شناسه خبر : 20281 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بررسی نیاز پایتخت به برج‌سازی در گفت‌وگو با شیوا آراسته

برج‌سازی به خطا رفته است

فرهنگ ایرانی زمین را دوست دارد. یعنی دوست دارد در طبقات پایین یک ساختمان باشد، اصطلاح معروفی که می‌گوید می‌خواهد چهار دیوار در اختیارش باشد. اینکه طبقه چهلم را بخرد کاملاً فرهنگی اما جدی است.

تهران شهری دارای هسته تاریخی است و نمی‌توان آن را با شهرهایی همچون نیویورک و دوبی مقایسه کرد، بنابراین نوع سازه و فرهنگ سکونت در این شهر نیز کمی متفاوت است. ایرانیان دوست دارند در خانه زندگی کنند تا اینکه در طبقه سی‌ام یک ساختمان بلندمرتبه. شیوا آراسته بر این باور است که تهران ظرفیت بلندمرتبه‌سازی دارد، اما به شرط اینکه مکان‌یابی مناسبی داشته باشد. او که دارای دکترای معماری از دانشگاه علوم تحقیقات تهران است، بر این باور است که برج‌سازی در تهران به خطا رفته است و یکی از دلایل اصلی آن درگیر شدن ساخت و سازها با طرح جامع و طرح تفصیلی تهران است. او در گفت‌وگوی خود با تجارت فردا تاکید کرد تهران توانایی پذیرش و ساخت و ساز بلندمرتبه را دارد، اما باید پیش از آن نیاز محله به ساختمان بلندمرتبه شناسایی شود. به گفته آراسته یکی از دلایل به خطا رفتن ساخت و سازها در تهران، ورود جریان پول در این بخش است، به‌گونه‌ای که ساخت و سازها از معماری و نیاز مسکن دور شده و به کسب سود و جریان پول نزدیک شده است. در ادامه گفت‌وگوی تجارت فردا با این مدرس دانشگاه و دکترای معماری آمده است.



طی سال‌های اخیر ساختمان‌های بلندمرتبه در تهران قد علم کرده‌اند و تهران به سمت بلندمرتبه‌سازی در حال حرکت است. اما آیا شهری همچون تهران با جمعیت حدود 12 میلیون نفر باز هم به ساختمان‌سازی آن هم با ارتفاعات بالا نیاز دارد و اینکه برج‌سازی در کلانشهری همچون تا چه اندازه اهمیت دارد؟
بله، برج‌سازی در شهری همچون تهران مورد اهمیت است، اما باید در ابتدا مکان‌یابی درست ساخت بلندمرتبه‌ها به خوبی شناسایی شود. به طور کلی نمی‌توان این نوع ساخت و سازها را از تهران دور یا یکباره جذب کرد. بلکه چند مورد در این میان تاثیرگذار است. ابتدا اینکه هر شهری دارای طرح جامع است و این طرح جامع بارها تغییر کرده و در واقع بازنگری می‌شود. اما در ابتدای طرح جامع و گسترش تهران به صورت شمالی و جنوبی شدن بوده است که متاسفانه در حال حاضر گسترش تهران به صورت شرقی غربی صورت گرفته است که همین عامل یکی از ایرادهایی است که می‌توان به ساخت و سازهای تهران وارد کرد. حال اینکه این روند از چه زمانی و طی چه پروسه‌ای ایجاد شده است باید بررسی شود. نکته دیگر برای تهران این است که در دنیا زمان طرح جامع تمام شده است و دیگر نمی‌آیند شهر را از بالا و مردم را همانند اعداد و ارقام نگاه کنند، بلکه در دنیا از سطح شهر و داخل شهر فضا و مکان شهر را می‌بینند و در آن قدم می‌زنند. در این زمان است که فضا و مکان شهر را بررسی می‌کنند. ما در این سال‌ها همچنان درگیر طرح جامع و از آن بدتر درگیر طرح تفصیلی تهران بوده‌ایم،؛ طرح‌هایی که اصولاً اجرا نمی‌شوند و در مقابل کمیسیونی وجود دارد که هر کسی بخواهد تغییری در طرح دهد به کمیسیون می‌برد و حتی پول خلافی‌اش را پرداخت می‌کند و این نشان‌دهنده این است که انگار کسی احترامی به طرح تفصیلی نمی‌گذارد، به راحتی تغییر کاربری می‌گیرد، به راحتی مجوز تراکم و افزایش طبقات می‌گیرد و این موارد به واسطه پول بیشتر صورت می‌گیرد. اما یک موضع اشتباه در طرح جامع وجود دارد و آن چیزی نیست که امروز ساختمان‌سازی به آن نیاز داشته باشد، موضوعی است که سال‌هاست در دنیا دیگر به آن نیاز ندارند اما در ایران همچنان برای مشاوران درآمدزاست و آن چیزی جز طرح جامع هر شهر نیست که صدها میلیون تومان هم هزینه‌بردار است و هنوز از ردیف‌ کاری وزارت راه و شهرسازی حذف نشده است. به نظر می‌رسد دیگر باید این طرح حذف شود چرا که مردم را از بالا و به صورت عدد و رقم نگاه می‌کند.

پس شما موافق ساخت و ساز ساختمان‌های بلندمرتبه در شهر هستید و این را از نیازهای شهر می‌دانید؟
اینکه در شهری همچون تهران باید بلندمرتبه‌سازی بشود یا خیر، پاسخ بله است. چرا که در هر حال رشد جمعیت صورت می‌گیرد و نمی‌توان همچنان عرض شهر را گسترش داد بلکه باید دیگر ساختمان‌سازی‌ها به سمت ارتفاع بروند که اگر این کار صورت نگیرد باید تا دریاچه نمک و دل کویر قم هم پیش برویم که این اقدام امکان‌پذیر نیست. اما اینکه بلندمرتبه‌سازی باید به چه صورت انجام شود و در کدام مناطق بیشتر صورت گیرد به خطا رفته است. یعنی عرض کوچه‌ها کم شده وقتی کوچه‌سازی و معابر‌بندی می‌شود در زمستان‌ها به دلیل سایه افتادن مشکلاتی همچون قندیل بستن دیواره‌ها صورت می‌گیرد. در حال حاضر در برخی خیابان‌های ولنجک دیده می‌شود در زمستان‌ها یک ماه زمان می‌برد تا قندیل‌های ناشی از بارش‌ها از ساختمان‌ها آب شوند، چرا که ساخت و ساز به درستی صورت نگرفته است و آفتاب کافی به ساختمان‌ها تابیده نمی‌شود و این نوع ساخت و ساز نشان‌دهنده توجه نکردن به درجه محصوریت است، زیرا این موضوع در طرح جامع جدید این‌گونه بوده است اما در مقابل در مناطقی دیگر همچون شهرک غرب تهران درجه محصوریت به خوبی اجرا شده است و وضعیت برج‌سازی‌ها خوشایند است. برج‌های آپادانا، مهستان و... این‌گونه نیست چرا که در 30 سال گذشته طراح درجه محصوریت را دیده و آن را در ساخت رعایت کرده است، همین است که اکنون وقتی به این مناطق برویم هیچ مشکلی دیده نمی‌شود. در این خیابان‌ها عقب‌نشینی از خیابان صورت گرفته و جای فضای سبز تعبیه شده است و پس از آن بخش مسکونی شروع شده است و ساخت و ساز بر اساس اصول مجتمع‌سازی صورت گرفته است. اینکه در تهران چه اتفاقی می‌افتد دیگر موضوع معماری و شهرسازی مطرح نیست، ما در دانشگاه یک جریان معماری و شهرسازی داریم که مقاله می‌دهد و کنفرانس می‌گذارد اما این جریان ضمانت اجرایی کمی دارد، یعنی با کانال‌های قانونی و دولتی همچون بخش‌هایی در مجلس که می‌توانند مصوبه دهند، رابطه ندارد. پایان‌نامه‌های دکترا و ارشد در کتابخانه‌ها می‌ماند اما یکسری قوانین شهرسازی تصویب می‌شود که بیشتر با پول ارتباط دارد. گردش پول بسیار زیادی در شهرداری تهران حول تراکم‌فروشی در جریان است. در تهران می‌توان برج‌سازی کرد اما نه در خیابان فرشته یا در مناطق دیگر که ظرفیت ندارند، نه در بافت ارگانیک تهران و روی گسل زلزله بلکه در منطقه‌ای که زمینی مسطح دارد و نیازمند برج‌سازی است. در حال حاضر در منطقه 22 تهران ساخت و سازهایی در حال انجام است که با مشکلاتی همراه است اما لازم است. البته در ساخت و سازهای منطقه 22 هم بحث است که اصلاً این منطقه نباید به وجود می‌آمد چرا که باعث گسترش شرقی غربی تهران شده است و تهران را به کرج متصل می‌کند اما حال که به وجود آمده است باید گفت که بله، ظرفیت برج‌سازی را دارد اما نه به شکل فعلی که این برج‌سازی‌ها انجام می‌شود. در حال حاضر در منطقه 22 تهران برج‌هایی ساخته می‌شود که فاصله آنها با یکدیگر رعایت نشده است که این نوع ساخت و ساز ادامه مشکل در یکی از طرح‌های مسکن مهر است که به راحتی ساکنان می‌توانند حتی با یکدیگر صحبت کنند. در برج‌هایی که پنجره‌ها به یکدیگر نزدیک هستند، حریم و اشراف و معنویت رعایت نشده است.

فاصله قانونی هر برج یا ساختمان باید چه اندازه باشد که بیشتر سازندگان به برج‌سازی‌های فعلی ایراد وارد می‌کنند و مسکن مهر را نمونه بارز آن عنوان می‌کنند؟
فاصله واقعی بستگی به ارتفاع ساخت برج دارد. به‌گونه‌ای که باید طبقه اول برجی که در پشت برج جدید قرار می‌گیرد حتماً آفتاب را ببیند اما متاسفانه اکنون به‌گونه‌ای ساخته می‌شود که تا طبقه سوم روی برج دیگر سایه می‌افتد. در معماری سنتی خودمان این موضوع رعایت شده است به‌گونه‌ای که در یزد یک مدل و در تبریز به صورت دیگر ساخته شده است. در یزد باید گودال‌ها بدون آفتاب باشند تا حیاط را خنک کنند و تبریز بر عکس است، باید به‌گونه‌ای باشد که آفتاب بتابد تا حیاط را گرم‌تر کند. این مثال برای این است که در معماری سنتی ایران همه این موارد رعایت می‌شد اما امروز به دلیل سرعت ساخت رعایت نمی‌شود. متاسفانه در سال‌های اخیر به دلیل ورود پول‌های کلان در بخش ساخت و ساز ضوابط معماری بلندمرتبه‌سازی کمرنگ شده است با وارد شدن جریان بازار به مسکن‌سازی به نوعی پولشویی شده و باعث تجاری‌سازی شده است. در حال حاضر در مناطق یک تا سه تهران حدود 200 ساختمان تجاری مجوز ساخت تجاری گرفته است که این تعداد برای سه منطقه بسیار زیاد است و فقط 14 مورد آن در منطقه الهیه تهران است و این جریان پولی است که تهران را درگیر خود کرده است و این جریان فقط دست بازار است و با جامعه حرفه‌ای و معمار تقریباً هیچ کاری صورت نمی‌گیرد. به نظر می‌رسد تصمیمات باید از بالا صورت گیرند مگر اینکه ضمانت اجرایی داشته باشد. در کمیسیون عمران مجلس افراد تحصیل‌کرده حضور دارند اما تصمیمات اساسی گرفته نمی‌شود. نکته دیگر شورای شهر است، در شورای شهر معمار و شهرساز کم است؛ رشته غیرمرتبط چندان نمی‌تواند برای تهران تصمیم گیرد. نکته دیگر این است که یک بازار پولی وجود دارد که حرف اول را می‌زند و جامعه حرفه‌ای و دانشگاهی به نهاد پولی دارای ضمانت اجرایی وصل نیست و گروه پول‌پرست به آن نهاد وصل نیست. دانشگاه و حوزه‌های تحقیقاتی کلاً کنار هستند و باید این گروه‌ها بازی داده شوند، نه اینکه در کمیسیون‌ها جریمه بریده شود و افراد بدانند راه فرار دارند.

در حال حاضر تنها برج مسکونی که بر اساس ضوابط ساخته شده است برج تهران است. برجی با سه بال مجزا که در شاهراه مسیرهای تهران قرار دارد،‌ چرا در این 30 سال نتوانستیم به سمت ساخت چنین برج‌هایی برویم، آیا توان آن را نداشتیم یا بازار آن تشکیل نشده است. این در حالی است که در 10 سال اخیر روند ساخت برج‌ها در تهران رو به افزایش بوده است.
این موضوع کمی فرهنگی است و به نبود توان مهندسان مرتبط نیست. بلندمرتبه‌سازی و اینکه کسی در ارتفاع زندگی کند، مهم است. اگر بخواهیم به ایرانی‌ها و نوع زندگی‌شان جدی‌تر نگاه کنیم این‌گونه است که فرهنگ ایرانی کلاً زمین را دوست دارد. یعنی دوست دارد در طبقات پایین یک ساختمان باشد، اصطلاح معروفی که می‌گوید می‌خواهد چهاردیوار در اختیارش باشد. اینکه طبقه چهلم را بخرد کاملاً فرهنگی اما جدی است. برای همین است که در برخی شهرستان‌ها اصلاً برج‌سازی نداریم و این اصلاً به معنی این نیست که آنها دوست ندارند یا توان ساخت برج را ندارند، بلکه دلیل اصلی آن این است که این افراد دوست دارند در خانه و در زمین زندگی کنند. ما هنوز نتوانسته‌ایم طرحی به عنوان ساخت حیاط در ارتفاع داشته باشیم. کاری که برج‌سازی در مالزی و خیلی دیگر از شهرهای دنیا انجام داد این بود که فضای سبزی در ارتفاعات شکل داد. برج‌هایی که تمام طبقاتش باغ و حیاط دارد و ممکن است در طبقه سی‌ام باشند اما واحدشان دارای حیاط است. چون در حال حاضر این نوع ساخت را نداریم نمی‌توان انتظاری فراتر از این داشت که مردم از برج‌سازی استقبال کنند. بنابراین موضوع هم به بحث نتوانستن و نخواستن مربوط نیست بلکه اگر ساخت و ساز چنین برج‌هایی کشش داشت اکنون این ساخت و سازها بسیار فراتر از حالت فعلی بودند. اما هنوز هم ترجیح می‌دهیم خانه داشته باشیم و همان موضوع خانه و مسکن در کل دنیاست. یک دلیل دیگر آن این است که در شهری همچون تهران یک دوره با ورود خارجی‌ها به ایران برج‌سازی شروع شد. برج‌هایی همچون اسکان، بهجت‌آباد، مجتمع‌های سامان، ونک پارک و... ساخته شدند که ضد‌زلزله بودند و با رعایت استانداردهای برج‌سازی پیش رفتند. اما دلیل اینکه برجی همانند برج تهران دیگر ساخته نشده این بود که طراحی این برج پیش از انقلاب بود و پس از آن دیگر ساختش متوقف شد و تمام متولیان آن از کشور خارج شدند اما سال‌ها بعد در تهران دوباره از سر گرفته شد. برخی برج‌های دیگر هم این‌گونه شده و هنوز بلاتکلیف مانده است. پس دلیل آن این است که اولاً نیازی نبوده چون ترجیح می‌دهیم خانه‌های ویلایی ساخته شود، اما در حال حاضر بازار کمی متفاوت شده است. نسل بعدی آمده‌اند و پول‌های هنگفتی را وارد بازار کرده‌اند و در کنار آنها عده‌ای زمین‌خوار که مشخص نیست سودهای میلیاردی را از کجا کسب کرده‌اند وارد تجارت برج‌سازی شده‌اند و در ساخت و سازها حتی با معمار هم مشورت نمی‌کنند و با نقشه‌های آماده و به صورت کپی‌کاری ساخت و ساز را پیش می‌برند که جای ناراحتی برای برج‌سازی و بلندمرتبه‌سازی در تهران دارد.
انگار تهران به حراج گذاشته شده است. من پیش‌بینی می‌کنم تا چند سال دیگر بوستان‌ها و مناطق سبز را به یک بهانه‌ای می‌فروشند و به جای آن مرکز تجاری می‌سازند. چرا که اکنون دیگر فقط پول حرف اول را می‌زند، و نه ساخت و ساز و نه دانش روز معماری مطرح نیست بلکه تنها موضوع پول مطرح است. در همین زمان در شمال تهران خانه‌های خالی زیادی وجود دارد، به ویژه به دلیل ساختمان‌سازی‌هایی که در مدت اخیر صورت گرفته است. اینکه می‌گویند خانه کم داریم یا نیاز به مسکن است، درست نیست. در حال حاضر نیاز مسکن نداریم بلکه این ولع سازندگان است که در حال ساخت و سازهای بلندمرتبه هستند. چون نیاز مالی ندارند نمی‌فروشند و می‌گویند بگذارید بماند تا قیمتش بالا برود. اکنون برج‌هایی در تهران در حال ساخت است که 70 درصد آنها خالی است،‌ به نظر می‌رسد در حال حاضر نیاز ساخت و ساز در مناطق 12 و بافت فرسوده وجود دارد. ساخت و ساز با تراکم کم، نه 14 طبقه.

بسیاری از کشورها یا شهرها هستند که محله‌ای به نام محله بلندمرتبه‌ها دارند. به طور مثال در شهرهایی همچون شیکاگو و نیویورک چنین محله‌هایی وجود دارد، به نظر شما تهران می‌تواند چنین برنامه‌ریزی‌ای برای ساخت و ساز بلندمرتبه‌های خود داشته باشد؟
تهران هم می‌تواند این مسیر را طی کند. اما این منطقه یا غرب یا جنوب شهر است. در حال حاضر این ساخت و سازها در شمال تهران اشباع شده است. چرا که باید در بحث بلندمرتبه‌سازی زلزله‌خیز بودن و ارتفاع منطقه مورد توجه قرار گیرد. ساختمان‌های بلندمرتبه را در مکان‌های مسطح می‌سازند مگر اینکه شهر صخره باشد اما تهران شهری آزاد است و حتی در حال حاضر جنوب تهران آزاد است. بخش قلعه‌مرغی در جنوب و حکیمیه در شرق هست و می‌تواند این اتفاق توسط شهرسازان و معماران شهری جانمایی شود و مطالعه لازم دارد و نکته دیگر این است که نمی‌توان تهران را با نیویورک مقایسه کرد. این دو شهر اصلاً از ابتدا با یکدیگر متفاوت بوده‌اند. این دو شهر از نظر زیرساخت شهری و خدمات شهری متفاوت‌اند. در تهران هنوز مشکل ترافیک و مترو و حمل و نقل برطرف نشده است. اما در نیویورک این مشکلات وجود ندارد بنابراین نمی‌توان زیرساخت این دو را با یکدیگر مقایسه کرد. تهران روستایی بوده که تبدیل به شهر شده است، تهران هسته تاریخی دارد و چند سلسله تاریخی را پشت‌سر گذاشته است اما در مقایسه، نیویورک چه تاریخی دارد؟ دوبی و برخی دیگر از شهرها هم این‌گونه است. اما شهرهایی همچون اصفهان، تبریز، شیراز و تهران دارای تمدن بوده‌اند و نمی‌توان توقعاتی از آنها داشت بلکه باید با تهران همان برخوردی را داشته باشیم که لندن با ساختمان‌های بلندمرتبه‌اش داشت، خانه 400‌ساله را مرمت کرد و به گران‌ترین قیمت اجاره داد و در حال حاضر نیز خانه‌های قدیمی‌اش گران‌تر است. در تهران تکنولوژی نیویورک وجود ندارد، باید نگاه کنیم که مسکن مهر با چه تکنولوژی‌ای ساخته می‌شود. آنها جهان اول هستند باید زیرساخت‌های کشور را بپذیریم و هنوز راه زیادی هم به لحاظ قوانین شهری و هم به لحاظ سواد شهری و مناسبات و فرهنگ فضاهای شهری داریم. در ایران یکسری فضاها وجود ندارد و تهران با اینکه شب‌ها تا دیروقت روشن است اما شهر تاریکی محسوب می‌شود.

درست است که برخی بر این باورند که تهران پر شده است و دیگر ظرفیت ساخت ندارد. چه راهکاری برای بلندمرتبه‌سازی تهران دارید؟
این از آن حرف‌های احساسی است. تهران ظرفیت ساخت دارد اما نیاز به کارشناسی بسیار دقیق دارد و نباید هر جایی هر تصمیمی گرفته شود. به طور مثال در هر بخشی باید برنامه ترافیک و معابر با مطالعه انجام شود. در حال حاضر مشکل تهران این است که برخی مناطق ظرفیت ساخت ندارد و در مقابل بخش‌هایی با ظرفیت بالا وجود دارد. تهران بیشتر نیاز به نوسازی دارد. باید تخریب، تجمیع و دوباره‌سازی انجام شود و این، خود پروسه‌ای است که نیاز به مطالعه دارد. تهران ظرفیت ساخت دارد اما باید این ساخت و سازها با پشتوانه مطالعاتی صورت گیرد، اما نه در مقیاس طرح جامع و تفصیلی که مخالف هر دو هستم، بلکه باید این طرح‌ها به دور از عدد و رقم و همراه با دیدی انسانی‌تر باشد، طرح‌ها باید با سبک زندگی هر محله هماهنگی داشته باشد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها