شناسه خبر : 11683 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

روحانی و اوباما باید در مقابل ثروتمندان چه سیاستی اتخاذ کنند؟

چالش مرگ

هر دو رئیس‌جمهور با مساله‌ای مشترک مواجه‌اند: رفتار با ثروتمندان. باراک اوباما در ایالات متحده و حسن روحانی در ایران برای پیش بردن سیاست‌های اقتصادی خود با چالشی به نام ثروتمندان روبه‌رو هستند.

رضا طهماسبی

هر دو رئیس‌جمهور با مساله‌ای مشترک مواجه‌اند: رفتار با ثروتمندان. باراک اوباما در ایالات متحده و حسن روحانی در ایران برای پیش بردن سیاست‌های اقتصادی خود با چالشی به نام ثروتمندان روبه‌رو هستند. یکی باید از ثروتمندان پول بیشتر بستاند و دیگری باید به ثروتمندان پول کمتری بدهد. مساله‌ای که در نظر مشخص و ساده اما در عمل پیچیده و دردسرساز است؛ آنقدر که ادامه حضور دموکرات‌ها در قدرت در آمریکا و تداوم دولت تدبیر و امید در ایران هم به آن وابسته است.
شکاف بین ثروتمندان و طبقه متوسط و کم‌درآمد نه‌فقط در ایران و آمریکا، که در اغلب نقاط جهان و در بیشتر کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه بیشتر شده است. نرخ بالای بازدهی پول، فارغ از آنچه در بحران مالی اخیر اتفاق افتاد، باعث شده ثروتمندان بتوانند درآمد بالاتری داشته باشند و بر ثروت خود بیفزایند در حالی که طبقه متوسط و کم‌درآمد تقریباً تمام درآمدش را باید هزینه جاری زندگی‌اش بکند. حتی در ایران که گفته می‌شود در سال‌های اخیر ضریب جینی کاهش یافته، مشخصاً رانت‌هایی که در اثر تحریم تجارت خارجی و غیرشفاف شدن اقتصاد برای تعدادی معدود ایجاد کرد باعث شد ثروتمندترین‌ها با سرعت بیشتری از طبقه متوسط و کم‌درآمد فاصله بگیرند و نماد ثروت‌های میلیاردی که پیش از این سال‌ها بسیار به ندرت دیده می‌شد، بیشتر و بیشتر به چشم بیاید. اوباما و روحانی هر دو اولویت خود را اقتصاد خوانده‌اند. اوباما بعد از بحران مالی 2008 به قدرت رسید و اقتصادی را تحویل گرفت که موسسات مالی بزرگ آن یکی پس از دیگری ورشکسته می‌شدند، نرخ بیکاری به عددی کم‌سابقه رسیده و رکود پس از بحران رو به وخامت می‌رفت. حسن روحانی نیز اقتصادی را تحویل گرفت که منابع و مخارجش در سال‌های اوج درآمد نفتی مشخص نبود در کجا هزینه شده بود و تزریق آن همه پول پرقدرت نتیجه‌ای جز تورم 40درصدی و فراگیر شدن پدیده نادر رکود تورمی در اقتصاد ایران نداشت. هر دو رئیس‌جمهور در ابتدای راه موفق عمل کردند. اوباما اقتصاد آمریکا را از پرتگاه مالی دور کرد، نرخ بیکاری را به زیر شش درصد رساند و با بسته‌های نجات مالی و سیاست تسهیل مقداری بوی بهبود را به مشام آمریکایی‌های گرفتار رساند. در این سمت نیز حسن روحانی با مهار روند استقراض از بانک مرکزی و اعطای تسهیلات بی‌پشتوانه، توانست تورم را کنترل کند و آن را کاهش دهد و با در پیش گرفتن سیاست خارجی فعال به دنبال حذف تحریم‌ها برای رفع رکود اقتصادی باشد.
اکنون اما مساله‌ای به نام شکاف ثروت گریبان هر دو رئیس‌جمهور را گرفته است. اوباما معتقد است برای بهبود وضعیت تمامی مردم آمریکا، ابرثروتمندان که حدود یک درصد از جمعیت این کشور هستند مالیات بیشتری بدهند، شرکت‌های بزرگ بین‌المللی بیشتر مالیات بپردازند و در مقابل طبقه متوسط و قشر کم‌درآمد از معافیت‌های مالیاتی بیشتری برخوردار شوند تا این شکاف لااقل اگر کمتر نمی‌شود، از این بیشتر نشود. حسن روحانی با پدیده پرداخت یارانه نقدی مواجه است. او باید هر ماه به بیش از 73 میلیون نفر 42 هزار و 500 تومان بدهد. فرقی نمی‌کند که این فرد حاشیه‌نشینی فقیر در کلانشهر تهران باشد یا ثروتمندی در مجلل‌ترین خانه پایتخت. هر کسی که فرم تقاضای دریافت را پر کرده باشد ماهانه این مبلغ را دریافت می‌کند، مبلغی که دولت برای تامین آن همیشه کسری دارد و این کسری با توجه به کاهش درآمدهای نفتی و افزایش جمعیت با ورود فرزندان جدید به خانوارها بیشتر و بیشتر می‌شود. اوباما برای اینکه محبوبیت بیشتری به دست بیاورد و حزب متبوعش را در قدرت نگه دارد طرح مالیاتی جدیدی تدوین کرده اما باید از سد کنگره جمهوریخواه بگذرد. در مقابل حسن روحانی برای حفظ پایگاه اجتماعی‌اش تردید دارد که یارانه ثروتمندان را قطع کند و احتمالاً ترجیح می‌دهد فعلاً به همه یارانه بدهد. اما مجلسی که چندان با او همراه نیست در پی این است که با تصویب طرحی برای بودجه سال آینده دولت را مجبور به قطع یارانه ثروتمندان کند. اوباما و روحانی با چالشی مشترک دست‌وپنجه نرم می‌کنند. چالشی که سیاست اتخاذی آنان و نتیجه‌اش، اهمیت زیادی در بقای آنان در قدرت دارد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها