروز ارزش‌های مستقر را انکار می‌کنند و با صدای بلند مطالباتشان را فریاد می‌زنند سرمایه‌های این کشور هستند، نوجوانانی که ما نگران بودیم که دائم سر در گوشی و فضای مجازی دارند، امروز اتفاقاً سرشان را از گوشی‌هایشان درآورده‌اند و اگرچه ادبیاتشان نابهنجار و خشم‌آلود است اما در پشت همه آن ناسزاها و واژه‌های زشت، زندگی را فریاد می‌زنند، یعنی داشتن شغل، ازدواج، فرزند و شادی. فریاد این نوجوانان گستاخ و بازیگوش را از این منظر ببینیم که اینها همان بچه‌هایی هستند که برای درس خواندن و غذا خوردنشان نگران بودیم؛ اینها اکنون کمی بزرگ شده‌اند، می‌خواهند سبک زندگی خود را داشته باشند، به جای انکار و نادیده گرفته شدن، شنیده شوند و آزادانه زندگی کنند اما شرایط موجود کشور زندگی آنها را فیتیله‌پیچ کرده است. اینها فرزندان مام میهن هستند که با والدینشان بر سر روش‌ها اختلاف پیدا کرده‌اند، اینکه پدر خانواده هم حتی سخن کوچک‌ترین عضو آن را بشنود، او را نوازش کند و برای بهبود شرایط برخی شیوه‌هایش را تغییر دهد نه از سر ضعف که به خاطر درایت است تا دزدان و همسایگان کینه‌توز نتوانند از بیزاری فرزندان و احساس نادیده گرفته شدن برای ضربه زدن به کیان آن خانواده استفاده کنند. 

دراین پرونده بخوانید ...