شناسه خبر : 37951 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بیابان را سراسر مه گرفته است

بیابان‌زایی چگونه به شورش‌های اجتماعی دامن می‌زند؟

 

الهام حمیدی / نویسنده نشریه

خالد بادارا چوپانی از مناطق شمالی سنگال است. او بر روی زمینی ایستاده و برای خبرنگاران تعریف می‌کند که این زمین در زمان کودکی‌اش سبز و پوشیده از گیاهان متراکم بود ولی اکنون خشک و بی‌حاصل شده است. گویی باد همه پوشش گیاهی را از بین برده و مشتی شن بر جای گذاشته است. خاک هیچ علائم حیاتی ندارد و از این‌رو ظرفیت اهدای زندگی به گیاهان و جانداران را نیز از دست داده است. خالد مجبور است برای یافتن کمی علف برای چرای دامش، آنها را به مناطق دورتری ببرد. زندگی‌اش دشوار شده و او تنها کسی نیست که از گسترش بیابان‌ها به رنج و عذاب افتاده است. بیابان‌زایی یا زوال خاک پدیده جهانی است که در آن بهره‌وری زیستی خاک رو به کاهش می‌گذارد. در این فرآیند، درختان و گیاهانی که پوشش خاک بودند به دلایل انسانی یا اقلیمی از بین می‌روند و خاک باقی‌مانده ترکیبی از شن و ماسه و خاکی بی‌حاصل است. بیابان‌زایی می‌تواند به دلیل تغییرات اقلیمی مانند کاهش بارندگی یا در نتیجه دست‌درازی انسان به طبیعت مانند جنگل‌زایی، چرای بی‌رویه دام و روش‌های ناپایدار آبیاری شکل بگیرد.

بیابان‌زایی پیامدهای زیادی به همراه دارد. این پدیده باعث مختل کردن چرخه آب و مواد مغذی خاک می‌شود، گاهی طوفان‌های شن ایجاد می‌کند که تا هزاران کیلومتر دورتر را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد، مردم را از مناطق غیرحاصلخیز به مناطق دیگری که معرض آسیب هستند کوچ داده و زمین‌های آن مناطق، مجدد به دلیل فشار حاصل از کشاورزی و دامداری بی‌رویه، به زمین‌هایی خشک و لم‌یزرع تبدیل می‌شود؛ این چرخه، چرخه مرگ تدریجی زمین و از دست رفتن زندگی میلیون‌ها انسان است که حیاتشان وابسته به زمین است.

بیابان‌زایی جدا از عواقب محیط زیستی مخرب و جبران‌ناپذیرش، گرسنگی و مرگ در کشورهای درحال‌توسعه را به همراه دارد. این پدیده همچنین زمینه‌ساز ناامنی جهانی است. جنگ، ناآرامی اجتماعی، بی‌ثباتی سیاسی، و مهاجرت از پیامدهای مستقیم بیابان‌زایی هستند. برای مثال سودان که بسیاری می‌گویند این کشور هرگز نمی‌تواند روی صلح و آرامش را ببیند، مگر اینکه جلوی روند طولانی‌مدت زوال خاک در آن گرفته شود. برای میلیون‌ها نفر متوقف شدن بیابان‌زایی تفاوت مرگ و زندگی است. زیرا زندگی در مناطق خشک و از لحاظ محیط زیستی آسیب‌پذیر، همواره با رفاه کمتر و برخورداری کمتر از شاخص‌های توسعه همراه است.

اطلس جهانی بیابان‌زایی، که توسط مرکز تحقیقاتی مشترک کمیسیون اروپا و برنامه محیط زیست سازمان ملل آماده و در سال 2018 منتشر شد نشان می‌دهد که بیش از 75 درصد زمین‌های کره زمین در حال حاضر کیفیت خاک خود را از دست داده و مساحتی به وسعت نیمی از قاره اروپا، هر سال در حال تبدیل شدن به زمین‌های بیابانی است. آفریقا و آسیا با سهم 67درصدی خود از کل پدیده بیابان‌زایی در دنیا، رتبه اول را در تولید بیابان دارند. تا سال 2040 بیش از 70 درصد از شهرهای بزرگ (با جمعیتی بیش از 300 هزار نفر) که درحال حاضر در مناطق غیر‌خشک هستند، به شهرهایی خشک و 43 درصد شهرهایی که در مناطق خشک هستند نیز به مناطق بیابانی تبدیل می‌شوند.

در این میان عوامل انسانی مانند جنگل‌زدایی باعث شده نتوان با پیامدهای تغییرات اقلیمی نیز مبارزه موثر کرد. مطالعات نشان می‌دهند که تا سال 2050 تغییرات اقلیمی و زوال خاک باعث از دست رفتن 10 درصد محصولات کشاورزی خواهد شد که بیشترین آن در هندوستان، چین و جنوب آفریقا خواهد بود. تا سال 2050 بیش از 90 درصد از زمین‌ها کیفیت خاک خود را از دست خواهند داد و 700 میلیون نفر را مجبور به جابه‌جایی خواهد کرد. به دلیل بیابان‌زایی، به زودی در بسیاری از کشورها شاهد ناآرامی‌های اجتماعی مانند سوریه، خشونت‌های خونینی مانند سودان و شکل‌گیری گروه‌های تروریستی مانند سومالی خواهیم بود.

 

سوریه

ناآرامی‌های سوریه بسیار ناگهانی اتفاق افتاد. بسیاری از تحلیلگران معتقدند حتی چند روز قبل از شروع اعتراضات، امکان پیش‌بینی این ناآرامی‌ها وجود نداشت. بسیاری می‌گفتند، سوریه نسبت به جنبش «بهار عربی» مصون است، در حالی‌که اگر نگاه درستی به شرایط این کشور می‌کردند، بذر این نارضایتی‌ها، درست همان‌جا، جلوی چشم همه بود. و سال‌ها نه‌تنها به آن بی‌توجهی شده بود بلکه گزارش‌های مربوط به آن نیز نادیده گرفته می‌شد.

از سال 2006 تا 2011 مساحتی حدود 60 درصد خاک سوریه با خشکسالی گسترده روبه‌رو شد که کاهش محصولات کشاورزی را به همراه داشت. بخش بزرگی از قشر آسیب‌پذیر این کشور، وابسته به کشاورزی هستند. دامدارهای شمال شرق سوریه بر اثر خشکسالی، 85 درصد از دام‌های خود را از دست دادند که این خسارت بزرگ جمعیتی حدود 3 /1 میلیون نفر را تحت تاثیر قرار داد. در گزارش سال 2011 «ارزیابی جهانی کاهش خطر بلایا» (GAR) تاکید شده که یک میلیون سوری امنیت غذایی ندارند و در گزارش سازمان ملل در همان سال تعداد سوری‌هایی که در فقر شدید به سر می‌برند حدود دو تا سه میلیون نفر برآورد شده بود.

این روند خشکسالی و بیابان‌زایی و نهایتاً رشد فقر، باعث هجوم کشاورزان و دامداران به مناطق شهری شد. این مهاجرت در حالی بود که شهرهای سوریه‌ای با هجوم پناه‌جویان عراقی روبه‌رو بود و بار اقتصادی و استرس زیادی روی جمعیت این کشور وارد کرده بود.

این جابه‌جایی گسترده از مناطق روستایی به مناطق شهری و نارضایتی عمده‌ای که در جوامع وابسته به کشاورزی ایجاد شده بود، زمینه ناآرامی اجتماعی و سیاسی در سوریه را فراهم کرد. شهرهای بحران‌زده اقتصادی این کشور که زیرساخت‌های ضعیف آبی داشتند، در این جابه‌جایی بسیار تحت فشار قرار گرفتند. سوریه، به دلیل ضعف زیرساخت‌های شهری، بدترین سرانه دسترسی به آب را داشت و به همین دلیل فقرا، نه‌تنها برای دستیابی به فرصت‌های شغلی، بلکه برای دسترسی به منابع آب باید با سایر فقرا رقابت می‌کردند.

از این‌رو نقش مناطق ناراضی دورافتاده در سوریه، در شکل‌گیری اعتراضات مردمی، بسیار موثرتر از نقش مناطق دورافتاده در جنبش بهار عربی در سایر کشورها بود. در واقع، شهر کشاورزی «دارا» که هسته آغازین اعتراضات مردمی بود، در پنج سال قبل از شروع اعتراضات با خشکسالی گسترده و کم‌آبی و از دست رفتن زمین‌های کشاورزی و کمترین کمک دولتی روبه‌رو بود. دولت سوریه به دلیل سال‌ها نادیده گرفتن ارزش منابع طبیعی و سوء‌مدیریت، فرآیند کمبود آب و فرآیند بیابان‌زایی را سرعت بخشیده بود. دولت همچنین برای کاشت پنبه و گندم که بیشترین مصرف آب را دارند، یارانه پرداخت می‌کرد و مانع از به‌کارگیری روش‌های آبیاری ناکارآمد نمی‌شد. به گزارش مرکز ملی سیاستگذاری کشاورزی سوریه، تعداد چاه‌های آب از 135 هزار در سال 1999 به 231 هزار در سال 2007 رسیده بود که بهره‌برداری بی‌رویه از آب‌های زیرزمینی را به همراه داشت. از سوی دیگر عواملی مانند رشد جمعیت و استفاده بی‌رویه از زمین، بیابان‌زایی را تسریع و زمین‌هایی را که قبلاً حاصلخیز بودند، به شنزار تبدیل کرد و برای کشاورزان و دامداران چاره‌ای نگذاشت جز اینکه به مناطق دیگر رفته، گرسنگی بکشند یا مطالبه‌گر تغییر باشند.

 

سودان

سودان در سال‌های اخیر با خشکسالی و کاهش بارندگی دست‌و‌پنجه نرم کرده که همین شرایط اقلیمی، زمینه‌ساز بسیاری از ناآرامی‌ها در این کشور بوده است. در حالی‌که برخی ریشه این درگیری‌ها را در «نفرت قومی» می‌دانند، هیات ترکیبی سازمان ملل برای حفظ صلح در دارفور ریشه اصلی این درگیری‌ها را در اختلاف کشاورزان و دامپروران برای دستیابی به زمین حاصلخیز می‌داند که اوج این درگیری‌ها همواره در فصل بارندگی بوده است.

در سودان، کشوری که 170 میلیون هکتار زمین لم‌یزرع یا نیمه‌لم‌یزرع دارد، آب و زمین حاصلخیز دو منبع بسیار باارزش به حساب می‌آیند. این کشور بدترین کشور در آفریقا از نظر میزان بیابان‌زایی است. بخش دارفور شمالی یعنی مناطق غرب سودان سال‌هاست با مشکل خشکسالی روبه‌روست ولی عواملی مانند افزایش جمعیت، گسترش کشاورزی پر‌هزینه، جنگل‌زدایی، فرسودگی قدرت‌های محلی، کمبود نهادهای اقتصادی و اجتماعی و ناتوانی مردم برای مقابله با زوال خاک، این روند را در دو دهه گذشته بسیار سرعت بخشیده است.

شواهد نشان داده بین بروز درگیری‌های مسلحانه و خشکسالی‌های طولانی‌مدت در این منطقه ارتباط مستقیمی وجود دارد. بین سال‌های 1950 و 1990 این منطقه شاهد سه دوره خشکسالی بود. پیامد این سه دوره خشکسالی، شروع درگیری‌های مسلحانه بود که سنگین‌ترین آن در میانه دهه 1980 روی داد. این درگیری‌های جسته‌وگریخته در مدت زمان طولانی، به یک جنگ تمام‌عیار تبدیل شدند. واقعیت این است که خشکسالی‌های پراکنده تاثیر بلندمدتی روی محیط زیست ندارد ولی تاثیر آن را بر روی شرایط خاک، تشدید بیابان‌زایی و اختلافات حاصل از آن، همچنین افزایش مهاجران یا پناهجویان خسته از جنگ و خشکسالی نمی‌توان نادیده گرفت. بیابان‌زایی باعث شکل گرفتن استرس‌های اجتماعی و اقتصادی مانند از بین رفتن امنیت غذایی، ثروت و کاهش بهره‌وری کاری می‌شود و جمعیت فقیری که نمی‌توانند در برابر این عوامل استرس‌زا دوام بیاورند، معمولاً یا مهاجرت می‌کنند یا به ابزار دیگری برای تولید متوسل شده یا برای زندگی به دیگران وابسته می‌شوند. این‌گونه واکنش‌ها به مسائل اقلیمی اغلب زمینه‌ساز درگیری‌های قومی یا منطقه‌ای می‌شوند. اسکات ادوارد، مشاور ارشد بحران در سازمان عفو بین‌‌الملل، می‌گوید: «در جاهایی مانند دارفور، که سیاست، ظرفیت لازم برای حل اختلافات را ندارد، به دلیل از بین رفتن منابع، دستیابی به قدرت یا نگرانی از دست دادن موقعیت‌های اقتصادی و فرصت‌های رشد، ناآرامی‌های زیادی شکل می‌گیرد. نکته قابل توجه اینجاست که کشورهایی که شاهد رشد سریع بیابان‌ها هستند معمولاً همان کشورهایی هستند که سیستم سیاسی توسعه‌نیافته داشته و توان حل اختلافات را ندارند.»

 

سومالی

مرگبارترین انفجار تاریخ سومالی که بیش از 350 نفر را در اکتبر سال 2017 به کام مرگ فرو برد، نشان‌دهنده تلاش‌های بی‌حاصل این کشور برای دستیابی به ثبات بود. نزدیک به 30 سال است که سومالی درگیر جنگ داخلی، قحطی، بیابان‌زایی، چند‌پارگی سیاسی و تروریسم است. اگرچه این مشکلات به ظاهر دلایل زیادی می‌توانند داشته باشند ولی در واقع همه آنها یک ریشه مشترک داشته و آن تغییرات آب‌و‌هوایی و بیابان‌زایی گسترده در این کشور است.

تغییرات آب‌و‌هوایی به طور جدی به درگیری‌های مسلحانه در این کشور از راه‌های مختلف دامن زده است، اول اینکه درگیری‌های قبیله‌ای را افزایش داده، دوم، نقش گروه‌های تروریستی و جایگاه آنها را بهبود بخشیده و سوم، مهاجرت را افزایش داده است.

تغییرات آب‌و‌هوایی و تحلیل رفتن منابع طبیعی مانند منابع آب و غذا، باعث شده اختلافات قبیله‌ای و قومی بیشتر شود. گروه تروریستی الشباب، با قدرتی که در سال‌های اخیر به‌دست‌آورده بخش‌های بزرگی از زمین‌های سومالی را در اختیار گرفته و بزرگان قبیله‌ها هم هنوز در راس قدرت و سیستم سیاسی هستند. در دهه گذشته بیابان‌زایی گسترده در سومالی، کاهش دسترسی مردم به آب، سوء‌تغذیه، شیوع بیماری‌ها و ناامنی غذایی را به همراه داشته است. در کشوری با چنین چالش‌هایی، منابع غذا و آب نه‌تنها یک نیاز اولیه برای بقا بلکه ابزاری برای اعمال قدرت هستند، همین امر نیز تنش‌ها و اختلافات قومی و قبیله‌ای را افزایش داده است.

از سوی دیگر گروه‌های تروریستی مانند الشباب، از شرایط نابسامان بیکاری و فقر حاصل از از دست رفتن زمین‌های کشاورزی، در مناطق آسیب‌پذیر این کشور نهایت استفاده را کرده و جوانانی را جذب گروه خود می‌کنند که عملاً هیچ آینده روشنی برای خود نمی‌بینند و برای فرار از گرسنگی دست به هر کاری می‌زنند. این مشکلات با موج مهاجرت سومالیایی‌ها که برای دستیابی به امنیت غذایی و اجتماعی در حال فرار از مناطق مسکونی خود هستند نیز، بسیار تشدید شده است. در سال 2016 یک میلیون سومالیایی محل‌های زندگی خود را ترک کردند. فقط در یک کمپ پناهجویی در کنیا 300 هزار نفر سومالیایی زندگی می‌کنند.

اگرچه بیابان‌زایی و از دست رفتن منابع آب و غذا، زمینه فقر و خشونت را در این کشور فراهم کرده است، تمرکز قدرت‌های محلی و جهانی، بیشتر روی اصلاحات حوزه امنیت و ضد‌تروریسم در این کشور بوده است و کمترین توجه را به پدیده‌های طبیعی داشته‌اند. پیامدهای مهم تغییرات آب‌و‌هوایی یعنی تاثیر آن بر امنیت در مناطق آسیب‌پذیر، هرگز به طور جدی مورد بحث و توجه قرار نگرفته است. این در حالی است که بسیاری از کشورها توانسته‌اند با بهره‌گیری از پیشرفت‌های علمی، فناوری‌های جدید و بهره‌گیری از جوامع باثبات خود، سیاست‌هایی برای سازگار شدن با تغییرات آب‌و‌هوایی اتخاذ کنند. ولی در کشورهایی مانند سومالی که زمینه جنگ و ناآرامی در آنها مهیاست، بی‌ثباتی و اولویت‌بندی اهداف مهم‌تر، باعث شده مقابله با پدیده‌هایی مانند بیابان‌زایی و تغییرات اقلیمی به حاشیه رانده شود.

از این‌رو اجرای برنامه‌های نوین برای سازگاری با تغییرات آب‌و‌هوایی و روند سریع بیابان‌زایی به منظور جلوگیری از درگیری‌های مسلحانه در سومالی بسیار ضروری است. یک نمونه از معدود برنامه‌های اجراشده در این کشور، همکاری دولت سومالی با برنامه توسعه سازمان ملل و سازمان جهانی تسهیلات زیست‌محیطی است که می‌تواند تا حدی امیدوار‌کننده باشد. هدف این همکاری افزایش سازگاری جوامع آسیب‌پذیر با تغییرات آب‌و‌هوایی در این کشور است. این برنامه آمادگی‌های لازم برای گذر از قحطی و مواجه شدن با سیل را به مردم محلی می‌دهد تا در شرایطی که تغییرات آب‌و‌هوایی و روند رو به گسترش بیابان‌زایی و از دست رفتن منابع آب و غذا غیر‌قابل کنترل می‌شود، مردم بتوانند خود را با شرایط ایجاد‌شده سازگار کنند. ولی چنین اقداماتی باید با کمک‌رسانی بین‌المللی در زمینه انتقال فناوری‌های کشاورزی همراه باشد تا کشاورزان برای حفظ محصولات و دام‌های خود مهارت‌های لازم را به دست آورند؛ همچنین باید اعتبارهای خُرد فراهم شود تا کشاورزان زمین‌های خود را زنده نگه دارند و بتوانند ثبات زندگی خود را در شرایط بحرانی حفظ کنند.

نویسندگان اطلس جهانی بیابان‌زایی معتقدند، با توجه به اینکه 80 درصد مزارع دنیا از سوی خانواده‌ها اداره می‌شوند، کمک‌های کوچک به آنها و ارائه راهکارهایی برای احیای خاک، حاصلخیز نگه داشتن زمین‌ها و سازگار شدن با تغییرات اقلیمی، می‌تواند تاثیرات بزرگ منطقه‌ای به همراه داشته باشد. این قدم‌های کوچک می‌توانند نه‌تنها روزنه امیدی برای رهایی کشورهای آسیب‌پذیر و خشک مانند اتیوپی، سنگال و نیجریه از فقر و خشونت و ناآرامی باشند، بلکه می‌توانند در حفظ زمین‌ها و مزارع نقش مهمی ایفا کنند، از زمین‌های کشاورزی حاشیه رودخانه ولگا در روسیه گرفته که فقط تا نیمه ‌قرن 21 حاصلخیز خواهند بود تا بخش‌هایی از آمریکا که انباشت نمک زمین‌هایی با مساحت 50 هزار کیلومتر را به بیابان تبدیل خواهد کرد و بخش‌های بزرگی از آسیا که غول بیابان‌زایی در حال بلعیدن خاک حاصلخیز آنهاست.