شناسه خبر : 45092 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ناخوشی اقتصادی

آیا آلمان مرد بیمار اروپاست؟

 

 ترجمه: جواد طهماسبی

نشریه اکونومیست حدود 25 سال پیش آلمان را مرد بیمار منطقه یورو نامید. در آن زمانی ترکیبی از فرآیندهای اتحاد مجدد، بازار کار ضعیف و کندی تقاضای صادراتی اقتصاد را به ناخوشی و نرخ بیکاری را به سطوح دورقمی کشیده بود. به دنبال آن مجموعه اصلاحات اوایل دهه 2000 عصری طلایی را آغاز کرد. آلمان مایه حسادت همتایانش شد. نه‌تنها قطارها به‌موقع حرکت می‌کردند، بلکه این کشور با مهندسی پیشرفته و سرآمدش به یک پایگاه صادراتی تبدیل شد. اما وقتی آلمان به شکوفایی رسید جهان هم تحول را آغاز کرد و یک‌بار دیگر آلمان به تدریج عقب نشست.  بزرگ‌ترین اقتصاد اروپا از جایگاه رهبری به جایگاه یک عقب‌افتاده نزول کرد. این کشور بین سال‌های 2006 و 2017 از همتایان بزرگ خود عملکرد بهتری داشت و گام‌به‌گام با آمریکا پیش می‌رفت. اما هم‌اکنون سومین فصل انقباض یا رکود-تورم را تجربه می‌کند و ممکن است تنها اقتصاد بزرگی باشد که در سال 2023 کوچک می‌شود. مشکلات به همین زمان و همین مکان محدود نمی‌شوند. طبق گزارش صندوق بین‌المللی پول، در پنج سال آینده رشد آلمان از رشد آمریکا، بریتانیا، فرانسه و اسپانیا آهسته‌تر خواهد بود. البته اوضاع به اندازه سال 1999 هشداردهنده نیست. اکنون نرخ بیکاری حدود سه درصد و آلمان ثروتمندتر و بازتر است. اما مردم مرتب از این شکایت دارند که کشورشان به آن خوبی که باید کار نمی‌کند. در نظرسنجی‌ها از هر پنج نفر، چهار نفر می‌گویند آلمان مکان مناسبی برای زندگی نیست. قطارها آنقدر تاخیر دارند که سوئیس برخی را از ورود به شبکه ریلی خود منع کرده است. هواپیمای اداری قدیمی آنالنا باربک، وزیر امور خارجه تابستان امسال دوبار در خارج زمین‌گیر شد، به گونه‌ای که او مجبور شد سفر به استرالیا را لغو کند.  عملکرد درخشان آلمان در صنایع قدیمی تا سال‌ها باعث شد این کشور از سرمایه‌گذاری در صنایع جدید غافل بماند. خودشیفتگی و وسواس بیش از حد در بودجه به کاهش سرمایه‌گذاری عمومی منجر شد. سرمایه‌گذاری آلمان در فناوری اطلاعات به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی کمتر از نصف میزان آن در آمریکا و فرانسه است. محافظه‌کاری دیوانسالارانه هم مانعی بر سر راه است. اخذ مجوز کسب‌وکار 120 روز به طول می‌انجامد که دو برابر میانگین زمان آن در کشورهای عضو سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه است. بدتر شدن شرایط ژئوپولیتیک، دشواری کاهش تصاعد کربن و دردسرهای کهنسالی جمعیت را هم باید به این مشکلات اضافه کرد.  مشکلات ژئوپولیتیک باعث می‌شود تولید همانند گذشته منبع درآمدزایی نباشد. آلمان بیشتر از تمام اقتصادهای غرب به چین وابسته است. تجارت میان دو کشور در سال گذشته به 314 میلیارد دلار رسید. زمانی سودآوری انگیزه اصلی روابط بود اما امروز اوضاع پیچیده شده است. خودروسازان آلمانی در چین در نبرد با رقبای داخلی بر سر کسب سهم بازار شکست می‌خورند. همچنین غرب در حوزه‌های حساس از روابط خود با چین «خطرزدایی» می‌‌کند و ممکن است برخی روابط به‌طور کامل قطع شوند. همزمان تلاش برای دستیابی به تولید پیشرفته و زنجیره‌های تامین مستحکم موجی از یارانه‌ها را برای تقویت صنایع داخلی کشورها به راه انداخته است. این موج یا بنگاه‌های آلمانی را تهدید می‌کند یا باعث می‌شود آنها هم در اتحادیه اروپا متقاضی یارانه باشند.  مشکل دیگر از گذار انرژی ناشی می‌شود. بخش صنعت آلمان دو برابر دیگر اقتصاد بزرگ اروپا انرژی مصرف می‌کند و ردپای کربنی مصرف‌کنندگان آن بزرگ‌تر از همتایانشان در فرانسه یا ایتالیاست. گاز ارزان روسیه دیگر در دسترس نیست و کشور در یک انتخاب بزرگ برق هسته‌ای را کنار گذاشت. فقدان سرمایه‌گذاری در شبکه برق و دشواری اخذ مجوزها جلوی گذار به انرژی تجدیدپذیر ارزان را می‌گیرد و باعث می‌شود تولیدکنندگان توان رقابتی کمتری داشته باشند.  علاوه بر این، آلمان از استعدادهای مورد نیازش محروم مانده است. دوران فراوانی زادوولد پس از جنگ جهانی دوم به اینجا رسید که در پنج سال آینده به‌طور خالص دو میلیون کارگر بازنشسته می‌شوند. آلمان 1 /1 میلیون پناهجوی اوکراینی را پذیرفت اما آنها عمدتاً کودکان و زنانی هستند که کار نمی‌کنند و هر آن ممکن است به خانه بازگردند. دوپنجم از کارفرمایان می‌گویند که نمی‌توانند کارگر ماهر پیدا کنند. این تنها مشکل نیست:‌ ایالت برلین اعلام کرد نمی‌تواند حتی نصف ظرفیت خالی تدریس را با معلمان باصلاحیت پر کند. اگر قرار است آلمان در یک جهان پراکنده، سبز و روبه‌ کهنسالی شکوفا شود لازم است الگوی اقتصادی خود را تعدیل کند. در دهه 1990 نرخ بالای بیکاری دولت ائتلافی گرهارد شرودر را وادار به اقدام کرد اما امروز زنگ‌های هشدار خیلی بلند نیستند. در دولت کنونی که ترکیبی از احزاب سوسیال‌دموکرات، دموکرات‌های آزاد و سبزهاست هیچ‌کس بزرگی وظایف را درک نمی‌کند. حتی اگر چنین درکی باشد ائتلاف آنقدر شکننده است که احزاب نمی‌توانkد بر سر یک روش درمان به توافق برسند. علاوه بر این حزب «جایگزین دویچه‌لند» که حزب افراطی راست‌گرای عوام‌گراست 20 درصد از آرا را در نظرسنجی‌های ملی کسب کرده و احتمال دارد در برخی انتخابات ایالتی سال آینده برنده شود. بسیاری از دولتمردان کنونی از تغییرات تندروانه هراس دارند مبادا به همدستی با آن حزب متهم شوند. بنابراین، دولتمردان وسوسه می‌شوند همان روش‌های قدیمی را ادامه دهند. اما آن روش‌ها روزهای خوش آلمان را باز نمی‌گردانند و جلوی هجوم چالش‌ها به وضعیت کنونی را نمی‌گیرند. چین همچنان به توسعه و رقابت ادامه می‌دهد و موضوعات خطرزدایی، کربن‌زدایی و جمعیتی صرفاً با سلام و صلوات حل نمی‌شوند.  سیاستمداران به جای ترسیدن باید به آینده بنگرند و بنگاه‌های جدید، زیرساختارها و استعدادها را تقویت کنند. پذیرش فناوری‌ها هدیه‌ای به بنگاه‌ها و صنایع جدید خواهد بود. اصلاحات صدور مجوز این اطمینان را می‌دهد که زیرساختارها به سرعت و مطابق بودجه فراهم شوند. پول نیز مهم است. اغلب وقتی دولت درباره مقررات توازن بودجه سخت‌گیری می‌کند زیرساختارها آسیب می‌بینند. آلمان نمی‌تواند همانند دهه 2010 آزادانه پول خرج کند چون آن زمان نرخ بهره بسیار پایین بود اما نمی‌توان به بهانه مهار هزینه‌کرد مازاد جلوی سرمایه‌گذاری را گرفت. 

دستور کار 2030

جذب استعدادهای نو هم به همان اندازه اهمیت دارد. آلمان مقررات مهاجرت را تسهیل کرد اما فرآیند صدور ویزا همچنان سخت است و آلمان بیشتر پناهجویان را می‌پذیرد تا افراد حرفه‌ای. جذب مهاجران ماهر می‌‌تواند به پرورش استعدادها در داخل و حل کمبود مزمن معلمان کمک کند. در کشور دولت‌های ائتلافی و دیوانسالاران محتاط هیچ‌کدام از این کارها آسان‌ نخواهد بود. دو دهه قبل، آلمان تحولی قابل توجه با اثرات فوق‌العاده را به اجرا گذاشت. اکنون یک‌بار دیگر زمان بازگشت به سلامت فرا رسیده است. 

دراین پرونده بخوانید ...