شناسه خبر : 45634 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

هارمونی اقتصاد و مالی

پیتر هانسن چگونه نامی ماندگار در علم اقتصاد شد؟

 

سارا بنی‌صدر / نویسنده نشریه 

88 اقتصاددان آمریکایی و استاد دانشگاه شیکاگو، لارس پیتر هانسن، جایزه نوبل اقتصاد را در سال 2013 به همراه دو اقتصاددان دیگر، یوجین فاما و رابرت شیلر، دریافت کرد. کار هانسن تاثیر قابل توجهی در طیف گسترده‌ای از زمینه‌های اقتصاد از جمله اقتصادسنجی، اقتصاد کلان و امور مالی را در بر می‌گیرد. آکادمی سلطنتی علوم سوئد از کمک‌های نوآورانه او در الگو‌سازی اقتصادسنجی قدردانی کرد که به طور گسترده برای مطالعه رفتار بازارهای دارایی و نوسانات کلان اقتصادی، از جمله بحران مالی آمریکا در سال‌های 2008-2007 به کار گرفته شد.

محل تولد و کودکی

هانسن که سومین پسر خانواده بود در اکتبر 1952 در شهر اوربانا در ایلینوی به دنیا آمد. او در دوران دبستان دچار نقص گفتاری بود و از لکنت زبانی شدید به‌خصوص در جمع رنج می‌برد. واکنش او این بود که سال‌ها از سخنرانی در جمع دوری کند. البته به عنوان فردی دانشگاهی نمی‌توانست واقعاً از سخنرانی اجتناب کند، بنابراین با تمرین پیشرفت کرد.

زمانی که تقریباً 16 سال داشت والدینش به یوتا نقل مکان کردند و آن زمانی بود که به پدرش این فرصت داده شد تا اولین معاون دانشگاهی و بعداً رئیس دانشگاه دولتی یوتا شود. با وجود این، سازگار شدن با محیط جدید برای او دشوار بود. هانسن در مدرسه شاگرد آسانی برای برخی از معلمان نبود اما پدر و مادرش در خانه با او صبور بودند و امید داشتند او در نهایت اوضاع را تغییر دهد.

هنگامی که در سال 1970 وارد دانشگاه یوتا شد از خود پشتکار نشان داد. در کمال تعجب والدینش، او توانست هزینه تحصیلات کارشناسی را جبران کند و در مشاغل مختلفی کار کرد.

او در دانشگاه همراه با ریاضیات، علایق دانشگاهی خود را در علوم اجتماعی، گرایش علوم سیاسی دنبال کرد. بسیاری از اعضای هیات علمی به او علاقه نشان دادند. در پایان سال دوم تصمیم گرفت علایق خود را در ریاضیات و علوم سیاسی با رشته اقتصاد تلفیق کند. بارتل جنسن، از استادان دانشگاه به او کمک کرد تا یک برنامه درسی اقتصاد طراحی کرده و در کلاس‌های دوره کارشناسی اقتصاد شرکت کند. سرعت بالا به او کمک کرد تا برای دوره دکترا آماده شود.

به دست آوردن امتیازهایی در ریاضیات و علوم سیاسی به همراه مدرک کالج و برنامه درسی اقتصاد او را قادر کرد تا برای مقطع دکترا به دانشگاه مینه‌سوتا برود.

نقل‌‌مکان به مینه‌سوتا

ورودش به مینه‌سوتا با خوش‌شانسی همراه بود چراکه به او اجازه داده شد کلاس‌های اقتصاد را با کلاس‌های گروه تحصیلات عالیه ریاضیات تقویت کند. ترکیبی از کلاس‌های تحلیل، احتمالات و آمار را گذراند که به‌خوبی به کار او آمد. او همچنین در این دوران با کریستوفر سیمز و توماس سارجنت آشنا شد که مربیان فکری او بودند. هردو آنها حرفه دانشگاهی خود را آغاز کرده بودند و به عنوان مشارکت‌کنندگان اصلی در اقتصاد کلان و اقتصادسنجی شناخته می‌شدند.

آموزش و تجربه او در مینه‌سوتا در دهه 1970 به شکل‌گیری پژوهش‌هایش کمک کرد و علاقه‌اش را به پویایی اقتصادی و اقتصادسنجی سری‌های زمانی پرورش داد. او یاد گرفت که الگو‌های کلان اقتصادی را به عنوان محدودیت‌هایی برای فرآیندهای احتمالی، فرآیندهای تصادفی که در طول زمان تکامل می‌یابند در نظر بگیرد.

تحت تاثیر دروس سیمز، او کار روی نمونه‌های بزرگ استدلال تقریبی را آغاز کرد که برخی از آنها تبدیل به مقاله او روی «تکنیک گشتاورهای تعمیم‌یافته» (GMM) شد. او و سارجنت روی مقالات بسیاری در مورد موضوعاتی چون «اقتصادسنجی انتظارات عقلایی»، «تراز بودجه ارزش جاری» و «استواری در تصمیم‌گیری» کار کردند.

با پایان یافتن تحصیلات تکمیلی، دانشگاه کارنگی ملون اولین شغل ایده‌آل برای او بود و این فرصت را پیدا کرد تا با بسیاری از پژوهشگران جوان ایده‌های خود را در میان بگذارد. هانسن در پاییز 1981 به دانشگاه شیکاگو رفت و محیط تحقیقاتی آنجا را منحصر به‌فرد یافت. محیط شیکاگو به لحاظ تاریخی بسیار تعاملی است و اقتصاد در آن بسیار جدی گرفته می‌شود. در زمان ورود به شیکاگو، او گری بکر، جیمز هکمن و باب لوکاس را به عنوان همکاران ارشد در کنار خود داشت. هر کدام از آنها برنده جایزه نوبل شدند.

پژوهش‌های او در پویایی‌های اقتصادی و اقتصادسنجی سری‌های زمانی به عنوان اجزای اصلی مطالعه ارزش‌گذاری دارایی‌ها سبب شد مدرسه کسب‌وکار دانشگاه از او دعوت کند تا به بخش آمار ملحق شود. علایق پژوهشی میان‌رشته‌ای او تا حد زیادی با ارتباطات در سراسر دانشگاه و تعاملات متنوع تقویت شد، چراکه او ارتباطات سازنده‌ میان اقتصاد کلان، امور مالی و آمار را مورد بررسی قرار داد.

به همراه پدرش او در مقام‌های مختلف به این بخش خدمت کرد؛ از جمله به عنوان رئیس بخش و کمک به راه‌اندازی موسسه میلتون فریدمن که در نهایت به «موسسه پژوهشی بکر فریدمن» در اقتصاد تبدیل شد. با اینکه فرصت‌هایی در دانشگاه‌های دیگر برای او پیش می‌آمد اما همیشه تصمیم می‌گرفت بماند.

الگوسازی‌های هانسن

مشارکت اصلی هانسن در اقتصاد به توسعه «تکنیک گشتاورهای تعمیم‌یافته» باز می‌گردد؛ یک روش اقتصادسنجی انعطاف‌پذیر که اجازه می‌دهد الگوهای اقتصادی پیچیده با داده‌های تجربی با حداقل فرضیه‌ها آزمون شوند. استفاده از این مدل به توسعه الگو‌های بهتر در اقتصاد کلان، اقتصاد کار و امور مالی منجر شد، از جمله الگوهایی که مفروضات واقع‌بینانه‌تری را در مورد باورها درباره عوامل اقتصادی و توانایی یادگیری آنها در بر می‌گرفت.

هانسن پیشرفت‌های اساسی در درک ما از نحوه برخورد عوامل اقتصادی با محیط‌های در حال تغییر ایجاد کرد. او در توسعه روش‌های آماری برای کشف ارتباطات متقابل بین شاخص‌های اقتصاد کلان و دارایی‌ها در بازارهای مالی مشارکت داشته است؛ روش‌هایی که امروز به طور گسترده در تحقیقات تجربی در اقتصاد مالی کاربرد دارد.

آکادمی نوبل کار او را که نظریه‌ها و الگوهایی را که درک از قیمت‌گذاری دارایی‌ها را آزمون می‌کند به رسمیت شناخت. پژوهش‌های او به بررسی چگونگی تعیین کمیت مبادلات بین‌زمانی ریسک و بازده و راه‌های الگو‌سازی رفتار اقتصادی، در زمانی که مصرف‌کنندگان و سرمایه‌گذاران با عدم اطمینان درباره آینده دست‌وپنجه نرم می‌کنند می‌پردازد. این در حالی است که بهبود الگوهایی که ریسک و عدم اطمینان را اندازه‌گیری می‌کنند پیامدهای مهمی برای بازارهای مالی، سیاست‌های مالی و اقتصاد کلان دارند.

هانسن این تکنیک را به عنوان روشی توصیف می‌کند که به شما امکان می‌دهد کاری را بدون نیاز به انجام همه کارها انجام دهید. به عنوان مثال، ارائه یک الگوی کامل و منسجم از کل اقتصاد یا بازارهای مالی هنوز غیرممکن است. اما روش‌های او به مطالعه برخی از عناصر و ارتباطات به روشی معتبر کمک می‌کند. رویکرد او در زمینه‌های دیگر علوم اجتماعی نیز به طور گسترده مورد استفاده قرار می‌گیرد.

به گفته هانسن، علم الگوسازی اقتصادی بسیار در حال پیشرفت است، اما نکته‌ای که باید در مورد الگوها بدانیم این است که آنها همیشه تقریبی هستند و پیوسته اشتباه خواهند کرد. اما این نباید تعجب‌آور باشد و به این معنی نیست که الگو‌ها بی‌فایده هستند. درحالی‌که او به طور کلی با الگو‌های رفتار اقتصادی حاوی «عوامل منطقی که برای مقابله با عدم اطمینان تلاش می‌کنند» کار کرده است، به گفته او، رفتار انسان در بازارهای مالی قطعاً می‌تواند غیرمنطقی نامیده شود. اما نباید به‌سادگی اعلام کنید چیزها غیرمنطقی هستند، بلکه باید عوامل منطقی را جایگزین مفهومی مشخص از معنای غیرمنطقی بودن کرد.

پژوهش‌های  اولیه او در اقتصادسنجی با هدف توسعه روش‌های آماری سری‌های زمانی برای بررسی بخشی از یک الگوی اقتصادی بدون نیاز به مشخص کردن و تخمین کامل همه اجزای آن بود. برنامه‌های او با چندین نویسنده همکار شامل سیستم‌هایی بود که برای پشتیبانی از الگو‌های ارزش‌گذاری دارایی‌ها و شناسایی معماهای تجربی غنای لازم را دارند. داده‌های مالی و اقتصادی جهان با الگو‌های آکادمیک رایج در تضاد بود. هانسن در کار مشترک خود با توماس سارجنت که در سال 2008  به انتشار کتاب مشترکشان به نام «استواری» منجر شد، نظریه جدیدی را پایه‌ریزی کرد که توضیح می‌داد مردم زمانی که باورهایشان در طول زمان تغییر می‌کند چگونه تصمیم می‌گیرند.

تئوری استاندارد تصمیم‌گیری در شرایط عدم اطمینان به تصمیم‌گیرنده توصیه می‌کند که یک الگوی آماری را تشکیل دهد که نتایج را به تصمیمات مرتبط می‌کند و سپس توزیع بهینه نتایج را انتخاب کند. این تئوری فرض را بر این می‌گذارد که تصمیم‌گیرنده به مدل کاملاً اعتماد دارد. اما اگر نتوان به مدل اعتماد کرد تصمیم‌گیرنده چه باید بکند؟

هانسن و سارجنت در تلاش برای پاسخ دادن به این پرسش موضوع را پیش بردند. آنها «تکنیک‌های کنترل استوار» را تعدیل و از آنها در اقتصاد بهره گرفتند. آنها با استفاده از این تئوری که به تصمیم‌گیرندگان اجازه می‌دهد تا تشخیص اشتباه در الگو‌سازی اقتصادی را تصدیق کنند، کاربردهای آن را برای انواع مشکلات در اقتصاد کلان پویا توسعه دادند. هانسن بعدها از این کار مشترک برای کمک به توضیح برخی نوسانات کلان اقتصادی و مالی که در طول بحران مالی 2008 رخ داد استفاده کرد.

ورود به دانشگاه شیکاگو

89مدت کوتاهی پس از ورود به دانشگاه شیکاگو، هانسن با همسر آینده‌اش گریس تسیانگ که در آن زمان دانشجوی دکترای اقتصاد بود آشنا شد. او دختر شو چیه تسیانگ اقتصاددان چینی-آمریکایی است که از مشاوران اقتصادی مهم دولت تایوان از پیش و در دوران «معجزه تایوان» بود که این کشور رشد سریع اقتصادی را تجربه کرد. به گفته هانسن، گریس همواره منبع حمایت و تشویق برای او بوده است، به طوری که اغلب او را زیر فشار قرار می‌داد تا بهتر بنویسد و گسترده‌تر فکر کند. او هانسن را به چالش می‌کشید تا توضیح دهد چرا رویکردهای به ظاهر انتزاعی او در تحلیل بینش‌های علمی مهمی ارائه می‌دهد. آنها تمام وقتشان را در شیکاگو  در هایدپارک زندگی کردند؛ یک جامعه محلی در شیکاگو که شامل دانشگاه و خانه بسیاری از استادان است.

هانسن که در سال 1981 به دپارتمان اقتصاد دانشگاه شیکاگو پیوسته بود همچنان در آنجا باقی مانده است. او در سال 1984 به مقام استادی رسید و به عنوان رئیس دپارتمان نیز خدمت کرد و بعداً در گروه آمار و دانشکده بازرگانی نیز کرسی استادی گرفت. هانسن اکنون استاد ممتاز دیوید راکفلر در دانشگاه شیکاگو است.

او در گروه اقتصادسنجی تاثیری کلیدی داشته است و نقش مهمی نیز در ایجاد وحدت میان دپارتمان و برنامه مالی دانشکده بازرگانی بازی کرد. او یکی از بنیانگذاران برنامه دکترا در رشته اقتصاد مالی است و ریاست کمیته پایان‌نامه بیش از شصت دانشجوی دکترا را بر عهده داشته است. هانسن همچنین «برنامه تحقیقات مالی کلان» (MFR) در شیکاگو را هدایت می‌کند و به همراه اندرو لو از موسسه فناوری ماساچوست، «پروژه الگو‌سازی مالی کلان» را هدایت می‌کند؛ شبکه‌ای از اقتصاددانان کلان که در پی بحران مالی سال 2008 برای توسعه الگوهای بهبودیافته از پیوندهای  بخش‌های مالی و واقعی اقتصاد تلاش می‌کنند.

هانسن همچنین یکی از اعضای آکادمی ملی علوم و انجمن مالی آمریکاست. او یکی از بنیانگذاران انجمن اقتصادسنجی مالی است و از ویراستاران «پیشرفت‌ها در اقتصاد و اقتصادسنجی» و «راهنمای اقتصادسنجی مالی» محسوب می‌شود.

او برای کارش در مطالعه ویژگی‌های بازارهای مالی و اقتصاد کلان در سال 2006 جایزه آروین پلین نمرز در اقتصاد را دریافت کرد. هانسن همچنین به دلیل استفاده از روش‌های آماری در اقتصاد جایزه CME Group-MSRI را از آن خود کرد که به کارهای نمونه در زمینه علوم ریاضی تعلق می‌گیرد. دکترای افتخاری دانشگاه یوتا و مقام استادی افتخاری دانشکده مطالعات بازرگانی پاریس نیز به او اعطا شده است.

به گفته هانسن، در حالی‌ که عدم اطمینان اجتناب‌ناپذیر بوده و در زندگی ما فراگیر است، در بسیاری از تحلیل‌ها و سیاست‌های اقتصادی در پس‌زمینه قرار می‌گیرد؛ در حالی که باید آن را در خط مقدم تفکر خود قرار دهیم. هانسن به بررسی انواع پژوهش‌های مرتبط با پیامدهای عدم اطمینان ادامه داد، چرا که بر این باور بود که پیامدهای واقعی عدم اطمینان برای انواع پرسش‌ها در اقتصاد با ارتباط سیاستی مهم هستند. 

دراین پرونده بخوانید ...