شناسه خبر : 38450 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

راه‌حل‌های خرد برای مسائل کلان

چرا باید کتاب بنیان‌های خرد اقتصاد کلان را خواند؟

 

سعید خوش‌بین / تحلیلگر اقتصاد

86حتی اگر تردید ناچیزی وجود داشته باشیم که نفوذ کتاب «بنیان‌های خرد اقتصاد کلان» از استیون هورویتز بر اهالی اقتصاد اتریشی بی‌نظیر و بی‌رقیب بوده است، بدون تردید باید بگوییم مهم‌ترین کتاب از نویسندگان مکتب اتریشی اقتصاد است که اهالی اقتصاد جریان اصلی (mainstream) و حتی سایر مکاتب اقتصادی نیز با بسیاری از مطالب آن موافق و همراه هستند.کتاب که همین روزها روانه بازار نشر می‌شود، به سیاقی نگاشته شده است که دانشجویان اقتصاد در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد می‌توانند با مطالعه آن بسیاری از برهم‌کنش‌ها و ارتباطات متقابل تئوری‌های تاریخ عقاید اقتصادی از کلاسیک‌ها تا نئوکینزین‌ها را در صفحاتی محدود بیابند و اصطلاحاً «شیرفهم» شوند.نخستین انتشار این کتاب به سال 2000 میلادی برمی‌گردد و نسخه کاغذی آن بدون هیچ تغییری در سال 2009 میلادی تجدید چاپ شد. اقتصاددانان اتریشی به مناسبت بیستمین سالگرد انتشار کتاب «بنیان‌های خرد اقتصاد کلان»، چهار مقاله در سومین مجلد شماره سی‌و‌چهارم مجله «The Review of Austrian Economics» چاپ کردند و استیون هورویتز نیز در یک مقاله به جمع‌بندی و ارزیابی آنها پرداخته است؛ هورویتز این مقاله را با شرح برخی از بازخوردهایی که از اثرگذاری کتابش ظرف مدت 20 سال دریافت کرده است آغاز می‌کند و می‌نویسد: «می‌خواهم با دو داستان در مورد کتاب شروع کنم. هر دو داستان را می‌توانید از زبان چهار تَن که در اظهارنظرهایشان لطف زیادی به کتاب داشتند بشنوید. وقتی که دو سال از انتشار کتاب گذشته بود و من به رتبه استاد‌تمام رسیده بودم، یکی از افرادی که ناظر اعطای بورس تحصیلی من بود چیزی شبیه به این گفته بود: «همه پژوهش‌های آتی ناگزیر خواهند بود مشارکت‌های هورویتز را در نظر بگیرند.» در آن زمان فکر کردم این اظهارنظر از سر لطف بیان شد و ایشان واقعاً دوست داشتند که از من حمایت کنند. وقتی که 20 سال پس از انتشار کتاب می‌بینم مقالاتی نوشته می‌شوند که کمابیش همان اظهارنظر را تکرار می‌کنند و در واقع تحقق پیش‌بینی ایشان هستند، نمی‌توانم به یاد آن اظهار‌نظر نیفتم. باید اذعان کنم که نفوذ و تاثیر این کتاب مایه تحیر من شده است...»اقتصاد اتریشی از گذشته دور به عنوان مکتبی شناخته می‌شود که تمرکز آن بر اقتصاد خرد است. بسیاری از مفاهیم اقتصادی را که امروزه در کتب اقتصادی به دانشجویان تدریس می‌شود نخستین بار اقتصاددانان اتریشی معرفی کردند و تا اوایل دهه 1930 میلادی آموزه‌های این مکتب به عنوان جریان اصلی علم اقتصاد شناخته می‌شد؛ گرچه امروزه ممکن است مستقیماً نامی از آنها به میان نیاید. شاید به نظر برسد کتابی که قصد تبیین «اقتصاد کلان اتریشی» را دارد، بیش از حد معمول خودتوجیه‌گر است. بسیاری از اقتصاددانان معتقدند هواداران مکتب اتریشی، کل مفهوم اقتصاد کلان را به نفع تمرکز بر پدیده‌های خرد اقتصادی نظیر هماهنگی قیمت‌ها و تولیدکنندگان رد می‌کنند. نظر آنها آنقدرها هم از واقعیت دور نیست. اتریشی‌ها در بخش عمده‌ای از ادبیات پس از احیا (بعد از 1974 میلادی) سعی کردند خودشان را بر بنیان‌های روش‌شناسانه (به‌صورت تئوریک) بازتعریف کنند و درک متمایز خود از بازار را با استفاده از فرآیند اکتشافی رقابت (و نه تقلید از تعادل عمومی) نشان دهند. منحصربه‌فرد بودن این رویکرد تا حد زیادی از تمرکز روی اقتصاد خرد نشأت می‌گیرد. هایک در آخرین کتاب خود تحت عنوان «نقل‌قول‌های نادرست درباره اقتصاد کلان» می‌نویسد: «خوشبختانه اقتصاد کلان به عنوان یکی از زیرشاخه‌های اقتصاد متعارف همچنان توسط اهالی اقتصاد اتریشی به چالش کشیده می‌شود.» از این‌رو، اقتصاد اتریشی در دوران پس از احیا بر اساس اقتصاد خرد و روش‌شناسی هایک توسعه یافت. وقتی اقتصاددانان اتریشی از واژه «بازار» استفاده می‌کنند، مفهومی به کلی متفاوت از آنچه با مدل‌های رقابت کامل، رقابت انحصاری و مضامینی قریب به اینها توصیف می‌شود را در ذهن دارند. این مکتب بازار را یک فرآیند اکتشافی رقابتی تعریف می‌کند که در آن هماهنگی قیمت‌ها و تولیدکنندگان بر مفاهیم اقتصاد کلان ارجحیت دارند. با این حال این کتاب تلاش می‌کند اقتصاد کلان را در کانون «اهداف» تحلیل‌های خود داشته باشد؛ با این توضیح که به قول راجر گریسون: «همه مسائل اقتصاد کلان، فقط راه‌حل‌های اقتصاد خرد دارند.»

 

نگاه اتریشی به اقتصاد کلان

اقتصاد اتریشی در سال‌های پس از احیا (بعد از 1974 میلادی) سه مساله متمایز اقتصاد کلان را دنبال کرده است:

 (1) توسعه نظریه ادوار تجاری میزس /هایک

(2) ایده بانکداری آزاد یا نظام بازاری

(3) آرای پولی پیشاکینزی‌ها.

 استیون هورویتز این سه مقوله را برای ارائه نظام‌مند اقتصاد اتریشی و انعکاس تطابق ادوار تجاری سنتی اقتصاد اتریشی با عدم‌تعادل پولی ییگری با هم ادغام کرده است. کتاب «بنیان‌های خرد اقتصاد کلان» از سه بخش تشکیل شده است:

 (1) بخش اول شامل توضیح دیدگاه اقتصاد اتریشی درباره فرآیند بازار با تاکید زیاد بر نقش سرمایه است. این بخش نشان می‌دهد اگر نظام اقتصاد خرد دستکاری نشود، اقتصاد کلان نقش خود را به‌درستی ایفا خواهد کرد.

(2) بخش دوم، فرآیند بازاریِ اقتصاد کلان را شرح داده است. تعادل پولی که شباهت زیادی به دیدگاه سلگین دارد معرفی شده است و سه بحث در عدم‌تعادل پولی به مقایسه گذاشته شده است.

 (3) بخش سوم نشان می‌دهد چطور دیدگاه حاضر به اقتصاد کلان می‌تواند درک ما از سیاست مالی، نظام‌های پولی، اصلاح بانکداری و انعطاف‌پذیری بازار نیروی‌کار را تحت تاثیر قرار دهد.

از دیدگاه این کتاب مکاتب فکری مختلفِ اقتصاد کلان نقاط اشتراک بیشتری نسبت به اختلافاتشان دارند. این شباهت‌ها عبارت‌اند از:

 (1) تمرکز بر متغیرهای آماری قابل‌سنجش نظیر تولید ناخالص داخلی، سطح عمومی قیمت‌ها، مصرف، سرمایه‌گذاری، نرخ تورم و نرخ بیکاری

 (2) عدم‌توجه کافی به فرآیندهای نهادی پول و سیاست مالی

(3) غفلت از نظریه سرمایه

 (4) ناتوانی در تشخیص نرخ بهره طبیعی و نرخ بهره بازاری

(5) بی‌توجهی (قبل از انقلاب انتظارات عقلایی) به بنیان‌های خرد و بنا کردن اقتصاد کلان (بعد از این انقلاب) بر اساس انواع گوناگون بنیان‌های خرد مبتنی بر تعادل. بنابراین بخش نخست کتاب به شرح مبانی اقتصادی «قیمت‌ها، دانش و نظم اقتصادی» و «ساختار سرمایه» پرداخته است تا بتواند چگونگی احتراز از نارسایی‌های فوق را شرح دهد. موضوعات مورد بحث در فصل دوم عبارت‌اند از:

 (1) جایگاه کالاهای سرمایه‌ای در طرح‌های آنتروپُرنرها

 (2) نحوه استفاده از کالاهای سرمایه‌ای با تغییر طرح‌های آنتروپُرنرها

(3) نگرش متفاوت نظریه‌های نئوکلاسیک و اتریشی به مفهوم سرمایه.

از نظر هورویتز مفهوم سرمایه را باید حلقه مفقوده اتصال بنیان‌های اقتصاد خرد و اقتصاد کلان دانست. به‌زعم او اغلب مدل‌های متعارف اقتصادی بعد از کینز، بازار نیرویِ‌ کار را در نقش حلقه اتصال به کار گرفته‌اند؛ گرچه درک نقش بازار نیرویِ‌ کار در انتقال ناهماهنگی‌های منبعث از اقتصاد کلان و تبیین اثرات آن، از اهمیت برخوردار است، اما نادیده گرفتن نقش سرمایه در انتقال اثرات ناهماهنگی‌های منبعث از اقتصاد کلان و تبیین اثرات آن، نقصان اصلی اقتصاد متعارف است. امروزه اثری از «نظریه سرمایه» در کتب آموزش اقتصاد وجود ندارد. زیرا اقتصاد جریان اصلی بر نظریه سرمایه فرانک نایت تکیه دارد و از این‌رو تصور می‌کنند اثرات خلق پول جدید و‌... از طریق بازار کار آشکار می‌شود. نایت سرمایه را به گیاه کروسونیا تشبیه کرده است. این گیاه که نایت آن را به عنوان استعاره‌ای برای سرمایه به کار می‌برد با نرخ واحدی رشد می‌کند، مگر اینکه بخشی از آن برای مصرف بریده شود، بریدن بخشی از گیاه برای مصرف یا کشت مجدد اهمیت چندانی ندارد. قسمت‌های مختلف گیاه به‌صورت کامل می‌توانند با یکدیگر جایگزین شوند. گرچه کتب آموزش اقتصاد به «نظریه سرمایه‌گذاری» می‌پردازند ولی باید توجه داشت که چنین رویکردی بیش از آنکه بر بنیان‌های خرد استوار شده باشد به شهود نظریه‌پردازانی نظیر کینز نزدیک شده است. از این‌رو این فصل از کتاب فرصت مناسبی است برای دانشجویان که به «نظریه سرمایه» بپردازند؛ به‌ویژه اینکه یکی از پیوست‌های کتاب به مجادلات هایک و نایت در مورد «نظریه سرمایه» اختصاص دارد.

گرچه اتریشی‌ها مفاهیم متفاوتی از «بازار»، «اقتصاد کلان» و‌... در ذهن دارند، ولی ساختار مفهومی و نظریه‌پردازی آنها تقریباً همه چیزی را که در اقتصاد جریان اصلی وجود دارد پوشش می‌دهد و به‌کار می‌گیرد؛ در واقع می‌توان گفت تفاوت آنها در حوزه اقتصاد کلان به دو نکته اساسی برمی‌گردد:

 (1) چیدمان و محدوده مفاهیم تفاوت دارند.

 (2) برخی مفاهیم جدید افزوده می‌شوند و نقش برجسته‌تری دارند.

87برای مقایسه می‌توان به مدارهای الکترونیکی اشاره کرد که از قطعات یکسانی استفاده می‌کنند ولی نحوه اتصال آنها تفاوت دارد و برخی قطعات در یکی از آنها وجود دارد که در سایر مدارها به‌کار گرفته نشده است. در مورد مفهوم «تعادل» هم همین‌طور است. این کتاب مفهوم تعادل را یک تصویر ایستا که بازارهای پویا و واقعی می‌داند. نقل‌قول میزس در این کتاب در این زمینه بسیار گویاست: «چیزی که اصطلاحاً «مدل ایستا» نامیده می‌شود یک ابزار ذهنی مناسب برای بررسی تغییرات است‌... برای درک کارکرد آنتروپُرنرشیپ و معنای سود و زیان، ما سیستمی (یا مدل) ساخته‌ایم که خودِ آنتروپرنرها در آن حضور فیزیکی ندارند. این تصویرسازی صرفاً ابزاری برای تفکر است. این توصیفی از وضعیت‌های امکان‌پذیر و قابل‌فهمِ امور نیست.» هایک نیز به همین روش از مباحث مربوط به تعادل استفاده کرد: «به نظر می‌رسد کاملاً طبیعی است که با ساختن مدل ذهنی یک وضعیت خیالی (به عنوان یک ابزار فکری) شروع کنیم که همه طرح‌ها در آن (با واقعیت) تناظر و انعکاس کامل دارند؛ بدون نگرانی از اینکه آیا این وضعیت هرگز شکل خواهد گرفت؟ یا امکان‌پذیر است که شکل بگیرد؟ زیرا تنها در قیاس و تقابل با این وضعیت خیالی که به عنوان نوعی تصویرساز عمل می‌کند قادر خواهیم بود پیش‌بینی کنیم که اگر آنتروپرنرها بخواهند مجموعه‌ای از طرح‌های معین را انجام دهند، چه اتفاقی خواهد افتاد.» از آنجا که بخش دوم کتاب حول مفهوم «تعادل پولی» در اقتصاد کلان شکل گرفته است (فصل سوم) باید به مفهوم فوق از «تعادل» دقت کرد. دقیقاً به همین دلیل فصول چهارم و پنج کتاب به «عدم‌تعادل پولی تورمی» و «عدم‌تعادل پولی ضدتورمی» پرداخته‌اند؛ یعنی «عدم‌تعادل‌ها» و پویایی‌های آنها شرح داده شده‌اند. فصل ششم تلاش می‌کند «عوامل غیرپولی» را در ایجاد «عدم‌تعادل‌ها» بررسی کند (با محوریت بازار کار) و ارتباطات متقابل و مکمل آن با «عوامل پولی» را شرح می‌دهد.

بخش سوم کتاب تقریباً فقط شامل فصل هفتم با عنوان «سیاست پولی، نظام‌های پولی و عدم‌تعادل پولی» است؛ زیرا فصل هشتم به نتیجه‌گیری اختصاص دارد که تنها سه صفحه است. طرح بحث در فصل هفتم با این جملات آغاز می‌شود «مباحث گوناگون سیاست پولی در ادبیات اقتصادی، تقریباً بدون چون و چرا پذیرفته‌اند (یعنی پیش‌فرض گرفته‌اند) که خلق و عرضه پول باید در انحصار بانک مرکزی باشد؛ و بدین ترتیب دامنه بسیار محدودی برای بحث و فحص باقی مانده است، زیرا هیچ‌کدام از طرفینِ مباحث، اصلاً و ابداً نمی‌پرسند که کُلِ این «چارچوب سیاستگذاری» از کجا آمد و چطور به اینجا رسید. و حتی می‌توان گفت اختلاف دیدگاه‌ها صرفاً به بحث در مورد «قاعده» و «صلاحدید» (که اکنون به یک سنت جاافتاده و تاریخی! بدل شده است) محدود شده است و در اغلب اوقات این بحث در کانون مجادلات و مباحثات قرار دارد.» نویسنده در این فصل، نظام‌های پولی متفاوت نظیر بانکداری مرکزی (و انواع آن)، نظام بی‌اِف‌اِچ، استاندارد طلای ذخیره کامل و بانکداری آزاد را با معیارهایی که از مباحث پیشین نتیجه گرفته است مقایسه می‌کند و مطالبی را طرح می‌کند که به ندرت در سایر کتب اقتصادی به آنها پرداخته می‌شود. علاقه‌مندان به اقتصاد پولی این فصل را بسیار مفید خواهند یافت. مترجمان پیوست‌هایی به کتاب افزوده‌اند که تاریخ شکل‌گیری بانکداری مرکزی را از زبان روتبارد روایت می‌کند و همچنین یک گزارش مستقل در مورد نظام سافیک را شامل می‌شود.

بعد از انتشار کتاب «زمان و پول» از راجر گریسون که تماماً به اقتصاد کلان اختصاص داشت و توانسته بود رویکردهای اتریشی، کینزی و پول‌گرایی را با مقایسه‌های نموداری به‌خوبی تشریح کند، و انتشار کتاب «سرمایه و ساختار آن» از لودویگ لاخمان که نخستین کتاب در مورد «نظریه سرمایه» به زبان فارسی بود، شاید بتوان گفت انتشار این کتاب از ضرورت بالایی برخوردار بود تا بتوان اقتصاد خرد و اقتصاد کلان را در یک دستگاه منسجم و پیوسته به اهالی اقتصاد در ایران معرفی کرد. مطالعه این کتاب برای همه دانشجویان اقتصاد و حتی دانشجویان سایر رشته‌های نزدیک به اقتصاد ضروری و مفید است؛ چراکه توانسته است بسیاری از مطالب و تئوری‌های پراکنده را با محوریت تعادل پولی ارائه کند. حتی اگر خوانندگان این کتاب با بخشی از مطالب آن موافق نباشند، انصاف خواهند داد که هیچ کتابی نتوانسته است به این شایستگی مطالبی از اسمیت تا منگر، از والراس تا مارشال، از میردال تا رابینز، از کینز تا فریدمن، از لیونهوود تا ییگر، از هات تا روتبارد و سایر اقتصاددانان را با آموزه‌های اندیشمندانی نظیر لودویگ فون میزس و فریدریش فون هایک به مقایسه بگذارد و نهایتاً چشم‌انداز روشنی به اقتصاد کلان یا اقتصاد پولی باز کند. بدون تردید مطالعه کتاب «خصوصی‌سازی پول» از فریدریش فون هایک بعد از این کتاب می‌تواند ایده‌های جدیدی در مورد اصلاحات پولی و بانکی به اذهان جوان دانشجویانی که آینده این بوم را به دست خواهند داشت، متبادر کند.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها