شناسه خبر : 25080 لینک کوتاه

بزرگ‌ترین سرمایه‌دار بعد از دولت

نگاهی به نحوه مدیریت اقتصاد موقوفات در گفت‌وگو با قاسم ناظمی

قاسم ناظمی می‌گوید: بعد از دولت بزرگ‌ترین سرمایه‌دار کشور نهاد وقف است و نهاد موقوفه بزرگ‌ترین و سرمایه‌دارترین نهاد جهان اسلام است. ولی با وجود این ثروت هنگفت متاسفانه مردم کمتر شاهد هزینه‌کرد این درآمد حاصله از موقوفات در زندگی خود هستند.

بزرگ‌ترین سرمایه‌دار بعد از دولت

وقف فرهنگی مذهبی است که به نوعی کارکردی اقتصادی دارد. از نظر کارشناسان امور فقهی و حتی متخصصان حقوقی، وقف نهادی کهنه و قدیمی است و به دلایل متعدد قدرت بالندگی و تغییر ندارد به همین جهت چابکی لازم را نیز ندارد. وقف اساساً مفهومی مذهبی دارد اما رابطه مردم معتقد با این نهاد رابطه‌ای متغیر است. برای بررسی این وضعیت باید به میزان اعتماد مردم به نهادهای متکثر مذهبی و غیرمذهبی و اساساً به اشخاص و دستگاه‌ها نگاه انداخت. آیا مردم همچنان به وقف معتقد هستند؟ آیا اقتصاد وقف همچنان پویا و موثر است؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها با قاسم ناظمی حقوقدان گفت‌وگو کرده‌ایم. کسی که در مشهد زندگی می‌کند و بنا به تخصص و موقعیت حرفه‌ای با مفاهیم و اقتصاد وقف به خوبی آشناست.

♦♦♦

‌ نحوه مدیریت اقتصادی موقوفات چگونه است؟

مدیریت اقتصادی وقف در شرایط حاضر که قوانین و مقررات آن متعلق و مربوط به چندصد سال پیش است کارایی لازم در این زمینه را نداشته و ندارد. لذا عمده مدیریت اقتصادی در زمینه وقف مربوط به اجاره دادن موقوفه و تقسیم مال‌الاجاره بین موقوف علیهم یا صرف آن در زمینه و جهت وقف است.

در موارد خاص هم که امکان اجاره دادن یا انتفاع از این طریق میسور و مقدور نیست یا در سایر مواردی که جواز فروش وقف داده می‌شود نیز عین موقوفه به فروش رفته و معوض آن به همین ترتیب به اجاره داده می‌شود. به این ترتیب با نگاهی بسیار گذرا و کوتاه به خوبی می‌توان فهمید که در موقوفات مدیریت اقتصادی مساوی است با «اجاره‌داری»؛ در واقع یک متولی گاهی حتی نقش مدیرعامل یک شرکت سهامی را ایفا نمی‌کند. به طور کلی عموماً موقوفات توسط متولی به معنای واقعی کلمه اداره نمی‌شوند بلکه به اجاره داده می‌شوند.

‌ آیا بهره‌وری مناسب و درآمد موقوفات بر هزینه‌های نگهداری آن تفوق دارد؟

در پاسخ به این سوال باید دو نوع از انواع موقوفات را از یکدیگر تفکیک کرده و آن وقف انتفاع و وقف منفعت است.

وقف انتفاع، وقفی است که مقصود از آن درآمد مادی نباشد مانند احداث مسجد و حسینیه.

وقف منفعت، وقفی است که مقصود از آن درآمد مادی است برای هزینه چیزی دیگر. مانند وقف دکان برای اداره مسجد یا مدرسه و بیمارستان. طبیعی است در وقف منفعت چون درآمدزاست هزینه‌های نگهداری و اداره آن در مقابل درآمد ناچیز بوده و پاسخگو است ولی در وقف انتفاع چون موقوفه درآمدزایی ندارد برای نگهداری و اداره آن باید از محل‌های دیگر کسب بودجه شود.

‌ چه میزان موقوفات در کشور داریم و سودآوری آنها چه میزان است؟

بر اساس اطلاعات موجود در سامانه جامع اوقاف کشور در حال حاضر بیش از 170 هزار موقوفه داریم که از این تعداد 78 هزار از آنها وقف منفعت است که درآمدزا و حدود 94 هزار وقف انتفاعی است مثل مسجد و حسینیه که درآمدی ندارند. به طور کلی قریب به یک میلیون رقبه وقفی در کشور وجود دارد. یعنی بعد از دولت بزرگ‌ترین سرمایه‌دار کشور نهاد وقف است و نهاد موقوفه بزرگ‌ترین و سرمایه‌دارترین نهاد جهان اسلام است. ولی با وجود این ثروت هنگفت متاسفانه مردم کمتر شاهد هزینه‌کرد این درآمد حاصله از موقوفات در زندگی خود هستند که مختصراً به علل و چرایی آن می‌پردازم.

ممکن است گفته شود بر اساس مقررات غیرقابل تغییر وقف امکان هزینه کردن این درآمدها در موضوعات مورد نیاز جامعه وجود ندارد. مثلاً چون جهت وقف انجام و اجرای شبیه‌خوانی برای امام حسین (ع) است، نمی‌توان درآمد حاصل از چنین موقوفه‌ای را در محل دیگری خرج و صرف کرد!

در پاسخ به این شبهه نگارنده با بیش از ۲۰ سال تجربه امور وقفی، دو پیشنهاد روشن و کاربردی را ارائه می‌کنم.

اول: جمود و رکود بر اجرای نیت واقف و عدم پذیرش هرگونه تغییر و تبدل که متاسفانه از آن به عنوان تحریف یاد می‌شود فاقد هرگونه توجیه حقوقی و فقهی شایسته است. زیرا مقررات راجع به وقف وحی منزل نیست که امکان تغییر در آنها وجود نداشته باشد. و در دنیای تحولات سریع به موازات رشد و توسعه تکنولوژی ایجاب می‌کند، نهادهای حقوقی نیز شکل مورد نیاز جامعه را برای پاسخگویی به ضرورت‌های اجتماعی به خود گیرند والا دیر یا زود چنین نهادهایی متروک و مطرود خواهند شد.

خوشبختانه فقه جعفری به عنوان اجتهاد پویا همیشه این ظرفیت را داشته و دارد که با تغییر شکل ماهیتی مصادیق و موضوعات، احکام جدیدی در خصوص آنها صادر کند، حد اعلای این توانایی را در حکم شجاعانه و حکیمانه حضرت امام خمینی (ره) در خصوص حلیت شطرنج می‌توان مشاهده کرد. در ابتدای این فتوای تاریخی حضرت امام اشاره به تغییر ماهیت موضوع کرده و با یاد کردن شطرنج به عنوان یک ورزش فکری زمینه تغییر فتوا از حرام به حلال را فراهم کرد. به هر حال این استحاله در مقررات وقف نیز قابل مشاهده و اعمال است و صدور فتاوایی از این دست راه برون‌رفت از مشکلات و معضلات پیش روی است؛ به این معنی که می‌توان با تکیه بر احراز اراده حقیقی و واقعی واقف و تغییر شرایط امروزی حکم به تغییر جهت وقف کرد. به این ترتیب اگر در وقف‌نامه‌ای جهت وقف بر تعزیه‌خوانی امام حسین (ع) درج شده است می‌توان همین وجوه را برای تهیه تئاتر یا فیلم سینمایی یا حتی بازی رایانه‌ای البته با محوریت حضرت سیدالشهدا هزینه کرد. چراکه به راحتی می‌توان استدلال و استنتاج کرد که آنچه در این‌گونه وقف‌نامه‌ها محور و موضوع است خود امام حسین (ع) و اهداف ایشان است نه اصل شبیه‌خوانی.

دوم: راهکار دیگری که می‌توان به موازات این روش در پیش گرفت این است که در جهت افزایش جهات وقف متناسب با نیازهای امروزی چاره‌اندیشی شود؛ به این ترتیب که مردم تشویق و ترغیب شوند که موقوفات خود را در مورد نیازهای مدرن امروزی وقف کنند. در حال حاضر قریب به ۴۰ درصد کل موقوفات کشور، فقط در جهت برپایی عزاداری حضرت سیدالشهداست. گرچه استقبال مومنین به عنوان دوستداران اهل بیت، خاصه حضرت اباعبدالله‌الحسین (ع) به نوبه خود جای تقدیر دارد ولی پرواضح است که تمرکز در این حوزه نباید باعث غفلت از وقفیات در سایر زمینه‌های دیگر از جمله بهداشت، درمان، آموزش، ترافیک، اینترنت، حمل‌ونقل، سینما، گردشگری، ازدواج و ده‌ها و بلکه صدها موضوع و جهت وقفی دیگر شود. بلکه ضروریات جوامع امروزی ایجاب می‌کند که ترغیب مردم به انجام وقفیات در این حوزه‌ها از هر زمینه دیگری بیشتر صورت گیرد تا عموم آحاد مردم آثار و برکات موقوفات را در زندگی روزمره خود بیشتر و بهتر حس و لمس کنند.

آیا هزینه بقاع متبرکه از محل موقوفات تامین می‌شود؟

عمدتاً بله، یکی از روش‌های پسندیده که از نیاکان ما به یادگار مانده است وقف کردن خانه یا قنات و دکان خود برای اماکن متبرکه و عام‌المنفعه بوده است که البته سنت وقف خاص کشورهای اسلامی یا شرقی نیست بلکه در کشورهای غربی و حتی در نقاط دورافتاده استرالیا، آفریقا و سرخ‌پوستان آمریکا نیز این سنت وجود داشته و دارد که تمام این اقوام برای معابد و اماکن مقدس خود موقوفاتی را اختصاص می‌دادند. حتی در مصر، یونان، چین، هند، ژاپن و حتی قبل از اسلام موقوفاتی وجود داشته که برای جریان معابد و پرستشگاه‌ها،‌ اسقف‌ها و کاهنان و موبدان از درآمد آن بهره می‌گرفته‌اند.

‌ آیا از اصل درآمدهای موقوفات سرمایه‌گذاری بلندمدت برای حفظ ارزش آنها نیز صورت می‌گیرد؟

حفظ موقوفه از اهم واجبات و تکالیف متولی است. حیات وقف به وجود موقوفه بستگی دارد و نبود موقوفه به منزله مرگ و نابودی موقوفه است لذا مهم‌ترین وظیفه متولی این است که موقوفه را به هر ترتیبی که شده حفظ و حراست کند. این وظیفه از تعریف وقف که عبارت از تحبیس عین است به خوبی مستفاد می‌شود. در تحبیس عین باید عین موقوفه حفظ شود و فقط منافع آن می‌تواند مصرف شود لذا تا زمانی که خود موقوفه نیاز به هزینه کردن دارد از جمله نیاز به تعمیر و مرمت داشته باشد ولو اینکه واقف چیزی مستقیم برای این منظور لحاظ نکرده باشد بر حق موقوف علیم مقدم است. این معنی در ماده 6 قانون تشکیل سازمان حج و اوقاف و امور خیریه مصوب 63 آمده است که به این ترتیب صرف درآمد موقوفات به منظور بقای عین آنها بر سایر مصارف مقدم است و متولی موظف است موجبات آبادانی رقبات موقوفه را در جهت بهره‌برداری صحیح از آنها به منظور اجرای نیات واقف فراهم کند و در تبصره همین ماده آمده است که اگر درآمد یک‌ساله موقوفه کافی نباشد درآمد دو یا چند سال در حساب مخصوصی ذخیره شده و به موقع به مصرف خواهد رسید، ولی باید در این قسمت هم به مقررات دست‌وپاگیر وقف برای حفظ ارزش اقتصادی موقوفه توجه کرد. چراکه منظور قانونگذار از مخارج لازمه مخارجی است که عرف و عادت معمول محل آن را برای بقا و انتفاع از موقوفه توجه لازم می‌داند و‌الا متولی نمی‌تواند از عایدات موقوفه، آن را به بهترین وضع ممکن درآورد زیرا این امر مستلزم انجام مخارج اضافی است که اجرای آن باعث تجاوز به سهم موقوف علیم می‌شود و به این ترتیب از سهام آنان کسر می‌شود که فاقد جواز شرعی و قانونی است. لذا گرچه برای بقای عین موقوفه مستند قانونی داریم ولی برای حفظ ارزش روز آنها با مشکل به شرح فوق مواجه هستیم و لذا شرایط فعلی ایجاب می‌کند که در مقررات مربوطه اصلاحاتی صورت پذیرد و این خلأهای قانونی پر شود.

‌ مساله اعتماد در وقف را چطور می‌بینید؟ آیا مردم اعتماد دارند؟

 اصولاً مقررات راجع به وقف و موقوفه به گونه‌ای تهیه و تدوین شده است که باعث ایجاد اعتماد در شخص واقف برای اجرای نیات خود شود. وقف حیات جاودانه‌ای است که ایجاد شده است تا واقف اطمینان حاصل کند که اهداف مورد نظر او حتماً انجام خواهد شد و هیچ‌کس در هیچ مقام و قدرتی نخواهد توانست جلوی اراده او بایستد. به همین جهت است که وقف مصداق صدقه جاریه می‌شود. جاریه است چراکه هیچ‌کس را یارای آن نیست که جلوی آن را بگیرد.

به همین جهت است که اسلام سفارش می‌کند اگر می‌خواهی اراده‌ات بر اموالت بعد از مرگت هم استمرار و استقرار داشته باشد و به نوعی اموالت بعد از مرگ در اختیار خودت باشد آن را وقف کن و در راهی که می‌خواهی هزینه کن و اعتماد داشته باش که وقف سنت لایتغیر است.

ولی آیا مقررات و قوانین مدون توانسته است این اعتماد را برای مردم و واقف ایجاد کند؟ به نظر خیر و اعتماد مردم به وقف رو به کاهش است. چراکه عموم مردم ذهنیت خوبی از اداره موقوفات ندارند. عموماً شاهد جنگ و دعوای اشخاص متعدد برای گرفتن تولیت یک موقوفه بوده‌اند که از خود می‌پرسند مگر این تولیت چه سودی دارد که افراد این‌گونه با همدیگر مرافعه و دعوا دارند؟ هرگاه نیز موقوفات از سوی افراد دچار حیف و میل یا سوءاستفاده شده‌اند از حکومت‌ها انتظار می‌رود که جلوی این تعدی و تجاوز را بگیرند ولی متاسفانه شاهد برخورد مناسبی نبوده‌اند خصوصاً که اکثراً اشخاص متولی نیز خود از صاحبان قدرت و اشخاص متنفذ بوده‌اند که همین امر برخورد با آنها را متعذر و متعسر می‌کرده و می‌کند.

اینکه خود بعضی از حکومت‌های جایر با موقوفات چه کرده‌اند نیز بحثی دیگر است که به قول مولوی:

شرح این هجران و این خون جگر

این زمان بگذار تا وقت دگر

‌ میزان موقوفات و اثرات اقتصادی و اجتماعی آن بر جامعه چقدر است؟

میزان موقوفات در حال حاضر قریب به 173 هزار بر اساس آمار سازمان اوقاف و سامانه جامع اوقاف است و ثروتمندترین نهاد غیردولتی است. ولی مردم آثار مثبت این ثروت عظیم را در زندگی خود کمتر می‌بینند. بخش اعظم جهاتی که در گذشته خیرین از باب نیک‌اندیشی در وقف‌نامه‌ها آن را منظور کرده و وقف‌نامه‌ها بر اساس آنها تهیه و تدوین و مجری شده است امروزه با گسترش حدود وظایف دولت جزو وظایف و تکالیف دولت درآمده است و توقع عمومی این است که دولت در این زمینه خدمت‌رسانی و انجام‌وظیفه کند مانند درمان بیماران، کمک به در راه‌ماندگان و نیازمندان و بسیاری از نیات واقفان گذشته که بخش اعظم موقوفات را نیز شامل می‌شود اجرای آن در عصر کنونی موجبی و جهتی ندارد. مانند آب کردن حوض‌ها، تهیه روغن برای روشنایی معابر و...

با این وصف در حال حاضر نیز قریب به 25 درصد مراکز درمانی و بهداشتی کشور جزو موقوفات هستند ولی شاید کمتر کسی به این موضوع توجه داشته باشد که یکی از راه‌های اشاعه وقف و موقوفات تبلیغ و شناساندن و زنده نگه داشتن نام این واقفین و موقوفات است. چراکه به خودی‌خود میل انسان به جاودانگی باعث ترغیب شدن در این حوزه می‌شود. به گونه‌ای که با تغییر حکومت‌ها و ارزش‌ها هم این نام‌ها تغییر نکند چراکه پاک کردن بعضی از این نام‌ها به هر بهانه‌ای آثار مخرب دیگری دارد.

به هر ترتیب حکومت اسلامی می‌تواند به گونه‌ای موقوفات را ساماندهی کند که به عنوان یک منبع توانمند مالی از آنها برای ریشه‌کنی فقر و محرومیت و تامین بهداشت و درمان و آموزش و پرورش و برقراری ارتباطات و به طور کلی تامین عدالت اجتماعی استفاده کرد.

‌ تمایل مردم به وقف را چطور ارزیابی می‌کنید؟

به شرح پیش‌گفته به نظرم می‌رسد اعتماد مردم به وقف کمتر شده است در نتیجه تمایل مردم به وقف نیز کمتر شده است. به این معنی که گرچه آمار موقوفات در سال‌های اخیر در مقایسه با سال‌های قبل از حیث تعداد افزایش قابل توجهی را نشان می‌دهد ولی این به معنی تمایل بیش از پیش مردم به وقف نیست، چراکه در بسیاری از این موقوفات انگیزه‌های سودجویی در کنار وقف دیده می‌شود مثلاً شخصی در حاشیه شهر اراضی قابل ملاحظه‌ای دارد بخشی از آن را برای مدرسه یا دانشگاه وقف می‌کند به امید اینکه با احداث دانشگاه و افزایش تردد و کشیده شدن سایر امکانات شهری به این منطقه موجب رشد و افزایش قیمت در سایر اراضی باقی‌مانده شود.

نکته دیگر اینکه موقوفات امروزی واجد ارزش موقوفات گذشته نیستند به گونه‌ای که در گذشته املاک ارزشمندی مورد وقف قرار می‌گرفتند که در حال حاضر قیمت آن به تنهایی با هزاران موقوفه فعلی امروزی برابری می‌کند مانند موقوفات ملک که با توجه به گستردگی اموال و دارایی‌ها در آستان قدس رضوی واجد یک سازمان خاص برای اداره آنهاست.

در سال‌های اخیر، شکاف طبقاتی و نابرابری اقتصادی بین مردم و در واقع دو قطب ثروتمند و آسیب‌پذیر جامعه بیشتر شده است.

جای تاسف دارد که بیشترین انگیزه خیرخواهی که عمدتاً متاثر از نگاه به آخرت و ثواب و عقاب است بین قشر آسیب‌پذیر به مراتب بیشتر است و باز متاسفانه قشر مرفه و ثروتمند کمتر دغدغه‌های اخروی و آن جهانی دارند و مآلاً انگیزه کمتری نیز در انجام بریات و امور خیرخواهانه دارند و به تعبیر ساده‌تر افراد مستضعف، امکان انجام وقفیات معظم ندارند و افراد ثروتمند انگیزه‌ای برای این امر ندارند و به قول سعدی علیه‌الرحمه:

«کریمان را به دست اندر درم نیست

خداوندان نعمت را کرم نیست»

همیشه این‌گونه بوده است که بخشندگان، پولی در اختیار ندارند که بذل و بخشش کنند و ثروتمندان نیز حاضر به بخشش اموال و دارایی خود نیستند و این‌گونه ادامه دارد تا یک فرد واجد هر دو صفت بخشندگی و دارندگی یافت شود که یک واقف نیک‌اندیش خیرخواه به وجود آید.

آرزو می‌کنم که خداوند به ثروتمندان ما دغدغه رسیدگی به امور فقرا عنایت فرماید تا ان‌شاءالله بخشی از اموال خود را با نام مبارک وقف و موقوفه باقیات الصالحات و متبرک کرده و نام و دارایی خود را جاودانه سازند. 

دراین پرونده بخوانید ...