شناسه خبر : 5033 لینک کوتاه

بررسی زیان‌های اقتصادی افزایش نرخ طلاق

چرا طلاق زیاد شده است؟

اهمیت ازدواج در موضوعات پژوهش‌های علمی و سیاستی در سال‌های اخیر افزایش یافته است. متون زیادی نوشته شده که ازدواج را دارای فواید زیادی معرفی کرده‌اند.

سپیده کاوه / دانشجوی دکترای اقتصاد در دانشگاه تربیت مدرس

اهمیت ازدواج در موضوعات پژوهش‌های علمی و سیاستی در سال‌های اخیر افزایش یافته است. متون زیادی نوشته شده که ازدواج را دارای فواید زیادی معرفی کرده‌اند. از جمله این فواید می‌توان به بهبود وضعیت اقتصادی و رفاهی، بهبود سلامت جسمی و روحی و همین‌طور بهبود وضعیت رفاه کودکان اشاره کرد. با توجه به منافع بالقوه یاد‌شده، مشوق‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی در کشور در سال‌های اخیر برقرار شده که هدف آنها تشویق به ازدواج و کمک به استحکام خانواده است. در این نوشتار سعی بر تمرکز روی مساله‌ اثرگذاری ازدواج و طلاق روی سلامت افراد شده و به بقیه جوانب پرداخته نشده است. در ادامه مطلب نیز به بیان مساله‌ بحران ازدواج و طلاق که در حال حاضر به زغم نویسنده گریبانگیر کشور شده است، پرداخته شده است.
طبق آمارهای سازمان ثبت احوال در سال‌های اخیر تعداد ازدواج‌ها کاهش و تعداد طلاق‌ها افزایش داشته است. بالا رفتن «تعداد طلاق‌های ثبت‌شده به نسبت ازدواج‌ها» در چند سال اخیر چراغ خطری است که نشان می‌دهد قطعاً برای انجام ازدواج‌های منطقی و تداوم استحکام خانواده مشکلات جدی وجود دارد. طبق آمار سازمان ثبت احوال تعداد ازدواج‌های ثبت‌شده در کل کشور در 9‌ماهه اول سال گذشته 520240 و تعداد طلاق‌های ثبت‌شده 122340 عدد است. جهت سنجش از شاخصی که «نسبت تعداد ازدواج‌های ثبت‌شده به تعداد طلاق‌های ثبت‌شده » را نشان می‌دهد، در نمودار زیر استفاده شده است.
همان‌طور که در نمودار دیده می‌شود، میزان کاهش شاخص فوق بسیار چشمگیر بوده که از آن می‌توان به نام یک معضل اجتماعی-‌اقتصادی یاد کرد. نمودار نشان می‌دهد تقریباً به صورت متوسط در کل مناطق روستایی و شهری از هر چهار ازدواج یکی منجر به طلاق می‌شود. متاسفانه دسترسی به آمارها به تفکیک شهری و روستایی امکان‌پذیر نبود و در صورت انجام این تفکیک نمای بهتری از مشکل دیده می‌شد؛ ولی پر‌واضح است که نسبت تقریباً یک طلاق به ازای چهار ازدواج در کل کشور (که شامل حدود 57 میلیون جمعیت شهری و 21 میلیون جمعیت روستایی است)، نسبت بسیار نامناسبی است. آخرین اطلاعاتی که اعلام شده، معادل تقریباً وقوع 19 طلاق در هر ساعت در کشور است. بیشترین میزان طلاق به ترتیب در استان‌های تهران با نسبت «تعداد ازدواج به طلاق» برابر با 8 /2، گیلان و البرز 1 /3، مازندران و قم 5 /3 و کمترین میزان طلاق در استان‌های سیستان و بلوچستان با نسبت «تعداد ازدواج به طلاق» برابر با 2 /12، چهار‌محال و بختیاری 3 /8 و ایلام 1 /8 است (اعداد داخل پرانتز شاخص نسبت تعداد ازدواج‌های ثبت‌شده به تعداد طلاق‌ها را نشان می‌دهد و روشن است که هر چه عدد بزرگ‌تر باشد یعنی طلاق کمتری رخ داده است). تا اینجا با نشان دادن آمار و ارقام سعی در نشان دادن راه افتادن سونامی طلاق در کشور و وجود مشکلات جدی در استحکام بنیاد خانواده‌ها شد. سازمان بهزیستی مهم‌ترین عوامل دادخواست طلاق را به ترتیب اعتیاد، خیانت، عدم مسوولیت‌پذیری همسر و درآمد ناکافی عنوان می‌کند. در ادامه برای نشان دادن هزینه‌های آشکار و پنهان این پدیده به اثرات ازدواج و طلاق روی همسران و کودکان با تکیه بر مطالعات بین‌المللی انجام شده، پرداخته می‌شود (مطالعات مشابه در ایران صورت نگرفته و لزوم انجام آن به شدت احساس می‌شود).

بررسی اثرات ازدواج و طلاق در حوزه سلامت
طبق مطالعات مختلف جهانی صورت‌گرفته ازدواج و به صورت مشابه طلاق دارای اثرگذاری‌های مشهودی روی سلامت جسمی و روحی افراد هستند. مطالعات فراوانی با تاکید بر این اثرات به بررسی‌های اقتصادی آنها پرداخته‌اند. در ادامه نکات مشترک و مهم چند نمونه از این مطالعات بین‌المللی انجام‌شده ذکر می‌شود. تقریباً تمامی مطالعات اذعان دارند که افراد ازدواج‌کرده نسبت به افراد ازدواج‌نکرده از جهات مختلفی سلامتی بیشتری دارند. البته در تفسیر وجود این رابطه همزمانی باید دقت بیشتری به خرج داد و به موارد دیگری نیز توجه کرد. به عنوان نمونه این احتمال وجود دارد که کسانی که ازدواج می‌کنند از ابتدا از سلامت بیشتری برخوردار هستند (مثلاً به علت جذابیت‌های فیزیکی بیشتر، درآمد بالاتر، سلامت ذهنی بالاتر، درجه اعتماد به نفس بیشتر) و در این شرایط، بالا بودن متوسط سطح سلامت افراد ازدواج‌کرده بعد از گذشت چند سال از زندگی مشترک به دلیل بالا بودن سطح اولیه سلامت آنهاست. بنابراین باید با توجه به سطح پایه سلامتی افراد به این سوال پاسخ داد که آیا ازدواج و تداوم آن سبب داشتن سلامت بیشتر خواهد شد یا خیر؟ از طرفی این حالت هم وجود دارد که ازدواج واقعاً دارای اثرگذاری مثبت روی سلامت افراد باشد. این طرز فکر به نام «تئوری محافظت» شناخته می‌شود، چون ازدواج افراد را در مقابل کاهش سلامت محافظت می‌کند. ازدواج می‌تواند به دلایل مختلف سبب بهبود سلامت شود. ازدواج هم مزایای اقتصادی و هم مزایای اجتماعی را به صورت توامان به همراه دارد و سبب بهبود سلامت از طریق افزایش دسترسی به امکانات سلامت و نیز کاهش استرس افراد می‌شود. نکته دیگر این که همسران معمولاً مشوق رعایت عادات بهینه مربوط به سلامت از جمله تغذیه سالم، ورزش و انجام آزمایش و تست‌ها و در مقابل پیش‌گیرنده از عادات بد مانند سیگار کشیدن هستند. ازدواج همچنین به دلیل احتمال ایجاد رابطه احساسی مثبت می‌تواند حس نیاز به ارتباطات اجتماعی افراد را ارضا کند، که ارضای این حس سبب بهبود سلامت روحی و جسمی افراد به صورت همزمان می‌شود.
داشتن یک ازدواج موفق و زندگی شاد می‌تواند مزایای احساسی پایه‌ای را فراهم کند. برای بسیاری از افراد، ازدواج حس پیداکردن هویت و باارزش بودن را به ارمغان می‌آورد. یک همسر می‌تواند با فراهم کردن صمیمیت منطبق بر احساسات و حمایت از همسر، نیازهای اساسی فرد را تکمیل کند. افراد ازدواج‌کرده شادتر، راضی‌تر و کم‌استرس‌تر هستند و همین مساله‌ با کاهش عوارض استرس، افسردگی و دیگر مشکلات روحی می‌تواند سبب بهبود سلامت جسمانی افراد و افزایش طول عمر شود. مطالعات جمعیتی انجام‌شده در سایر کشورها نشان داده که افراد ازدواج‌کرده دارای زندگی سالم‌تر و طولانی‌تری هستند.
مطالعات زیادی نیز مبنی بر اثبات اثرگذاری ازدواج‌های ناموفق و ضعیف روی سلامت جسمانی افراد صورت گرفته است. در طرف مقابل ازدواج، طلاق دارای اثرگذاری‌های عکس مواردی که گفته‌ شد، است. مطالعات نشان می‌دهد طلاق برای مردان تا پنج سال و برای زنان تا 10 سال روی سلامتی جسمی‌شان اثرات منفی دارد. زنان و مردان مطلقه بیشتر در معرض بیماری‌های مزمن هستند و تمایل کمتری به ورزش از خودشان نشان می‌دهند. افسردگی‌های بعد از طلاق نیاز به زمان بیشتری برای درمان دارند و علائم افسردگی تا سال‌ها در فرد مطلقه ماندگار و مشهود است. مصرف سیگار، موادمخدر و الکل در افراد مطلقه طبق آمارهای جهانی برای زنان و مردان افزایش می‌یابد. به لحاظ سلامت روحی و روانی طلاق بیشترین اثر را روی پیدایش حالات افسردگی در افراد دارد. مردان زیر 50 سال تخمین خود از سلامتشان را بعد از طلاق تغییر نخواهند داد، در حالی که در سنین بالاتر به اثر منفی طلاق اذعان دارند. زنان در هر سنی در ابتدای طلاق تغییر محسوس در تخمین خود از سلامتشان نمی‌دهند ولی بعد به شدت تخمین سلامتی خود را کاهش می‌دهند. زیان‌های روحی ذکر‌شده بر سیستم سلامت کشور هزینه‌های فراوانی را تحمیل می‌کنند.
احتمال مرگ و میر در افراد مطلقه 27 درصد، در افرادی که همسرانشان فوت شده 39 درصد و برای افرادی که هرگز ازدواج نکرده‌اند 59 درصد بیشتر است. زنان مطلقه میزان انجام آزمایش‌های غربالگری سرطان پستان را که در زنان باید به صورت معمول انجام شود حدود 27 درصد کاهش می‌دهند. میزان بیماری‌های قلبی در زنان مطلقه 60 درصد و در زنانی که همسرانشان فوت شده‌اند به میزان 30 درصد بیش از زنانی است که با ازدواج اول خود زندگی می‌کنند (ذکر این نکته مهم است که مطالعات نشان می‌دهد طلاق فقط در زنان مسن سبب افزایش تحرک جسمانی آنها می‌شود؛ ولی به علت کمبود تعداد طلاق‌های رخ‌داده در این رده سنی زنان، در نتیجه‌گیری‌های بیان‌شده این مساله‌ لحاظ نمی‌شود). باید به این نکته هم توجه داشت که اثرات طلاق روی زنان و مردان شهری و روستایی یکسان نبوده ولی در هر حال بار هزینه‌ای سنگینی بر اقتصاد کشور خواهند داشت.
با توجه به زیان‌های برشمرده برای طلاق حال این سوال مطرح است که آیا زندگی را به هر قیمتی با وجود عدم تفاهم و ناخرسندی باید ادامه داد؟ بنابراین توجه به صدماتی که به سلامت جسمی و روحی افرادی وارد می‌شود که زندگی ناشاد و ازدواج‌های ناموفق را ادامه می‌دهند نیز مهم است. آمار نشان می‌دهد این افراد از سطح سلامتی پایین‌تری نسبت به افراد مجرد برخوردار هستند. سطح فشار خون بالاتر، استرس بیشتر، سطح پایین‌تری از رضایتمندی از زندگی، همگی حاصل ماندن در زندگی‌های ناموفق است. بنابراین نتایج نشان می‌دهد ازدواج به خودی خود مهم نیست بلکه کیفیت زندگی پس از آن تعیین‌کننده‌تر است. چون سطح سلامتی افراد در زندگی‌های ناموفق در قیاس با سایر افراد پایین‌تر است.

اثرات طلاق بر کودکان
کودکانی که سنین رشد و بلوغ خود را در خانواده‌های طلاق‌گرفته و همراه با یک والد می‌گذرانند، مشکلات روحی فراوانی را تجربه می‌کنند. طلاق والدین قبل از 21‌سالگی کودک اثرات منفی بر سلامت روحی و جسمی آنها دارد. حتی در برخی مطالعات نشان داده شده که احتمال مرگ و میر برای این دسته کودکان در بزرگسالی نسبت به سایر افراد بیشتر است.
قابل توجه است که پسران نسبت به دختران بیشتر از طلاق والدین آسیب می‌بینند و بیشتر نیاز به پرورش در خانواه با دو والد دارند؛ بنابراین اثرات منفی جدایی پدر و مادر برای کودکان پسر بیشتر است تا کودکان دختر. مردانی که در کودکی در زندگی‌های طلاق پرورش یافته‌اند، با احتمال بیشتری در زندگی شخصی خود از الگوی طلاق پیروی خواهند کرد. پسرانی که با پدر و مادر خود زندگی کرده‌اند، در آینده خروجی‌های اقتصادی بهتری خواهند داشت و زندگی اجتماعی مثبت‌تری را تجربه خواهند کرد. از طرفی به میزان قابل توجهی کمتر از بیماری‌های مزمن یا حاد در آینده رنج می‌برند. باتوجه به مطالبی که گفته شد در ادامه به اثرات اقتصادی افزایش نرخ طلاق پرداخته می‌شود.
با توجه به زیان‌هایی که طلاق برای سلامت روحی و جسمی همسران و کودکان طلاق به دنبال دارد، سبب افزایش هزینه سلامت در سال‌های آتی خواهد شد. نرخ طلاق در دهه اخیر تقریباً دو برابر شده است. اگر به درصدهای محاسبه‌شده در مطالعات مراجعه شود این افزایش دو‌برابری منجر به حدود افزایش 50 درصد در هزینه سلامت خواهد بود و سونامی طلاق نه تنها دارای وجه نامناسب اقتصادی است بلکه به سونامی هزینه‌های سلامت هم بدل خواهد شد. حال در اینجا این سوال مطرح است که ممکن است ابعاد منفی افزایش تعداد طلاق‌های ثبت‌شده به این گستردگی نبوده و شاید این جدایی‌ها مجدد منجر به ازدواج مجدد شده باشند. در این صورت به آن میزان که تخمین زده شد سبب کاهش سلامت افراد نباشد. نگاهی به آمارهای نماگر تحولات جمعیتی ایران در سال‌های اخیر نشان می‌دهد، حتی به‌رغم افزایش جمعیت جوان در سن ازدواج و حضور پنجره جوان جمعیتی و همچنین اضافه شدن زوج‌های مطلقه به مجموعه افراد حائز شرایط ازدواج، تعداد ازدواج‌های ثبت‌شده تقریباً روند کاهشی داشته است.
بنابراین این فرض که آمار ازدواج هم توامان با طلاق بالا رفته و ازدواج مجدد افراد مطلقه از زیان‌های اقتصادی سلامت آنها جلوگیری می‌کند تایید نمی‌شود.
ریشه‌یابی علل و عوامل افزایش میزان طلاق‌ها نیاز به انجام مطالعات عمیق با کمک رشته‌های مرتبط علوم انسانی به صورت مشترک دارد، ولی در زیر به مواردی که به نظر نویسنده حائز اهمیت هستند اشاره می‌شود.

علل افزایش آمار طلاق
1- تغییر باورها و نگرش‌ها نسبت به طلاق
تعریف خانواده با تغییرات فرهنگی ملموس در جهان در دهه‌های اخیر تغییراتی داشته و سبب کاهش در تعداد زوج‌های ازدواج‌کرده در دنیا شده است. تمامی سیاست‌های جذب مهاجر از سوی کشورهای توسعه‌یافته جهت جبران کمبود نیروی انسانی آتی‌شان به علت کمتر شدن نرخ ازدواج و زاد و ولد است. اتفاق مشابه در سال‌های اخیر در ایران نیز رخ داده است. باید توجه داشت که ایران از این جریان مستثنی نیست و نمی‌توان آن را مستثنی کرد. در ایران نیز باورها و نگرش‌ها نسبت به زندگی مشترک و جدایی تغییر کرده و ازدواج نکردن، مجرد زندگی کردن و مطلقه بودن مانند گذشته اموری تقبیح‌شده نیستند. به نظر می‌رسد با این روندی که در پیش است، شاید در سال‌های آتی جدایی کاملاً امری عادی و معمولی مثل تغییر خانه استیجاری باشد!
2- تغییر رویه معمول انعطاف‌پذیری در زندگی
ماندن در زندگی و لذت بردن از آن و سعی در افزایش شادمانی همسر، همه و همه نیاز به انعطاف‌پذیری و گاه از خودگذشتگی دارد. همسران باید به ضرورت انجام این مهم برای حفظ زندگی مشترک باور داشته باشند. بیشتر طلاق‌های رخ داده در رده سنی جوانان به وقوع می‌پیوندد. طبق آمارهای سازمان ثبت احوال در طلاق‌های ثبت‌شده در سال 94 مردان و زنان عمدتاً در سنین 25 تا 29 سال بوده‌اند. این بدان معناست که این نسل آموزش کافی برای حفظ زندگی را ندیده‌اند و با پیش آمدن کوچک‌ترین مشکلی، ساده‌ترین راه حل یعنی جدایی را انتخاب می‌کنند.
3- نداشتن شناخت کافی پیش از ازدواج
ایجاد محیط‌های سالمی که دختران و پسران بتوانند تعامل سالم با یکدیگر داشته باشند در رفع این مشکل کمک می‌کند. متاسفانه مخصوصاً در شهرستان‌های کوچک تابوی جنس مخالف به شدت منجر به انتخاب‌های سریع و بدون فکر برای ازدواج با «اولین مورد پیش‌آمده» می‌شود. بالا بودن آمار طلاق همزمان در همه استان‌ها تاییدی بر این مطلب است. اگر ازدواج فقط براساس یک احساس ظاهری، سطحی و سریع انجام شود و شناخت کافی از طرف مقابل حاصل نشود، پس از شروع زندگی مشترک سایر ویژگی‌های طرفین تازه نمود پیدا کرده و افراد خیلی دیر موفق به شناخت کامل یکدیگر می‌شوند. البته در این زمینه قانونگذار می‌تواند مانند محدودیت‌های زمانی که برای طلاق برقرار کرده، محدودیت‌هایی برقرار کند. به عنوان نمونه ثبت رسمی زندگی مشترک در دو مرحله جهت رسیدن به هدف شناسایی طرفین اجباری باشد؛ (مرحله اول نامزدی و مرحله دوم عقد) و گذراندن فاصله زمانی مشخصی بین مرحله اول و دوم قانونی باشد. برای این پیشنهاد می‌توان مقدمات شرعی و قانونی را نیز به راحتی تعریف کرد.
4- مسائل مالی
مسائل مالی و اقتصادی در افزایش احتمال بروز طلاق می‌تواند موثر باشد. در اینجا سعی شده شاخصی تعریف شود که به نظر نویسنده با تقریب خوبی می‌تواند بیانگر ازدواج‌هایی باشد که بر محور مادیات انجام شده‌اند. در عرف و نرم ازدواج‌ها در ایران، اختلاف سن مرد نسبت به زن در دامنه پنج سال بزرگ‌تر و دو سال کوچک‌تر است. اگر ازدواج‌های رخ‌داده خارج از این دامنه را شاخصی از «ازدواج‌های انجام‌شده به علت مسائل مالی و نه احساسی» لحاظ کنیم و این شاخص طی سال‌های مختلف برای کمک به انجام مقایسه محاسبه شود، به نمودار زیر دست پیدا می‌کنیم.
برای جمع‌بندی با توجه به مطالب گفته‌شده به نظر می‌رسد که هم به لحاظ اجتماعی و هم به لحاظ اقتصادی توجه به ریشه‌های افزایش طلاق مهم است و سیاستگذاران کشور جهت تحکیم بنیاد خانواده و افزایش آمار ازدواج باید به صورت جدی مشوق‌هایی را اجرا کنند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها