شناسه خبر : 45188 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بانکدارِ دندان‌های طلا

والتر فانک چگونه مصادره اموال را تئوریزه کرد؟

 

آزاده خرمی‌مقدم / نویسنده نشریه 

80والتر فانک، پسر یک تاجر، در 18 آگوست 1890 در تراکهنن آلمان به دنیا آمد. پس از تحصیل در رشته اقتصاد در دانشگاه، روزنامه‌نگار مالی شد. فانک در سال 1931 به حزب ناسیونال‌سوسیالیست کارگران آلمان (NSDAP) پیوست. او مشاور آدولف هیتلر شد و او را تشویق کرد که از دیدگاه‌های رادیکال ضدسرمایه‌داری گرگور استراسر و ارنست روهم دور شود. پس از شب چاقوهای بلند -اعدام‌های سیاسی غیرقانونی به‌منظور تحکیم قدرت هیتلر و کاهش نگرانی‌های ارتش آلمان از کودتا از 30 ژوئن تا 2 جولای 1934- نفوذ فانک افزایش یافت و در سال 1937   هیتلر او را به سمت وزیر اقتصاد منصوب کرد. دو سال بعد او جانشین شاخت به‌عنوان رئیس رایشزبانک شد. در طول جنگ جهانی دوم فانک با هاینریش هیملر در واریز پول‌های غارت‌شده از جامعه یهودی همکاری کرد. در پایان جنگ نیروهای متفقین فانک را دستگیر کردند. او در دادگاه جنایات جنگی نورنبرگ به جنایت علیه بشریت مجرم شناخته شد و به حبس ابد محکوم شد. در می 1957، فانک به دلیل بیماری از زندان آزاد شد و در 31 می 1960 در دوسلدورف درگذشت.

والتر فانک (18 آگوست 1890 - 31 می 1960) یک اقتصاددان آلمانی و مقام نازی بود که به‌عنوان وزیر امور اقتصادی رایش

(1945-1938) و رئیس بانک رایش (1945-1939) خدمت کرد. در دوران تصدی خود، او بر بسیج اقتصاد آلمان برای تسلیح مجدد و ترتیب کار اجباری در اردوگاه‌های کار اجباری نظارت داشت. پس از جنگ، او به‌عنوان یک جنایتکار جنگی بزرگ از سوی دادگاه نظامی بین‌المللی نورنبرگ محاکمه و محکوم شد. فانک که به حبس ابد محکوم شده بود، در زندان ماند تا اینکه در سال 1957 به دلیل بیماری آزاد شد. او سه سال بعد درگذشت. فانک در سال 1890 در یک خانواده بازرگان در دانزکهمن (سوسنوکای کنونی در ناحیه نستروفسکی در استان کالینینگراد روسیه) در نزدیکی تراکهنن در پروس شرقی به دنیا آمد. او تنها یکی از متهمان نورنبرگ بود که در قلمروهای شرقی سابق آلمان به دنیا آمد. او پسر ویزنباومایستر والتر فانک بزرگ و همسرش سوفی (با نام خانوادگی Urbschat) بود. او حقوق، اقتصاد و فلسفه را در دانشگاه برلین و دانشگاه لایپزیگ خواند. در جنگ جهانی اول، به پیاده‌نظام پیوست، اما مجروح شد و متعاقباً در سال 1916 به دلیل ناتوانی پزشکی از خدمت مرخص شد. پس از پایان جنگ، به‌عنوان روزنامه‌نگار مشغول به کار شد و در سال 1924 سردبیر نشریه مالی راست میانه روزنامه Berliner Börsenzeitung شد. در سال 1920، فانک با لوئیز اشمیت-زیبن ازدواج کرد. فانک که یک ملی‌گرا و ضدمارکسیست بود، در تابستان 1931 از روزنامه استعفا کرد و به حزب نازی پیوست و به گرگور استراسر نزدیک شد که اولین ملاقات خود را با آدولف هیتلر ترتیب داد. تا حدی به دلیل علاقه‌اش به سیاست اقتصادی، او در جولای 1932 به سمت معاون رایشستاگ انتخاب شد و در داخل حزب، در دسامبر 1932 به ریاست کمیته سیاست اقتصادی منصوب شد؛ پستی که مدت زیادی آن را در اختیار نداشت. پس از به ‌قدرت ‌رسیدن حزب نازی، او از سمت خود در رایشستاگ کنار رفت و به‌عنوان مسوول مطبوعاتی رایش منصوب شد، پستی که شامل سانسور هر چیزی بود که به نظر می‌رسید انتقادی از سیاست‌های نازی‌ها باشد. رئیس او جوزف گوبلز بود. در مارس 1933، فانک به‌عنوان وزیر امور خارجه در «وزارت روشنگری و تبلیغات عمومی رایش»  منصوب شد. در تابستان 1936، زمانی که هیتلر بازسازی مرکز برلین را به آلبرت اشپر سفارش داد، این فانک بود که عنوان جدید خود را «بازرس کل ساختمان‌ها برای نوسازی پایتخت رایش» پیشنهاد کرد. در 5 فوریه 1938، فانک در سمت نماینده تام‌الاختیار عمومی برای اقتصاد  و همچنین وزیر اقتصاد به طور دائم جایگزین شاخت شد که در 26 نوامبر 1937  از سمت وزیر اقتصاد استعفا کرده بود. فانک همچنین جانشین شاخت به‌عنوان وزیر اقتصاد و کار پروس و عضو رسمی شورای دولتی پروس شد. او تمام این پست‌ها را تا سقوط رژیم نازی حفظ کرد. شاخت درگیر جنگ قدرت با رایش‌مارشال هرمان گورینگ بود که می‌خواست وزارتخانه را بیشتر به دفتر برنامه چهارساله خود پیوند دهد و برای مدت کوتاهی به‌عنوان جانشین فوری شاخت بین نوامبر 1937 و ژانویه 1938 خدمت کرد. فانک بین آوریل 1938 و مارس 1939 همچنین مدیر بانک چندملیتی تسویه‌حساب‌های بین‌المللی مستقر در سوئیس بود و در ژانویه 1939، هیتلر فانک را رئیس رایشزبانک کرد. فانک برآورد کرد که تا سال 1938 دولت آلمان اموال یهودیان را به ارزش دو میلیون مارک مصادره کرده بود. با استفاده از احکامی از سوی هیتلر و دیگر نازی‌های ارشد، دولت آلمان یهودیان آلمانی را در صورت مهاجرت مجبور به ترک اموال و دارایی‌های خود به دولت می‌کرد، مانند مالیات پرواز رایش. در 30 آگوست، بلافاصله قبل از شروع جنگ جهانی دوم، فانک از سوی هیتلر به عضویت شورای شش‌نفره وزیران دفاع رایش درآمد  که به‌عنوان «کابینه جنگ» تشکیل شده بود. در طول سال‌های جنگ، فانک در بسیاری از جلسات مهم حضور داشت، از جمله جلساتی که در 13 فوریه 1942 به ریاست فیلد مارشال ارهارد میلچ درباره برنامه چهارساله برگزار شد. 30 نفر از افراد تعیین‌کننده کل اقتصاد در این جلسه حضور داشتند. فانک به درخواست او در سمت راست میلچ نشست. پس از بحث‌های فراوان، آلبرت ووگلر گفت: «باید یک مرد وجود داشته باشد که بتواند تصمیم بگیرد. صنعت اهمیتی نمی‌دهد که این فرد کیست.» پس از بحث بیشتر، فانک برخاست و میلچ را به‌عنوان آن مرد نامزد کرد. اسپیر با میلچ زمزمه کرد که این ایده خوبی نیست اما میلچ نپذیرفت. پنج روز بعد هیتلر این نقش را به اسپیر واگذار کرد. همان‌طور که او و فانک قدم می‌زدند و هیتلر به آپارتمانش در Chancery Funk برمی‌گشت به اسپیر قول داد که همه چیز را در اختیار او بگذارد و تمام توانش را برای کمک به او بگذارد. اسپیر می‌گوید فانک «به قول خود تنها در موارد جزئی عمل کرد». در سپتامبر 1943، فانک   چهارمین عضو هیات برنامه‌ریزی مرکزی شد که مسوولیت مدیریت مواد خام و نیروی انسانی کل اقتصاد جنگ را بر عهده داشت. او متعاقباً به رابرت لی، اسپیر و گوبلز در مبارزه علیه نفوذ هیتلر از سوی مارتین بورمن پیوست. فانک و میلچ دوباره برای جشن تولد گورینگ در 12 ژانویه 1944 به هم برخوردند؛ زمانی که فانک، مانند هر سال، سخنرانی تولد را در ضیافت ایراد کرد. فانک تقریباً تا پایان رژیم نازی در سمت خود باقی ماند و  هیتلر در وصیت‌نامه سیاسی‌اش او را وزیر اقتصاد رایش در کابینه جوزف گوبلز نامید. با این حال، پس از خودکشی گوبلز در اول می 1945، فانک به کابینه‌ای که لوتز گراف شورین فون کروسیگ تشکیل داد، معرفی نشد.  در 11 می نیروهای آمریکایی او را دستگیر کردند و به کمپ فرستادند تا منتظر محاکمه بماند.

در سال 1943، والتر فانک، وزیر امور اقتصادی آلمان نازی و رئیس بانک رایشز ایده‌های خود را در مورد ایجاد یک منطقه اقتصادی اروپایی زیر کنترل آلمان نازی چنین بیان کرد:

«مردم اروپا امروز در نقطه عطفی قرار دارند. اغراق نیست اگر بگوییم مشکلاتی که باید در این جنگ حل شوند، اهمیت سکولار دارند. چهره اقتصادی اروپای جدید که در آتش این جنگ جهانی در حال شکل‌گیری است، دو ویژگی اساسی خواهد داشت: کار اجتماعی و آزادی اقتصادی. ایده‌آل آزادی اقتصاد لیبرالیستی-سرمایه‌داری زمانی به‌عنوان یک وعده بزرگ برای مردم اروپا روشن شد. امروز اروپا در بدبختی و خون و آوار غرق شده است. بر اساس تئوری لیبرال اقتصادی، زندگی اقتصادی زمانی به طور کامل آشکار می‌شود که کارآفرینان  بدون ممانعت به دنبال منافع خود باشند. دولت می‌تواند توسعه هماهنگ اقتصاد ملی را به رقابت آزاد بسپارد که از طریق آن منافع شخصی هر فرد در نهایت به نفع جامعه باشد. در مورد مبادلات بین‌المللی کالا، انتظار می‌رفت که با تجارت آزاد، هر کشور در نهایت، از طریق اثربخشی رقابت، کالاهایی را تولید کند که می‌تواند مطابق با شرایط طبیعی خود بهترین را تولید کند؛ به‌هرحال، لیبرالیسم می‌تواند ادعا کند که به لطف فرضیه‌اش مبنی بر دستیابی نامحدود به سود، پیشرفت فنی را به شکلی خارق‌العاده پیش برده است. همچنین می‌توان به‌درستی ادعا کرد که برای دهه‌ها -در واقع تا جنگ جهانی اول- روش لیبرالیستی-سرمایه‌داری انجام تجارت به‌رغم کاستی‌هایی که به طور فزاینده آشکار می‌شد، قابل‌ اجرا بود. تجارت آزاد بدون محدودیت نبود، اما توافق‌های تعرفه‌ای بیشتر کشورهای موردعلاقه به‌سختی بر مبادله کالا تاثیر می‌گذاشت. هیچ مانعی برای جابه‌جایی پول و سرمایه وجود نداشت و هیچ محدودیتی در مورد حرکت آزادانه کارگران در کار نبود. پول از تفاوت نرخ بهره پیروی می‌کند و کالاها از تفاوت قیمت تبعیت می‌کنند. تا زمانی که همه شرکای اقتصادی درگیر مایل به رعایت قوانین پیچیده بازی این سیستم بودند، به نظر می‌رسید هماهنگی کامل اقتصادی حاصل شده است».

نورنبرگ

81فانک با دیگر رهبران نازی در دادگاه نورنبرگ محاکمه شد. او از سوی دادستان‌های متفقین متهم شد که از نزدیک در مصادره دولتی و دفع اموال یهودیان آلمانی و توطئه برای ارتکاب جنایات علیه صلح؛ برنامه‌ریزی، شروع و راه‌اندازی جنگ‌های تجاوزکارانه، جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت دست داشته است. او استدلال می‌کرد که به‌رغم عناوین شغلی‌اش، قدرت بسیار کمی در رژیم داشته است. بااین‌حال، او به امضای قوانینی اعتراف کرد که اموال یهودیان را «آریایی‌سازی» می‌کرد و از این نظر ادعا می‌کرد که از منظر «اخلاقی مجرم» است. در محاکمه نورنبرگ، رابرت جکسون، دادستان ارشد آمریکا، فانک را «بانکدار دندان‌های طلا» نامید و با اشاره به عمل کشیدن دندان‌های طلا از قربانیان اردوگاه کار اجباری نازی‌ها و فرستادن دندان‌ها به رایشزبانک برای ذوب‌شدن برای تولید شمش، اشاره کرد. «فانک به‌عنوان وزیر اقتصاد، تسلیح مجدد را سرعت بخشید و به‌عنوان رئیس بانک رایش، دندان‌های طلای قربانیان اردوگاه کار اجباری را برای اس‌اس بانکی کرد؛ احتمالاً احمقانه‌ترین وثیقه در تاریخ بانکداری.» بسیاری از اقلام طلای دیگر مانند جواهرات، عینک و انگشتر از قربانیان به سرقت رفت. سایر چیزهای دزدیده‌شده از قربانیان شامل لباس، مبلمان، آثار هنری و نقاشی‌های آنها و همچنین هرگونه ثروت در سهام، مشاغل و شرکت‌ها بود. چنین دارایی‌هایی از طریق آریانیزاسیون با کسب‌وکارهای بزرگ و سودآور به قیمت کمتر از ارزش واقعی خود فروخته شد. عواید پولی حاصل از حراج این دارایی‌ها به‌عنوان مبلمان برای استفاده دولت نازی یا اس‌اس به‌حساب ماکس هایلیگر به رایشزبانک منتقل می‌شد. حتی موهای قربانیان درست قبل یا بعد از قتل آنها تراشیده می‌شد. هنگامی که پس از تیراندازی به قربانیان لباس توزیع می‌شد، لکه‌های خون و جای گلوله اغلب روی  لباس‌ها قابل ‌مشاهده بود. فانک به‌وضوح در جریان دادرسی مضطرب بود و در حین ارائه شواهدی مانند قتل‌های انجام‌شده در اردوگاه‌های کار اجباری او با وجود استفاده از قرص خواب شب‌ها گریه می‌کرد. شاخت نقل می‌کند که او، فانک و فون پاپن یک حلقه صمیمی نزدیک در نورنبرگ تشکیل دادند. او احساس می‌کرد که فانک نمی‌تواند ماهیت جدی وظایفی را که بر عهده گرفته بود درک کند. شاخت معتقد بود که بسیاری از مسائل وجود داشت که فانک هیچ اطلاعی از آنها نداشت، بنابراین عملکرد ضعیفی در جایگاه شاهد داشت. بااین‌حال، آلبرت اسپیر روایت متفاوتی از وقایع ارائه کرد. او گفت که وقتی برای اولین‌بار با فانک در نورنبرگ تماس گرفت، «بسیار فرسوده و افسرده به نظر می‌رسید»، اما «فانک ماهرانه و به‌گونه‌ای استدلال کرد که ترحم من را برانگیخت».

گورینگ درعین‌حال فانک را «فردی ناچیز» توصیف کرد، اما مدارک مستند و وقایع دوران جنگ والتر فانک، و فعالیت‌های اقتصادی‌اش علیه او در طول دادگاه مورد استفاده قرار گرفت و موجب محکومیت فانک در موارد 2، 3 و 4 کیفرخواست و محکومیت وی به حبس ابد شد. فانک همراه با دیگر نازی‌های ارشد در زندان Spandau نگهداری می‌شد. او در 16 می 1957 به دلیل بیماری آزاد شد. فانک قبل از ترک زندان در آخرین لحظه با رودولف هس، آلبرت اسپیر و بالدور فون شیراخ دیدار کرد. او سه سال بعد در دوسلدورف بر اثر دیابت درگذشت. شاخت که فانک را به‌خوبی می‌شناخت، گفت که او «یک فرد موسیقایی» است و «یک خبره درجه‌یک موسیقی است که ترجیحات شخصی‌اش در زندگی قطعاً  هنر و ادب است». قسمت‌هایی از سخنان فانک در دادگاه از مجموعه «مصاحبه‌های نورنبرگ» نوشته لئون گلدنسون و رابرت ژلاتلی آمده است:

 در آن زمان من به اصل Führer اعتقاد داشتم؛ زیرا برای من به این معنی بود که بهترین فرد باید رهبر باشد. اگر رهبر خوب و مسوول باشد، پس دولت هم خوب است. آخ! می‌دانم. اگر قرار بود پاتتیک یا سونات مهتاب را برای داوران عالی بنوازم، آنها مرا رها می‌کردند. 

 اما دفاع من متاسفانه موزیکال نخواهد بود.  

 بی‌اطلاعی از قانون بهانه‌ای بیش نیست. انسان مقصر است، حتی اگر ندانسته قانون را زیر پا بگذارد. من شاید اولین متهمی باشم که در این جایگاه می‌ایستد و اعتراف می‌کند که حداقل تا حدی مقصر هستم.

 من از اینکه در آن روزهای تاریک حتی به‌عنوان کوچک‌ترین مهره  مشارکت داشته باشم، خجالت می‌کشم. اما من موظف بودم به دولتی که به آن سوگند خورده بودم خدمت کنم. این یک سرنوشت غم‌انگیز بود. 

 من مقصر یک چیز هستم- اینکه باید از اول پاکسازی می‌کردم و کاری با این جنایتکاران نداشتم. بعدها خیلی دیر شد. اما در مورد جنایت‌ها، من با آنها کاری نداشتم، از آنها اطلاعی نداشتم و اتهام در مورد توطئه علیه صلح نیز نادرست است؛ این خط دفاعی ساده من است. 

  روس‌ها هنگام ورود به پومرانیا کارهای بدتری نسبت به ما در روسیه انجام دادند. 

 اگر برای مدتی مسیری خاص را دنبال کنید، برای تغییر مسیر به اراده بسیار زیادی نیاز است، حتی اگر   تشخیص دهید که راه درست نیست. اما در مورد خودم ایمان و باور داشتم که تا آخرین لحظه در حال‌ خدمت و کمک به مردم هستم. بااین‌حال، سرنوشتی وحشتناک برای من رقم خورده است. اگر  نویسندگی و موسیقی را دنبال کرده بودم، اکنون همان کار را ادامه می‌دادم  و به عنوان  یک جنایتکار در زندان نورنبرگ نبودم.

 در تاریخ جهان، نمونه‌های دیگری از ویرانی وحشتناک داریم. اسکندر مقدونی ویرانی‌هایی به بار آورد. ناپلئون نیز تمام اروپا را نابود کرد. اما دولت نازی، دولتی که من متاسفانه در آن شرکت داشتم، تالیران  نداشت، اما ما یک ریبنتروپ داشتیم. اگر تالیران بود، فرانسه از فاجعه‌ای که ریبنتروپ به وجود می‌آورد نجات می‌یافت. 

دراین پرونده بخوانید ...