شناسه خبر : 43960 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

از رقابت تا دشمنی

موانع پیش‌روی بهبود رابطه ایران و عربستان چیست؟

 

محمد عثمانی / پژوهشگر مسائل خاورمیانه 

 مقدمه

در چهار دهه گذشته، رقابت مهم‌ترین وضعیت روابط ایران و عربستان سعودی بوده است. در سال‌های اخیر، هر دو کشور در «جنگ‌های نیابتی» در عراق، لبنان، سوریه، یمن شرکت داشتند و حتی تهدیدات نظامی مستقیمی را برای سرزمین‌های خود ایجاد کرده‌اند. تنش‌ها میان دو کشور در دوران پس از 2015 حالتی از دشمنی به خود گرفت. محققان عواملی را که پشت درک فزاینده عربستان از تهدید ایران است بررسی کرده‌اند. جغرافیا و جمعیت، نظام سیاسی انقلابی جمهوری اسلامی، مداخلات سیاسی-نظامی در سراسر جهان عرب، و برنامه‌های هسته‌ای و موشکی فعال بیشترین کمک را در درک تهدید عربستان از ایران داشته‌اند. همچنین بسیاری معتقد بودند که درک ایران از عربستان سعودی در چارچوب خطوط تفرقه دینی تلقی می‌شوند؛ از جمله، گاودت بهگت و انوشیروان احتشامی استدلال می‌کنند که درک تهدید از سوی عربستان سعودی به تفکر استراتژیک ایران از این کشور کمک کرده است.

سیاست خارجی ایران ناشی از تصورات آن از تهدید است، بنابراین نسبت به خطر تهدیداتی تغییر می‌کند. محققان بحث کرده‌اند که در پاسخ به درک فزاینده تهدید و قاطعیت عربستان، ایران پیوسته به دنبال ایجاد تعادل مجدد با قدرت در حال افزایش خود بوده و استراتژی تنش‌زدایی سنتی خود را به سمت مهار، در حمایت از کشورهایی مانند قطر و لبنان در مقاومت در برابر فشار سعودی تغییر داده است. اکنون با توجه به این مقدمه باید توجه کرد که دو کشور ایران و عربستان در منطقه خاورمیانه به دلیل بهره‌مندی از منابع راهبردی انرژی و نقش هدایتگری در حوزه تفکر مذهبی، بسیار مهم تلقی می‌شوند. بازخوانی تحلیلی مناسبات ارتباطی این دو کشور ما را در نقطه‌ای از آگاهی از حوادث در منطقه و جهان قرار می‌دهد.

 از رقابت سیاسی تا دشمنی در منطقه

حداقل دو دلیل ابزاری به افزایش واکنش نظامی ایران کمک می‌کند. اولین عامل به ترکیب قدرت ملی جمهوری اسلامی و منطق راهبردی دیرینه آن در اتکا به منابع موجود مربوط می‌شود. این دیدگاه سطح عدم تقارن میان قدرت عربستان و ایران را برجسته می‌کند. عربستان سعودی ثابت کرده است که در بسیج شبکه‌های مالی و سیاسی جهانی علیه ایران، تاثیرگذاری بر استراتژی آمریکا در قبال ایران و تاثیرگذاری بر افکار عمومی ایران توانایی بیشتری دارد. اما جمهوری اسلامی نمی‌تواند پاسخی مشابه بدهد، زیرا یک قدرت اقتصادی نیست و توانایی شرکت در لابی‌گری سیاسی سطح بالا در سطح بین‌المللی را ندارد. در عوض دارای یک ارتش کارآمد با شبکه‌هایی از متحدان منطقه‌ای غیردولتی است. بنابراین، ابزار نظامی را به عنوان حوزه مطلوبی برای طراحی استراتژی واکنش خود به عربستان سعودی می‌بیند. عامل دوم به ویژگی‌های نهادی تصمیم‌گیری سیاست خارجی در ایران مربوط می‌شود. مجموعه‌های نظامی-امنیتی تحت سلطه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تاثیری اساسی بر تصمیم‌گیری‌های سیاست خارجی دارند. در مقایسه با سیاستگذاران غیرنظامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حس عینیت و انسجام بهتری در تدوین استراتژی نشان داده است و رهبری ایران سپاه را در مقابله با تهدیدات موجود کارآمدتر می‌داند. عدم تقارن قدرت و عوامل نهادی به تشدید رویکرد نظامی‌گری ایران کمک کرده است.

در این زمینه رقابت ایران و عربستان به‌طور سنتی حول محور مسائل سیاسی و مذهبی شکل گرفته و بعد نظامی نادیده گرفته شده است. هر دو طرف محتاط بوده‌اند تا از ایجاد تهدید نظامی مستقیم برای طرف مقابل خودداری کنند. در حالی که شورای همکاری خلیج‌فارس در ابتدا برای مقابله با ایران تشکیل شد، تلاش آن برای ایجاد یک پای نظامی قوی به دلایل درون شورای همکاری خلیج‌فارس موفقیت‌آمیز نبود.  همچنین هرگز توافقی در داخل عربستان درباره فوریت ایجاد یک اتحاد نظامی علیه ایران وجود نداشته است. از منظر تهران، حتی طرفداری ریاض از حضور آمریکا در منطقه از دریچه رقابت سیاسی آمریکا و ایران بر سر امنیت منطقه و تهدید آمریکا نگریسته شد. حوادثی مانند بمب‌گذاری‌های ادعایی تحت حمایت ایران در برج‌های خوبر در سال 1996 به جای هدف قرار دادن منافع عربستان، سیگنالی برای ایالات‌متحده بود. همچنین، سیاست‌های عمده منطقه‌ای ایران، پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 برای گسترش نفوذ خود به فراسوی مرزها، در ابتدا برای جلوگیری از تهدید ایالات‌متحده طراحی شد. چنین سیاست‌هایی، حداقل از دیدگاه ایران، کمترین ارتباط را با رقابت قدرت با عربستان سعودی داشت و نشان می‌داد که تهران هیچ درک مستقیمی از تهدید استراتژیک عربستان نداشته است. ریاض به عنوان یک رقیب منطقه‌ای و بازیگری بد که حضور دشمنان ایران را تسهیل و قدرت منطقه‌ای ایران را مهار می‌کند، تلقی می‌شد، اما نه یک تهدید مستقیم نظامی. علاوه بر این، سطح بالای تعامل سیاسی میان هر دو کشور در طول دهه‌های 1990 و 2000، تهران را از ماهیت کمتر نظامی تهدید عربستان مطمئن کرد.

اوضاع به تدریج در دوره پس از 2011 شروع به تغییر کرد. لفاظی‌های تحریک‌آمیز احمدی‌نژاد همراه با تقویت برنامه موشکی ایران و توسل به پرتگاه هسته‌ای به سعودی‌ها در مورد خطرات توازن منطقه‌ای هشدار داد. همچنین، تصمیم اوباما برای دور نگه داشتن متحدان منطقه‌ای خود از مذاکرات بر سر برنامه هسته‌ای ایران، زنگ خطری را در ریاض در مورد احتمال اتخاذ تصمیم‌های امنیتی منطقه‌ای در غیاب آنها به‌صدا درآورد. در حالی که دکترین دولت اوباما خواستار افزایش مسوولیت عربستان در مسائل منطقه بود، این حس عدم تعامل و تغییر آمریکا به سمت ایران را منتقل می‌کرد. بهار عربی مقطعی حیاتی برای سیاست منطقه‌ای عربستان بود و آن را به سمت رویارویی مستقیم‌تر با ایران سوق داد. ریاض و تهران در دو طرف قیام‌ها ایستادند و سوریه در صدر فهرست تقابل‌هایشان قرار داشت. تهران تصمیم گرفت در یکی دیگر از کشورهای عربی پس از عراق چکمه‌هایی را در زمین بگذارد تا از آنچه به عنوان عمق استراتژیک خود در شام در برابر سقوط احتمالی دولت بشار اسد می‌دید محافظت کند. با این حال ریاض این را فرصتی برای سرنگونی رژیم سوریه دید و به گروه‌های مخالف کمک امنیتی کرد. سوریه اولین رویارویی نظامی بزرگ را در قالب جنگ نیابتی بین عربستان و ایران رقم زد. روابط ایران و عربستان پس از کشته شدن 464 زائر ایرانی در ازدحام حج در سال 2015، نردبان‌هایی از تشدید را بالا برد و با سطح بی‌سابقه‌ای از خصومت مواجه شد. بعداً اعدام نمر النمر، رهبر شیعیان مخالف، در سال 2016 تنش‌ها را تشدید کرد.  عربستان سعودی پس از هجوم تندروها به سفارت این کشور، روابط خود را با ایران قطع کرد که به دلیل فقدان کانال ارتباطی مناسب، به افزایش ادراک تهدید هر دو طرف کمک کرد. این در زمانی اتفاق افتاد که کمک‌های امنیتی ایران به حوثی‌ها در یمن، جبهه‌ای را در روابط ایران و عربستان باز کرد که مشخصه آن فعالیت نظامی مستقیم ایران علیه منافع ملی عربستان بود.

به تدریج بعد نظامی به حوزه جدیدی از تعامل میان عربستان و ایران تبدیل شد. سعودی‌ها حمله موشکی نافرجام حوثی‌ها به فرودگاه ریاض در سال 2017 را اقدامی جنگی از سوی ایران دانستند و قول دادند که در زمان مناسب اقدامات لازم را انجام دهند.  جبهه نظامی در روابط دوجانبه با حملات پیچیده موشکی-پهپادی که تاسیسات آرامکو را هدف قرار داد، تشدید شد.  مرگ ملک عبدالله و ظهور محمد بن‌سلمان ائتلاف داخلی جدیدی را در عربستان ایجاد کرد که مشخصه آن اتخاذ سیاست‌های جنگ‌طلبانه و قاطعانه ضد ایران است. محمد بن‌سلمان که در مقام ولیعهدی و وزارت دفاع، نقش کلیدی و حاکم اصلی در ساختار قدرت عربستان بود با اتخاذ مواضع صریح علیه نظام ایران و رهبری آن، مواجهه دشمنانه در سیاست‌های خود علیه ایران را نمایان کرد. روند جدیدی که پیشتر در روابط عربستان و ایران وجود نداشت. با وجود تلاش بسیاری در تهران برای تسکین اوضاع با اشاره به سن کم و نداشتن تجربه سیاسی، این زخم تسکین پیدا نکرد.

 این تحول زمانی رخ داد که عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اسرائیل برای هماهنگ کردن سیاست‌های ضدایرانی خود، با آمریکا برای خروج از توافق هسته‌ای ایران موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، برجسته‌ترین پروژه سیاسی ایران، لابی کردند؛ عادی‌سازی روابط با غرب با روی کار آمدن ترامپ، سعودی‌ها فعالیت‌های لابی‌گری خود را در آمریکا برای موضع‌گیری سخت‌تر علیه ایران افزایش دادند؛ از جمله انزوای بین‌المللی و تغییر رژیم. این اقدامات در تهران بسیار جدی‌تر از سخنرانی‌های بن‌سلمان بود. در مقابل، مقامات ایرانی نگران رشد قدرت ملی عربستان هستند و بر این باورند که اصلاحات بن‌سلمان ممکن است روند بلندمدتی را ایجاد کند که می‌تواند به تغییر معنادار توازن قدرت منطقه‌ای به نفع ریاض منجر شود. اصلاحات اجتماعی-اقتصادی جاه‌طلبانه عربستان سعودی که در برنامه چشم‌انداز 2030 برجسته شده و همچنین افزایش قدرت نظامی این کشور، توجه تهران را به خود جلب کرده است. از سوی دیگر، درک جدیدی در ریاض حاکم شد که قدرت اقتصادی ایران در دهه اول قرن بیست و یکم به سیاست خارجی فعال این کشور کمک کرد. بنابراین، عربستان سعودی به عنوان بخشی از تلاش‌های خود برای مهار ایران از تحریم‌های آمریکا حمایت کرد و بر آن فشار آورد. از دیدگاه مقامات ایرانی، استفاده از ابزارهای اقتصادی قهری علیه ایران به منزله اعلان جنگ اقتصادی است. 

در جبهه نظامی به نظر می‌رسد ایران نگران قدرت نظامی و صنایع دفاعی رو به رشد عربستان است. مخارج نظامی عربستان در سال 2021، 6 /55 میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. ایران به دلیل تحریم تسلیحاتی حتی در فهرست 40 واردکننده برتر تسلیحات در جهان قرار ندارد.  حتی لغو تحریم تسلیحاتی در سال 2020 راه را برای دسترسی ایران به تسلیحات مدرن هموار نکرد. برای چندین دهه، تهران نتوانسته است با نرخ مشابه یا بالاتر از سرمایه‌گذاری‌های نظامی برای جلوگیری از شکاف رقابت کند. اما اکنون بر اساس برنامه چشم‌انداز 2030 برای بومی‌سازی حداقل 50 درصد از هزینه‌های دفاعی از طریق جذب مشارکت بین‌المللی و فناوری جدید برای تولید بومی، نگرانی‌هایی را در تهران در مورد چشم‌انداز بلندمدت قدرت نظامی عربستان ایجاد کرده است.

تحت رهبری بن‌سلمان، عربستان شروع به ایفای نقش رهبری در ایجاد یک اتحاد نظامی منطقه‌ای حول آنچه آن را تهدید ایران می‌نامید کرد. بدون تعجب، این رویکرد با سیاست‌های ضدایرانی ترامپ همسو شد. به صورتی  که راه را برای پشتیبانی فنی ایالات متحده برای بهبود قابلیت همکاری با نظامیان عرب باز کرد. عربستان و امارات در یکپارچه‌سازی زیرساخت‌های فرماندهی و کنترل ایجاد مراکز فرماندهی مشترک هوایی و دریایی، و یکپارچه‌سازی سیستم‌های هشدار اولیه و دفاع هوایی و ساحلی پیشرفت کردند. پرزیدنت بایدن در سفر خود به جده تاکید کرد که ایالات متحده متعهد به پیشبرد معماری دفاع هوایی و موشکی یکپارچه‌تر و شبکه منطقه‌ای است.  به گفته کارشناسان، ادغام دارایی‌های دفاع موشکی منطقه‌ای در حال پیشرفت است و احتمالاً به اولین مرحله از یک نیروی متحد بزرگ‌تر شورای همکاری خلیج‌فارس تبدیل خواهد شد. پیمان ابراهیم و گنجاندن اسرائیل در طرح نظامی اعراب نیز یکی دیگر از تغییرات بازی است. با وجود اینکه ریاض و دیگر پایتخت‌های عربی اتحاد نظامی با اسرائیل علیه تهران را همراه با خطر تحریک جنگ با ایران با منافع محدود می‌دانند، دوران بن‌سلمان شاهد تغییر در برداشت‌های تهدید عربستان و اسرائیل نسبت به ایران بوده است. محمد بن‌سلمان، ولیعهد سعودی با بیان اینکه ما اسرائیل را دشمن نمی‌دانیم، به عنوان یک متحد بالقوه در جهت منافع بسیاری که می‌توانیم با هم دنبال کنیم، به صراحت گفته است: به نظر می‌رسد تهران بر این باور است که این تحولات ممکن است به تدریج توازن منطقه‌ای نیروهای نظامی را تغییر دهد. برای تهران، پدافند جمعی اعراب در حال ظهور مسیری برای ایجاد مجموعه جدیدی از قابلیت‌هاست که در نهایت مزیت نظامی برتر را برای کشورهای عربی فراهم می‌کند و وضعیت موجود را مختل می‌کند. همچنین این روند جدید ماهیت تهدید عربستان را با گذشته متفاوت می‌کند. با این حال، در شرایط جدید که تعهد نظامی آمریکا به خلیج‌فارس در حال تغییر است، سیاست خارجی و امنیتی ایران ماهیت واکنشی دارد و بر اساس الگوی مستمر تعدیل محیط راهبردی عمل می‌کند که در هسته اصلی این مدل تعدیل، تهدیدات در حال تغییر است. پس از خنثی‌سازی ارتش صدام با عملیات طوفان صحرای آمریکا در سال 1991، جمهوری اسلامی به سمت تهدید ایالات‌متحده تغییر جهت داد. دکترین نظامی آن برای جلوگیری از حملات احتمالی ایالات متحده تکامل یافته است. اما این تصور کلاسیک تهدید دیگر نمی‌تواند تفکر استراتژیک ایران را به‌طور کامل توضیح دهد. بر اساس دیدگاه ایرانی، سیاست عربستان سعودی از رویکرد مهار جامع و چندوجهی پیروی می‌کند که می‌تواند همه جنبه‌های قدرت ملی و بازدارندگی ایران را تضعیف کند. رهبر انقلاب در سخنرانی خود در بحبوحه اعتراضات سراسری سال 2022، اقدامات عربستان را جنگ ترکیبی خواندند.  به‌رغم اختلاف نظر بین مقامات ایرانی در مورد تلقی عربستان سعودی به عنوان یک دشمن بالقوه که ایران باید برای جنگ آینده آماده شود، «جامع بودن تهدید سعودی» به تدریج در حال شکل‌گیری اجماع بین مراکز مختلف قدرت در مورد مرگبار بودن این تهدید است. در نتیجه، رابطه با عربستان سعودی دیگر محدود به رقابت سیاسی نیست و ضرورت بازنگری در موضع نظامی ایران در قبال عربستان افزایش یافته است. واکنش ایران تا حد زیادی حول محور بهبود بازدارندگی و ایجاد گزینه‌های تلافی‌جویانه است. این عوامل برای درک اینکه چگونه سیاست عربستان سعودی در حال نظامی شدن است، اساسی هستند. 

139

نتیجه‌گیری

تغییر در درک ایران از تهدید سعودی یک تحول تدریجی بوده است که به دلیل ترکیبی از عوامل سیستمی، داخلی و نهادی رخ داده است. تصمیم‌گیری جمهوری اسلامی در مورد مسائل کلیدی امنیت ملی شامل مجموعه‌های صنعتی-نظامی و مراکز متعدد قدرت دیگر فراتر از رئیس‌جمهور است. بنابراین، اگر سایر عوامل سیستمی دست‌نخورده باقی بمانند، انتخابات ریاست‌جمهوری به سختی می‌تواند استراتژی نظامی-امنیتی را تغییر دهد. این موضوع توضیح می‌دهد که چرا در زمان ریاست‌جمهوری حسن روحانی، رئیس‌جمهور میانه‌رو، توجه بیشتری به عربستان سعودی در دکترین نظامی ایران رخ داده است. در همین راستا، ریاست‌جمهوری ابراهیم رئیسی و «سیاست همسایگی» او بعید است که نظامی‌سازی سیاست ایران در قبال عربستان را تغییر دهد. در حالی که هم ریاض و هم تهران تلاش می‌کنند یک سازوکار ارتباطی دیپلماتیک برقرار کنند. به نظر می‌رسد روندها نشان‌دهنده سخت‌تر شدن رویکرد دو کشور نسبت به یکدیگر است که امتیازدهی در طراحی مسیری برای تنش‌زدایی دوجانبه را پیچیده می‌کند. نظامی‌سازی مستمر روابط عربستان و ایران نیز عامل بی‌ثبات‌کننده منطقه‌ای است. این مانعی برای اصلاح ساختار امنیت منطقه‌ای است و هر دو طرف را به سمت ایجاد اتحادهای متوازن جدید به جای کار بر روی یک سیستم امنیتی منطقه‌ای تعاونی سوق می‌دهد. در نتیجه، پویایی حاکم بر ائتلاف‌سازی دفاعی و ایجاد ضداتحاد احتمالاً به عنوان هسته خطوط اصطکاک آینده در منطقه خلیج‌فارس باقی خواهد ماند. 

دراین پرونده بخوانید ...