شناسه خبر : 18510 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آیا رابطه ایران و عربستان حسنه می‌شود؟

ایران هراسی سعودی‌ها

محمد ایرانی / سفیر اسبق ایران در لبنان و اردن

عربستان سعودی با حدود 30 میلیون جمعیت از نظام پادشاهی مطلقه برخوردار است. این کشور نخست‌وزیر ندارد و پادشاه شخصاً ریاست کابینه دولت را در اختیار دارد و خود کلیه 150 نماینده مجلس شورای کشور را برمی‌گزیند. قابل توجه است که 20 میلیون از کل جمعیت عربستان بومی و 10 میلیون آن خارجی هستند. در سه منطقه ریاض، مکه و مدینه، استان شرقیه حدود 65 درصد جمعیت کشور تمرکز داشته و 35 درصد باقی‌مانده در سایر نقاط کشور پراکنده‌اند. به لحاظ اقتصادی عربستان سعودی با بیش از 10 میلیون بشکه تولید روزانه نفت و ذخیره ارزی نزدیک به هزار میلیارد دلار یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است. تولید ناخالص داخلی یا همان GDP بالای 720 میلیارد دلار در سال 2014 بوده که بر این اساس درآمد سرانه آن حدود 25 هزار دلار است. برخلاف تصور بسیاری، گرچه دین رسمی کشور اسلام حنبلی بر مبنای آموزه‌های وهابیت است اما به‌جز مناطق مرکزی کشور که آیین سلفی وهابی را اختیار کرده‌اند در شمال و غرب این کشور ازجمله در مناطق مکه و مدینه اکثریت مردم شافعی مذهب هستند و البته مناطق شرقیه نفت‌خیز در سواحل خلیج‌فارس، اقلیت شیعیان را با 20 درصد جمعیت کل کشور در اختیار دارد.
بی‌تردید عربستان سعودی یکی از مهم‌ترین کشورهای عربی و اسلامی است که در یک قرن اخیر همواره در معادلات منطقه‌ای و حتی بین‌المللی نقش‌آفرینی بسیاری داشته و همیشه یک طرف بازی در منطقه بوده است. در حقیقت جایگاه مهم و ویژه این کشور به دلیل برخورداری از عناصر ویژه‌ای است که در اختیار دارد. ظرفیت‌های بالفعل و موجود عربستان که می‌توان تحت عنوان منابع توانمندی این کشور در معادله قدرت داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی از آن نام برد شامل سه منبع زیر است.
اول، وجود مناطق مقدسه مکه مکرمه و مدینه منوره بوده که توجه و گرایش عموم مسلمانان جهان به آن روشن است و میزان جذابیت آن نزد جهان اسلام واضح است. دوم در اختیار داشتن بزرگ‌ترین منابع انرژی نفت و توانمندی استخراج و صادرات بیش از 10 میلیون بشکه در روز است که این امر علاوه بر درآمد ارزی بسیار بالا، نقش تاثیرگذار و تعیین‌کننده‌ای در اوپک و اصولاً بازار نفت جهانی و متعاقب آن اقتصاد بین‌المللی برجای گذاشته است و بالاخره سوم، برخورداری از حمایت قدرت‌های جهانی به‌ویژه ایالات متحده آمریکا که البته ناشی از عوامل اول و دوم است موجب شده زمینه ثبات حاکمیت در این کشور در هر عصر و زمان تامین و روابط این کشور با نظام بین‌الملل تحکیم شود. در عین حال عربستان به‌رغم ثبات حاکمیتی موجود با چالش‌های متعددی در صحنه داخلی و محیط پیرامونی روبه‌رو است. ملک سلمان که زمام امور کشور را اخیراً بعد از فوت ملک عبدالله بر عهده گرفته توانسته است فعلاً بر بحران جانشینی فائق آید. بسیاری قبل از انتقال قدرت بر این عقیده بودند که با توجه به بالا بودن سن فرزندان عبدالعزیز و رقابت نسل دومی‌ها که نوادگان عبدالعزیز محسوب می‌شوند اوضاع داخلی دربار دچار تشنج و ناآرامی خواهد شد و احتمال به هم ریختن وضعیت امنیتی کشور را در میدان رقابت جانشینان بین نوادگان قوی‌تر وارد می‌دانستند اما روند موجود نشان داد بزرگان و ریش‌سفیدان شورای بیعت، امور کشور را در شرایط سخت به‌خوبی مدیریت کرده و مصلحت کشور را با سازش درون خانواده به نمایش گذاشتند. بنابراین می‌توان گفت عربستان از مرحله بحران جانشینی عبدالله با درایت و دوراندیشی عبور کرد. ملک سلمان در این مرحله حتی با اقدامات متهورانه‌ای ورود نسل دومی‌ها به چرخه رهبری کشور را نیز تسهیل کرد. وی اولین نسل دومی از بین نوادگان عبدالعزیز یعنی محمد‌بن نایف را به عنوان ولیعهد دوم برگزید و البته برای تثبیت موقعیت این شاهزاده نسل دومی، مجبور شد فرزندان عبدالله را که قوی‌ترین رقبای محمد بن نایف بودند در دو مرحله از دور رقابت خارج کند. این امر البته بدان معنا نیست که سلمان توانسته مشکل قدرت بین فرزندان نسل دومی را حل کند بلکه این احتمال وجود دارد که در آینده تنش‌های درون خانواده افزایش یابد و صف‌بندی‌های جدیدی در بین نوادگان شکل گیرد. از این بابت قابل فهم است که تمرکز سلمان و تیم جدید حاکمیت فعلاً بر اولویت رتق و فتق امور داخلی قرار گیرد. اما نگرانی دیگر هیات حاکمه جدید لزوماً در داخل خانواده و دربار نیست. تندروهای سلفی در داخل کشور زمینه‌های شکل‌گیری تهدید برای آینده حاکمیت محسوب می‌شوند. جریانات تکفیری پراکنده در منطقه از جمله القاعده و داعش به هر حال برخاسته از مدرسه سلفی‌های وهابی عربستان هستند. ریشه تفکر افراطی‌گری اخیر جریانات تکفیری در داخل این کشور است. مشایخ و علمای سلفی و وهابی عربستان حاضر به محکومیت اقدامات تروریستی داعش و القاعده نیستند و این امری نیست که از چشم دربار عربستان پوشیده باشد. اضافه بر آن، تفکر اخوانی نزد برخی از مشایخ جوان‌تر عربستان در حال رشد است و حامیانی دارد. هیات حاکمه عربستان نسبت به پرورش اندیشه میانه‌روتر اخوان‌المسلمین در داخل کشور و نزد جوانان متدین بسیار حساس و نگران است، لذا گسترش این اندیشه یک تهدید بالقوه محسوب می‌شود. از سوی دیگر جریان آزاداندیش و روشنفکران این جامعه که پیگیر مطالبات مدنی هستند گرچه فعلاً جایگاه محدودی دارند اما به دلیل گسترش و تقویت شبکه‌های مجازی و تحولات سایبری یقیناً در آینده موجبات نگرانی بیشتری برای حاکمیت فراهم خواهند ساخت. در صحنه داخلی همچنین اقلیت معترض شیعیان در منطقه شرقیه همانند گذشته اسباب نگرانی حکومت آل سعود خواهند بود. این نگرانی می‌تواند تبدیل به تهدید شود. فراتر از چالش‌های داخلی، نگرانی جدی‌تر عربستان، در حوزه سیاست خارجی و نسبت به تحولات محیط پیرامونی است. استمرار بحران داخلی بحرین هزینه بسیاری بر دوش عربستان تحمیل کرده است. درگیری غیرمستقیم این کشور در حوزه‌های بحرانی سوریه، عراق و لبنان شرایط سختی برای حاکمان جدید ریاض فراهم آورده است. موضوع آینده یمن و پرونده هسته‌ای ایران حتماً مایه نگرانی جدی سعودی‌ها به شمار می‌رود. اصولاً عربستان در خصوص گفت‌وگوهای ایران و غرب بر سر فناوری هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران بسیار حساس نشان داده و نسبت به احتمال دستیابی دو طرف به یک توافق مرضی‌الطرفین کاملاً ناراضی است و لذا همراه با سایر طرف‌های ناراضی منطقه‌ای و بین‌المللی بر سر هرگونه توافق احتمالی مانع‌تراشی می‌کند. سعودی‌ها معتقدند آمریکا در مذاکرات خود با طرف ایرانی پیرامون پرونده هسته‌ای ساده‌لوحانه عمل می‌کند. آنها به ‌وضوح نشان می‌دهند که مایل نیستند مشکلات ایران با آمریکا و غرب حل و فصل شود. به نظر می‌رسد نگرانی آنها از اینکه جایگاه منطقه‌ای خود را به ‌تدریج از دست می‌دهند، بیجا نیست.

تحولات عربستان و روابط با ایران
واقعیت این است که برخلاف تحلیل بسیاری در ایران که انتظار داشتند پس از انتخابات 22 خرداد 92 در ایران و تغییر دولت فضای مذاکراتی و سپس مناسبات دوجانبه با عربستان سعودی بهبود یابد، این فضا نه‌تنها بهتر نشد، بلکه از گذشته نیز تندتر شد. دلیل آن همان‌گونه که اشاره شد احتمالاً هراس عربستان از بهبود شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی ایران است. رویکردهای دو طرف همچنان گویای استمرار بی‌اعتمادی و بدبینی است. در ایران گرچه فضای رسانه‌ای و خطاب برخی مسوولان نسبت به عربستان خصمانه است اما باید بپذیریم که طرف مقابل نیز از همه ظرفیت‌های منفی خود در به انزوا کشیدن جمهوری اسلامی ایران در منطقه و بین کشورهای اسلامی استفاده می‌کند و بر تعمیق شکاف و دو‌دستگی چه در حوزه سیاسی و چه مذهبی می‌افزاید. این رویکرد موجب شده منطقه به‌شدت درگیر دوقطبی طایفی شود. استمرار این وضعیت به سود هیچ یک از دو طرف نخواهد بود و باید راهکاری برای برون‌رفت از آن جست‌وجو شود. طبیعی است که ایران و عربستان به دلایل عدیده‌ای دارای محیط عمل مشترک در منطقه هستند اما منافع و مصالح هر کدام متفاوت است. در ایده‌ها و آرمان‌ها اختلاف‌نظر جدی وجود دارد. این اختلافات با تغییر پادشاه و انتقال حکومت از عبدالله به سلمان کاهش نخواهد یافت مگر ابتدا اراده جدی و واقعی در دو طرف مبنی بر رفع تنش و عبور از مراحل گذشته به صورت تدریجی شکل گیرد. به نظر می‌رسد لازمه امر این باشد که عربستان سعودی واقعیت‌های جدید منطقه ناشی از تحولات اخیر را بپذیرد و در رفتار سیاسی خود تجدیدنظر کند. بر این اساس سرفصل جدیدی از مناسبات دو کشور آغاز خواهد شد که نتیجه محتوم آن کاهش بی‌ثباتی در منطقه و تضعیف جبهه افراط و کاهش حساسیت‌های طایفه‌ای و مذهبی خواهد بود. دستیابی به چنین مهمی البته سهل نخواهد بود. با توجه به فضای حاکم در منطقه و استمرار کشمکش‌های جاری در حوزه‌های سوریه و عراق و یمن نباید انتظار داشت به رغم تغییرات اخیر در عربستان، تحول فوری و سریعی در روابط دو کشور ایجاد شود.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها