شناسه خبر : 9524 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اوباما و روحانی می‌توانند دیوار بی‌اعتمادی را فروریزند؟

استراتژی‌های چهارگانه

بدون تردید سال ۹۳ را می‌توان سال بهبود مناسبات ایران و آمریکا نامید. اینکه نمایندگان دولت‌های دو کشور بنشینند و در عین بحثو جدل‌های خود به بررسی مسائل و مشکلات فی‌مابین بپردازند قطعاً نشان از تغییر رویکرد طرفین و بهبود در روابط دوجانبه دارد.

ناصر هادیان / استاد دانشگاه

بدون تردید سال 93 را می‌توان سال بهبود مناسبات ایران و آمریکا نامید. اینکه نمایندگان دولت‌های دو کشور بنشینند و در عین بحث و جدل‌های خود به بررسی مسائل و مشکلات فی‌مابین بپردازند قطعاً نشان از تغییر رویکرد طرفین و بهبود در روابط دوجانبه دارد. این شکل از مناسبات مانند روابط دو کشوری است که با وجود اختلافات دوجانبه به صورت کاملاً رسمی و دیپلماتیک با هم رایزنی و مذاکره می‌کنند که عین منطق و عقلانیت است. با وجود اینکه این شکل از رایزنی و مذاکره همواره محل بحث و انتقاد بسیاری از سیاستمداران برجسته بوده است، اما شکی نیست که ما و آمریکا در عین اختلاف نظر، در مواردی با همپوشانی منافع مواجه هستیم. بر همین اساس، نمی‌توان با تکیه ‌بر اختلافات موجود هرگونه مذاکره برای بهبود اوضاع را رد کرد. البته این مساله هم قابل پذیرش نیست که تنها با استناد به همین مذاکرات هسته‌ای، آن را توجیهی برای تغییر روند موجود یا عادی‌سازی کامل روابط ایران و آمریکا بدانیم.

چهار دهه اختلاف
اختلافات ایران و آمریکا نزدیک به چهار دهه قدمت دارد و کلیات آن نیز به سیاست‌های مداخله‌گرایانه آمریکا در کشورهای جهان و دخالت در اوضاع منطقه (خاورمیانه) برمی‌گردد. ما نسبت به این موارد انتقاداتی داریم و زیر بار ادعاهای خلاف واقع آمریکایی‌ها نمی‌رویم. اما در عین حال در زمان‌های لازم پای میز مذاکره با آمریکایی‌ها نیز می‌نشینیم. ما معتقدیم این سبک مدیریت رابطه بهترین شکل برقراری ارتباط است. ارسال پیغام یا به میان کشیدن پای کشورهای ثالث و کانال‌های غیررسمی برای پیگیری مطالبات‌مان مشکل زیادی از ما حل نمی‌کند. چرا که قطعاً این کشورهای ثالث در وهله نخست به پیگیری خواسته‌های خود و میزان منفعتی که از این میانجیگری دارند، می‌اندیشند. چه ایرادی دارد که نمایندگان ایران و آمریکا در نشست‌های دوجانبه خودشان بنشینند و با گفت‌وگوهای مستقیم به حل و فصل اختلافات بپردازند یا گاهی بر سر هم داد و بیداد کنند و بگویند در این موارد با هم اختلاف یا اشتراک منافع داریم. چه ایرادی دارد که ما با آمریکایی‌ها پای میز مذاکره بنشینیم و انتقادات‌مان نسبت به رویکرد غیرمنصفانه‌شان را به صورت مستقیم به آنها اعلام کنیم. وجود پاره‌ای اختلاف نظر پیرامون موضوعات و مسائل مختلف امری بدیهی و غیرقابل انکار است. نظر دوستان هم همواره این بوده است که این شیوه مذاکره، سبکی متعارف برای مدیریت کردن یک رابطه در دنیاست. هر چند آمریکایی‌ها همواره سیاست مهار به علاوه تعامل گزینشی را در قبال ایران در پیش گرفته‌اند. شیوه اعمال این سیاست نیز بدین‌گونه بود که متحدان منطقه‌ای ما را تضعیف و مخالفان ما را تقویت کنند. سیاست مهار تاکنون با چهار استراتژی دنبال شده است.

استراتژی نخست؛ سیاست مهار بر پایه گفتمان امنیتی‌سازی
استراتژی نخست، سیاست مهار بر پایه گفتمان امنیتی‌سازی بوده است. آنها در این سال‌ها به خوبی توانسته‌اند ما را امنیتی‌سازی کنند. این استراتژی هزینه زیادی را بر روابط ایران با دیگر کشورهای دنیا تحمیل کرد و ما را به این وضعیت رساند.

استراتژی دوم؛ اعمال فشار اقتصادی
استراتژی دوم آمریکایی‌ها اعمال فشار اقتصادی از طریق اعمال تحریم‌های یکجانبه و چندجانبه جهانی بود که ما را در وضعیت نامناسبی قرار داد؛ تحریم‌های مذکور پس از موفقیت پروژه امنیتی‌سازی کردن ایران در جهان به اجرا درآمد و با موفقیت‌هایی نیز همراه بود. این تحریم‌ها در لایه‌های متفاوتی بر اقتصاد ما اعمال شد و تا حدودی تاثیرگذار هم بود.

استراتژی سوم؛ انزوای دیپلماتیک
استراتژی سوم آمریکایی‌ها برای مهار ایران تلاش برای انزوای دیپلماتیک ما بود که هزینه‌هایی را هم در این زمینه به ما تحمیل کردند. ایالات متحده طی سال‌های اخیر تلاش کرده است با استفاده از دیپلماسی عمومی، فضای عمومی جامعه ما را تحت‌تاثیر قرار دهد و ما را از ارتباطی سالم با مردم کشورهای جهان محروم کند.

استراتژی چهارم؛ موازنه‌سازی از راه دور
استراتژی چهارم آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران نیز استراتژی موازنه‌سازی از راه دور بوده است. موازنه‌سازی از راه دور بر این اساس است که یک هسته قوی علیه ما در منطقه شکل بگیرد. آمریکایی‌ها این امر را با حمایت از نهادی چون شورای همکاری خلیج فارس به پیش بردند و آن را به لحاظ کمی و از طریق اقداماتی چون تربیت کادرهای مربوطه، فروش سلاح‌های پیشرفته، برگزاری رزمایش‌های متعدد و تاسیس ساختار فرماندهی یکنواخت تقویت کردند. آمریکایی‌ها به منظور حفظ این موازنه بدون اینکه بخواهند با پیاده کردن نیروی زمینی هزینه زیادی را متحمل شوند، نیروهای دریای و هوایی خود را در منطقه متمرکز کردند.
سیاست مهار ایران از سوی آمریکا بنا بر اهداف مقطعی این کشور در برخی از اوقات تشدید و در برخی از موارد نیز بر اساس تعامل گزینشی به پیش رفته است. تعامل گزینشی آمریکایی‌ها با ما در منطقه به این صورت بود که در مواقع مورد نیاز، مانند برخورداری از کمک‌های ایران در حل بحران‌هایی چون افغانستان و عراق به دنبال جلب همکاری ما بودند، در حالی که در سایر موارد سیاست‌های خصمانه‌ای در قبال ایران دنبال کرده‌اند. این سیاست‌ها، با وجود پایداری و استمرار، در دوره هر یک از روسای جمهور مختلف آمریکا از ابعاد متفاوتی برخوردار بوده است. یعنی سیاست بوش هیچ‌گاه شبیه کلینتون یا اوباما نبود.
در مقابل، با وجود اینکه مقامات کاخ سفید همواره استراتژی تعیین‌شده‌ای در قبال ایران داشتند، اما متاسفانه سیاست ما در برابر آنها همواره واکنشی و تنها بر پایه مقابله با سیاست مهار یا پذیرش تعامل گزینشی بوده است. خوشبختانه با وجود تلاش‌های مقامات کاخ سفید سیاست‌های مذکور همیشه موفقیت‌آمیز نبود. در دوره آقای احمدی‌نژاد آنها موفق به ارائه یک چهره امنیتی از ما شدند و در طی یک دهه گذشته با پیشبرد همین سیاست توانستند بر شدت تحریم‌های ایران بیفزایند. این تحریم‌ها همواره وجود داشته است، اما دامنه، گستره و عمق آنها هیچ‌گاه تا این اندازه نبود. رویکرد و مواجهه دولت آقای احمدی‌نژاد با موضوعات جهانی موجب شد آمریکایی‌ها بیش از پیش در پیشبرد سیاست‌های خود موفق باشند و با ارائه یک چهره امنیتی از ایران بتوانند منویات خود را پیگیری کنند. اما سیاست‌های آقای روحانی و پیام‌های دوستانه او برای کشورهای جهان سیاست مقامات واشنگتن در امنیتی‌سازی کردن چهره ایران را متزلزل کرد. امنیتی‌سازی کردن چهره ایران به هر صورت با برنامه اقدام مشترک تا حدودی تعدیل شد و ما را در مسیر عکس سیاست‌های آمریکا یعنی غیرامنیتی‌سازی کردن ایران قرار داد. با این سیاست بود که مقداری از اثرگذاری تحریم‌های ایران کاسته شد و امیدواری‌هایی نسبت به بهبود اوضاع در برنامه‌های دیپلماتیک ایران به وجود آمد. به هر حال، حل و فصل پرونده هسته‌ای ایران می‌تواند بخشی از مشکلات ما در جامعه جهانی را کاهش دهد و تا حدودی نیز به حل و فصل مسائل ما با آمریکا بینجامد. حتماً با این مذاکرات مناسبات ما با طرف آمریکایی تغییر می‌کند. هرچند مقامات کشورمان اصرار دارند که مذاکرات دوجانبه تهران و واشنگتن به موضوع هسته‌ای محدود شود، اما قطعاً با ختم به خیر شدن مذاکرات هسته‌ای، اگر ما شاهد حسن نیت آمریکایی‌ها باشیم امکان تغییر در رویکرد مقامات ما نیز وجود دارد. البته ممکن است با وجود حسن نیت آمریکایی‌ها توانمندی مورد نیاز برای برقراری این رابطه از سوی باراک اوباما وجود نداشته باشد. بنابراین توانستن یا امکان‌پذیری هم بعد دیگری از مساله است. خوشبختانه آقای روحانی با واقع‌بینی که نسبت به سیاست‌های آمریکایی‌ها دارد برخورد متعادلی در برابر موضع آنها داشته است. یعنی نسبت به از سرگیری مجدد مناسبات ایران و آمریکا نه چندان خوش‌بین است و نه بدبین. ایشان در تلاش برای اتخاذ سیاستی بینابینی هستند که به اعتقاد بنده این سیاست‌ها نیز چندان به عادی‌سازی روابط دو کشور در طول دو سال باقی‌مانده از دوره ریاست جمهوری آقای اوباما نمی‌انجامد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها