شناسه خبر : 38414 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ایدئولوژی زیر تیغ اقتصاد

امیرحسین خالقی از ریشه‌های اعتراضات در کوبا می‌گوید

ایدئولوژی زیر تیغ اقتصاد

تیر در کوبا در نهایت شلیک شد؛ تیری که سال‌هاست برای پرتاب، انرژی خود را ذخیره کرده بود. کشوری کمونیستی که اصلاحات کج‌دار و مریز سیاسی و اقتصادی قادر به سامان دادن بحران‌های آن نشده است و با اینکه دهه‌ها در برابر تحریم ایستاده است اما به نظر می‌رسد با بحرانی جدی روبه‌رو شده است. امیرحسین خالقی، فارغ‌التحصیل دکترای سیاستگذاری عمومی در باب اعتراضات در هاوانا و شهرهای کوچک و بزرگ کوبا بر این باور است که سیستمی که سال‌ها سرکوب را در کارنامه خود دارد، بیدی نیست که با اعتراضات پراکنده بلرزد اما برای آرام کردن صدای ناراضیان از سرعت اصلاحات سیاسی خواهد کاست. اعتراضات گرچه در تاریخ این کشور ریشه‌دار است اما اقتصاد کوچک و نامتنوع، تحریم‌ها و در نهایت کرونا بر شعله‌های آن دمیده است.

♦♦♦

‌ بی‌شک برای درک آنچه این روزها در کوبا می‌گذرد باید به بستر تاریخی این کشور نگاه کنیم. پیش‌لرزه‌های تحولات کنونی، در کجای تاریخ این کشور نهفته است؟

در شرایط عادی بعید به نظر می‌رسید سرنوشت کشوری کوچک با حدود 11 میلیون جمعیت و اقتصادی نه‌چندان بزرگ خیلی برای مردم جهان اهمیتی داشته باشد. یحتمل کشوری بود که بیشتر آن را با شکر و سیگارهای برگ مرغوبش می‌شناختند، اما می‌بینیم که در ایران هم سرنوشت این کشور و اعتراضات آن برای خیلی‌ها جذاب شده است. علت را البته باید در رژیم سیاسی و اقتصادی آن جست‌وجو کرد؛ به‌ویژه رهبر فقید آن کشور که با پوشش و هیاتی خاص، سلبریتی چپ‌جات جهان به شمار می‌آمد. کسانی او را نماد مقاومت در برابر به اصطلاح امپریالیسم می‌دانستند و البته در میان مردم کشورش هم خاطره پرگویی‌ها و سخنرانی‌های طولانی‌اش به یاد مانده است. تاریخ آمریکای جنوبی در کل تاریخ تعیین تکلیف با استعمارگری است؛ کوبا هم مستثنی نبود. خواندن روایت‌های توحش دوران استعمار در کوبا هراس‌آور است، ولی از اواخر قرن نوزدهم پس از جنگ اسپانیا و آمریکا کوبا دیگر مستعمره اسپانیا به شمار نمی‌آمد و به آمریکا فروخته شد. چند سال بعد از آمریکا هم جدا شد و جمهوری کوبا آغاز شد. می‌شود حدس زد که اوضاع کشوری تازه استقلال‌یافته که هنوز داغ سبعیت دوران استعمار را بر چهره دارد، آن هم بدون وجود نهادهای ریشه‌دار از کشورهای دموکراتیک توسعه‌یافته متفاوت باشد. اعتراض‌های مسلحانه، سرکوب‌های وحشیانه و مداخله‌های خارجی و کودتا وصف کوبا تا انقلاب سوسیالیستی در 1959 است.

پس از انقلاب سوسیالیستی کاسترو در دوران جنگ سرد طبیعی بود که کشوری نزدیک به اردوگاه شوروی در نزدیکی آمریکا اهمیتی بسزا در مناسبات قدرت جهانی پیدا کند. چند سالی بعد از انقلاب کوبا در سال 1963 و قضیه خلیج خوک‌ها و بحران اتمی کوبا تا مدتی جهانیان با کابوس جنگ هسته‌ای دست‌وپنجه نرم کردند که زود رفع‌ورجوع شد. پیشوای بزرگ کوبا البته مسوولیتی جهانی برای خود قائل بود و در جاهایی مثل شیلی و آنگولا هم از کمک به یاران انقلابی غافل نمی‌شد و البته از کمک‌های برادر بزرگ (شوروی) هم بهره‌مند بود. بعد از فروپاشی شوروی و قطع کمک‌ها اوضاع از نظر اقتصادی و ایدئولوژیک بدتر شد و هر از چندی رخدادهایی مثل قلع‌وقمع و سرکوب مخالفان (بهار سیاه) یا زمزمه عادی شدن روابط با آمریکا در مورد کوبا را شاهد بودیم تا امروز که خبر اعتراضات گسترده جولای را می‌شنویم که دوباره کوبا را به تیتر خبرها بازگردانده است. اعتراض‌ها به بهانه کمبود غذا و دارو و شیوه مدیریت دولت در قضیه کرونا آغاز شده، ولی در عمل مشروعیت رژیم حاکم هم به چالش کشیده شده است. تعداد مخالفان سیاسی مهاجر رژیم کوبا بسیار چشمگیر است و خیلی‌ها در میانه حادثه در حال تحلیل پس‌لرزه‌های آن هستند. سال گذشته هم البته در واکنش به کشته شدن جوانی به دست پلیس (که بعدها وی را جرج فلوید کوبایی لقب دادند) اعتراض‌های آرامی را شاهد بودیم و البته نباید فراموش کرد که در حکومت‌های تمامیت‌خواه مثل کوبا اعتراض معنایی متفاوت از جایی مثل آمریکا دارد. اما پیش‌بینی اوضاع کوبا بعد از انقلاب تا امروز چندان سخت نبود. شبیه دستاوردهای! بقیه رهبران مردمی سوسیالیست مثل انور خوجه، نیکلای چائوشسکو، سالوادور آلنده و هوگو چاوس ترکیبی بود از عوام‌فریبی، شعارگرایی، فقر و نکبت!

‌ صحبت از کوبا که می‌شود، نخستین چیزی که به ذهن متبادر می‌شود، اقتصاد کمونیستی آن است، این اقتصاد چه سازوکاری در کوبا دارد و جایگاهش در آمریکای لاتین و جهان چیست؟

اندازه مطلق اقتصاد کوبا چندان بزرگ نیست، حدود 100 میلیارد دلار که آن را به اقتصاد شصت‌ودوم جهان بدل کرده است و از نظر ارقام سرانه جزو کشورهای درآمد متوسط رو به بالا به حساب می‌آید. از بعد از انقلاب کوبا این کشور را باید جزو اقتصادهای غیرآزاد، دولتی و برنامه‌ریزی‌شده به حساب آورد که اغلب در انتهای رتبه‌بندی‌های آزادی اقتصادی قرار می‌گیرد. شاید اشاره‌ای به اوضاع فعلی کوبا با قبل از انقلاب بتواند تصویری بهتر بدهد. یوهان نوربرگ سوئدی از موسسه کیتو اشاره جالبی دارد که کوبا پیش از انقلاب نه‌تنها در مقایسه با دیگر کشورهای منطقه خود کشوری توسعه‌یافته و ثروتمند به حساب می‌آمد، بلکه حتی در مواردی از برخی کشورهای اروپایی هم برتر بود. بعد از انقلاب مهروموم‌ها کوبایی‌های انقلابی از کمک‌های کلان شوروی بهره‌مند بودند؛ این کمک‌ها بنا به گفته‌ها سالانه حدود دو میلیارد دلار برآورد می‌شد. بعد از فروپاشی شوروی شوک‌های اساسی در اقتصاد رخ داد که ظرف چند سال تولید ناخالص داخلی تا یک‌سوم کاهش یافت، البته بعدها کشور دوست و انقلابی ونزوئلا جای شوروی را گرفت و هوای پیشوای پیر را داشت. اقتصاد این کشور از همان سال‌های دهه 1960 زیر تحریم‌های سنگین ایالات متحده آمریکا بوده است، در دوران اوباما تلاش‌هایی برای بهبود روابط صورت گرفت که البته دولت مستعجل بود و بعد در دولت ترامپ دوباره مشخص شد که نه شاهی آمده و نه شاهی رفته است. البته اگر از منظر برخی هواداران نظریه وابستگی به موضوع نگاه کنیم، تحریم‌ها خیلی هم برای کوبایی‌ها چیز بدی نیست؛ ارتباط تجاری با کشورهای توسعه‌یافته پیامدی جز بهره‌کشی و استثمار طرف ضعیف‌تر ندارد و چه‌بهتر که چنین ارتباطی با آنها برقرار نباشد، بهتر می‌توان روی پای خود ایستاد! گفته می‌شود بسیاری از خدمات دولتی رایگان یا ارزان است، ولی صف‌های طولانی و البته کیفیت پایین از ویژگی‌های آن به حساب می‌آید، دفترچه سهمیه کالاهای دریافتی کوبایی‌ها که چندی پیش در فضای مجازی فارسی هم منتشر شد و برای دریافت آن مجبورند در صف بایستند، به خوبی نشان می‌دهد اقتصاد دولتی و دستوری حتی برای کشوری ثروتمند می‌تواند چه پیامدهای فاجعه‌باری در پی داشته باشد. اما نباید هم از یاد برد طی سال‌های پس از دهه 1990 به‌ویژه در سال‌های آخری که فیدل کاسترو زنده بود، اقتصاد کوبا اصلاحاتی هم از سر گذراند تا از یک اقتصاد دولتی برنامه‌ریزی‌شده فاصله بگیرد و اندکی به اقتصاد بازاری و باز نزدیک شود و مالکیت خصوصی را بیشتر به رسمیت بشناسد، حتی کار به ایجاد منطقه آزاد و آسان کردن بار مقررات کسب‌وکارهای خصوصی هم رسید. خلاصه انگار می‌خواستند همان تاکتیک «راهنمای چپ زدن و به راست پیچیدن» را آبرومندانه اجرا کنند که به اصطلاح «خورد به ترامپ!» و کار به خوبی پیش نرفت. در سال جاری هم اصلاحاتی با هدف رسمی میدان دادن به بخش خصوصی و بهبود اقتصادی اعلام شد که حتی کسانی از آن تعبیر پشت کردن به آرمان‌های انقلاب را داشتند. اصل مطلب این بود که امکان فعالیت بخش خصوصی بیشتر شود، هزینه‌های دولت و یارانه‌ها کاهش یابد و پزو دلاری (تبدیل‌پذیر به دلار) حذف شود و البته به دلیل «شرایط حساس کنونی» حقوق کارمندان دولت چند برابر شود. از قرار همزمان با حذف پزوی دلاری فروشگاه‌های دلاری (dollar stores) هم مساله‌ساز شده‌اند، این فروشگاه‌ها که البته پیشینه آنها به دهه 90 می‌رسد دوباره فعال شده‌اند، در این فروشگاه‌ها قیمت‌ها دلاری است و می‌توان با استفاده از ارز خارجی (بیشتر دلار) از آنها خرید کرد. این فروشگاه‌ها هم خشم کوبایی‌های دلار‌نگیر را برانگیخته است. پیامد فوری این اصلاحات افزایش قیمت‌ها و تورم بوده و نشان می‌دهد وضعیت اقتصاد کوبا بسیار پیچیده است و بررسی آن می‌تواند موضوعی معرکه برای علاقه‌مندان به این قبیل «سیاست‌های تعدیل» باشد.

 اعتراضات جولای ریشه در چه مسائلی دارد؟ نقش تحریم‌ها، کشورهای خارجی و ناکارآمدی سیاست داخلی در آن چیست؟

یک نکته کلی را باید گفت که در رژیم‌های تمامیت‌خواهی مثل کوبا که بسیار اهمیت دارد آنها را از رژیم‌های مستبد و دیکتاتوری‌ها تفکیک کنیم، اعتراض ساده نیست؛ همه چیز زیر چشمان تیزبین دولت است و بقیه زمانی از اعتراض می‌شنوند که اوضاع از کنترل خارج شده و وخیم است. چرا اعتراض ساده نیست؟ در این رژیم‌ها با اراده یک یا گروهی از افراد روبه‌رو نیستیم، بلکه هیچ عرصه‌ای از زندگی از دست مرئی دولت در امان نمی‌ماند و به همه زوایای زندگی اجتماعی سرک می‌کشد. در رسانه‌ها، فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی همه جا دولت حضوری جدی دارد. چیز غریبی هم نیست؛ موضوع کتاب فون هایک راه بردگی همین منطق عمل جمع‌گرایی است و به خوبی آن را شرح داده است؛ می‌خواهند همه چیز را تغییر دهند و چون کامیاب نیستند، تلاش می‌کنند انسانی نو خلق کنند. وقتی دولتی حق داشتن نانت را از تو دریغ می‌کند، تکلیف اندیشه‌ات روشن است. حتی تاکید ویژه این رژیم‌ها بر آموزش و سلامت به اصطلاح مجانی را بیشتر باید از منظر حضور همه‌جانبه دولت برای تسلط کامل بر رعایا دید تا شعارهای فریبنده‌ای نظیر رعایت حقوق انسانی و عدالت و خیر جمعی.

پس باید توجه داشت این اعتراض گسترده اخیر را نباید به فلان رویداد امروز نسبت داد و کار ریشه‌دارتر از اینهاست. رویدادهای فعلی شاید تنها نقش ماشه را داشته باشند، ولی بذر ناآرامی از مدت‌ها پیش پاشیده شده است. دلایلی مانند سوءمدیریت ناشی از کرونا و وضعیت بد اقتصادی به دلیل پاندمی کرونا (به‌ویژه در حوزه گردشگری) را برمی‌شمارند. همچنین به‌طور خاص در پی اصلاحات اقتصادی امسال ارزش پول ملی (پزو کوبایی) کاهش پیدا کرده، تورم بالا رفته و ملزومات اولیه زندگی و دارو به سختی در دسترس است و از این‌سو کرونا به‌ویژه در هفته‌های اخیر بیداد می‌کند. تحریم‌ها البته حرف تازه‌ای نیست و بعید می‌دانم دست‌کم در ایرانی که خود زیر تحریم است، کسی گزندگی و آثار مخرب آنها را انکار کند.

اما یک روند اثرگذار در جامعه کوبا را به‌ویژه در چند سال اخیر شاهد هستیم که در بررسی اعتراض‌های اخیر باید آن را بسیار جدی گرفت، تا جایی که خاطرم هست برای مثال در سال 2015 نرخ نفوذ اینترنت چندان بالا نبود، شاید چیزی در حد پنج درصد. اما در سال‌های اخیر تعداد کاربران اینترنت بسیار افزایش پیدا کرده است و به‌رغم گران بودن آن و محدودیت‌های موجود بسیاری از کوبایی‌ها در مجازی و شبکه‌های اجتماعی فعال‌اند. با توجه به قدرت بسیج‌ شبکه‌های اجتماعی به نظر می‌رسد باید نقش آنها را در اعتراض‌های فعلی هم جدی گرفت و البته خبرهایی از محدود کردن اتصال به اینترنت از کوبا برای سرکوب اعتراض‌ها به گوش می‌رسد. خلاصه کنم دولتی تمامیت‌خواه به دلیل مهروموم‌ها و تسلط یک ایدئولوژی مخرب به مشکل خورده و مجبور به اصلاح اقتصادی است، ولی ابزارهای سیاسی را برای طی آرام و کم‌خشونت این دوران در اختیار ندارد. این وسط تحریم و ایدئولوژی مخرب و کرونا هم قوز بالا قوز شده‌اند.

‌ واکنش کشورهای خارجی از جمله قدرت‌های بزرگ و همسایگان کوبا به این تحولات چگونه بوده است؟

کوبا از میان کشورهای نزدیک خود زمانی خیلی روی کمک‌های ونزوئلا حساب می‌کرد که امروز خود گرفتار مصیبت است. در سال‌های اخیر البته زمزمه‌های گسترش روابط با چینی‌ها هم شنیده می‌شود که البته به دلیل نزدیکی جغرافیایی کوبا با ایالات متحده بعید است چندان عمقی پیدا کند. از کندی تا ترامپ جز مقطعی کوتاه در دوران اوباما و البته اوایل انقلاب کوبا، روابط کوبا و آمریکا را می‌توان با دشمنی آرام و غیرفعال توصیف کرد و گفته می‌شود معادل 10 درصد جمعیت کوبا که البته نظر خوشی به رژیم حاکم بر آن ندارند در آمریکا ساکن‌اند. با توجه به نزدیکی بایدن به اوباما در ابتدا خوش‌بینی‌ها نسبت به بهبود روابط با آمریکا وجود داشت، ولی دست‌کم هنوز تغییری جدی از دوران ترامپ دیده نمی‌شود و البته بعید است یانکی جماعت همزمان با بالا گرفتن اعتراض‌های کف خیابان در یک کشور به فکر بهبود و ترمیم روابط با آن بیفتند. در حال حاضر همه منتظرند ببینند کار به کجا می‌رسد. گستردگی و رادیکال بودن اعتراض‌ها قضیه را پیچیده کرده است.

 ‌ تدابیر دولت کوبا در این مدت چه بود و آیا اثرگذار است؟

از خبرهایی که می‌رسد نمی‌توان استنباط کرد که شاهد چیزی شبیه براندازی رژیم فعلی باشیم؛ تغییر رژیم‌های تمامیت‌خواه ساده نیست. در حال حاضر، هدف اصلی آرام کردن خیابان است، چیزی که پس از اصلاح اقتصادی باید انتظارش را داشت و گذراندن آن بیشتر از اقتصاد دانستن نیازمند هنرمندی سیاسی است. حدس می‌زنم مقامات کوبایی در برابر قدرت اینترنت دچار سورپرایز (یا به قول وطنی‌ها «شگفتانه») شده‌اند، در حال حاضر هم مشغول متهم کردن دشمنان ملت و به‌طور خاص یانکی‌ها هستند. الگوی رفتاری آنها خیلی متفاوت از ونزوئلایی‌ها نیست؛ تحریم‌ها را محکوم می‌کنند و به حامیان خارجی آشوبگران ناسزا می‌گویند.

‌ در نهایت چشم‌انداز پیش روی کوبا چیست و آیا اصلاحات سیاسی و اقتصادی کوبا در آینده موثر خواهد بود؟

به قول محمدقائد شرفی، پیشکسوت روزنامه‌نگاری ایرانی، پیشگویی را باید به فعالان بیزینس فال قهوه واگذاشت، جز حدس‌های کلی و بیان حدیث آرزومندی بعید است بتوان در مورد آینده کوبا هم حرف معناداری زد. اما به عنوان یک نظر شخصی بعید است شاهد تحولی بنیادین در کوبا باشیم، کشوری با دهه‌ها سابقه خفه کردن و سرکوب مخالفان بیدی نیست که از این بادها بلرزد. اما به احتمال زیاد پس از آرام شدن خیابان‌ها کوبایی‌ها سعی خواهند کرد سرعت اجرای اصلاحات را کمتر کنند و امتیازات کوچکی به ناراضیان بدهند و زمان بخرند تا به طرح‌های بهتری برسند. حدس می‌زنم دسترسی به اینترنت را محدودتر و سانسور را بیشتر کنند و البته تجربیات جاهایی مثل چین و روسیه در «مدیریت» فضای مجازی هم چراغ راهشان خواهد بود.

عرض کردم هنوز خیلی زود است این اصلاحات اخیر را، البته اگر فرض کنیم بناست اجرای آنها ادامه یابد، قضاوت کنیم. در حال حاضر هم که دیگ جوشان‌تر از اینهاست که بشود در مورد محتویاتش نظر داد. اما به نظر باید یک نکته را در نظر داشت؛ مشکل اساسی کوبا از نظر اقتصاد سیاسی تحریم و موش دواندن‌های اجنبی نیست. از آن ایده‌های ظلمانی سوسیالیستی جز نکبت و فقر نمی‌شود انتظار داشت. تلاش برای بزک کردن مرده بدهیبت فایده ندارد، باید تصمیمی سخت گرفت و وسط بازی کردن کمک نمی‌کند. به عنوان یک ناظر ایستاده در دوردست گاهی فکر می‌کنم سیاسیون کوبایی‌ انگار هنوز تکلیفشان را با دوران استعمار خود روشن نکرده‌اند و جز واکنش‌های کین‌توزانه و تلاش برای نفی امپریالیسم کاری از آنها برنمی‌آید. فکر نمی‌کنم ضرورت تغییر را انکار کنند، طی سال‌های اخیر به درجاتی هم در حد مقدورات چنین کرده‌اند. اما انگار نیاز به کارستانی بزرگ است که طرح کلی یا توان اجرای آن وجود ندارد. می‌دانیم که نخستین پیامد تغییر در چنین نظامی نارضایتی هواداران و از دست دادن بدنه اجتماعی است که پایه‌های قدرت مستقر را سست می‌کند. وضعیت شبیه بالن‌سوار در حال سقوطی است که باید هر چه دارد را بیرون بریزد تا دوباره اوج گیرد و البته حتی در این صورت هم معلوم نیست بعدها گرفتار طوفان نشود. ما محکوم به غافلگیر شدن در برابر آینده‌ایم و باید نشست و دید. الله اعلم.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها