شناسه خبر : 13886 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بازآفرینی شرکت

مدیریت

اکنون که اوبر دارد در تجارت خود قدرت می‌گیرد، تاکسی‌های لندن بیش از همیشه ترشرو می‌شوند. در این میان، هتلداران جهان با Airbnb و سازندگان سخت‌افزار با رایانش ابری دست و پنجه نرم می‌کنند.

ترجمه: الهام شیرمحمدی

اکنون که اوبر دارد در تجارت خود قدرت می‌گیرد، تاکسی‌های لندن بیش از همیشه ترشرو می‌شوند. در این میان، هتلداران جهان با Airbnb و سازندگان سخت‌افزار با رایانش ابری دست و پنجه نرم می‌کنند. در بین صنایع، اخلالگران چگونگی کارکرد کسب و کار را دگرگون می‌کنند. آنها همچنین دارند مفهوم شرکت را بازآفرینی می‌کنند.
برای بسیاری از مدیران، زندگی شرکتی همچنان با مالکان بی‌نام سروکار دارد، که نماینده بیشتر آنها مدیران مالی هستند که سهام فهرست‌شده در بورس را می‌خرند و می‌فروشند. در مقابل، در شرکت‌های مهاجم جدید، جفت شدن مالکیت و مسوولیت بسیار محکم است. موسسان، کارکنان و حامیان به طور مستقیم شرکت را کنترل می‌کنند. هنوز روزهای اول است، اما اگر این نوآوری گسترش یابد، می‌تواند شیوه کاری شرکت‌ها را دگرگون کند.

فهرست بد
جذابیت مدل تهاجمی تا حدی در نتیجه رشد نارضایتی از شرکت‌های عمومی است. در حقیقت، بهترین شرکت‌ها سازمان‌های برجسته هستند. آنها بین نتایج سه‌ماهه (که آنها را سرزنده نگه می‌دارد) و سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت توازن ایجاد می‌کنند. آنها جریانی از مدیران باهوش و محصولات ابتکاری ایجاد می‌کنند و می‌توانند استعداد و سرمایه را با هم جمع کنند.
اما پس از یک قرن برتری آشکار، شرکت‌های سهامی عام نشانه‌های ضعف را نشان می‌دهند. یک دلیل این است که مدیران تمایل دارند منافع خود را در اولویت قرار دهند. تصور می‌شد انقلاب ارزش سهامدار در دهه 80 میلادی با تشویق مدیران به اندیشیدن به‌مثابه مالکان این مشکل را حل کند، اما نتیجه معکوس داد. مدیران که با گزینه‌های بسیار زیاد در مورد سهام روبه‌رو هستند، در عوض مانند اسلحه عمل می‌کنند و قیمت سهام را طوری دستکاری می‌کنند که درآمدهایشان افزایش یابد.
ظهور نهادهای مالی بزرگ (که حدود 70 درصد ارزش بازارهای سهام آمریکا را دارند) ارتباط بین افرادی را که به اسم مالک شرکت‌ها هستند و نیز خود شرکت‌ها را هر چه بیشتر تضعیف کرده است. مدیران مالی ناگزیر باید با گروه‌های واسطه که هر چه بیشتر رشد می‌کنند، از قانونگذاران گرفته تا کارمندان خود، برخورد کنند و هر لایه نیز منافعی دارد که باید به آنها برسد و رانت‌هایی که باید بگیرد. جای شگفتی نیست که مدیران مالی همیشه از نظارت بر تک‌تک شرکت‌ها باز می‌مانند.
در نهایت، ثبت در بورس دشوار می‌شود. مقررات از زمان رسوایی انرون در فاصله سال 2001 و 2002 و بحران مالی 2007 تا 2008 چندین برابر شد. اگرچه بازارها گاهی دیدگاه بلندمدت دارند، اما بسیاری از مدیران احساس می‌کنند که شغل آنها به ایجاد نتایج کوتاه‌مدت خوب، در هر سه‌ماهه پیاپی بستگی دارد. تضاد منافع، کوتاه‌مدت‌گرایی و مقررات، همگی هزینه‌هایی تحمیل می‌کنند. این زمانی مشکل ایجاد می‌کند که شرکت‌های سهامی عام تلاش می‌کنند از عملیات خود کسب منافع کنند. در 30 سال گذشته سود شاخص S&P 500 از شرکت‌های بزرگ آمریکایی هشت درصد در سال رشد داشته است. اکنون، برای دومین سه‌ماهه پیاپی، انتظار می‌رود آنها تا پنج درصد سقوط کنند. تعداد شرکت‌های فهرست‌شده در بورس آمریکا از سال 1996 به نصف کاهش یافته که تا حدی به دلیل ادغام است، اما اینکه مدیران باهوش به زودی شرکت را خصوصی می‌کنند، دلیل دیگری است.
اتفاقی نیست که دیگر سازمان‌های شرکتی در حال افزایش هستند. شرکت‌های خانوادگی عمر دوباره‌ای یافته‌اند. بازرگانان دارند «ترکیب‌هایی» را تجربه می‌کنند که از بازارهای سهام عام بهره‌برداری می‌کنند اما در عین حال کاملاً منسجم باقی می‌مانند. سرمایه‌گذاران باهوش مانند جرج پائولو لمان از 3G Capital در خرید شرکت‌های سهامی عام و اداره کردن آنها مانند شرکت‌های خصوصی و با داشتن کمترین تعداد نیرو و تمرکز بلندمدت تخصص دارد.

باغ‌وحش جدید
اما جالب‌ترین جایگزین برای شرکت‌های سهامی عام نسل جدیدی از شرکت‌های نوپای دارای قابلیت بالاست که با نام‌های بیگانه‌ای چون تک‌شاخ و غزال کار می‌کنند. در همان شهرهایی که فورد، کرافت و هینز یک قرن پیش امپراتوری برپا کردند، هزاران نفر از جوانان شرکت‌هایی جدید در فضاهای دفتری موقت تشکیل می‌دهند که رایحه قهوه و رویاپردازی در آن موج می‌زند. شرکت‌های آنها در ایجاد شکل سازمانی جدید پیشگام‌اند.
تفاوت اصلی در مالکیت است: در حالی که هیچ‌کس نمی‌داند چه کسی مالک شرکت‌های سهامی عام است، شرکت‌های نوپا تلاش زیادی می‌کنند تا مالکیت شرکت را تعریف کنند. در ابتدای حیات شرکت، موسسان و نخستین کارکنان اکثریت سهام را در اختیار دارند- و مردم را برای داشتن سهام مالکیتی یا پاداش‌های مرتبط با عملکرد تشویق می‌کنند. این امر همیشه برای شرکت‌های نوپا مصداق داشته اما امروزه حقوق و مسوولیت‌ها در قراردادهای تهیه‌شده توسط حقوقدانان به دقت تعریف می‌شود. این امر در راستای منافع است و فرهنگ سخت کار کردن و رفاقت را به وجود می‌آورند. از آنجا که شرکت‌های آنها خصوصی است تا عمومی، به جای آنکه روی استانداردهای حسابداری کار کنند، با استفاده از شاخص‌های عملکرد (مانند اینکه چه تعداد محصول تولید کرده‌اند) میزان کاری را که انجام می‌دهند، می‌سنجند.
شرکت‌های جدید از فناوری‌های جدید نیز بهره‌برداری می‌کنند، که آنها را قادر می‌سازد بدون آنکه بزرگ باشند، جهانی شوند. شرکت‌های نوپا با انتخاب‌های دشوار برای زمان سرمایه‌گذاری در دارایی‌های بزرگ و سنگین مانند املاک و سیستم‌های کامپیوتری روبه‌رو بودند. امروزه آنها می‌توانند با خرید خدمات در صورت نیاز و در زمان نیاز به سرعت گسترش یابند. آنها می‌توانند با صرف چند صد دلار به صورت آنلاین مشارکت کنند، و از سایت‌های جمع‌سپاری مانند Kickstarter کسب درآمد کنند، از برنامه‌هایی چون Upwork برنامه‌نویس استخدام کنند، از قدرت پردازش کامپیوتری آمازون (Amazon) بهره گیرند، در علی‌بابا (Alibaba) تولیدکنندگان را بیابند، سیستم‌های پرداخت در Square ترتیب دهند، و بلافاصله برای فتح جهان رهسپار شوند. Vizio تنها با 200 کارمند پرفروش‌ترین برند تلویزیون در آمریکا در سال 2010 بود. واتس‌آپ (WhatsApp) به‌رغم داشتن کمتر از 60 کارمند و درآمد 20 میلیون دلار فیس‌بوک را برانگیخت تا آن را به قیمت 19 میلیارد دلار بخرد.
سه اعتراض به این تحولات انقلابی وجود دارد. نخستین دلیل این است که این انقلاب به گوشه‌ای از سیلیکون ولی محدود است. با وجود این شرکت نوپا دارد به شرکت جریان اصلی تبدیل می‌شود. شرکت‌های نوپا در هر کسب و کاری از صنعت عینک‌سازی (Warby Parker) گرفته تا امور مالی (Symphony) وجود دارند. Airbnb تقریباً 17 میلیون مسافر را در تابستان و شرکت اوبر میلیون‌ها نفر را در هر روز جابه‌جا می‌کنند. شرکت آمریکایی WeWork که برای شرکت‌های نوپا اسکان فراهم می‌کند، در قالب هشت هزار شرکت با 30 هزار کارگر در 56 منطقه در 17 شهر فعالیت می‌کند. دلیل دوم این است که شرکت‌های سهامی عام در نهایت پیروز می‌شوند، زیرا بیشتر شرکت‌های نوپا می‌خواهند در فهرست قرار گیرند یا شرکت خود را به شرکت‌های سهامی عام بفروشند. در حقیقت، تعداد فزاینده‌ای از شرکت‌ها خصوصی ماندن را انتخاب می‌کنند و کسب درآمد را بدون توسل به بازارهای سهامی عام ساده‌تر می‌بینند. آن شرکت‌های فناوری که در آمریکا در فهرست قرار گرفته‌اند در مقایسه با 9 شرکت موجود در سال 1999 هم‌اکنون بعد از 11 سال همین کار را انجام می‌دهند. حتی زمانی که به شرکت عمومی تبدیل می‌شوند، کارآفرینان در زمینه فناوری از طریق سهام کلاس «A» کنترل را به دست می‌گیرند. اعتراض سوم این است که مالکیت در این شرکت‌های نوپا از باقی اقتصاد جداست. شرکت‌های سهامی عام، سهام را به شکل سرمایه به مردم عادی می‌دهند. صحنه فعالیت شرکت‌های نوپا تحت تسلط دسته‌ای از سرمایه‌گذاران ماجراجو با حق دسترسی است. اما مردم عادی می‌توانند به طور مستقیم از طریق سکوهایی چون SeedInvest یا به طور غیرمستقیم از طریق بودجه‌های دوطرفه جریان اصلی مانند T. Rowe Price که در ابتدای فعالیت این شرکت‌ها وارد آنها می‌شوند در این شرکت‌های نوپا سرمایه‌گذاری کنند. شرکت‌های نوپای کنونی در تمام مسیر خود از این امتیاز برخوردار نخواهند بود. شرکت‌های عمومی مکان و به خصوص صنایع سرمایه‌بر خود مانند نفت و گاز را در اختیار دارند. بسیاری از شرکت‌های نوپا از جمله تعدادی از مشهورترین آنها ناگزیر شکست می‌خورند. اما رویکرد آنها برای ایجاد کسب و کار آنها را حفظ می‌کند و به عنوان یک ضمیمه قابل توجه در جعبه‌ابزار سرمایه‌داری خدمت می‌کنند. Airbnb و اوبر و باقی شرکت‌هایی از این دست با شبکه‌های مجازی و فناوری‌های به سرعت متغیر بهتر کنار آمده‌اند. آنها در زمینه گونه جدیدی از شرکت‌ها پیشگام‌اند که بهتر می‌تواند رویاها را به واقعیت تبدیل کند.
منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید