شناسه خبر : 44915 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

سرایت روایت

روایت‌ها چگونه اقتصاد را نجات می‌دهند؟

 

سعید ابوالقاسمی / نویسنده نشریه 

50داستان از یک دانه کوچک کینوا شروع شد. روستایی در حال نابودی بود. مردم روستا، سخت‌کوش و تلاشگر بودند، اما با مشکلی روبه‌رو شدند که زندگی آنها را تهدید می‌کرد. خاک مزارع اطراف روستا تهی شده بود و محصولات زراعی، یکی بعد از دیگری با مشکل روبه‌رو می‌شدند. خشکسالی، زندگی مردم را تهدید می‌کرد. روستاییان می‌دانستند اگر راه‌حلی پیدا نکنند، با گرسنگی روبه‌رو می‌شوند و در نهایت، روستای آبا و اجدادی‌شان از بین می‌رود. آخرین محصولات مزرعه که نابود شد، شورای روستا، تشکیل جلسه داد. تک‌تک اعضای روستا ایده‌های خود را برای زنده نگه‌داشتن چراغ زندگی‌شان مطرح کردند. هیچ‌کدام عملی نبود. یک کشاورز قدیمی به آنها پیشنهاد داد کاشت محصول جدیدی را امتحان کنند که یک تاجر در حال عبور از منطقه به او معرفی کرده بود. این تاجر، داستان روستاهایی را برای کشاورز پیر نقل کرده بود که آنها هم با نابودی دست‌وپنجه نرم می‌کردند اما با کاشت کینوا، خونی تازه به رگ زمین‌های تشنه و فقیرشان تزریق کرده بودند. تاجر گفته بود، کینوا به اندازه‌ای مقاوم است که می‌تواند در خاک فقیر رشد کند و به آب زیادی هم نیاز ندارد. شورای روستا تصمیم گرفت یک فرصت دیگر برای زندگی به خود بدهد. مردم روستا، آخرین منابع خود را برای خرید بذر کافی و کشت چند مزرعه جمع‌آوری کردند. آنها چند متخصص را هم به کار گرفتند تا شیوه کشت صحیح محصول را به آنها یاد بدهند. این کار، نوعی «سرمایه‌گذاری مخاطره‌آمیز» بود؛ اما بهترین فرصت برای نجات دهکده به شمار می‌رفت. سال اول به سختی گذشت. روستاییان تلاش کردند با محصول جدید سازگار شوند و شیوه برداشت صحیح محصول را بیاموزند. در نهایت، با پشتکار و سخت‌کوشی موفق به تولید محصولی متوسط شدند. سال بعد، کشت خود را گسترش دادند و تولیداتشان به اندازه‌ای رسید که نیاز تغذیه مردم روستا را پاسخ داد و مقداری هم در بازارهای اطراف به فروش رفت. خبر کشت موفقیت‌آمیز کینوا، مردم روستاهای همسایه را قلقلک داد. خاک روستاهای اطراف هم ضعیف شده بود و محصولاتشان در حال از بین رفتن بود. پس، روستاییان روستای اول، فرصت را مناسب دیدند تا با فروش بذرهای اضافی کینوا به روستاهای اطراف، سود خود را دو برابر کنند. آنها یک تعاونی تشکیل دادند و شروع به فروش دانه‌های خود به قیمت منصفانه کردند. این اتفاق باعث شد پول کافی برای «سرمایه‌گذاری در تجهیزات و زیرساخت‌های کشاورزی» به سمت روستاییان سرازیر شود. آنها همچنین با ساخت یک مدرسه و یک مرکز گردهمایی و آموزشی، از سود محصول خود برای «بهبود شرایط روستا» استفاده کردند. با گذشت زمان، کینوا به منبع درآمد اصلی روستا تبدیل شد و روستاییان توانستند با وجود چالش‌هایی که با آن مواجه بودند، پیشرفت کنند. آنها به «نوآوری و بهبود تکنیک‌های کشاورزی» ادامه دادند و حتی شروع به آزمایش محصولات دیگری کردند که می‌توانست در آب‌وهوای منحصربه‌فرد آنها رشد کند. موفقیت کینوا نشانه‌ای بر «قدرت تصمیم‌گیری اقتصادی» بود. روستاییان با سرمایه‌گذاری در یک محصول جدید ریسک کردند، اما در درازمدت نتیجه مطلوبی گرفتند. آنها با «همکاری» یکدیگر و «تجمیع منابع» توانستند «اقتصاد پایدار» ایجاد کنند که نیازهای اساسی مردم را تامین کند و اجازه دهد به عنوان یک جامعه، شکوفا شوند. و همه این رخدادها، از یک «روایت» آغاز شد. روایتی از یک تاجر نیک‌سرشت و یک کشاورز سخت‌کوش که روستا را از ناکامی و ویرانی نجات داد.

روایت و تاثیر بر تحلیل‌های اقتصادی

روایت نقش مهمی در تحلیل‌های اقتصادی دارد. روایت‌های ذی‌نفعان و نقش‌آفرینان از اقتصاد، درک ما را از اقتصاد، سیاست‌ها و تصمیم‌ها شکل می‌دهند. روایت‌های اقتصادی، ابزار قدرتمندی برای توضیح پدیده‌های پیچیده‌ای هستند که بر افکار عمومی تاثیر می‌گذارند و نتایج سیاست‌ها را به مسیر مطلوب هدایت می‌کنند. یکی از مهم‌ترین کارکردهای روایت‌های اقتصادی، ارائه چارچوبی برای درک رویدادهای این حوزه است. روایت‌ها به افراد کمک می‌کنند تا با سازماندهی اطلاعات در قالب داستان‌های منسجم، دنیای اطراف خود را درک کنند و با پدیده‌ها و رویدادهای مختلف به شکل صحیحی ارتباط برقرار کنند. روایت رکود بزرگ به عنوان شکست سرمایه‌داری لسه‌فر به شکل‌گیری سیاست‌های نیو دیل و دولت رفاه پس از جنگ کمک کرد. روایت بحران مالی 2008 نیز در نتیجه مقررات‌زدایی و طمع وال‌استریت بر تصویب قانون داد-فرانک و دیگر اصلاحات نظارتی تاثیر گذاشت. این دو نمونه، از تاثیر عمیق روایت‌های اقتصادی بر زندگی مردم و در نهایت تصمیم‌گیری‌های اقتصادی حکایت دارند. روایت‌ها در شکل‌گیری افکار عمومی نقش دارند. می‌توان از آنها به گونه‌ای برای پیکربندی مسائل اقتصادی استفاده کرد که با ارزش‌ها و باورهای مردم همراه شود و ارتباطات عاطفی با مخاطبان ایجاد کند. روایت‌های مربوط به نابرابری درآمد، در بسیاری مواقع بر ناعادلانه بودن برخی سیستم‌های اقتصادی تاکید می‌کند که به ثروتمندان پاداش می‌دهد و دیگران را پشت سر می‌گذارد. این روایت‌ها می‌توانند همدلی و حمایت از سیاست‌هایی را با هدف کاهش نابرابری، مالیات تدریجی یا افزایش حداقل دستمزد ایجاد کنند. از روایت‌ها می‌توان برای ترویج برنامه‌ها و سیاست‌های خاص اقتصادی کمک گرفت. سیاستمداران و گروه‌های ذی‌نفع در بسیاری مواقع از روایت‌های اقتصادی برای پیشبرد منافع خود استفاده می‌کنند. روایت‌های مربوط به مزایای تجارت آزاد می‌تواند بر ترویج موافقت‌نامه‌های تجاری که به نفع صنایع یا مناطقی خاص است، تاثیرگذار باشد و مورد استفاده قرار گیرد. همچنین، روایت‌های مربوط به هزینه‌های مقررات می‌تواند برای مخالفت با حفاظت از محیط‌زیست یا نیروی کار، به کار رود.

و البته، این همه ماجرا نیست. همه روایت‌ها، مصداق صحیح سیاست‌های اقتصادی نیستند. آنها گاهی گمراه‌کننده یا نادرست هستند. روایت‌های اقتصادی می‌توانند بر اساس ایدئولوژی، سوگیری یا اطلاعات ناقص شکل بگیرند که به نتیجه‌گیری‌ها و اجرای ناقص سیاست‌ها و برنامه‌ها منجر شود. روایت «ملکه رفاه» از آن دست روایت‌های نادرستی است که سیاستگذاران اقتصادی را به اشتباه انداخت. در دهه 1980 کلیشه‌های ذهنی درباره زنان فقیر رنگین‌پوست آمریکایی به روایت‌های محکم اجتماعی تبدیل شده بود. جامعه، این زنان را تنبل می‌دانست و تاکید داشت دولت باید به آنها کمک‌های بیشتری اعطا کند. این روایت‌ها برای توجیه کاهش برنامه‌های رفاه اجتماعی و تقویت نابرابری‌های نژادی و جنسیتی استفاده می‌شد و البته با آنچه در سطح جامعه رخ می‌داد در تضاد بود. این نوع روایت‌ها، برای پنهان کردن واقعیت‌های اقتصادی استفاده می‌شد. روایت‌هایی که برای منحرف کردن توجه از مشکلات ساختاری مانند تمرکز ثروت و قدرت یا سرزنش افراد به دلیل مبارزه‌های اقتصادی به جای تکیه بر عوامل سیستمی به کار می‌رفت، فعالیت‌های اجرایی اقتصادی را با وقفه‌های طولانی و مشکلات بزرگ روبه‌رو می‌کرد. داستان‌های مربوط به «رویای آمریکایی» که بعدها روایت «زوال رویای آمریکایی» از آن سر برآورد، از فضای کار سخت برای منحرف کردن توجه از عدم تحرک اجتماعی و شکاف روزافزون درآمد استفاده می‌کرد. این روایت‌ها به عناصر حیاتی تحلیل‌های اقتصادی تبدیل می‌شد که درک جامعه از اقتصاد را شکل می‌داد و بر افکار عمومی تاثیر می‌گذاشت. بنابراین، روایت‌ها همچنان که می‌توانند ابزار قدرتمندی برای توضیح پدیده‌های پیچیده باشند، قابلیت گمراه‌کنندگی نیز دارند. در چنین شرایطی، ارزیابی انتقادی روایت‌های اقتصادی و در نظر گرفتن مفروضات و سوگیری‌های اساسی آنها نیز اهمیت فراوانی دارد. سیاستگذاران و برنامه‌ریزان اقتصادی با چنین دیدگاهی (تفکر انتقادی نسبت به روایت‌ها) می‌توانند وضعیت اقتصادی را بهتر درک کنند و تصمیمات آگاهانه‌تری بگیرند.

تاثیر مثبت روایت‌های اقتصادی بر روندهای اجتماعی

روایت‌های بسیاری وجود دارند که با قدرت گرفتن از خاستگاه خود و تایید جامعه، درک افراد از اقتصاد را شکل داده‌اند، بر افکار عمومی تاثیر گذاشته‌اند و در نهایت، موجب شکل گرفتن نتایج مطلوب سیاست‌های اقتصادی شده‌اند. روایت‌های مرتبط با کارآفرینی، جهانی شدن، پیشرفت‌های تکنولوژیک، پایداری، و در نهایت تنوع و دربرگیری از جمله گونه‌های مختلف روایت‌های اقتصادی به‌شمار می‌روند که توانسته‌اند جامعه را با خود همراه کنند و تاثیر فعالیت‌های اقتصادی را دوچندان کنند. این روایت‌ها با بهره‌گیری از داستان‌های کارآفرینان موفق، ترویج تجارت آزاد، همکاری‌های بین‌المللی، تشویق نوآوری و پیشرفت فناوری، اتخاذ شیوه‌های تجاری پایدار و استقبال از تنوع‌پذیری و دربرگیری فعالیت‌ها و عناصر اقتصادی، به افزایش تولید، اشتغال‌زایی، رشدهای پایدار اقتصادی و پیشرفت اجتماعی کمک کرده‌اند. یکی از اصلی‌ترین گونه‌های روایی که تاثیر مثبتی بر فعالیت‌های اقتصادی داشته، روایت کارآفرینی است. این نوع روایت، بر اهمیت نوآوری، ریسک‌پذیری و سخت‌کوشی در ایجاد رشد و شکوفایی اقتصادی تاکید دارد و داستان کارآفرینان موفقی را که کسب‌وکارهای موفقی ایجاد کرده‌اند و تعداد زیادی از افراد را به کار گرفته‌اند، به جامعه تزریق می‌کند. روایت‌های کارآفرینی، الهام‌بخش بسیاری از مردم برای راه‌اندازی کسب‌وکار خود بوده و به رشد اقتصادی و ایجاد شغل کمک کرده است. روایت دیگری که بر فعالیت‌های اقتصادی تاثیر مثبت داشته، روایت جهانی شدن است. این روایت بر مزایای تجارت آزاد، بازارهای باز و همکاری‌های بین‌المللی در ارتقای رشد اقتصادی و کاهش فقر تاکید دارد. در این خط روایی، سرگذشت کشورهایی مانند چین و هند که جهانی شدن را پذیرفته‌اند و از مزایای آن بهره‌مند شده‌اند، به فال نیک گرفته می‌شود. روایت جهانی شدن، بسیاری از کشورها را به آزادکردن سیاست‌های تجاری خود تشویق کرده که به افزایش یکپارچگی و رشد اقتصادی آنها نیز منجر شده است. روایت سومی که تاثیر مثبتی بر فعالیت‌های اقتصادی داشته، روایت پیشرفت فناوری است. این روایت بر اهمیت نوآوری و پیشرفت تکنولوژی در پیشبرد رشد اقتصادی و بهبود زندگی مردم تاکید دارد. داستان شرکت‌های موفقی مانند اپل و گوگل که فناوری‌های بی‌نظیری را توسعه داده‌اند، در این خط روایی به عنوان الگو مطرح می‌شود. این روایت‌های مطرح‌شده از پیشرفت فناورانه، بسیاری از افراد را برانگیخته تا مشاغلی را در علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات دنبال کنند و به نوآوری و رشد اقتصادی یاری رسانند. روایت پایداری، چهارمین گونه از مجموعه روایت‌های اقتصادی است که بر اهمیت حفاظت از محیط زیست، مسوولیت اجتماعی و تفکر بلندمدت در ایجاد، رشد و توسعه اقتصادی پایدار تاکید دارد. در این روایت‌ها، موفقیت سیاست‌ها و به صورت عمده، شرکت‌هایی به بحث گذاشته می‌شود که شیوه‌های تجاری پایداری را اتخاذ کرده‌اند. نمونه‌های بی‌نظیری مانند برند پاتاگونیا که بنیانگذار و مالک آن، شرکت را به صورت کامل برای مبارزه با بحران‌های زیست‌محیطی واگذار کرد و همچنین شرکت Interface که خنثی‌کننده‌های کربن را در طیف وسیعی از موکت‌های تایل و محصولات کفپوش انعطاف‌پذیر خود ارائه داده است، در این دسته از روایت‌ها قرار می‌گیرند که سرمنشأ تحول سیاست‌های اقتصادی و تجاری شده‌اند. روایت‌های پایداری، بسیاری از شرکت‌ها را تشویق به اتخاذ شیوه‌های سازگار با محیط زیست کرده که به کاهش اثرات زیست‌محیطی و بهبود نتایج اجتماعی منجر می‌شود. و در نهایت، روایت پنجمی که تاثیر مثبتی بر فعالیت‌های اقتصادی داشته، روایت تنوع و دربرگیری است. این روایت بر اهمیت تنوع، برابری و دربرگیری ایجاد نیروی کار مولدتر و نوآورتر تاکید می‌کند. داستان شرکت‌هایی مانند مایکروسافت و Airbnb در این دسته از روایت‌های اقتصادی جای می‌گیرد که تنوع و فراگیری را پذیرفته‌اند. روایت تنوع و دربرگیری، بسیاری از شرکت‌ها را تشویق کرده تا شیوه‌های استخدام فراگیرتری اتخاذ کنند و در نتیجه، تنوع بیشتر و استعدادهای جذاب‌تر را در میان نیروهای کار به دنبال داشته است.

روایت‌های منفی و مرگ اقتصاد

51همه روایت‌های اقتصادی، مثبت نیستند. تعداد روایت‌های اقتصادی منفی به اندازه‌ای زیاد بوده که اقتصاددانان تلاش کرده‌اند این نوع روایت‌ها را در گونه‌های مختلفی دسته‌بندی کنند. روایت‌های حمایت‌گرایی، ریاضت اقتصادی، مقررات‌زدایی، ملی‌گرایی و نابرابری، همگی بر فعالیت‌های اقتصادی تاثیر منفی گذاشته‌اند. این روایت‌ها با ترویج موانع تجاری، کاهش هزینه‌های دولت، عقب انداختن مقررات، اولویت دادن به منافع ملی بر همکاری جهانی و افزایش نابرابری، به کاهش رشد اقتصادی، افزایش قطبی شدن سیاسی و ناآرامی اجتماعی کمک کرده است. روایتی که بیشترین تاثیر منفی را بر فعالیت‌های اقتصادی گذاشته، روایت حمایت‌گرایی است. این روایت بر اهمیت حفاظت از صنایع داخلی در برابر رقابت خارجی، اغلب از طریق تعرفه‌ها و موانع تجاری تاکید می‌کند. روایت‌هایی از این دست، کشورهایی را که سیاست‌های حمایت‌گرایانه را اجرا کرده‌اند، مانند ایالات‌متحده در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ، مورد تجلیل قرار می‌دهد. روایت حمایت‌گرایی موجب افزایش تنش‌های تجاری بین کشورها، کاهش تجارت جهانی و افزایش هزینه‌ها برای مصرف‌کنندگان و مشاغل شده است. حمایت‌گرایی می‌تواند به انتقام‌گیری از دیگر کشورها منجر شود که در نهایت، به صادرات آسیب می‌رساند و رشد اقتصادی را کاهش می‌دهد. همچنین می‌تواند موجب اعلام قیمت‌های بالاتر برای مصرف‌کنندگان شود، زیرا تولیدکنندگان داخلی با رقابت کمتری روبه‌رو هستند و می‌توانند قیمت‌های بالاتری را اعمال کنند. سیاست‌های حمایت‌گرایانه همچنین می‌تواند سبب کاهش نوآوری شود، زیرا شرکت‌های داخلی با رقابت کمتری روبه‌رو هستند و انگیزه کمتری برای نوآوری دارند. روایت دیگری که بر فعالیت‌های اقتصادی تاثیر منفی گذاشته، روایت ریاضت است. این روایت بر اهمیت کاهش هزینه‌ها و بدهی‌های دولت، اغلب از طریق کاهش برنامه‌های اجتماعی و خدمات عمومی تاکید می‌کند. این روایت‌ها، به صورت ویژه بر کشورهایی مانند یونان و اسپانیا که اقدامات ریاضتی را اجرا کرده‌اند تمرکز دارند. روایت ریاضت اقتصادی به کاهش مخارج دولت، کاهش رشد اقتصادی و افزایش نابرابری منجر شده است. ریاضت می‌تواند به کاهش تقاضا برای کالاها و خدمات بینجامد. زیرا کاهش هزینه‌های دولت موجب مشاغل کمتر و درآمد کمتر می‌شود. این اتفاق کاهش رشد اقتصادی و افزایش بیکاری را به دنبال خواهد داشت. اقدامات ریاضتی همچنین می‌تواند افزایش نابرابری را نتیجه دهد، زیرا کاهش برنامه‌های اجتماعی و خدمات عمومی به‌طور نامتناسبی بر خانوارهای کم‌درآمد تاثیر می‌گذارد. مقررات‌زدایی، روایت سومی است که بر فعالیت‌های اقتصادی تاثیر منفی می‌گذارد. این روایت بر اهمیت کاهش مقررات دولتی در مورد مشاغل، اغلب به نام ارتقای رشد اقتصادی و ایجاد شغل تاکید می‌کند. در این روایت‌ها، کشورهایی که سیاست‌های مقررات‌زدایی را اجرا کرده‌اند مانند ایالات‌متحده در دوره ریاست‌جمهوری ترامپ بیشتر در کانون توجه قرار گرفته‌اند چرا که در این روایت‌ها، شاهد کاهش نظارت دولت، افزایش قدرت شرکت‌ها و کاهش حمایت از کارگران و مصرف‌کنندگان بوده‌ایم. مقررات‌زدایی می‌تواند به افزایش ریسک‌پذیری مشاغل بینجامد، زیرا آنها با نظارت و مقررات کمتری روبه‌رو هستند. این رویکرد می‌تواند افزایش بی‌ثباتی مالی و نوسانات اقتصادی را به دنبال داشته باشد. مقررات‌زدایی همچنین می‌تواند به کاهش حمایت از کارگران و مصرف‌کنندگان بینجامد، زیرا مقرراتی که از حقوق و ایمنی آنها محافظت می‌کند، از میان برداشته می‌شود و دیگر قابل استناد نخواهد بود. روایت چهارمی که بر فعالیت‌های اقتصادی تاثیر منفی گذاشته، روایت ناسیونالیسم است. این روایت بر اهمیت هویت ملی و حاکمیت، اغلب در تقابل با جهانی‌گرایی و همکاری بین‌المللی تاکید می‌کند. داستان‌هایی که در پیش و پس از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا (برگزیت) نقل محافل اقتصادی بود، از این دسته روایت‌ها تاثیر پذیرفته‌اند. روایت‌های ناشی از ناسیونالیسم به افزایش قطبی شدن سیاسی، کاهش همکاری جهانی و افزایش عدم اطمینان اقتصادی منجر شده است. ناسیونالیسم افزایش قطبی شدن سیاسی را نیز به دنبال دارد، زیرا منافع ملی را در مقابل منافع جهانی قرار می‌دهد. این رویکرد می‌تواند کاهش همکاری بین کشورها و افزایش عدم اطمینان اقتصادی را در پی داشته باشد. ملی‌گرایی همچنین می‌تواند کاهش تجارت جهانی را به دنبال داشته باشد زیرا کشورها صنایع داخلی را بر تجارت بین‌المللی اولویت می‌دهند. و در نهایت، روایت پنجمی که بر فعالیت‌های اقتصادی تاثیر منفی می‌گذارد، روایت نابرابری است. این روایت بر اهمیت کاهش نابرابری درآمد و ثروت، اغلب از طریق مالیات‌های مترقی و برنامه‌های اجتماعی تاکید می‌کند. کشورهایی مانند سوئد و دانمارک که سیاست‌هایی را برای کاهش نابرابری اجرا کرده‌اند، نمونه‌های مطلوبی برای ارائه روایت‌های اقتصادی نابرابری به‌شمار می‌روند. روایت نابرابری به افزایش قطبی شدن سیاسی، کاهش رشد اقتصادی و افزایش ناآرامی‌های اجتماعی منجر شده است. نابرابری می‌تواند افزایش دوقطبی سیاسی را به دنبال داشته باشد. زیرا باعث ایجاد حس بی‌عدالتی در میان افرادی می‌شود که احساس می‌کنند از رشد اقتصادی عقب مانده‌اند. نابرابری همچنین می‌تواند موجب کاهش رشد اقتصادی شود، زیرا تقاضا برای کالاها و خدمات را در میان خانوارهای کم‌درآمد کاهش می‌دهد. نابرابری همچنین ناآرامی‌های اجتماعی را افزایش می‌دهد؛ زیرا کسانی که احساس می‌کنند از رشد اقتصادی عقب مانده‌اند، ممکن است به جنبش‌های پوپولیستی روی آورند که وعده رسیدگی به نارضایتی‌هایشان را می‌دهند.

ردپای علم در روایت‌های اقتصادی

52پژوهش‌های علمی بسیاری انجام شده تا نشان دهد روایت‌ها و داستان‌ها چگونه در تحلیل مردم از رویدادهای اقتصادی تاثیر می‌گذارند. اقتصاددانان و روانشناسان در سال‌های اخیر دست‌به‌دست هم داده‌اند تا با انجام این مطالعات، کشف کنند باورها و رفتارهای اقتصادی مردم چگونه از روایت‌ها تاثیر می‌پذیرند و به چه رویکردهایی می‌انجامند. مطالعه‌ای که به‌وسیله اقتصاددانان دانشگاه کالیفرنیا، برکلی انجام شد نشان داد مردم در بیشتر مواقع از سیاست‌هایی حمایت می‌کنند که با روایت موردپسند (ترجیحی) آنها همسو باشد. در این پژوهش، محققان دو روایت متفاوت در مورد اقتصاد به شرکت‌کنندگان ارائه کردند. یکی از این روایت‌ها بر اهمیت تلاش فردی و سختکوشی تاکید می‌کرد و دیگری بر نقش شانس و عوامل خارجی در تعیین نتایج اقتصادی متمرکز بود. پس از آن، از شرکت‌کنندگان خواسته شد سیاست‌هایی مانند قوانین حداقل دستمزد و مالیات تصاعدی را ارزیابی کنند. این مطالعه نشان داد افرادی که در معرض روایت تلاش فردی قرار داشتند، بیشتر با این سیاست‌ها مخالفت کردند؛ در حالی که افرادی که پیش از این در معرض روایت شانس قرار می‌گرفتند، تمام‌قد به حمایت از این سیاست می‌پرداختند. مطالعه دیگری که از سوی روانشناسان دانشگاه میشیگان انجام شد نشان داد احتمال بیشتری وجود دارد که مردم اطلاعات اقتصادی را زمانی که در قالب یک داستان ارائه می‌شود به خاطر بسپارند. این پژوهشگران، مجموعه‌ای از حقایق و ارقام اقتصادی را به شرکت‌کنندگان ارائه کردند که برخی از آنها در قالب روایی و برخی دیگر در قالب غیرروایی ارائه شدند. آنها دریافتند شرکت‌کنندگان بیشتر احتمال دارد اطلاعات ارائه‌شده در قالب روایت را به خاطر بسپارند. نکته جذاب این پژوهش جایی بود که عواملی مانند علاقه و انگیزه نیز با روایت همراه شد و نشان داد روایت‌های اقتصادی بر میزان علاقه و انگیزه افراد تاثیر مستقیم و مثبت دارد. سومین مطالعه‌ای که توسط اقتصاددانان دانشگاه شیکاگو انجام شد نشان داد باورهای اقتصادی افراد تحت تاثیر داستان‌هایی است که از دیگران می‌شنوند. پژوهشگران از شرکت‌کنندگان خواستند یک بازی انجام دهند که در آن آنها باید ارزش سهام را بر اساس اطلاعاتی که از سایر افراد حاضر در پژوهش دریافت می‌کردند حدس بزنند. پژوهشگران دریافتند شرکت‌کنندگان با شنیدن داستان‌هایی از سایر حاضران در مورد تجارب خود با سهام مشابه، احتمال بیشتری برای تعدیل باورهای خود در مورد ارزش سهام داشتند. این مطالعات نشان می‌دهد روایت‌ها و داستان‌ها تاثیر قدرتمندی بر باورها و رفتارهای اقتصادی مردم دارند. اقتصاددانان پیشنهاد می‌کنند سیاستگذاران و برنامه‌ریزان اقتصادی باید به روایت‌هایی که برای انتقال ایده‌های خود استفاده می‌کنند توجه دقیق داشته باشند؛ همچنین لازم است از داستان‌ها و روایت‌هایی استفاده کنند تا مفاهیم اقتصادی را برای عموم مردم قابل دسترس‌تر و به‌یادماندنی‌تر کنند.

گل سرسبد فعالیت‌های علمی و پژوهشی درباره تاثیر روایت‌های اقتصادی بر باورهای عمومی مردم و متعاقب آن، رفتارهای مالی، کتاب «اقتصاد روایی» است که رابرت جی. شیلر آن را نوشته و استقبال مخاطبان را به دنبال داشته است. شیلر که 77ساله است و در سال 2013 نوبل اقتصاد را دریافت کرده، در این کتاب به بررسی نقش داستان‌ها و روایت‌ها در شکل‌گیری رفتار اقتصادی می‌پردازد. او استدلال می‌کند که روایت‌ها می‌توانند تاثیر عمیقی بر نتایج اقتصادی داشته باشند، زیرا مردم بر اساس داستان‌هایی که می‌شنوند و احساساتی که از آنها برانگیخته شده، تصمیم می‌گیرند. استدلال اصلی شیلر این است که رفتار اقتصادی صرفاً از طریق محاسبات عقلانی هدایت نمی‌شود، بلکه داستان‌ها و روایت‌هایی که مردم برای خود و یکدیگر می‌گویند نیز در شکل‌گیری این رفتار تاثیر مثبت و مستقیم دارد. این روایت‌ها می‌توانند محرک‌های قدرتمندی برای فعالیت‌های اقتصادی باشند، زیرا درک مردم از جهان را شکل می‌دهند و بر تصمیم‌گیری‌های آنها در مورد نحوه خرج کردن، پس‌انداز و سرمایه‌گذاری پولشان تاثیر می‌گذارند. شیلر در کتاب اقتصاد روایی برای نشان دادن این نکته، مثال‌هایی از نمونه‌های تاریخی مطرح می‌کند که از لاله‌های هلندی در قرن هفدهم تا حباب مسکن و بحران مالی را دربر می‌گیرد. در هر مورد، او نشان می‌دهد که چگونه روایت‌ها نقش کلیدی در هدایت رفتار اقتصادی ایفا می‌کردند. یکی از بینش‌های کلیدی اقتصاد روایی این است که روایت‌ها می‌توانند مسری باشند، به سرعت در جامعه پخش شوند و تعداد زیادی از مردم را به‌طور همزمان تحت تاثیر قرار دهند. این رخداد می‌تواند به رونق و رکود در فعالیت‌های اقتصادی منجر شود، زیرا مردم بر اساس داستان‌هایی که می‌شنوند برای خرید یا فروش دارایی‌ها عجله یا صبر می‌کنند. شیلر در کتاب اقتصاد روایی یک مثال جذاب هم مطرح می‌کند: «ظهور رسانه‌های اجتماعی، انتشار سریع و گسترده روایت‌ها را آسان‌تر از همیشه کرده است. یک توئیت یا پست می‌تواند در عرض چند ثانیه به میلیون‌ها نفر برسد و به‌طور بالقوه تصورات آنها را شکل دهد و بر تصمیمات اقتصادی آنها تاثیر بگذارد.» او علاوه بر بررسی تاثیر روایات بر رفتار اقتصادی، پیشنهادهایی نیز ارائه می‌کند که چگونه سیاستگذاران و اقتصاددانان می‌توانند تحلیل روایی را بهتر در کار خود بگنجانند. به استدلال این برنده نوبل اقتصاد، الگو‌های اقتصادی سنتی اغلب نقش داستان‌ها و احساسات را در پیشبرد فعالیت‌های اقتصادی در نظر نمی‌گیرند، و برای درک کامل نحوه عملکرد اقتصاد به یک رویکرد جامع‌تر نیاز است. از آنجا که اقتصاد روایی تاثیر قابل توجهی بر تحلیل‌های اقتصادی داشته و علاقه مجددی به نقش روایت‌ها در شکل دادن به رفتار اقتصادی ایجاد کرده، بسیاری از اقتصاددانان و سیاستگذاران شروع به جانمایی تحلیل‌های روایی در کار خود کرده‌ و تشخیص داده‌اند که داستان‌ها و درگیر کردن احساسات می‌توانند به اندازه محاسبه منطقی در پیشبرد نتایج اقتصادی مهم باشند. برخی از منتقدان استدلال کرده‌اند تاکید شیلر بر روایت‌ها اغراق‌آمیز است و رفتار اقتصادی هنوز به صورت عمده به‌وسیله محاسبات منطقی هدایت می‌شود. با این حال، حتی این منتقدان هم اذعان می‌کنند که روایت‌ها می‌توانند نقش قدرتمندی در شکل‌دهی به برداشت‌های افراد و تاثیرگذاری بر تصمیم‌های آنها داشته باشند.

نکته‌ای که سیاستگذاران باید بیاموزند!

53اینکه سیاستگذاران چگونه می‌توانند با روایت‌های اقتصادی، جامعه را برای پذیرش تحولات اقتصادی آماده کنند، یک چالش اساسی در میان علاقه‌مندان و پیروان اقتصاد روایی ایجاد کرده است. تحول اقتصادی فرآیندی ضروری برای سازگاری جوامع با شرایط متغیر اقتصادی و رقابتی ماندن در بازار جهانی است. با این حال، اجرای تحول اقتصادی می‌تواند چالش‌برانگیز باشد، زیرا اغلب به تغییرات قابل توجهی در نحوه کار و زندگی مردم نیاز دارد. برای آماده‌سازی جامعه برای تحول اقتصادی، سیاستگذاران و برنامه‌ریزان اقتصادی می‌توانند بر روایت‌هایی تکیه کنند که به مردم کمک می‌کند نیاز به تغییر و مزایایی را که می‌تواند به همراه داشته باشد درک کنند. یکی از نمونه‌های استفاده از روایات برای آماده‌سازی جامعه برای تحول اقتصادی، گذار به انرژی‌های تجدیدپذیر است. روایت تغییرات اقلیمی و نیاز به کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای برای ترویج پذیرش منابع انرژی تجدیدپذیر مانند انرژی باد و خورشید استفاده شده است. با چارچوب‌بندی گذار به انرژی‌های تجدیدپذیر به عنوان گامی ضروری برای حفاظت از محیط زیست و مبارزه با تغییرات آب‌وهوایی، سیاستگذاران توانسته‌اند حمایت عمومی را از سیاست‌هایی که به ترویج انرژی‌های تجدیدپذیر می‌انجامند، جلب کنند. نمونه دیگری از استفاده از روایت‌های اقتصادی برای آماده‌سازی جامعه به منظور پذیرش و همراهی با تحول اقتصادی، حرکت به سمت اقتصاد دانش‌محور است. روایت نوآوری فناوری و نیاز به کارگران بسیار ماهر، برای ترویج سرمایه‌گذاری در آموزش و تحقیق و توسعه استفاده شده است. با چارچوب‌بندی تغییر به سمت اقتصاد مبتنی بر دانش به‌عنوان گامی ضروری برای رقابتی ماندن در بازار جهانی، سیاستگذاران توانسته‌اند حمایت عمومی را به سیاست‌هایی که موجب ارتقای آموزش و نوآوری می‌شوند، جلب کنند. سیاستگذاران و برنامه‌ریزان اقتصادی برای استفاده موثر از روایت‌ها به منظور آماده‌سازی جامعه برای تحول اقتصادی در درجه اول باید روایات کلیدی را شناسایی کنند. آنها باید روایت‌های کلیدی را که موجب ترویج تحول اقتصادی می‌شوند شناسایی کنند. به عنوان مثال، اگر این تحول شامل گذار به اقتصاد کم‌کربن باشد، روایت کلیدی ممکن است تغییر آب‌وهوا و نیاز به کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای باشد. در گام بعدی، باید از داستان‌سرایی‌های قانع‌کننده استفاده شود. سیاستگذاران باید از تکنیک‌های قانع‌کننده روایتگری استفاده کنند تا روایت برای عموم قابل ربط و جذاب‌تر به نظر برسد. این موضوع می‌تواند شامل استفاده از مثال‌های واقعی یا داستان‌های شخصی برای نشان دادن مزایای تحول اقتصادی باشد. مشارکت دادن ذی‌نفعان، گام سومی است که سیاستگذاران باید برای تاثیرگذاری روایت‌های اقتصادی بر جامعه بردارند. آنها لازم است با ذی‌نفعانی مانند رهبران تجاری، گروه‌های اجتماعی و سازمان‌های جامعه مدنی برای کمک به ترویج روایت و ایجاد حمایت از تحول اقتصادی مشارکت نزدیک و اساسی داشته باشند. و در مجموع، نظارت و ارزیابی آخرین فعالیتی است که باید از سوی سیاستگذاران اقتصادی برای نتیجه‌گیری از اقتصاد روایی به کار گرفته شود. سیاستگذاران باید اثربخشی روایت را در پیشبرد تحول اقتصادی مورد نظارت و ارزیابی قرار دهند. این گام می‌تواند شامل ردیابی نظرسنجی‌های عمومی، تحلیل پوشش رسانه‌ای و اندازه‌گیری تاثیر سیاست‌ها بر شاخص‌های اقتصادی باشد. یکی از نمونه‌های علمی استفاده از روایت‌ها و داستان‌ها برای ترویج تحول اقتصادی، مفهوم «بازاریابی هنجارهای اجتماعی» است. بازاریابی هنجارهای اجتماعی یک استراتژی تغییر رفتار به‌شمار می‌رود که از هنجارهای اجتماعی برای ترویج رفتارهای مثبت استفاده می‌کند. این استراتژی شامل شناسایی هنجارهای اجتماعی موثر بر رفتار و سپس ترویج رفتارهای مثبتی است که با آن هنجارها همسو هستند. مطالعه‌ای که به‌وسیله پژوهشگران دانشگاه کالیفرنیا، برکلی انجام شد، نشان داد بازاریابی هنجارهای اجتماعی می‌تواند برای ترویج رفتارهای صرفه‌جویی در انرژی مورد استفاده قرار گیرد. این مطالعه نشان داد زمانی که مردم اعتقاد داشته باشند همسالانشان نیز برای چگونگی مصرف انرژی حساسیت به خرج می‌دهند، بیشتر در مصرف انرژی صرفه‌جویی می‌کنند. با ترویج رفتارهای صرفه‌جویی در مصرف انرژی به عنوان یک هنجار، سیاستگذاران توانستند مردم را به اتخاذ رفتارهای پایدارتر تشویق کنند. بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که استفاده از روایت‌ها برای آماده‌سازی جامعه به منظور دستیابی به تحول اقتصادی، راهبردی موثر در راستای ارتقای تغییرات مثبت اقتصادی خواهد بود. با شناسایی روایت‌های کلیدی، استفاده از تکنیک‌های قانع‌کننده داستان‌سرایی، مشارکت دادن ذی‌نفعان، و نظارت و ارزیابی اثربخشی روایت، سیاستگذاران می‌توانند حمایت عمومی برای تحول اقتصادی ایجاد کنند. مثال علمی بازاریابی هنجارهای اجتماعی اثربخشی استفاده از روایت‌ها برای ترویج رفتارهای مثبت را نشان می‌دهد و می‌تواند به عنوان الگویی برای ارتقای تحول اقتصادی مدنظر قرار گیرد. برندها نیز از این قاعده مستثنی نیستند. در بازار رقابتی امروز، برندها به صورت دائمی به دنبال راه‌هایی برای متمایز کردن خود و ارتباط با مخاطبان هدف هستند. یکی از راه‌های موثر برای انجام این کار، استفاده از داستان‌ها و روایت‌ها برای پیشبرد امور شرکت‌ها در زمینه توسعه و افزایش فروش است. داستان‌ها قدرت درگیر کردن احساسات، ایجاد اعتماد و ایجاد حس ارتباط با مصرف‌کنندگان را دارند. ایجاد داستان برند، استفاده از روایت‌های مرتبط با مشتریان، استفاده از داستان‌سرایی در کمپین‌های بازاریابی و به‌کارگیری شبکه‌های اجتماعی در خدمت داستان‌سرایی و روایت‌گری از جمله راهکارهایی است که کسب‌وکارها، شرکت‌ها و برندها می‌توانند برای پیشبرد امور خود در زمینه توسعه و افزایش فروش مورد استفاده قرار دهند. در میان همه داستان‌هایی که از برندها مطرح شده، روایت کفش‌های TOMS نوعی داستان منحصربه‌فرد به‌شمار می‌رود. این مجموعه اقتصادی، داستان برند (روایت برند) قدرتمندی دارد که کمک کرده تا در بازار پیچیده و پر از رقابت کفش، به رهبر بلامنازع بازار تبدیل شود. این شرکت در داستان خود از روایتی استفاده می‌کند که نشان می‌دهد به ازای هر جفت کفش فروخته‌شده، یک جفت کفش نیز به کودکان نیازمند اهدا می‌شود. این روایت ساده و در عین حال قدرتمند، در میان مصرف‌کنندگان طنین‌انداز شده و به TOMS کمک کرده تا مصرف‌کنندگان وفاداری به سوی خود جذب کند. Airbnb هم از داستان‌های مشتریان برای نشان دادن تجربیات منحصربه‌فردی که مسافران می‌توانند هنگام اقامت در خانه‌های اجاره‌ای خود داشته باشند، استفاده می‌کند. این برند، روایت‌هایی واقعی از مشتریان خود را در وب‌سایت و کانال‌های رسانه‌های اجتماعی خود ارائه می‌دهد که به اعتمادسازی میان مشتریان بالقوه دامن می‌زند و حس مثبتی از برند در ذهن افراد جامعه بر جای می‌گذارد. این شرکت‌ها نشان داده‌اند برندهایی که به‌طور موثر از داستان‌سرایی و روایت استفاده می‌کنند در بازارهای پیچیده و پر از رقابت برجسته خواهند شد و تاثیر ماندگاری را بر مصرف‌کنندگان ایجاد خواهند کرد. 

دراین پرونده بخوانید ...