شناسه خبر : 44167 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

شکست هژمونی

آیا می‌توانیم سیستم مالی بدون تسلط دلار در جهان داشته باشیم؟

 

زونگیوان زوئی لئو / مدرس اقتصاد بین‌الملل دانشگاه جان هاپکینز 
میهایلا پاپا / محقق توسعه پایدار و حکومت جهانی 
 حامد وحیدی / مترجم و نویسنده نشریه

38چندی پیش چامات پالیهاپیتیا (Chamath Palihapitiya)، میلیاردر مشهور سریلانکایی، اعلام کرد که توافق اخیر چین با کشورهایی مثل برزیل، پاکستان و روسیه مبنی بر استفاده از ارز ملی خود (به‌جای دلار) در تجارت بین‌المللی به ‌هیچ ‌وجه تاثیر بدی بر تسلط دلار در تجارت و امور مالی جهانی ندارد. او تاکید کرده است تا وقتی که ارزش یوآن به دلار آمریکا پیوند خورده باشد، فرقی نمی‌کند که چین از کدام‌یک از آنها استفاده می‌کند و تلاش این کشور برای دلارزدایی، تاثیری نخواهد داشت. اما آیا این اظهارنظر درست است؟ آیا پروژه‌های دلارزدایی در سطح جهانی یک خیال واهی است؟

در سال‌های اخیر، چندین کشور و منطقه با ترکیبی از ملاحظات ژئوپولیتیک، اقتصادی و استراتژیک، مسیر دلارزدایی را در پیش گرفته‌اند. چین، روسیه و اتحادیه اروپا نمونه‌ای از کشورهایی هستند که هر یک گام‌های مشخصی برای کاهش اتکای خود به دلار آمریکا در معاملات بین‌المللی و بازارهای مالی برداشته‌اند. برزیل و آرژانتین نیز قصد خود را برای ایجاد یک واحد پولی مشترک به نام سور (به معنای جنوب در زبان اسپانیایی) اعلام کردند. این دو کشور قصد دارند این ارز مشترک را در سراسر آمریکای لاتین گسترش دهند. هدف از این طرح اگرچه ارتقای تجارت و همکاری‌ها عنوان شده اما اظهارنظر و موضع‌گیری دولت‌ها نشان می‌دهد که در حقیقت، هدف آن کاهش وابستگی به دلار آمریکا برای فراهم کردن امکان گسترش روابط با سایر کشورهاست. انگیزه‌های پشت این تلاش‌ها برای دلارزدایی بسیار متنوع است. برخی از کشورها، مانند چین و روسیه، به دنبال کاهش نفوذ دلار آمریکا به عنوان ابزاری برای مقابله با هژمونی آمریکایی و کاهش تاثیر تحریم‌های آمریکا بوده‌اند. سایر کشورها، به‌ویژه کشورهای منطقه یورو، برای ارتقای استفاده بین‌المللی از واحد پولی خود، یورو، دلارزدایی را دنبال کرده‌اند تا جایگاه اقتصادی جهانی خود را افزایش دهند و استقلال مالی بیشتری را تضمین کنند. با این حال انگیزه دیگری نیز وجود دارد. یکی از این انگیزه‌ها می‌تواند تمایل به تقویت یک سیستم مالی جهانی متنوع‌تر و انعطاف‌پذیرتر باشد؛ سیستمی که کمتر مستعد ویژگی‌های منحصربه‌فرد یک ارز ذخیره غالب است. در این زمینه، دلارزدایی به عنوان وسیله‌ای برای کاهش خطرات ناشی از اتکای بیش از حد به دلار آمریکا در نظر گرفته می‌شود، در حالی که به‌طور همزمان باعث ارتقای ثبات و کاهش پتانسیل سرایت اقتصادی می‌شود.

به‌رغم مزایای بالقوه دلارزدایی، این اقدام بی‌شک بدون چالش و خطر نیست. روند رفع وابستگی‌های ریشه‌دار به دلار آمریکا نیازمند تلاش‌های هماهنگ و همسو از سوی نهادهای متعدد از جمله بانک‌های مرکزی، موسسات مالی و بخش خصوصی است. علاوه بر این، ظهور ارزهای ذخیره جایگزین، توسعه بازارهای مالی عمیق و نقدشونده و همچنین ایجاد چارچوب‌های سیاستی معتبر و شفاف را ضروری می‌کند. علاوه بر این، دلارزدایی می‌تواند هزینه‌های کوتاه‌مدت قابل توجهی مانند نوسانات نرخ ارز، تغییر در جریان‌های سرمایه جهانی و افزایش نوسانات در بازارهای مالی را به دنبال داشته باشد. در غیاب یک انتقال هماهنگ و منظم، این اختلالات به‌طور بالقوه می‌تواند بی‌ثباتی مالی را تشدید کند و مانع رشد اقتصاد جهانی شود. بنابراین، پیمایش در پیچیدگی‌های دلارزدایی مستلزم درک دقیق عوامل اقتصادی، سیاسی و استراتژیک و همچنین شناخت ریسک‌های بالقوه و پیامدهای ناخواسته‌ای است که ممکن است از این تغییر پارادایم ناشی شود. چشم‌انداز دلارزدایی نشان‌دهنده یک پدیده پیچیده و چندوجهی است که پیامدهای آن بسیار فراتر از حوزه مالی بین‌المللی است. در حالی که کشورها به دنبال کاهش اتکای خود به دلار آمریکا هستند، چندین موضوع کلیدی از جمله نقش ارزهای ذخیره، بین‌المللی شدن ارزهای جایگزین و پیامدهای بالقوه برای ثبات مالی جهانی ظاهر شده است.

اگرچه مسیر دلارزدایی مملو از چالش‌ها و مخاطرات است، اما به هیچ وجه یک خیال غلبه‌ناپذیر نیست. علاقه فزاینده به ارزهای ذخیره جایگزین، همراه با تلاش‌های هماهنگ کشورهایی مانند چین و اتحادیه اروپا برای ترویج استفاده بین‌المللی از ارزهای خود نشان می‌دهد که یک سیستم مالی جهانی متنوع‌تر در دسترس است. با این حال، موفقیت نهایی این تلاش‌ها به توانایی سیاستگذاران و فعالان بازار برای عبور از پیچیدگی‌های انتقال و در عین حال به حداقل رساندن اختلالات احتمالی و پیامدهای نامطلوب بستگی دارد. به عنوان جایگزینی برای دلارزدایی، شاید ارزشمند باشد که راه‌های دیگری را برای ارتقای یک سیستم مالی جهانی باثبات‌تر و عادلانه‌تر بررسی کرد. این راه‌ها می‌تواند شامل توسعه چارچوب‌های چندجانبه برای تقویت هماهنگی سیاست‌ها و کاهش خطرات مرتبط با یک ارز ذخیره واحد و همچنین ابتکاراتی برای تقویت همکاری مالی منطقه‌ای و یکپارچگی باشد. در این راستا، پیگیری دلارزدایی باید به عنوان بخشی از تلاش گسترده‌تر برای تغییر شکل معماری مالی جهانی به شیوه‌ای که ثبات، فراگیری و پایداری را ترویج می‌کند، تلقی شود. در نهایت، این سوال که آیا دلارزدایی یک خیال صرف است یا یک واقعیت قابل دستیابی به اقدامات جمعی سیاستگذاران، فعالان بازار و سایر ذی‌نفعان بستگی دارد. با پذیرش روحیه همکاری و نوآوری می‌توان یک سیستم مالی جهانی ایجاد کرد که برای مقابله با چالش‌ها و فرصت‌های قرن بیست و یکم مجهزتر باشد. اهمیت دلارزدایی در اقتصاد جهانی قابل اغماض نیست. از آنجا که جهان هر روز در حال در هم تنیده شدن و به هم پیوسته شدن است، نیاز به یک سیستم مالی پایدار و عادلانه بسیار مهم است. اتکای بیش از حد به دلار آمریکا به عنوان یک ارز ذخیره، در برخی موارد به آسیب‌پذیری و عدم تعادل در اقتصاد جهانی منجر می‌شود. این عوامل، همراه با قدرت اقتصادی رو به رشد بازارهای نوظهور و تمایل آنها به معماری مالی متنوع‌تر و انعطاف‌پذیرتر، علاقه به دلارزدایی را برانگیخته است. در نتیجه، درک عوامل محرک این پدیده و همچنین پیامدهای بالقوه آن برای اقتصاددانان، سیاستگذاران و فعالان بازار به‌طور یکسان ضروری است. در این راستا بحث و گفت‌وگوها و نظرات متعددی وجود دارد. زونگیوان زوئی لئو و میهایلا پاپا نیز به نوبه خود به بررسی و تجزیه و تحلیل این موضوع پرداختند و یافته‌های خود را در پژوهشی با نام «آیا بریکس می‌تواند سیستم مالی جهانی را دلارزدایی کند؟» در فوریه 2022 در انتشارات دانشگاه کمبریج به چاپ رساندند. در ادامه خلاصه‌ای از این مقاله ارائه می‌شود.

هژمونی دلار

39در حدود 180 نوع ارز در جهان وجود دارد، اما تنها تعداد انگشت‌شماری از این ارزها نقش اصلی را در معاملات جهانی، امور مالی و ذخایر بانک مرکزی کشورها بازی می‌کنند. اما این موضوع تازه‌ای نیست. در سال‌های پس از جنگ جهانی اول، پوند انگلستان برای دهه‌های متوالی، ارز غالب جهان محسوب می‌شد. پس از جنگ جهانی دوم و با تضعیف اقتصاد اروپای سوخته در جنگ، آمریکا که به دلیل بعد مسافت و جغرافیای استراتژیک از صدمات جنگ عمدتاً مصون مانده بود با اقتصادی که نسبت به اغلب کشورهای جهان قدرت بیشتری داشت، دلار را به عنوان ارز رسمی مورد استفاده در مبادلات جهانی مطرح کرد. همین موضوع باعث شد بسیاری از کشورها در معاملات خود به استفاده از دلار روی بیاورند و دلار جای پوند انگلستان را بگیرد. در دهه‌های اخیر دلار همچنان در عرصه‌های بین‌المللی حضور پررنگی بازی می‌کند و پس از آن، یورو به میزان بسیار کمتری در معاملات و دادوستدهای جهانی به کار می‌رود. برخی ارزهای دیگر همچون ین و رنمینبی نیز نقشی جزئی دارند، اما دلار در ابعاد مختلف صورت‌حساب‌های تجاری، بدهی‌ها و وام‌های بین‌المللی، ذخایر ارزی و معاملات، حرف اول را می‌زند. 

در حدود 200 سال پیش، با پیدایش بانک‌های مرکزی و جلب اعتماد مردم به اسکناس‌ها، استفاده از اسکناس (ارز) در اغلب کشورهای دنیا رواج یافت. در ابتدا، اسکناس‌های چاپ‌شده از سوی بانک مرکزی کشورها بر اساس یک نرخ ثابت و مشخص، قابل تبدیل به طلا بودند و بانک‌های مرکزی باید متعهد می‌شدند که در ازای دریافت اسکناس از افراد، مقدار مشخصی طلا به آنها پرداخت کنند. این روش، نوعی استاندارد قابل قبول برای معاملات بین‌المللی ارز رایج کشورها بود که استاندارد طلا نام داشت. اما به دلیل مشکلاتی که این روش داشت، پس از پایان جنگ جهانی اول، تا اواخر دهه ۱۹۲۰، دولت‌ها یکی پس از دیگری استاندارد طلا را کنار گذاشتند. در سال 1944، نمایندگان 44 کشور تصمیم به امضای توافق‌نامه‌ای گرفتند که طی آن، ساختار پولی تازه مبتنی بر دلار آمریکا ایجاد شد و دلار به ارز اندوخته جهانی بدل شد. در نتیجه دلار آمریکا با قیمت ثابت به طلا پیوند داده شد. این آغاز دوره سلطه دلار در جهان بود. با توجه به مکانیسم سیستم پولی برتن وودز، فقط دلار آمریکا قابلیت تبدیل شدن به طلا و دیگر ارزها را داشت. در این دوره، آمریکا در مقایسه با سایر کشورها رشد اقتصادی بالاتری را تجربه کرد. البته رشد اقتصاد آمریکا نه‌تنها از نظر تولیدات داخلی و درآمد ملی بلکه از نظر افزایش ذخایر طلا نیز قابل توجه بود. یک‌سوم کل ذخایر طلای جهان در آمریکا نگهداری می‌شد. به واسطه این موجودی آمریکا توانست به عنوان بزرگ‌ترین خریدار و فروشنده طلا در بازارهای مالی بین‌الملل در ثبات قیمت جهانی طلا و رفع کمبود نقدینگی در تجارت جهانی تاثیرگذار باشد. در نتیجه می‌توانست به عنوان یک بانکدار مرکزی در سطح جهانی ایفای نقش کند. افزایش اعتماد به ارزش برابری دلار آمریکا با طلا و دیگر ارزها باعث شد که ذخایر دلار بیش از ذخایر طلا در بازارهای مالی رشد پیدا کنند. افزایش تولید ناخالص داخلی، رشد ذخایر طلا، تضمین بانک مرکزی آمریکا در تبدیل دلار به طلا و همچنین تعهد دولت آمریکا برای حفظ جریان آزاد ورود و خروج سرمایه همگی این عوامل در رشد نقش بین‌المللی دلار آمریکا موثر واقع شدند. همگی این عوامل دارای یک وجه مشترک هستند: وابستگی نظام پولی و مالی بین‌الملل به دلار آمریکا. ذکر این مساله ضرورت دارد که زمانی که ایالات متحده از دلار به عنوان یک اسلحه علیه مخالفان خود استفاده کرد و به وسیله دلار شدیدترین تحریم‌های ممکن را علیه ایران اعمال کرد بسیاری از کشورها در هراس افتادند که شاید روزی نوبت به آنها هم برسد و این مساله نیز در جایگزین شدن دلار در تبادلات بین‌المللی اثرگذار بوده است.

بریکس و دلارزدایی

40در روزهای اخیر اخبار مختلفی مبنی بر حذف دلار از سوی کشورهای مختلف در رسانه‌های گوناگون شنیده می‌شود. در خبری گفته شده است که شرکت نفت چین و شرکت توتال فرانسه می‌خواهند معاملات خود را با یوآن انجام دهند، برزیل هم قصد دارد در معاملات خود با چین یوآن را جایگزین کند، کشورهای ایران، روسیه، هند و چین در معاملات خود با برزیل قصد استفاده از یوآن را دارند؛ در همین راستا روسیه نیز اعلام کرده است سعی دارد همه مبادلات خود را با یوآن انجام دهد. البته باید دانست که دلارزدایی موضوع تازه‌ای نیست و اصطلاحی است که از دهه گذشته در حوزه اقتصاد بین‌الملل مورد توجه قرار گرفته است. تاریخچه تلاش برای حذف دلار از معاملات به دوران معمر قذافی، رهبر سابق لیبی بازمی‌گردد. وی نخستین فردی بود که سعی کرد دلار را از معاملات کشورش حذف کند و یکی از دلایل سرنگونی قذافی از سوی غرب نیز همین مساله بود. اما هم‌اکنون اقتصادهای قدرتمندی مانند برزیل، هند و چین به دنبال حذف دلار از اقتصاد خود هستند که ماجرای حذف دلار را بسیار جدی می‌کند. به‌طور کلی دلارزدایی به فرآیندی اشاره دارد که طی آن کشورها و بازیگران مهم اقتصادی اتکای خود را به دلار آمریکا به‌عنوان ارز ذخیره، وسیله مبادله و واحد حساب کاهش می‌دهند. از آنجا که دلار آمریکا برای مدت طولانی در سیستم مالی جهانی موقعیت مسلط داشته، این تغییر به سمت دلارزدایی نشان‌دهنده یک تحول مهم با پیامدهای قابل توجهی برای آینده تجارت بین‌المللی، سرمایه‌گذاری و سیاست‌های پولی خواهد بود. در اینجاست که نقش گروه بریکس در اقتصاد جهانی برجسته می‌شود. اما بریکس چیست؟ بریکس (BRICS) نام گروهی از کشورها به رهبری قدرت‌های اقتصادی نوظهور است که از به هم پیوستن حروف اول نام انگلیسی کشورهای عضو آن یعنی برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی تشکیل شده است. بریکس یک ائتلاف فراقاره‌ای به‌شمار می‌آید که ساختار جدیدی را برای اقتصاد و سیاست جهانی فراهم کرده است. در این ائتلاف چندی از قدرت‌های بزرگ جهانی بدون حضور آمریکا و اروپا مشارکت دارند تا در مجامع و مباحث مهم اقتصادی و سیاسی بین‌المللی قد علم کنند و هژمونی آمریکا در عرصه اقتصادی را زیر سوال ببرند. یکی از مهم‌ترین رویکردهای اعضای بریکس این است که آنها به دنبال برقراری تعادل و عدالت اقتصادی در سطح جهان هستند. با توجه به این اهداف بلندپروازانه، شناخت بالقوه‌های گروه بریکس اهمیت می‌یابد. باید توجه داشت که کشورهای عضو بریکس هم از نظر مساحت، هم از نظر جمعیت و هم از نظر تولید ناخالص داخلی جزو بزرگ‌ترین کشورهای جهان هستند. روسیه، چین، برزیل و هند به ترتیب اولین، سومین، پنجمین و هفتمین کشورهای بزرگ دنیا از نظر مساحت هستند. از طرفی پرجمعیت‌ترین کشورهای جهان که جمعیتی میلیاردنفری در دنیا دارند یعنی چین و هند عضو بریکس هستند. جز آفریقای جنوبی، چهار کشور دیگر در میان هفت کشور اول از نظر مساحت و 10 کشور اول دنیا از نظر جمعیت و تولید ناخالص داخلی هستند. کشورهای بریکس در مجموع، حدود 40 درصد جمعیت، نزدیک به یک‌چهارم تولید ناخالص ملی و حدود یک‌سوم خاک دنیا را تشکیل می‌دهند. در این میان کشور آفریقایی که به نظر از بقیه اعضا کوچک‌تر است، از نظر تولید ناخالص داخلی دومین اقتصاد بزرگ آفریقاست و سومین ارتش بزرگ آفریقا را دارد. همچنین باید به این نکته مهم اشاره کرد که از نظر قدرت نظامی نیز، این کشورها حرف زیادی برای گفتن دارند و سه ارتش از پنج ارتش بزرگ دنیا از نظر پرسنلِ در حال خدمت عضو بریکس هستند. علاوه بر اینها کشورهای بریکس از مهم‌ترین تولیدکنندگان کالا، خدمات و مواد خام در دنیا هستند. همچنین باید به ذخایر عظیم و متنوع منابع طبیعی و زیرزمینی از جمله انرژی و عناصر کمیاب این کشورها، نیروی کار فراوان و ارزان و هزینه پایین تولید در این کشورها توجه کرد. به همین خاطر آمریکایی‌ها نگران هستند که بریکس بتواند اعضای بیشتری بپذیرد و تبادلات و مبادلات پولی و بانکی خاص خود را برقرار کند که در این صورت سلطه و حاکمیت دلار از بخشی از اقتصاد جهانی کنار زده خواهد شد.

قناری در معدن زغال‌سنگ

41برتری دلار آمریکا و رهبری جهانی ایالات متحده از زمان بحران مالی جهانی 2008 به سرعت مورد تردید قرار گرفت. این موضوع که سرمنشأ این بحران از ایالات متحده بوده، نگرانی‌هایی را در مورد اعتماد به رهبری ایالات متحده و حفظ موقعیت هژمونیک دلار در سیستم مالی جهانی ایجاد کرد. این بحران همچنین فرصتی را برای قدرت‌های در حال ظهور ایجاد کرد تا بتوانند به دنبال جایگزین و نماینده‌های دیگر برای رهبری در حکومت جهانی باشند. شروع اقدامات در این باره در سال 2009 بود، زمانی که رئیس‌جمهور روسیه، دیمیتری مدودف، میزبان اولین اجلاس BRIC (برزیل، روسیه، هند، چین) در یکاترینبورگ بود. هدف از این اجلاس این بود که چگونگی غلبه بر بحران مالی آن سال و نحوه ایجاد یک سیستم بین‌المللی عادلانه‌تر را بررسی کند. سال بعد آفریقای ‌جنوبی هم به این شورای تجاری پیوست و نشست سران آن هر سال در یکی از کشورهای عضو برگزار شده است. با پیوستن آفریقای جنوبی در سال 2010 به BRIC نام این گروه تغییر کرد و از BRIC به BRICS تبدیل شد تا پنج عضو این گروه بتوانند در راستای اهداف خود به هماهنگی سیاستی در بیش از 70 حوزه مختلف دست پیدا کنند. بیشتر دستاوردهای این گروه در حوزه مالی بوده است. از نمونه‌های این دستاوردها می‌توان به تاسیس بانک توسعه نوین (NDB)، که قبلاً به عنوان بانک توسعه BRICS معروف بود اشاره کرد. فعالیت‌های بانک توسعه نوین به عنوان یک نهاد بین‌المللی برای ترویج توسعه پایدار، سازگار با اهداف و اصول سازمان ملل متحد در زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی تعریف شده است. کار بانک توسعه نوین کمک به توسعه ملی و مکمل تلاش‌های موسسات مالی چندجانبه و منطقه‌ای برای رشد و توسعه جهانی است که حول به حداکثر رساندن تاثیر توسعه به شیوه‌ای سریع، انعطاف‌پذیر و کارآمد متمرکز است.

به‌رغم گستردگی «همکاری مالی» کشورهای بریکس و پیوستگی فزاینده آنها، فعالیت‌های این گروه در حوزه پولی کمتر مورد توجه پژوهشگران و محققان این حوزه  قرار گرفته است. با این حال، افراد زیادی نسبت به خطرات و ریسک‌های ناشی از «دلارزدایی» هشدار داده‌اند. به عنوان مثال به دنبال اعلام پروژه کشورهای آمریکای جنوبی برای دلارزدایی و قصد آرژانتین و برزیل مبنی بر ایجاد یک واحد پول مشترک و دوری از دلار، بسیاری از اندیشمندان اقتصادی نظرات منفی نسبت به آن نشان دادند. الیور بلانچارد، اقتصاددان ارشد سابق صندوق بین‌المللی پول، در واکنش به این خبر این اقدام را یک دیوانگی دانست؛ مجله اکونومیست این پروژه را «عجیب خواند» و برخی دیگر گفتند دلار در حال حاضر واحد پول این منطقه است و خواهد بود. باید توجه داشت که دلار آمریکا همچنان ارز غالب در نظام مالی و پولی جهانی است و بر جنبه‌های مختلف امور جهانی تاثیر می‌گذارد. به این ترتیب، قدرت و اعتبار دلار در رهبری جهانی آمریکا نقش اساسی داشته و دارد. تعهد بانک توسعه نوین به استفاده از منابع مالی با ارز محلی به جای اتکای صرف به دلار آمریکا، صرفاً نوک کوه یخ ابتکارات دلارزدایی بریکس است و باید توجه داشت که حجم بزرگی از ریسک آن مانند قسمت اصلی کوه یخ پنهان است. همچنین این موضوع به عنوان یک سوال پابرجاست که آیا روند تسریع دلارزدایی در روسیه و چین که به دلیل تنش‌های فزاینده آنها با ایالات متحده آغاز شده است، تنها یک تغییر موقتی است یا اینکه تغییر پارادایم گسترده‌تری در امور مالی جهانی ایجاد می‌کند. به عبارت دیگر، آیا این دلارزدایی تنها بر وضعیت کشورهای ابرقدرت همچون روسیه، چین و آمریکا اثر می‌گذارد و موازنه قدرتی میان این کشورها صورت می‌گیرد یا ابعاد روند سریع دلارزدایی خیلی وسیع است و شرایط کشورهای مختلف جهان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در راستای تنش‌های اقتصادی میان آمریکا و روسیه و چین هم شواهد بسیاری هست که نشان از این موضوع دارد. به عنوان مثال، سهم دلار آمریکا در تسویه‌حساب تجاری دوجانبه روسیه و چین از نزدیک به 90 درصد در سال 2015 به 46 درصد در سال 2020 کاهش یافته است. علاوه بر این، روسیه و چین سازوکار‌های پرداخت فرامرزی خود را به عنوان جایگزینی برای شبکه جهانی ارتباطات مالی بین‌بانکی در سراسر جهان (سوئیفت) که تحت تسلط ایالات متحده است، راه‌اندازی کرده‌اند. بریکس نیز یک سیستم پرداخت مشترک را برای پرداخت‌های خرده‌فروشی و تراکنش‌ها میان کشورهای عضوش ایجاد کرده است که با پیشرفت سریع در بخش فناوری مالی (fintech) امکان‌پذیر شده است. اما سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا ‌چنین اقداماتی می‌تواند به عنوان «قناری در معدن زغال‌سنگ» عمل کند و نشان‌دهنده یک جنبش دلارزدایی بزرگ‌تر باشند؟

ماجرای قناری در معدن زغال‌سنگ از چه قرار است؟ رسم همراه داشتن قناری در معدن، یک سنت قدیمی است که حدود ۱۰۰ سال در میان کارگران معادن زغال‌سنگ رواج داشته است. در دوران گذشته و زمانی که دستگاه‌های سنجش میزان گاز هنوز در بازار وجود نداشت، قناری‌ها به عنوان یک حسگر برای کارگران معدن عمل می‌کردند. این پرنده‌های کوچک در اصل حکم پیش‌مرگ معدن‌کاران را داشتند و جلوتر از همه به مناطق صعب‌العبور معادن برده می‌شدند. معمولاً قناری‌ها در شرایطی که گاز دی‌اکسید‌کربن یا متان در معدن نشت می‌کرد، خیلی سریع می‌مردند که در آن صورت، معدنچیان می‌فهمیدند که باید مسیرشان را تغییر دهند یا از معدن خارج شوند چون اطمینان داشتند که اگر در آنجا بمانند به زودی می‌میرند. همین موضوع باعث شد تا بعدها افسانه‌هایی درباره قناری و قدرت پیشگویی آنها در میان مردم رواج پیدا کند. اما به‌طور کلی در زبان انگلیسی عبارت «قناری در معدن زغال‌سنگ» اشاره به سیستم وسیله یا انسانی است که به عنوان سیستم اخطار اولیه کار می‌کند. در اقتصاد هم نمونه‌هایی از قناری در معدن زغال‌سنگ وجود دارد. به عنوان مثال می‌گویند وقتی قیمت نفت به شکل قابل توجهی سقوط می‌کند نشانه این است که فعالیت‌های اقتصادی در کاهش است یا اگر اوراق قرضه در بخش انرژی شروع به سقوط کنند، نشان می‌دهد که جهنمی در انتظار بازار بورس آمریکاست. حال این سوال دوباره مطرح می‌شود که آیا اقدامات انجام‌شده برای دلارزدایی در کشورهای عضو بریکس می‌تواند حکم قناری در معدن زغال‌سنگ را برای رهبریت دلار آمریکا در جهان داشته باشد یا خیر؟

چگونه تسلط دلار آمریکا در سیستم مالی جهانی تضعیف می‌شود؟

برای بررسی اینکه آیا بریکس می‌تواند سیستم مالی جهانی را دلارزدایی کند، نویسندگان یک چارچوب تحلیلی به نام «مسیرهایی برای دلارزدایی» ایجاد کردند. این چارچوب توضیح می‌دهد که چگونه یک ائتلاف در حال رشد می‌تواند با دلارزدایی هژمونی دلار را به چالش بکشد. چارچوب به کاررفته در مقاله دو مجموعه از استراتژی‌های کاهش ریسک را بررسی می‌کند: «برون‌رفت» و «اصلاح وضع موجود». هر دو اینها ائتلاف‌های در حال رشد مانند بریکس را قادر می‌کنند تا دلارزدایی را به عنوان وسیله‌ای برای کاهش ریسک در معرض دلار آمریکا و تحریم‌های ایالات متحده به کار گیرند. به‌طور گسترده‌تر، این استراتژی‌های دلارزدایی می‌تواند به ائتلاف کمک کند تا به استقلال مالی و ژئوپولیتیک بیشتر دست یابد یا نفوذ جهانی خود را افزایش دهد. راهبردهای دلارزدایی «برون‌رفت» به ابتکاراتی برای ایجاد و اداره موسسات جدید غیردلاری و سازوکار‌های بازار اشاره دارد. چنین راهبردی اعضای ائتلاف را قادر می‌کند ریسک‌های ارزی را متنوع کرده و دسترسی آزاد به سیستم مالی جهانی را هنگام مواجهه با تحریم‌های ایالات متحده حفظ کنند. گسترش این ابتکارات می‌تواند به شکل‌گیری یک سیستم جایگزین یا موازی که مستقل از دلار آمریکا و مستقل از قوانین وضع‌شده از سوی قدرت‌های غربی است، منجر شود. از طرفی، استراتژی «اصلاح وضع موجود» به تلاش‌های ائتلاف برای مذاکره مجدد در مورد قوانین سیستم موجود اشاره دارد. چنین استراتژی‌ شامل چانه‌زنی جمعی با قدرت‌های فعلی برای تضعیف سلطه دلار آمریکا می‌شود. پیرو این دو استراتژی، این مقاله سازوکار‌های نهادی و بازاری را تحلیل می‌کند که از طریق آنها یک ائتلاف در حال رشد می‌تواند تلاش کند تا سیستم مالی جهانی موجود را دلارزدایی کند.

یافته‌های مقاله نشان می‌دهد که اعضای بریکس به‌طور همزمان هر دو استراتژی «برون‌رفت» و «اصلاح وضع موجود» را دنبال کرده‌اند. به عنوان مثال، بریکس، بانک توسعه نوین را برای دلارزدایی از منابع مالی توسعه تاسیس کرده است. این گروه همچنین در حال برنامه‌ریزی برای راه‌اندازی یک چارچوب پرداخت مشترک است که می‌تواند با ارز دیجیتال ادغام شود تا زیرساخت‌های مالی جهانی را دلارزدایی کند. بیشتر ابتکارات دلارزدایی در سطح کوچک‌تر صورت گرفته است. به عنوان مثال، چین با موفقیت قرارداد آتی نفت یوآن را راه‌اندازی کرده است؛ ابزار مالی جدیدی برای دلارزدایی از تجارت جهانی نفت. چین و روسیه هر دو، سیستم‌های پیام‌رسانی فرامرزی خود را توسعه داده‌اند. این ابتکارات در کنار هم نشان می‌دهد که بریکس نه‌تنها تلاش کرده است سیستم موجود را اصلاح کند تا منافع خود را بهتر بگنجاند، بلکه یک زیرساخت جدید ایجاد کرده است که از دلارزدایی جهانی در درازمدت حمایت می‌کند. تلاش‌های بریکس برای ایجاد یک سیستم مالی غیردلاری این پتانسیل را دارد که مشارکت‌کنندگان را از خطرات مبادله‌ای و تحریمی ناشی از تسلط دلار و موقعیت هژمونیک آمریکا مصون دارد. در درازمدت، زیرساخت‌های بریکس ممکن است حتی به عنوان مبنایی برای ائتلاف دلارزدایی گسترده‌تر عمل کند. این زیرساخت ائتلافی می‌تواند برای متحدان آمریکا که به دنبال استقلال پولی و ادامه تجارت با کشورهایی‌اند که تحت تحریم آمریکا هستند، جذاب باشد. به عنوان مثال، مارک کارنی، رئیس بانک انگلستان در سمپوزیوم جکسون هول به بانک‌های مرکزی گفت که تسلط دلار عامل بی‌ثباتی است که در قلب سیستم پولی و مالی بین‌المللی در حال رشد است. او یک ارز هژمونیک مصنوعی جدید را پیشنهاد کرد که احتمالاً از طریق شبکه‌ای از ارزهای دیجیتال بانک مرکزی ارائه می‌شود. به‌طور مشابه، کشورهای بریکس در حال توسعه یک ارز دیجیتال به نام بریکس‌کوین هستند که زمینه را برای دلارزدایی ارزهای دیجیتال فراهم می‌کند. 

چالش‌های مسیر دلارزدایی چیست؟ 

زیرساخت‌های نوظهور دلارزدایی بریکس هنوز به اعضای بریکس اجازه نمی‌دهد تا از سیستم مالی موجود مبتنی بر دلار آمریکا فاصله بگیرند. دو محدودیت عمده وجود دارد که بریکس را از تشکیل یک ائتلاف واحد دلارزدایی بازمی‌دارد. اول اینکه برخی از اعضای بریکس روابط نزدیک‌تری با آمریکا دارند تا با دیگر اعضای بریکس. این امر در مورد هند و روابط آن با ایالات متحده و روابطش با چین مشهود است. در حالی که این امر اعضای بریکس را از اتخاذ یک استراتژی رسمی و منسجم دلارزدایی در کوتاه‌مدت بازمی‌دارد، آنها ممکن است همچنان به‌طور غیررسمی استراتژی دلارزدایی را دنبال کنند. محدودیت دوم نیز به این برمی‌گردد که برخی از اعضای بریکس، مانند برزیل و آفریقای جنوبی، کمتر در برابر تحریم‌های ایالات متحده آسیب‌پذیر هستند و اقتصادهایی دارند که بیشتر از سایرین در سیستم دلار ادغام شده‌اند. بنابراین، اعضای بریکس نه توافقی در سطح گروهی در مورد دلارزدایی دارند و نه احساس فوریت برای اولویت دادن به دلارزدایی. همه آنها علاقه‌مند به کاهش وابستگی خود به دلار آمریکا هستند، اما همه آنها نمی‌خواهند از سیستم مالی جهانی به رهبری ایالات متحده جدا شوند. اکثر اعضای بریکس هنوز مقادیر زیادی از دارایی‌های دلار آمریکا را در ذخایر خود نگه می‌دارند، بنابراین تضعیف دلار آمریکا ضررهای سنگینی را بر آنها تحمیل می‌کند. علاوه بر این، مزایای بالقوه دلارزدایی هزینه دارد. جدا شدن از سیستم جهانی مبتنی بر دلار و ساختار بازار مشابه انزوا از سیستم موجود است. بریکس با هزینه‌های قابل توجهی برای جداسازی مواجه خواهد شد، که ملموس‌ترین آنها افزایش هزینه‌های تراکنش‌های فرامرزی، افزایش هزینه سرمایه در بازارهای جهانی مبتنی بر دلار و کاهش رقابت‌پذیری شرکت‌های آنها در بازارهای خارجی به دلیل کمبود بودجه دلاری است. اینکه آیا دولت‌های بریکس می‌توانند به‌طور قابل اعتمادی ابتکارات دلارزدایی را در سطح شرکت به اجرا بگذارند، به ویژه در شرکت‌هایی که در سرزمین‌های خارجی که دلار آمریکا ارز غالب و ترجیحی است، فعالیت می‌کنند، جای تردید است. علاوه بر این، دلار در زمان بحران‌های اقتصادی بزرگ، «پناهگاه امن» برای سرمایه‌گذاران جهانی است. سرمایه‌گذاران در طول بحران مالی جهانی 2008-2007 و آشفتگی اقتصادی مرتبط با همه‌گیری کرونا در سال 2020 به دلار آمریکا روی آوردند و انتظار داشتند دلار ثابت بماند. یک سیستم غیردلاری مسائل ناشی از عدم دسترسی به نقدینگی دلار در مواقع بحران را تشدید می‌کند. این هزینه‌های دلارزدایی، کشورها را از اقدام خودخواسته علیه هژمونی دلار بازمی‌دارد. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها