شناسه خبر : 12543 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

راه‌اندازی به شرط عدم سیاسی‌کاری

به نظر من مصلحت آن است که دارایی‌های بانک به دو گروه خوب و بد تفکیک شود. به هیچ عنوان توصیه نمی‌شود که مسوولیت مدیریت وام‌های سررسید گذشته به همان کارمندانی واگذار شود که مسوول وضعیت بد فعلی بانک هستند. مدیریت وام‌های مشکوک‌الوصول نیاز به تخصص ویژه‌ای درباره ریسک دارد که متفاوت با مدیریت تسهیلات در شرایط عادی است.

index:1|width:50|height:50|align:right حمید بیگلری/معاون سابق مدیرعامل سیتی‌گروپ
به نظر من مصلحت آن است که دارایی‌های بانک به دو گروه خوب و بد تفکیک شود. به هیچ عنوان توصیه نمی‌شود که مسوولیت مدیریت وام‌های سررسید گذشته به همان کارمندانی واگذار شود که مسوول وضعیت بد فعلی بانک هستند. مدیریت وام‌های مشکوک‌الوصول نیاز به تخصص ویژه‌ای درباره ریسک دارد که متفاوت با مدیریت تسهیلات در شرایط عادی است. تفکیک دارایی‌های بانک به دو قسمت، باعث اجتناب از هدر رفتن تلاش‌های مدیریتی و پیدایش مشوق‌های نامعقول می‌شود. رویگردانی از روش‌های اشتباه گذشته نیز به بازسازی اعتماد به بانک‌های متوقف‌شده، کمک خواهد کرد. استدلالی که تشکیل یک موسسه مدیریت دارایی متمرکز را بر وصول مطالبات جداگانه برتری می‌دهد، آن است که سطح مقیاس بیشتر باعث استفاده بهتری از مدیریت حرفه‌ای و فناوری اطلاعات (IT) در تصفیه و اوراق بهادارسازی دارایی‌های مسدود‌شده می‌شود. به علاوه، وام‌های غیرجاری با سرعت و شفافیت و به طور کامل و مبتنی بر یک ضابطه واحد ارزشیابی، از بانک‌ها حذف می‌شوند. با وجود این مزیت‌ها، معایبی نیز در تمرکز این موسسات وجود دارد. مدیریت موسسات متمرکز معمولاً از بانک‌های خصوصی ضعیف‌تر بوده و کارایی فعالیت‌ها را کاهش می‌دهد. دلیل ضعف نسبی چنین موسسات دولتی این است که اغلب تحت فشار سیاسی به انتقال و پارک شدن وام‌های سررسید گذشته به جای تسویه، منجر می‌شود. اشکال بعدی این است که انتقال وام‌ها به یک شرکت متمرکز می‌تواند رابطه بین بانک‌ها و شرکت‌های طرف حساب را مختل سازد. ارتباطی که با توجه به دسترسی بهتر بانک‌ها به اطلاعات جزیی شرکت‌ها مفید است. همچنین، تجدید ساختار معمولاً نیازمند تسهیلات جدید بوده و ممکن است موسسات غیربانکی نظیر موسسات مدیریت دارایی متمرکز، از ظرفیت لازم برخوردار نباشند. از منظر تجربی، معمولاً نتیجه عملکرد موسسات مدیریت دارایی متمرکز، ضعیف بوده است. این عملکرد ضعیف به علت وجود فشارهای سیاسی، محدودیت‌های نظم‌دهنده بازار آزاد و وجود اهداف متضاد به وقوع پیوسته است. گرچه استثنایی هم وجود دارد که به دلایل خاصی موفق بوده‌اند. تجربه سوئد یک نمونه موفق نادر است که به دلیل رویکرد غیرسیاسی و واقع‌بینانه موسسه مورد نظر در جهت بهینه‌سازی بهبود اتفاق افتاد. موسسه RTC در آمریکا نیز به دلیل عمق زیاد بازارهای مالی و توسعه‌یافتگی بالای آنها و وفور متخصصان شایسته، موفق شد به سرعت دارایی‌ها را تصفیه کند. در بیشتر کشورها، از مکزیک تا فیلیپین و سنگال، به علت ملاحظات سیاسی که دورنمای بهبود را متاثر ساختند، شاهد تجربیات ناموفق بوده‌ایم. اغلب این موسسات، کار مثبتی در مورد این نوع وام‌ها انجام نمی‌دهند تا خصومت و عداوت سهامدارانی را که ارتباطات قوی سیاسی دارند و مسوول وام‌های بد هستند، متوجه خود نسازند. این سازمان‌ها معمولاً به جای تجدید ساختار عملیاتی شرکت‌ها، صرفاً به تجدید ساختار بدهی‌ها پرداختند. در نتیجه، در بیشتر کشورهای نوظهور، ایجاد تمرکز در موسسات مدیریت دارایی، فرآیند تجدید ساختار شرکتی و بهبود شرایط اقتصادی را به تعویق انداخته است. ‌در مجموع، اگر چنانچه به هر دلیلی تمایل برای تشکیل یک موسسه مدیریت دارایی متمرکز وجود داشته باشد، ضرورت دارد ضوابط زیر برای موفقیت در نظر گرفته شود:index:2|width:300|height:150|align:left

باید این موسسه به سرعت تشکیل شده و مکانیسم شفاف قیمت‌گذاری برای انتقال دارایی‌ها را مشخص کند.
باید به اندازه کافی از قدرت مالی برخوردار باشد و قدرت و انگیزه لازم را برای عرضه سریع دارایی‌ها در بازار خصوصی داشته باشد.
باید در برابر تاثیرگذاری‌های سیاسی محافظت شود و نباید ابزار و محملی برای مخفی کردن خسارت‌ها و زیان‌های واردشده، شود.
باید به طور منظم مورد حسابرسی قرار گرفته و کیفیت دارایی آن توسط موسسات حسابرسی ثالث مورد تایید قرار گیرد
سرانجام، باید با اختیار و قدرت زیاد و برای یک مدت کوتاه -‌مثلاً حداکثر بین سه تا پنج سال- تشکیل شود
* این مقاله بر اساس سخنرانی نویسنده در بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تنظیم شده است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها