شناسه خبر : 46192 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

عقل معاش

چرا هنرمندان، ورزشکاران و نویسندگان بازنشستگی سختی دارند؟

 

سعید ابوالقاسمی / نویسنده نشریه 

55اگر نام رمان مشهور «این سوی بهشت» را نشنیده باشید، احتمالاً نام رمان «گتسبی بزرگ» را شنیده‌اید. کتابی که در سال 1925 نوشته شد و تا سال 2020، بیش از 30 میلیون نسخه از آن در سراسر جهان فروش رفت. این کتاب را اسکات فیتزجرالد، نویسنده آمریکایی، نوشت و تاکنون به 42 زبان دنیا ترجمه شده است. حالا و در آستانه صدمین سال انتشار رمان گتسبی بزرگ، سالانه 500 هزار نسخه از این کتاب تاثیرگذار به فروش می‌رسد و نام این هنرمند را به عنوان یکی از ماندگارترین نویسندگان تاریخ، تثبیت کرده است. با این حال اما، فیتزجرالد، در فقر، ناامیدی، بی‌پولی و درماندگی درگذشت. او که در سال 1896 در سنت پل-مینه‌سوتا به دنیا آمده بود، با رمان‌هایش روح عصر جاز را در آمریکا به تسخیر درآورد اما در سال‌های پایانی عمر خود با مشکلاتی روبه‌رو شد که فقر مطلق را برایش به ارمغان آورد. نخستین موفقیت‌های فیتزجرالد با انتشار اولین رمانش، «این سوی بهشت» در سال 1920 (24سالگی) به دست آمد. این رمان یک موفقیت تجاری بزرگ در حوزه ادبیات داستانی بود که فیتزجرالد را به سرعت به یک چهره مشهور ادبی تبدیل کرد. او در ادامه زندگی، چندین رمان دیگر از جمله «گتسبی بزرگ» را منتشر کرد که اکنون یکی از آثار کلاسیک ادبیات آمریکا محسوب می‌شود. فیتزجرالد با وجود همه موفقیت‌هایی که به دست آورد، در طول زندگی با اعتیاد به الکل و مشکلات مالی دست‌وپنجه نرم کرد. او و همسرش زلدا به خاطر سبک زندگی پر از ولخرجی خود معروف بودند که در نهایت آنها را به ورطه بدهکاری و درماندگی کشاند. نوشیدن بی‌رویه الکل نیز بر نوشتن فیتزجرالد تاثیر گذاشت و با وجود همه تلاش‌هایی که برای تکرار موفقیت رمان‌های اولیه‌اش انجام داد، به موفقیتی دست پیدا نکرد. محبوبیت فیتزجرالد در دهه 1930، کاهش یافته بود و او تلاش می‌کرد حداقل‌های زندگی خود را تامین کند. در یکی از این تلاش‌های بی‌فرجام، فیتزجرالد به امید کسب درآمد، راهش را به هالیوود باز کرد و به عنوان فیلمنامه‌نویس مشغول به کار شد اما به موفقیت چندانی دست پیدا نکرد. او به نوشتن ادامه داد، اما دیگر هیچ‌گاه موفقیت‌های گذشته را تجربه نکرد. فیتزجرالد در سال 1937 دچار حمله قلبی شد و از نوشتن فاصله گرفت. او چندین ماه را در بیمارستان سپری کرد و زمانی که مرخص شد، همه پس‌اندازش را از دست داده بود و نتوانست به عنوان نویسنده، کاری پیدا کند؛ همین اتفاق سبب شد تا بار دیگر در تسخیر مشکلات مالی قرار گیرد. شرایط مالی فیتزجرالد در سال 1940 و زمانی که زلدا، همسرش در یک بیمارستان روانی بستری شد، رو به وخامت گذاشت. هزینه درمان زلدا بالا بود و فیتزجرالد هم نمی‌توانست همه هزینه را پرداخت کند. در چنین شرایطی مجبور شد برای گذران زندگی به نوشتن داستان‌های کوتاه برای مجلات روی آورد و با دستمزد بسیار کمی، روزگارش را بگذراند. فیتزجرالد در سال 1941 بار دیگر دچار حمله قلبی شد و در 44سالگی درگذشت. او در آخرین روزهای زندگی‌اش روی رمانی به نام «آخرین سرمایه‌دار بزرگ» کار می‌کرد که پس از مرگش منتشر شد؛ این رمان، ناتمام بود اما یکی از بهترین آثار فیتزجرالد به‌شمار می‌رود. گویی او آخرین توانش را برای نوشتن این رمان به کار گرفته بود و تلاش می‌کرد نام هنری‌اش را بار دیگر احیا کند. فیتزجرالد با وجود همه مشکلاتی که داشت، تا پایان عمر به حرفه خود «متعهد» ماند. او یک‌بار در جمعی دوستانه گفته بود: «ما می‌نویسیم چون حرفی برای گفتن داریم». این فداکاری به هنر، روزگار سختی را برای فیتزجرالد رقم زد اما شرایطی را فراهم آورد که پس از مرگش، بیشتر شناخته شود. اکنون او را به عنوان هنرمندی می‌شناسند که از زندگی‌اش کامروا نشد و با سختی‌های بسیاری روبه‌رو بود؛ سختی‌هایی که اگر فیتزجرالد با چشم‌انداز مالی روشنی با آنها روبه‌رو می‌شد، از میان می‌رفتند و این هنرمند را در سختی محاصره نمی‌کردند.

چرا هنرمندان بینش اقتصادی ندارند؟

شاید اسکات فیتزجرالد مشهورترین هنرمند و نویسنده‌ای باشد که به دلیل برخوردار نبودن از بینش اقتصادی، در دوران زندگی خود با مشکل بی‌پولی و فقر دست‌به‌گریبان است؛ اما هستند هنرمندان، نویسندگان و ورزشکاران بسیاری که به دلیل نداشتن بینش اقتصادی، در زندگی خود با مشکلات بی‌شماری روبه‌رو می‌شوند. دلایل زیادی وجود دارد که برخی از نویسندگان، هنرمندان و ورزشکاران بینش اقتصادی ندارند و خود را برای بازنشستگی آماده نمی‌کنند. برخی از این دلایل به ماهیت کار آنها مربوط می‌شود، در حالی که برخی دیگر با عوامل شخصی مانند انتخاب سبک زندگی و مهارت‌های مدیریت مالی ارتباط مستقیم دارد. نخستین دلیل فقدان بینش اقتصادی در هنرمندان و ورزشکاران این است که فعالیت‌های شغلی آنها در بیشتر مواقع غیرقابل پیش‌بینی و ناسازگار است. برخلاف مشاغل سنتی که با درآمد و مزایای ثابت همراه است، نویسندگان، هنرمندان و ورزشکاران به صورت آزاد کار می‌کنند و حقوق تضمین‌شده‌ای ندارند. در این سطح اشتغال، امنیت شغلی نیز معنایی ندارد و بر همین اساس، برنامه‌ریزی برای آینده دشوار می‌شود؛ چرا که درآمد این افراد در یک سال با سال دیگر، متفاوت است. البته این موضوع دور از انتظار نیست؛ فرآیند خلاقیت وقت‌گیر و انرژی‌بر است و فرصت و توانی برای برنامه‌ریزی و مدیریت مالی باقی نمی‌گذارد. بنابراین، نویسندگان و هنرمندان ممکن است به اندازه‌ای روی کار خود متمرکز باشند که از سایر جنبه‌های زندگی و از جمله امور مالی غافل بمانند. پدیده «اسطوره فرهنگی هنرمند گرسنه» نیز یکی دیگر از عواملی است که به فقدان بینش اقتصادی در میان نویسندگان و هنرمندان می‌انجامد. بسیاری از مردم بر این باورند که هنرمندان باید برای هنر خود رنج بکشند. موفقیت مالی در نویسندگان و هنرمندان، با زندگی خلاقانه و اسطوره‌نگاری فرهنگی هنرمندان در تضاد است. چنین رویکردی به ذهنیتی می‌انجامد که طی آن برنامه‌ریزی و مدیریت مالی برای فرآیند هنری بی‌اهمیت یا حتی مضر تلقی می‌شود. عوامل شخصی نیز می‌تواند در آماده نبودن برخی از نویسندگان و هنرمندان برای بازنشستگی نقش داشته باشد. برخی از نویسندگان و هنرمندان ممکن است سبک زندگی غیرسنتی یا کلاسیک داشته باشند که به تجربیات، بیش از دارایی‌های مادی اهمیت می‌دهد. آنها ممکن است سفر، معاشرت و ارتباطات وسیع، یا فعالیت‌های دیگر را بر پس‌انداز برای آینده اولویت دهند. گاهی نیز نویسندگان و هنرمندان مهارت‌های مدیریت مالی برای برنامه‌ریزی دوران بازنشستگی را در اختیار ندارد. سواد مالی همیشه در مدارس آموزش داده نمی‌شود و بسیاری از مردم به صورت خودجوش برای درک مفاهیم اولیه مانند بودجه، پس‌انداز و سرمایه‌گذاری تلاش می‌کنند. چنین موضوعی تصمیم‌گیری آگاهانه در مورد امور مالی را برای نویسندگان و هنرمندان دشوار می‌کند. اما، با وجود این چالش‌ها، مهم است که نویسندگان و هنرمندان نیم‌نگاهی نیز به دوران بازنشستگی خود داشته باشند. یکی از راه‌های ایجاد این چشم‌انداز، به وجود آوردن و خلق یک جریان درآمدی منظم، مانند آموزش، مشاوره یا سایر فعالیت‌هایی است که به نوعی به هنر آنها ارتباط دارد. این چشم‌انداز و عمل به آن، پایه مالی باثبات‌تری را به وجود می‌آورد و در عین حال امکان فعالیت‌های خلاقانه را برای هنرمندان فراهم می‌آورد. گام مهم دیگر، بودجه‌ریزی و پایبندی به آن است. مدیریت بودجه به نویسندگان و هنرمندان کمک می‌کند هزینه‌های خود را در نظر بگیرند و ردیف‌های درآمدزایی که می‌تواند پس‌اندازهای آینده را افزایش دهد، شناسایی کنند. همچنین با مدیریت بودجه، می‌توانند شرایطی فراهم آورند که از مخارج بالا جلوگیری شود و آسیب‌های مالی مدیریت شوند. مشورت با یک مشاور مالی یا حسابدار نیز می‌تواند موجب انجام سرمایه‌گذاری‌های کوچک، متوسط یا بزرگ شود که آینده مالی هنرمندان و نویسندگان را تضمین می‌کند. با همه این موضوعات، مهم است که نویسندگان و هنرمندان ذهنیت خود را درباره پول و برنامه‌ریزی‌های مالی تغییر دهند. آنها به جای اینکه پول و مباحث مالی را در تضاد با خلاقیت بدانند، باید آنها را ابزاری ضروری برای حمایت از فعالیت‌های هنری خود تلقی کنند. پیرو این تفکر، نویسندگان و هنرمندان با اتخاذ رویکردی پیشگیرانه در امور مالی می‌توانند اطمینان پیدا کنند که می‌توانند تا زمان بازنشستگی علایق خود را دنبال کنند و با مشکلات مالی هم دست‌وپنجه نرم نکنند.

خلاقیت منهای سواد مالی؛ آینده سیاه

هنرمندان، نویسندگان و ورزشکاران، گاهی درآمدهای خوبی دارند. حتی اگر درآمدهای مطلوبی هم عاید این قشر نشود، با همان درآمد اندک، می‌توانند سرمایه‌گذاری‌های مناسبی انجام دهند. با این حال، بسیاری از آنها درآمدهای خود را در موقعیت‌های مطلوب سرمایه‌گذاری نمی‌کنند و به مرور زمان ارزش ثروت و دارایی خود را از دست می‌دهند. نبود سواد مالی، مدیریت مالی ضعیف، اعتماد بیش از حد به موقعیت فعلی و تمرکز بر پاداش‌های فوری به جای برنامه‌ریزی بلندمدت از جمله مواردی است که سبب می‌شود آینده مطلوبی برای هنرمندان، نویسندگان و برخی از ورزشکاران رقم نخورد. برخی از هنرمندان و نویسندگان با وجود خلاقیت بسیار بالای خود و آمادگی ذهنی مطلوب، از سواد مالی مناسبی برخوردار نیستند. آنها درک صحیحی از مفاهیم مالی مانند سرمایه‌گذاری، پس‌انداز و بودجه ندارند. این موضوع تصمیم‌گیری آگاهانه در مورد امور مالی و شناسایی فرصت‌هایی برای سرمایه‌گذاری را که می‌تواند به رشد ثروت این افراد در طول زمان کمک کند، دشوار خواهد کرد. مدیریت مالی ضعیف، دلیل دیگری است که به عدم گرایش به سرمایه‌گذاری در میان هنرمندان و نویسندگان می‌انجامد. البته باید این موضوع را در نظر گرفت که حتی افرادی که درک اولیه لازم را از مفاهیم مالی دارند، ممکن است برای مدیریت موثر پول خود دچار مشکل شوند. آنها ممکن است بیش از حد به ولخرجی روی بیاورند، نتوانند به اندازه کافی برای آینده پس‌انداز کنند، یا تصمیم‌های سرمایه‌گذاری ضعیفی بگیرند که موجب از دست دادن ارزش دارایی‌هایشان شود. اعتماد بیش از حد به توانمندی‌های خود نیز عامل دیگری است که سبب می‌شود برخی از نویسندگان و هنرمندان درآمدهای خود را در موقعیت‌های مطلوب سرمایه‌گذاری نکنند. این افراد که موفقیت در حرفه خود را تجربه کرده‌اند گاهی احساس شکست‌ناپذیری می‌کنند و معتقدند نیازی به نگران بودن در مورد مسائل مرتبط با برنامه‌ریزی مالی یا سرمایه‌گذاری ندارند. این نوع نگاه، آنها را به نادیده گرفتن فرصت‌های رشد و ریسک‌های غیرضروری با پول خود سوق می‌دهد. تمرکز بر دستاوردها و پاداش‌های کوتاه‌مدت و آنی نیز باعث می‌شود هنرمندان و نویسندگان به جای سرمایه‌گذاری، لحظه‌های کنونی و گذرا را دریابند و اعتنایی به آینده نداشته باشند. با چنین تفکری، هنرمندان و نویسندگان به جای سرمایه‌گذاری به حضور در مهمانی‌ها، رویدادها و اجتماعات زودگذر روی می‌آورند و بخشی از دارایی‌های خود را برای به‌روزرسانی افراطی خودرو، خانه، دفتر کار و مواردی از این دست اختصاص می‌دهند که برای آنها آورده مالی چندانی ندارد. ثروت این افراد با چنین فعالیت‌هایی به تدریج کمتر می‌شود و ارزش دارایی‌هایشان نیز از بین می‌رود. بنابراین، برای افرادی که به هر نوعی دستمزدهای کارانه‌ای دریافت می‌کنند، مهم است که نسبت به اهمیت سرمایه‌گذاری برای رشد ثروت و تضمین آینده مالی خود آگاه باشند. یکی از راه‌های دستیابی به این مورد آن است که توانمندی‌های خود را در حوزه مالی افزایش دهند و از مشاوران مالی یا حسابداران حرفه‌ای، راهنمایی بگیرند. نکته مهم دیگری که هنرمندان و نویسندگان نباید از یاد ببرند، تدوین یک برنامه مالی بلندمدت است که نیازهای فوری کنونی و اهداف آینده را در نظر می‌گیرد. این برنامه مالی به افراد کمک می‌کند فرصت‌هایی را برای سرمایه‌گذاری شناسایی کنند که با ارزش‌ها و اولویت‌های آنان همخوانی دارد و سپس درباره نحوه تخصیص منابع مالی خود در این سرمایه‌گذاری‌ها تصمیم‌های آگاهانه‌تری بگیرند. نویسندگان و هنرمندانی که درآمدهای مقطعی دارند همچنین باید رویکردهای آگاهانه‌تری برای هزینه‌های خود در پیش بگیرند و سرمایه‌گذاری‌های دارای پتانسیل ارزش در طول زمان را اولویت‌بندی کنند. سرمایه‌گذاری‌های کوچک اما هدفمند در سهام، طلا، ارز، مستغلات و سایر دارایی‌هایی که ارزش آنها در طول زمان افزایش می‌یابد، از جمله مواردی است که سبب می‌شود بخشی از آینده هنرمندان و نویسندگان تامین شود.

درس‌های عبرت

ونسان ون‌گوگ، نقاش هلندی-فرانسوی و مایک تایسون، بوکسور آمریکایی درس عبرت‌های بزرگی برای جامعه هنرمندان و ورزشکاران به‌شمار می‌روند که با وجود دستاوردهای مطلوب هنری و ورزشی، در سال‌های پایانی عمر، زندگی وحشتناکی داشتند. ونسان ون‌گوگ سال 1853 در هلند به دنیا آمد. او ابتدا دلال آثار هنری بود، بعد معلم شد و سپس تصمیم گرفت نقاشی را به عنوان یک کار تمام‌وقت دنبال کند. او با وجود استعداد ذاتی در نقاشی، برای تامین مخارج زندگی به حمایت مالی برادرش تئو متکی بود. ون‌گوگ با صرفه‌جویی‌های مالی زیادی که انجام می‌داد، باز هم همواره مقروض بود و در بسیاری مواقع برای فرار از طلبکاران یا برای یافتن شرایط زندگی ارزان‌تر به مناطق مختلف نقل‌مکان می‌کرد. ون‌گوگ در سال 1888 به آرل در جنوب فرانسه رفت و امیدوار بود بتواند از رنگ‌ها و مناظر پرجنب‌وجوش منطقه الهام بگیرد. همین اتفاق هم افتاد؛ آثار معروفی مانند «شب پرستاره» و «آفتابگردان» در این منطقه خلق شد. با این حال، سلامت روان او رو به وخامت گذاشت و از حملات مکرر افسردگی و اضطراب رنج می‌برد. ون‌گوگ چند بار هم در بیمارستان بستری شد و در نهایت تصمیم گرفت به صورت دائم در یک موسسه روانپزشکی در سن پل دو ماوزول بستری شود. او با همه مقاومت‌هایی که برای دستیابی به یک زندگی مطلوب به خرج داد، در 37سالگی درگذشت. تنها اندکی پس از مرگ او بود که آثارش به رسمیت شناخته شد و مورد تحسین قرار گرفت و کار به جایی رسید که اکنون نقاشی‌های او از ارزشمندترین و پرطرفدارترین آثار هنری جهان به‌شمار می‌روند. موضوع اصلی درباره ون‌گوگ این بود که تلاش‌های مالی او در طول زندگی سختی که داشت، یادآور چالش‌هایی است که بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و ورزشکاران با آن روبه‌رو هستند. چنین افرادی ممکن است برای دستاوردهای هنری یا ورزشی‌شان به شهرت برسند، اما همچنان ممکن است برای گذراندن زندگی‌شان تلاش کنند و به نتیجه هم نرسند. مایک تایسون، بوکسور آمریکایی، نیز نمونه یک ورزشکار پردرآمد است که در بخش‌هایی از زندگی با مشکلات بزرگ مالی روبه‌رو شد. او که در سال 1966 به دنیا آمد، در 20سالگی به جوان‌ترین قهرمان سنگین‌وزن جهان تبدیل شد. سبک مبارزه تهاجمی و شخصیت بزرگ‌تر از حد معمول سبب شد تا تایسون به یکی از محبوب‌ترین و پردرآمدترین ورزشکاران زمان خود تبدیل شود. اما همه آنچه به دست آورد را به‌طور افراطی برای ماشین‌ها، خانه‌ها و سایر وسایل لوکس خرج کرد. بدتر از همه اینکه او در سال 1992 به اتهام تجاوز جنسی زندانی شد و در شش سال محکومیت خود، بسیاری از دارایی‌هایش را به دلیل دعاوی حقوقی از دست داد. زمانی که در سال 1995 از زندان آزاد شد، به بوکس بازگشت اما هیچ‌گاه نتوانست موفقیت‌های قبلی را تکرار کند. تایسون با وجود اینکه میلیون‌ها دلار از مبارزه‌هایش در بوکس به دست می‌آورد، اما با اعتیاد و سوءمدیریت مالی دست‌وپنجه نرم می‌کرد. کار به جایی رسید که در سال 2003 اعلام ورشکستگی کرد و از آن زمان برای بهبود شرایط مالی از طریق سرمایه‌گذاری‌های تجاری و حضور در رسانه‌ها تلاش کرد. تلاشی که آن‌گونه که باید، به نتیجه نرسیده است. نکته جالب این است که داستان تایسون در بسیاری از دوره‌های آموزشی هوش و مدیریت مالی و همچنین مدیریت ریسک، به عنوان یک داستان هشداردهنده درباره اهمیت مدیریت مالی و هزینه‌های مسئولانه مطرح می‌شود.

الگوهای مطلوب

همه هنرمندان، نویسندگان و ورزشکاران، مانند اسکات فیتزجرالد، ونسان ون‌گوگ و مایک تایسون زندگی خود را نباخته‌اند. نمونه‌های زیادی از هنرمندان، ورزشکاران و نویسندگان وجود دارند که از درآمد خود برای سرمایه‌گذاری عاقلانه استفاده کرده‌اند و با بهره‌برداری از این سرمایه‌گذاری‌های عاقلانه، ثروتمند شده‌اند. این افراد نه‌تنها به موفقیت مالی دست یافته‌اند، بلکه توانسته‌اند از دارایی خود برای حمایت از امور خیریه و ایجاد تاثیر مثبت در جهان استفاده کنند. شان کوری کارتر که به Jay-Z معروف است، رپر، تهیه‌کننده موسیقی و تاجر آمریکایی است. او که در بروکلین نیویورک به دنیا آمده، کار خود را به عنوان خواننده رپ در دهه 1990 آغاز کرد و به سرعت مشهور شد و یکی از موفق‌ترین و تاثیرگذارترین نوازندگان نسل خود لقب گرفت. جی زی در طول زندگی حرفه‌ای خود فعالیت‌ها و ریسک‌های تجاری هوشمندانه‌ای انجام داده که به او کمک کرده دارایی خالص شخصی خود را به بیش از یک میلیارد دلار برساند. او در سرمایه‌گذاری‌های مختلفی از جمله املاک، استارت‌آپ‌های فناوری و تیم‌های ورزشی سرمایه‌گذاری کرده و موفق هم شده است. یکی از موفقیت‌آمیزترین سرمایه‌گذاری‌های جی زی، خرید برند Armand de Brignac بود که با نام Ace of Spades نیز شناخته می‌شود. او در سال 2014 این برند را از صاحبان قبلی خرید و از آن زمان آن را به یک برند لوکس بسیار موفق تبدیل کرد. جی زی همچنین در طول زندگی حرفه‌ای خود فعالیت‌های بشردوستانه بسیاری مانند آموزش، اصلاح عدالت کیفری و توسعه اقتصادی در جوامع محروم انجام داده است. لبرون جیمز، بسکتبالیست آمریکایی نیز از دیگر نمونه‌هایی به‌شمار می‌رود که با هوش مالی و تجاری صحیح، به میلیون‌ها دلار دست یافته است. جیمز نیز مانند جی زی از ثروت خود برای سرمایه‌گذاری در مشاغل و سرمایه‌گذاری‌های مختلف استفاده کرده و در چندین فعالیت رسانه‌ای و سرگرمی موفق، از جمله شرکت تولید SpringHill Entertainment و پلت‌فرم رسانه دیجیتال Uninterrupted سهامدار است. او که از تاریخ‌سازترین بسکتبالیست‌های جهان به‌شمار می‌رود، بنیاد خانواده لبرون جیمز را در سال 2004 تاسیس کرد که به حمایت آموزشی کودکان و خانواده‌های محروم می‌پردازد. در سال 2018، او مدرسه I Promise را در زادگاهش آکرون-اوهایو افتتاح کرد که آموزش رایگان، غذا و سایر خدمات پشتیبانی را برای دانش‌آموزان آسیب‌پذیر ارائه می‌دهد. جی. کی. رولینگ، نویسنده افسانه‌ای مجموعه داستان‌های هری پاتر هم از جمله نویسندگانی است که از درآمد خود برای سرمایه‌گذاری عاقلانه و دستیابی به موفقیت مالی استفاده کرده است. رولینگ نوشتن نخستین داستان از مجموعه کتاب‌های هری‌پاتر را در حالی آغاز کرد که یک مادر مجرد بود و در ادینبورگ اسکاتلند زندگی می‌کرد. این کتاب را ابتدا چندین ناشر رد کردند اما در نهایت به موفقیت بزرگی دست یافت و بیش از 500 میلیون نسخه در سراسر جهان فروخت. رولینگ علاوه بر اینکه از ثروت خود برای حمایت از اقشار مختلف آسیب‌پذیر و همچنین کمک به تحقیقات درمانی بیماری ام‌اس استفاده می‌کند، سرمایه‌گذاری‌های هوشمندانه بسیاری انجام داده است که از آن جمله می‌توان به خرید یک عمارت تاریخی در ادینبورگ و تبدیل آن به موزه اشاره کرد. استفن کینگ نیز که یکی از موفق‌ترین و پرکارترین نویسندگان تمام تاریخ محسوب می‌شود، روی کسب‌وکارهای مختلفی سرمایه‌گذاری کرده که از آن جمله می‌توان به یک ایستگاه رادیویی و یک تیم کوچک بیسبال اشاره کرد. او همچنین سرمایه‌گذاری‌های زیرکانه و جذابی در املاک انجام داده که سبب شده دارایی‌هایش به شکل قابل توجهی افزایش یابد.

آیا دولت‌ها باید حمایت کنند؟

دولت‌ها در سراسر جهان برای ارتقای وجهه و میراث فرهنگی کشورشان به شهرت و محبوبیت نویسندگان، هنرمندان و ورزشکاران تکیه می‌کنند. با وجود این، زمانی که صحبت از ارائه حمایت‌های مالی برای این اقشار می‌شود، دولت‌ها شانه خالی می‌کنند و افراد مشهور و فعالان ورزش و هنر را به حال خود رها می‌کنند. این عدم حمایت دولتی به ویژه زمانی بیشتر به چشم می‌آید که سن و سال هنرمندان و ورزشکاران بیشتر می‌شود و دیگر در کانون توجه قرار ندارند. علاوه بر بی‌توجهی دولت‌ها در حمایت از ورزشکاران، هنرمندان و نویسندگان، دلایل دیگری نیز برای بی‌تفاوت عبور کردن دولت‌ها از کنار هنرمندان وجود دارد. در بسیاری مواقع، دولت‌ها هنرمندان، نویسندگان و ورزشکاران را به عنوان پیمانکاران مستقلی در نظر می‌گیرند که مسئولیت رفاه مالی خود را بر عهده دارند. در واقع، دولت‌ها به هنرمندان و ورزشکاران به چشم کارآفرینانی نگاه می‌کنند که مسئولیت مدیریت مشاغل و امور مالی خود را بر عهده دارند. نکته دیگر این است که دولت‌ها بخش‌هایی مانند بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و توسعه زیرساخت‌ها را بیشتر در اولویت توجه قرار می‌دهند. این بخش‌ها برای رفاه عمومی مردم یک ضرورت کلی تلقی می‌شوند، بنابراین بودجه بیشتری دریافت می‌کنند. همین عامل سبب می‌شود تا دولت‌ها پولی برای کمک به هنرمندان و ورزشکارانی که به حمایت‌های دولتی نیاز دارند، در اختیار نداشته باشند. این در حالی است که دولت‌ها به‌طور غیرمستقیم از آثار نویسندگان، هنرمندان و ورزشکاران سود می‌برند. خروجی و بازده فعالیت‌های فرهنگی هنرمندان، نویسندگان و ورزشکاران می‌تواند باعث جذب گردشگر و درآمدزایی برای کشور شود. علاوه بر این، فعالیت‌های هنری، فرهنگی و اجتماعی آنها می‌تواند به ترویج تصویر مثبت کشور در خارج از کشور کمک کند. با وجود این مزیت غیرمستقیم افراد مشهور برای دولت‌ها و کشورها، بسیاری از نویسندگان، هنرمندان و ورزشکاران در مراحل پایانی زندگی از نظر مالی دچار مشکل می‌شوند. چرا که مشاغل آنها طول عمر محدودی دارد و ممکن است مهارت یا منابع لازم برای مدیریت موثر امور مالی خود را نیز نداشته باشند. علاوه بر این، آنها ممکن است بر اساس سن یا توانایی‌های فیزیکی خود با تبعیض یا تعصب مواجه شوند که می‌تواند فرصت‌های شغلی و درآمدی آنها را محدود کند. یکی از راه‌حل‌های این مشکل، تشکیل صندوق‌های حمایتی از سوی خود هنرمندان است. ورزشکاران و هنرمندان باید از تشکیل صندوق‌های بازنشستگی استقبال کنند و در دوران جوانی با پرداخت وجوه به این صندوق‌ها، در دوران پیری از مزایای آن بهره‌مند شوند. در مقابل برخی معتقدند که دولت‌ها باید دست ورزشکاران و هنرمندان را در دوران سالخوردگی بگیرند و در قالب کمک‌های بلاعوض یا پرداخت یارانه از آنها حمایت کنند. اقتصاددانان چنین توصیه‌ای نمی‌کنند و بر این باورند که دولت نباید در دام چنین توصیه‌هایی گرفتار شود.

در کشورهایی که جامعه چنین انتظاراتی از دولت‌ها ندارد، معمولاً هنرمندان مثل دیگر افراد جامعه در دوران جوانی به فکر بازنشستگی خود هستند و انتظاری از دولت ندارند اما در کشورهایی که مردم انتظار حمایت دارند، دولت‌ها به خانه‌های سالمندان یا خدمات مراقبت‌های بهداشتی و درمانی بودجه اختصاص می‌دهند. در فرانسه، دولت از طریق برنامه‌ای به نام «آینده خلاقیت» از هنرمندان و نویسندگان حمایت مالی می‌کند. این برنامه به هنرمندان و نویسندگانی که روی پروژه‌های جدید کار می‌کنند کمک‌های مالی ارائه می‌کند و به حمایت از تلاش‌های خلاقانه آنها می‌پردازد. علاوه بر این، دولت فرانسه برای خانه‌های سالمندان و خدمات مراقبت‌های بهداشتی که به‌طور خاص به هنرمندان و نویسندگان ارائه می‌شود، بودجه‌های ویژه اختصاص می‌دهد. اما در آمریکا سازمان‌هایی به وسیله خود ورزشکاران و هنرمندان شکل گرفته‌اند که اعضای خود را مورد حمایت مالی قرار می‌دهند. سازمان‌هایی مانند صندوق اتحادیه نویسندگان، بودجه اضطراری را برای نویسندگانی که با مشکلات مالی مواجه هستند، فراهم می‌کنند.

56

وقت اهمال‌کاری نیست!

فرضیه‌های بسیاری وجود دارد که اعلام می‌کند دلیل اصلی زندگی نامطلوب هنرمندان، نویسندگان و ورزشکاران در سال‌های پس از جوانی و اوج درخشش این است که آنها کار دیگری جز هنر و ورزش بلد نیستند و نمی‌توانند فعالیت‌های خود را به سمت درآمدزایی پیش ببرند. اما محققان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های معتبر علمی این فرضیه را رد کرده‌اند. به گفته پژوهشگران، این تصور که هنرمندان، ورزشکاران و نویسندگان در سنین بالا با مشکلات مالی مواجه می‌شوند، زیرا نمی‌دانند چگونه کار دیگری انجام دهند، یک تصور غلط رایج است. البته آنها این موضوع را رد نمی‌کنند که چنین حرفه‌هایی ممکن است به اندازه سایر مشاغل سطح ثبات مالی نداشته باشند اما این تصور را که افراد هنرمند، نویسنده و ورزشکار قادر به سازگاری و یافتن ابزارهای درآمد جایگزین نیستند نادرست می‌دانند. ممکن است هنرمندان به دلیل ماهیت غیرقابل پیش‌بینی بازار هنر، در طول زندگی حرفه‌ای خود برای کسب درآمد ثابت تلاش کنند؛ یا احتمال دارد ورزشکاران به دلیل نیازهای فیزیکی حرفه خود و این واقعیت که پتانسیل درآمد آنها اغلب با عملکرد آنها در زمین گره خورده است، با چالش‌های مشابهی روبه‌رو شوند؛ و همچنین این امکان وجود دارد که نویسندگان به دلیل ماهیت رقابتی صنعت نشر و این واقعیت که پیشرفت‌ها و حق‌امتیازها برای حفظ آنها در درازمدت کافی نباشد، برای کسب درآمد ثابت تلاش کنند؛ اما توجه به این نکته ضروری است که این افراد به صورت ذاتی در سازگاری و یافتن ابزارهای درآمد جایگزین ناتوان نیستند. بسیاری از هنرمندان، ورزشکاران و نویسندگان با موفقیت وارد مشاغل دیگر شده‌اند یا راه‌هایی برای کسب درآمد از مهارت‌ها و تخصص خود خارج از حرفه اصلی پیدا کرده‌اند. برخی تحقیقات علمی این موضوع را تایید می‌کند. یک مطالعه منتشرشده در مجله توسعه شغلی نشان داده است که افراد شاغل در حرفه‌های خلاقانه بیشتر درگیر رفتارهای شغلی فعالانه‌ای مانند جست‌وجوی فرصت‌های مطلوب و توسعه مهارت‌های جدید هستند. این موضوع نشان می‌دهد که هنرمندان، نویسندگان و ورزشکاران، قربانیان منفعل شرایط نیستند، بلکه به عنوان عوامل فعالی محسوب می‌شوند که می‌توانند خود را با شرایط متغیر منطبق کنند. مطالعه دیگری که در مجله روان‌شناسی بهداشت حرفه‌ای منتشر شد نشان داد افرادی که در خارج از محیط کار به فعالیت‌های خلاقانه می‌پردازند، بیشتر احتمال دارد احساسات مثبت و سطوح پایین‌تری از استرس را تجربه کنند. این نشان می‌دهد که افراد در حرفه‌های خلاقانه ظرفیت بیشتری برای انعطاف‌پذیری و سازگاری دارند. همچنین، توجه به این نکته ضروری است که چالش‌های مالی در دوران سالمندی منحصر به افراد فعال در مشاغل خلاقانه مثل نویسندگان و هنرمندان نیست. بسیاری از افراد فعال در مشاغل دیگر نیز ممکن است به دلیل عواملی مانند از دست دادن شغل، بیماری یا برنامه‌ریزی نامطلوب دوران بازنشستگی، با مشکلات مالی روبه‌رو شوند.

پیش به سوی زندگی بهتر

درست است که هنرمندان، نویسندگان و ورزشکاران همواره به دلیل استعدادها، خلاقیت‌ها و موفقیت‌هایشان مورد تجلیل قرار می‌گیرند، اما حرفه‌هایشان غیرقابل پیش‌بینی و ناپایدار است. همین عامل سبب می‌شود زندگی آنها با جریان‌های درآمدی پرنوسان روبه‌رو شود و امنیت مالی بلندمدت آنها را با خطر روبه‌رو کند. بر همین اساس، ضروری است که افراد فعال در این زمینه‌ها، با یادگیری مهارت‌های مدیریت مالی و تدوین برنامه‌ای برای بازنشستگی، برای دوران کهولت و ناتوانی خود آماده شوند. یکی از نخستین قدم‌هایی که هنرمندان، نویسندگان و ورزشکاران می‌توانند بردارند، ایجاد برنامه بودجه و پایبندی به آن است. این برنامه اجرایی هزینه-درآمد، شامل ردیابی هزینه‌ها و درآمدها، تعیین اهداف مالی و مهم‌تر از همه، اولویت‌بندی هزینه‌هاست. افراد با تدوین و استفاده از برنامه بودجه می‌توانند زمینه‌هایی را شناسایی کنند که هزینه‌ها را کاهش دهند و پول بیشتری برای بازنشستگی پس‌انداز کنند. گام مهم دیگر، ایجاد صندوق اضطراری است. این صندوق در حالت ایده‌آل باید حداقل شش ماه از هزینه‌های زندگی را پوشش دهد و در صورت بروز حوادث غیرمنتظره مانند بیماری یا جراحت، به راحتی قابل دسترسی باشد. داشتن صندوق اضطراری می‌تواند به جلوگیری از بحران‌های مالی در دوران بازنشستگی کمک کند. همچنین برای هنرمندان، نویسندگان و ورزشکاران بسیار مهم است که برای بازنشستگی خود برنامه‌ریزی ویژه‌ای انجام دهند. این موضوع علاوه بر اینکه کنار گذاشتن بخشی از درآمد برای پس‌انداز بازنشستگی را شامل می‌شود، به سرمایه‌گذاری نیز ارتباط مستقیمی دارد. هنرمندان و ورزشکاران همچنین می‌توانند شرایطی فراهم آورند که در دوران پایانی فعالیت خود، به مباحثی مانند آموزش، مشاوره و تشکیل گروه‌های اجرایی در حوزه تخصصی خود بپردازند و آینده خود را تامین کنند. هنرمندان، نویسندگان و ورزشکاران علاوه بر حساب‌های سنتی پس‌انداز بازنشستگی، ممکن است اشکال دیگر سرمایه‌گذاری برای ایجاد جریان‌های درآمد مانند املاک یا سهام را در نظر بگیرند. با این حال، انجام تحقیقات کامل و مشاوره حرفه‌ای قبل از سرمایه‌گذاری برای به حداقل رساندن ریسک مهم است. چرا که در صورت از بین رفتن اصل دارایی‌ها به دلیل سرمایه‌گذاری‌های نادرست، این افراد با مشکلات بسیار دیگری روبه‌رو خواهند شد. 

دراین پرونده بخوانید ...